در مورد تاريخ تولد رئيسعلي دلواري ضابط و کدخداي دلوار همانند ديگر موارد مربوط به زندگي اوليه او اطلاع دقيقي وجود ندارد. غالب مورخان تاريخ تولد وي را مشخص نکردهاند و فقط به اين موضوع اشاره نمودهاند که هنگام شهادت 34 سال داشته است (در اين مورد نيز اتفاق نظر بين مورخان وجود ندارد و بعضا سن وي را هنگام شهادت 30 سال دانستهاند) در دستخطي که پشت جلد قرآن متعلق به زائر محمد (پدر رئيسعلي) موجود بوده است نيز سن رئيسعلي هنگام شهادت 34 سال ذکر شده است. به نظر ميرسد تاريخ تولدش را بايد 1299ق/ 1259ش/ 1881م در روستاي دلوار دانست. از دوران کودکي رئيسعلي اطلاعات کمي وجود دارد. تحقيقات انجام شده نشان از آن است که وي بر اساس عرف جامعه آن روز ايران با قرآن کريم و ديوان حافظ و شاهنامه فردوسي و ديگر منابع ادب فارسي در مکتبخانه آشنا شده است. رئيسعلي در فنون تيراندازي و اسب سواري زير نظر پدرش زائر محمد استعداد زيادي از خود نشان داد.(1) وي چهار بار ازدواج کرد و از همسر سوم خود پسري به نام عبدالحسين معروف به بهادر به دنيا آمد. از بهادر که چند سال پيش درگذشت دختري به نام گلاندام باقي مانده است.(2)
مردی که رشوه انگلیسیها را قبول نکرد
رئيسعلي از اوان جواني با عرق مذهبي و ملي که داشت نسبت به وقايع و اتفاقاتي که در ايران ميگذشت احساس مسئوليت ميکرد و با تمام توان نسبت به آن موضعگيري ميکرد و عکسالعمل نشان ميداد. در دوره پادشاهي محمدعلي شاه قاجار، قرارداد 1907 کشور ايران را بين دو کشور انگليس و روسيه تقسيم کرد. حرکت عمومي آزاديخواهان به رهبري علما بر عليه اين قرارداد، عکسالعمل محمدعلي شاه و در پي آن به توپ بستن مجلس شوراي ملي توسط لياخوف روسي را در تاريخ 23 جماديالاولي 1326 در پي داشت و فشار زيادي بر مردم وارد آمد که از اين دوران به استبداد صغير ياد ميشود. زندان و تبعيد آزاديخواهان و قتل و کشتار مردم، حکم جهاد علما را در پي داشت. تبريز، رشت، اصفهان، فارس و ديگر مناطق ايران، صحنه رويارويي مردم با عوامل استبداد گشت. در بوشهر آيتالله سيد مرتضي علمالهدي اهرمي با اعلام حکم جهاد مردم را به ايستادگي در برابر عوامل استبداد دعوت نمود. رئيسعلي دلواري نيز با همکاري ديگر آزاديخواهان از جمله ميرزا علي کازروني به رويارويي با مستبدين برخاست و با تفنگچيان تنگستاني، گمرک و ديگر ادارات دولتي را در اختيار گرفت و موقعيت مشروطهطلبان را در جنوب کشور مستحکم نمود. (3)محمدحسين رکنزاده آدميت در کتاب فارس و جنگ بينالملل اول مينويسد:
... اولين ظهور حُسن ملکاتش (رئيسعلي) در زمان استبداد صغير شد. به اين معني که پس از آنکه اهالي بوشهر به تحريک و تهييج ميرزا علي کازروني و پيشوائي سيد مرتضي پيشنماز اهرمي از اداء ماليات به مامورين دولت استنکاف ورزيدند و براي قبضه بوشهر از طرف ملت مجبور به دعوت اهالي تنگستان شدند. مرحوم رئيسعليخان بر حسب تقاضاي کازروني با يک عده صد نفري تفنگچي به بوشهر آمده و پس از تصرف گمرک و ساير ادارات دولتي محافظت مالالتجارهاي که در گمرک بود و قيمت آنها بالغ بر دو ميليون تومان ميشد به او واگذار شد و به شهادت کساني که در آن وقت متصدي امور داخلي گمرک بودند که از جمله موسسخان است يک سير شکر يا يک گره منسوجات حيف و ميل نشد و اين معني موجب تعجب و تحير مردم شد که چگونه در نتيجه درستکاري و امانتداري مرحوم رئيسعليخان يک نفر از تفنگچيان به اجناس مذکور دستبردي نزدند. (4)انگلستان که از زمان قرارداد 1907 جنوب ايران را سهميه خود ميدانست. در سال 1915 که جهان درگير جنگ جهان اول بود، اوضاع جهاني را مناسب تاخت و تاز به منطقه جنوب ايران دانست. هدف بريتانيا از اين عمليات نظامي جلوگيري از نفوذ آلمان و عثماني، سرکوب قبايل عشاير جنوب و دسترسي به خليج فارس بود. بريتانيا براي رسيدن به اهدافش در مارس 1915با بهانه قرار دادن ارتباط کنسولگري آلمان در بوشهر با تنگستانيها و تحريک آنان عليه انگليسيها، اقدام به محاصره کنسولخانه آلمان و دستگيري و تبعيد کنسول دکتر هيستمان و هرآيزنهوت رئيس تجارتخانه ونکهاوس به هندوستان نمود. تعرض به خاک ايران، خشم ايرانيان را در پي داشت. در 12 ژوئيه 1915 رئيسعلي در يک حمله ضربتي در نزديکي تنگک زنگنه، نايب کنسول انگليس در بوشهر و تعدادي از سربازان هندي را کشت.
