وجود نمودار 3 باعث شده است که برخي مدعي اين امر شوند که خواجه نيز در باب طبقه بندي و تقسيم علوم، همچون غزالي و قطب الدين شيرازي، متأثر از افکار اديبان و علماي مذهب بوده است، (5) اما با توجه به نمودارهاي 1 و 2 و 3، نمي توان سهم زيادي را به وي در اين تأثيرپذيري اختصاص داد و واقعيت اين است که او در اين زمينه بيشتر فيلسوف است تا اديب و متکلم.
در هر دو نمودار خواجه رياضيات داراي چهار شاخه ي اصلي است که عبارتند از: هندسه، علم عدد ( حساب )، نجوم و علم تأليف ( موسيقي ). طرح ابن سينا نيز در اين زمينه با طرح او منطبق است. شپنسون با تدقيق در اين تقسيم بندي، سعي دارد ريشه ي تاريخي آن را بيابد. اين موضوعات چهارگانه، به عنوان شاخه هاي رياضيات و به اين نحو، در ارسطو يافت نمي شود. ارسطو حساب و هندسه را به عنوان شاخه هاي اصلي رياضيات قيد مي نمايد و برخي علوم فرعي را به آنها مي افزايد که عبارتند از: موسيقي (شاخه اي فرعي از حساب)، مرايا (شاخه اي فرعي از هندسه)، جسم سنجي (6) و نجوم. هر يک از اين شاخه هاي فرعي نيز داراي فروعي هستند. اين فروع عبارتند از: مکانيک (شاخه فرعي جسم سنجي)، کشتيراني (بر پايه نجوم)، علم رنگين کمان (بر اساس مرايا).
شپنسون به نقل از زلر (7) بر شمردن چنين شاخه هاي چهارگانه اي براي رياضيات را به فرفوريوس نوافلاطوني منتسب مي داند. چنين رويکردي را مي توان در بوئتيوس و توماس آکوئيناس و برخي ديگر از قرون وسطائيان نيز مشاهده نمود. اين مجموعه از موضوعات چهارگانه در سرتاسر قرون وسطي در رابطه ي ديگري نيز پديدار شدند. فنون هفت گانه تعليمي اي که سير آموزشي مدارس غرب قرون وسطي را تشکيل مي داد، به دو دسته تقسيم مي شد؛ يک دسته سه تايي (8) و يک دسته چهارتايي. (9) دسته ي سه تايي شامل دستور زبان، محاوره و خطابه مي شد و دسته ي چهارتايي شامل هندسه، حساب، موسيقي و نجوم مي گشت. عنوان quadrivium براي اين موضوعات چهارگانه، به بوئيتيوس باز مي گردد.
يکي از اين موضوعات چهارگانه ي موسيقي است. شپنسون در انتهاي مقاله ي خود به مقايسه برخي نظرات در جهان غرب در اين خصوص و نظر خواجه ي طوسي مي پردازد. ويکتور قديس (10) پس از تقسيم کميت به منفصل و متصل به اين نکته اشاره مي کند که کميت منفصل في نفسه موضوع حساب است، اما از آن جهت که بازگوکننده نسبت است، موضوع علم موسيقي است. در واقع، موسيقي علم نسبت هاست. توماس آکوئيناس (در گذشته ي 1274م)، نيز که در همان سال وفات خواجه متوفي شده است، بر اين باور است که موسيقي به بررسي اصوات مي پردازد، اما نه از جهت صوت بودن، بلکه به جهت اين که از روابط ميان اعداد نشأت گرفته اند. خواجه ي طوسي نيز معرفت نسبت مؤلفه و احوال آن را عالم تأليف مي خواند که اگر در آوازها به کار گرفته شود، به اعتبار تناسب با يکديگر و کميت تعداد سکون ها در ميان آنها (آوازها)، موسيقي نام مي گيرد. شپنسون به همين مقدار در نشان دادن تطابق نويسندگان شرق و غرب بسنده مي کند. همچنين او يکساني اصطلاحات و نظريات را مبتني بر منشأ واحد داشتن مي داند.
شپنسون معتقد است که ريشه ي اين موضوعات چهارگانه و همچنين اين برداشت از موسيقي را بايد در فيثاغورثيان جستجو کرد و اين نکته مورد غفلت ماريئتن واقع شده است. به نقل از پروکلوس، (11) فيثاغورثيان تقسيمي چهارگانه براي علم رياضي قائل بودند. ايشان ابتدا رياضيات را به دو بخش چندتايي (12) (کمّ منفصل) و چه قدري (13) (کمّ متصل) تقسيم مي کردند و سپس براي هر يک از اين دو بخش نيز قائل به دو قسمت بودند. از نظر ايشان، کمّ منفصل يا مطلق (نفسي) بود و يا نسبي و کمّ متصل نيز يا ثابت بود و يا متحرک. حساب به کمّ منفصل في نفسه مي پردازد و موسيقي به کمّ منفصل نسبت به ديگر کمّ منفصل. موضوع هندسه کمّ متصل ثابت است و موضوع نجوم، کمّ متصل متحرک. اين تقسيم بندي پس از رسيدن به فرفوريوس، نوافلاطوني و با انتقال تعاليم نو افلاطونيان به شرق و غرب، به ايشان به ارث رسيده است.
ژيوا وسل، اگر چه به اين امر اذعان دارد که فخر رازي به تعداد بيشتري از علوم فرعي طبيعي پرداخته تا ابن سينا (14)، اما افتخار تقسيم بندي تحليلي علوم طبيعي را متعلق به ابن سينا و خواجه نصير الدين طوسي مي داند. (15) ادّعاي او در خصوص ابن سينا با توجه به طبقه بندي وي در دانشنامه ي علائي و رسالة في اقسام العلوم العقلية و در مورد خواجه، معطوف به طبقه بندي وي در اخلاق ناصري است. او به ترجمه ي فرانسوي آثار ابن سينا و ترجمه ي انگليسي کتاب خواجه دسترسي داشته است. وي در خصوص اين ادّعاي خويش توضيح و دليلي ارايه نداده است. به نقل از خود او، دانشنامه علائي نخستين دايرة المعارف علوم فلسفي به زبان فارسي است (16) و سبک ابن سينا در اين اثر (بخش الهيات) در معرفي سلسله مراتب علوم فلسفي پايه ارسطويي دارد. (17) کار ابن سينا در الهيات دانشنامه و رسالة في اقسام العلوم العقلية در واقع تقسيم بندي تحليلي حکمت عملي و نظري است و تحليل وي به شاخه هاي سه گانه ي حکمت نظري (ِيعني علم طبيعي، رياضي و الهي) ختم مي گردد. زير شاخه هاي علم طبيعي در الهيات دانشنامه نام برده نشده و از اين تحليل بي بهره مانده اند، (18) اما در رسالة في اقسام العلوم العقلية، اين زير شاخه ها با ذکر غرض و يا تعريف آن ها بيان گرديده اند. (19) تحليل خواجه در اخلاق ناصري نيز به همين منوال است. او نيز هر يک از اقسام علم طبيعي را با توضيحي مختصر ( و نه تحليل) بيان مي دارد. حال بايد پرسيد مقصود وسل از «تقسيم بندي تحليلي علوم طبيعي» چيست؟ اگر چنان که خود وي نيز اظهار مي دارد (20) ويژگي برجسته ي دايرة المعارف هاي علوم طبيعي را بايد در تعداد فصولي که در آن ها به طبيعيات ارسطويي اختصاص يافته است، جستجو نمود، الهيات دانشنامه را نمي توان، اساساً يک دايرة المعارف علوم طبيعي دانست، تا چه رسد به اين که طبقه بندي ارائه شده در آن را تقسيم بندي تحليلي علوم طبيعي بدانيم. از سوي ديگر، به نظر مي رسد عبارت « تحليلي » در خصوص طبقه بندي ذکر شده در دو منبع ديگر نيز با اندکي تسامح به کار رفته باشد؛ زيرا در اين مواضع فقط توضيحاتي در کار است.
ژيوا وسل وجود دائرة المعارف هاي طبيعي و رساله هاي تخصصي اسلام را حاکي از آن مي داند که اصل تقسيم بندي طبيعيات ارسطويي در قرون وسطي در جهان ايراني شناخته شده بوده است. (21) وي اصل طبقه بندي رشته هاي طبيعيات ارسطويي در دوره ي اسلامي را چنين برمي شمرد: (22) «1» اصول طبيعيات: اصول اوليه (سماي طبيعي)، آسمان و زمين (سما و عالم)، پيدايش و تباهي ( کون و فساد)، هواشناسي (آثار عُلوي)، سنگ شناسي ( علم معادن)، گياه شناسي (علم نبات)، جانورشناسي (علم حيوان)، روان شناسي (علم نفس)، «2» فروع طبيعيات: پزشکي، نجوم، علم فراست، تعبير خواب، طلسمات، نيرنجات، کيميا، کشاورزي، دامپزشکي و تربيت بازشکاري، علم خواص، داروشناسي، گوهرشناسي، پاک کردن پارچه ها، سيميا- عزائم، علوم پيشگويي (اکتاف، اختلاج). طرح خواجه نصير، در هر دو نمودار، در اصول با اين طرح کلي منطبق است. او مجموعاً به 8 فرع نخست از فروع فوق الذکر اشاره نموده است. از آنچه وي به آن ها اشاره نکرده است، 6 فقره در جامع العلوم فخررازي و 2 فقره اخير در نفائس الفنون في عرايس العيون آملي ذکر شده است. به نظر وسل (23) آنچه مي توان مسلم پنداشت اين است که متفکران قلمرو فرهنگ ايراني، از اولين سده هاي اسلام، تمام مضامين منشعب از طبيعيات ارسطويي را پذيرفته، با ژرف نگري علمي به آن ها پرداخته اند و اين چنين گسترشي طبعاً بايد بر پيشينه اي تاريخي متکي باشد؛ زيرا با اين که بسياري از علوم با چنين گسترشي روبرو شده اند، گويي طبيعيات در حوزه ي ايراني از امتياز و مقام خاصي برخوردار بوده اند. او با اتکا به مطالعاتي که تاکنون صورت گرفته و با توجه به کمبود متن و همچنين علي رغم اهميت دانشگاه پزشکي گندي شاپور، معتقد است که به سختي مي توان علل اهميت خاص طبيعيات را در فرضيه هاي مربوط به منابع احتمالي ساساني جستجو کرد.