انگليسيها به بهانه وقوع اين حادثه و حوادث ديگر در 8 اوت 1915 بوشهر را اشغال نمودند. رئيسعلي با جنگهاي نامنظم ضربات سهمگيني به دشمن وارد نمود. (5) انگليسيها که دشمن اصلي خود را رئيسعلي ميدانستند از طريق نمايندگان حيدرخان حيات داودي سعي در تطميع وي نمودند و پيشنهاد چهلهزار پوند در قبال خودداري از قيام عليه قواي بريتانيا را ارائه نمودند. اما رئيسعلي اين پيشنهاد شرمآور را نپذيرفت و اعلام کرد: «چگونه بيطرفي اختيار کنم در حاليکه استقلال ايران در معرض خطر جدي قرار گرفته است». (6)
محمدحسين رکنزاده آدميت در رمان تاريخي دليران تنگستان مينويسد:
رئيسعلي يک نفر ايراني تحصيل کرده و دانشمند اروپا ديده (!) نبود، اما ايراني غيرتمند و عاقلي بود که نخواست تا او زنده است دشمنان، وطن عزيزش را پايمال سم ستوران نمايند. رئيسعلي در ميدان کارزار جان داد در حالي که وزراء و بزرگان آن عصر حتي شهريار آن دوره ايران در تهران مشغول عياشيهاي شبانه روزي خود بودند! و امثال رئيسعلي را ياغي و طاغي ميناميدند!!.(7)سرانجام رئيسعلي در شب 12 شهريور 1294/ 23 شوال 1333/ 3سپتامبر 1915 در شبيخون به نيروهاي انگليسي در محل تنگک مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسيد. در ابتدا جنازه رئيسعلي در محلي به نام "کله بند" به رسم امانت دفن شد. شش ماه بعد تابوت وي را به نجف اشرف انتقال داده و در قبرستان وادياسلام به خاک سپردند. (8)
جهت آشنائي با طرز تفکر شهيد رئيسعلي دلواري از مبارزه با قواي انگليسي متن کامل نامه وي به آيتالله محمدحسين مجتهد برازجاني در 11 جماديالاول 1333 آورده ميشود:
قربان حضور باهرالنورت گردم. اي بفداي همت و غيرت و شجاعتت گردم. ميدانم مردم در اين کار چندان مساعدت و همراهي نميکنند و بنده هم پابست کردهام که نظرم بسوي ايشان است. هر آينه پاي حضرت مستطاب عالي و اميد از آن وجود مبارک که در حقيقت مجسمه شرف و وطن و اسلامخواهي است نداشتم هر آينه تا حال پروانهوار خود را فداي ملت و وطن و اسلاميت کرده بودم. همين قدر اطمينان از حضرت مستطاب عالي دارم که روز مصائب از خط بيرون نميرويد و جان را ناقابل ميدانيد نه مانند اشخاص راحتطلب تنبل، راحت اين دنياي فاني را بهيچ نميشماريد. قربانت گردم درجه بهشت پيدا کردن و شربت شهادت را داوطلبانه خواستن بايد همتي عالي و عزمي راسخ داشت و بهاي درجه عالي و نعيم اخروي و نام نيک ابدي بغير از جان شيرين نيست. نه آن که مرعوبانه هر وقت طرف مقابل مثل گربه خود را ساخت و مومو کرد مثل موش بدوند. اينگونه احساسات قابل همدردي با اسلام و وطن نيست و در تاريخ دنيا چنين اشخاص را ننگ عالم انسانيت دانستهاند. امروز روزي است که هر کس ادعاي شرف و اسلاميت و وطنپرستي دارد بايد امتحان داده از بوته امتحان بي غل و غش بدر آيد. چنان چه عقلاء فرمودهاند:
خوش بود گر محک تجربه آيد به ميان *** تا سيهروي شود هر که در او غش باشد