از جمله نکاتي که بايد بدان توجه نمود، يکي اين است که هر دو نمودار خواجه عمدتاً معطوف به علوم حکمي است. وي خود حکمت و نظر حکيم را معطوف به امور تغييرناپذير، ضروري و دائمي مي داند. (24) و از همين روي نمودار 3 را به تفصيل خارج از آن معرفي نموده است. بر اساس اين پيش فرض ها اشکالاتي بر طبقه بندي او وارد خواهد شد. يکي از اين اشکالات، جامع نبودن اين طبقه بندي ها در باب علومِ داراي موضوعات شخصي چون تاريخ، جغرافيا، و زمين شناسي است. اشکال ديگر اين است که اقسام حکمت عملي، بر خلاف علوم حکمي، چندان تغييرناپذير، ضروري و دائمي نيستند و پاره اي احکام اعتباري را نيز شامل مي گردند. (25)
نکته اي که بايد در انتها بدان اشاره کنيم، اين است که ريشه يابي ها در مبحث طبقه بندي علوم خواجه در آثار يونانيان را نبايد صرفاً احاله بحث به ايشان، چنان که عادت شرق شناسان است، دانست. آنچه از يونان به دوران اسلامي منتقل شد، از نظر مبنا اهميت داشته و روشنگر حقايقي است، اما اين مطلب به معناي غفلت از اين نکته نيست که کار يونانيان در اين زمينه از نظر کميت و کيفيت، با آنچه در دوره ي اسلامي پديد آمده است، غيرقابل قياس است. (26) اساساً گستره طبقه بندي علوم در هر دوره اي معطوف به پيشرفت هاي علمي و شاخه هاي علوم همان دوره است. پس امري طبيعي و حتي لازم مي نمايد که طبقه بندي علوم در دوره هاي بعدي کامل تر از دوره هاي قبل باشد، همان گونه که طبقه بندي علوم در سده هاي مياني دوران اسلامي، هرگز قابل قياس با طرح هاي امروزي نخواهد بود.
پي نوشت ها :
* دانشجوي دکتري دانشگاه تهران.
** دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه تهران.
1. ر. ک: دائرة المعارف هاي فارسي، ص 80
2. ر. ک: احياء علوم الدين
3. ر. ک: فاتحة العلوم، صص 47-35
4. عيون الحکمة، صص 16-17
5. فرهنگ معارف اسلامي، ص 1834
6. stereometry
7. Zeller
8. trivium
9. quadrivium
10. نبايد ويکتور هوگو قديس (متوفي 1141م) (Hugo of St Victor) را با ويکتور ماري هوگو (متوفي 1885) که شاعر و رمان نويس است، اشتباه گرفت. ويکتور هوگو قديس معتقد بود که فلسفه به چهار شاخه نظري، عملي، مکانيکي و منطقي منقسم مي گردد (برگرفته شده از ويکيپديا). در ويکيپديا نام او hugh آمده است.
11. Proclus
12. how many
13. how much
14. دائرة المعارف هاي فارسي، ص 58
15. همان، ص 10
16. همان، ص 17
17. همان، ص 77
18. ر. ک: الهيات دانشنامه علائي، صص 6-1
19. ر. ک: تسع رسائل في الحکمة و الطبيعيات، صص 111-108
20. دائرة المعارف هاي فارسي، ص 53
21. همان، ص 75
22. ر. ک: همان، ص 73-74
23. ر. ک: همان، ص 92
24. اخلاق ناصري، ص 41
25. برخي اشکالات ديگري نيز به طبقه بندي هاي معطوف به علوم حکمي وارد مي دانند. ر. ک: بررسي، تحليل و نقد ديدگاه ابن سينا درباره ي طبقه بندي علوم، ص 159
26. براي اين سخن ر. ک: مباني تقسيمات علوم، ص 132
1. ابن سينا، الهيات دانشنامه علائي، با مقدمه و حواشي و تصحيح دکتر محمد معين، همدان، دانشگاه بوعلي، چاپ دوم، 1383
2. همو، الهيات شفا، به تصحيح سعيد زايد، قم، مکتبه آية الله المرعشي، 1404 ق.
3. همو، تسع رسائل في الحکمة و الطبيعيات، قاهره، دارالعرب، چاپ دوم، 1326ق
4. همو، عيون الحکمة، مقدمه و تحقيق عبدالرحمن بدوي، بيروت، دارالقلم، چاپ دوم، 1980م.
5. همو، منطق المشرقيين، قم، مکتبه آيه الله المرعشي، چاپ دوم، 1405ق
6. ارسطو، مابعدالطبيعه، ترجمه ي محمد حسن لطفي، تهران، طرح نو، چاپ دوم، 1385
7. آملي، شمس الدين، نفائس الفنون في عرائس العيون، تهران، اسلاميه، 1381
8. حبيبي، نجفقلي، مباني تقسيمات علوم ( به انضمام رساله ي تقاسيم العلوم شهرزوري)، مقالات و بررسي ها، شماره 58-57، سال 74-1373، صص 163-131
9. حکيمي، محمدرضا، دانش مسلمين، تهران، فرهنگ اسلامي، 1375
10. حلي، حسن بن يوسف، الجوهر النضيد في شرح منطق التجريد، به کوشش محسن بيدارفر، قم، 1423ق
11. رازي، فخرالدين، جامع العلوم، تصحيح علي آل داوود، تهران، بنياد موقوفات دکتر محمود افشار، 1382
12. رضايي، محمد جواد، بررسي، تحليل و نقد ديدگاه ابن سينا درباره ي طبقه بندي علوم، فصلنامه علمي- پژوهشي، انجمن معارف اسلامي ايران، شماره اول، زمستان، 1383
13. سجادي، سيد جعفر، فرهنگ معارف اسلامي، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 3جلدي، 1373
14. شيرازي، قطب الدين، درة التاج، به اهتمام و تصحيح سيد محمد مشکوة، تهران، انتشارات حکمت، چاپ سوم، 1369
15. طوسي، خواجه نصيرالدين، اخلاق ناصري، تصحيح و توضيح مجتبي مينوي و عليرضا حيدري، تهران، انتشارات خوارزمي، چاپ اول، بهمن ماه 1356
16. همو، اساس الاقتباس، به کوشش مدرس رضوي، تهران، دانشگاه تهران، 1355
17. همو، تلخيص المحصل، بيروت، دارالاضواء، چاپ دوم، 1405ق
18. غزالي، محمد، احياء علوم الدين، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1364
19. همو، فاتحة العلوم، المکتبة الحسينية المصرية، چاپ اول، 1322ق
20. فارابي، ابونصر، احصاء العلوم، مقدمه و شرح دکتر علي بوملحم، بيروت، مکتبه الهلال، چاپ اول، 1996م
21. مستقيمي، مهديه السادات، بررسي تطبيقي نظريه ي ابن سينا در باب طبقه بندي علوم، فصلنامه ي علمي- پژوهشي دانشگاه قم، سال دهم، شماره اول، صص 198-175
22. مفتوني، ناديا و فرامرز قراملکي، احد، رهيافت هاي دانشمندان مسلمان در علم شناسي، مقالات و بررسي ها، دفتر 75 (2) بهار و تابستان 1383، صص 59-39
23. ناشناخته، يواقيت العلوم و دراري النجوم، بنياد فرهنگ ايران، 1345
24. نصر، سيد حسين، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم، تابستان 1384
25. وسل، ژيوا، دائرة المعارف هاي فارسي (پژوهش درباره نوع شناسي و طبقه بندي علوم)، ترجمه ي محمدعلي امير معزي، تهران، انتشارات توس، چاپ اول، 1368
26. Shrpenson, J. ,"The Classification of the Sciences according to Nasiruddin Tusi. " Isis, published by university of Chicago Press, vol. 5, no 2 (1923) ,pp. 329-338
منبع مقاله :
صلواتي، عبدالله؛ (1390) خواجه پژوهي (مجموعه مقالاتي به قلم گروهي از نويسندگان) تهران: خانه کتاب، چاپ اول