انگليسيها انتشار ميدهند که «فلاني حمايت به قنسول جرمن دارد» بحول و قوه خداوندي از هيچکس انديشه و باک ندارم. ميخواهند به تشر بنده را بترسانند کما اينکه تلگراف تهديدآميز بحضرت مستطاب عالي کرده بودند. در حقيقت جوابي که از طرف ذيشرف در جواب تلگراف ايشان صادر شده بود بقدري مشعوف شدم که خداوند عالم حد آن را ميداند. همين جواب بود که فرمودهايد. آفرين آفرين آفرين خداي بر شما باد. شايسته است که عموم اهالي فارس و خليج بداشتن وجود مبارکي مثل حضرتعالي که در اين موقع اينگونه جواب قانوني دندانشکن به اجانب دادهايد فخر و مباهات نمايد. خدايت در همه حال از بلا نگهدارد. استدعا دارم يک ذره فروگذاري نفرمائيد. اگر از مردم مأيوس شدهايد که همراهي ندارند اجازه بفرمائيد تا خودم هنگامه بلند کنم و دست بکار شوم. قربانت شوم. هر آينه خودمان درست بکار شده بوديم الان بصره خالي شده و در شمار مجاهدين محسوب بوديم. به بوشهر هم نميتوانند اردو پياده کنند، در صورتي که خودمان نزديک و مواظب آنها باشيم، چرا که بنده به خوبي اينها را ميشناسم. هر آينه فيالجمله حملهاي به عساکر ايشان در قلعه بهمني شده بود الان بصره خالي بود. قوه و مخارج از بوشهر جهت آنها حمل ميشود. اگر خودمان به همين حالت باقي بمانيم مسلم است که هيچکاري نميکنيم و هيچ حمايتي به علماي عراق هم نکردهايم و در آينده نام خودمان را به بيحسي و بيديانتي ثبت تاريخ دنيا خواهيم ديد. کسي که حکم سخت از علماء ديده باشد و حکم امام باشد و جنگ نکند بهانه آن چيست؟ الان در کربلا و نجف در جنگ تمام علماء و پيشوايان دين ما در جهاد آب چشمان خود ميخورند و اميدهاي کلي از ماها داشتند که خيال ميکردند به ورود حکم تمام اهل دشتستان و تنگستان دست بکار ميشوند الحمدالله از اين طرف هم مأيوس شدند چنانچه تا بحال خدمت آقاي حاج سيد غلامحسين عريضه عرض کردهام جانب خدا بکلي جواب نکردهاند. همين قدر با خود خيال کردم که بنيهاشم در مدينه بسيار باقي ماند، جز حضرت سيدالشهداء که به تنها در صحراي کربلا با لب تشنه شهيدش کردند و در کوفه حبيب بن مظاهر به تنهائي به ياري آن امام مظلوم حرکت کرد . قربانتم آخر کار همينطور ميبينم. هفتصد نفر تفنگچي سواي دستگاه سرکار زائر خضرخان حاضر و آماده است که اينها از بنده دور نيستند هر وقت بخواهيم تمام حاضر و مستعد ميباشد. خوب ملاحظه فرمائيد روزي بهتر از امروز براي اهالي ايران فراهم نميآيد. يکطرف دولت آلمان يک طرف دولت اطريش عثماني چه کارها بر سر انگليس و روس و فرانس آوردهاند. ديگر انگليس چه عضوي دارد که ماها بايد از آنها بترسيم. و از اينطرف هم حکم محکم علماي اعلام بر وجوب جهاد. البته خدا با ماست و فتح و نصرنصيب جيش اسلام خواهد بود. در خانه نشستن خودمان و راحتطلبيدن تمام وسوسه شيطان ميباشد. مستحق آن نيستيم که خدا و رسول را از خود خشنود سازيم. روس و انگليس حق دارند اگر خودمان هيچ کاري نکنيم و آسوده بنشينيم چرا که همه نوع احترام به بقعه مقدس امام ثامن در شمال و احترام به منبر سيدالشهداء در جنوب کردند. در بمباران دلبار کارهاي خوب کردند. تف بما. تف بما. قربانت بروم هوش ندارم که شرح حالات به درستي عرض نمايم و مصدعت زياده از اين نميشوم. خيلي ميل به دستبوسي و زيارتت دارم. نميدانم به چه قسم به اين آرزو نائل شوم.
از خداوند جلي توفيق ميخواهد علي 9
منابع مقاله :
1. قاسم ياحسيني، رئيسعلي دلواري، تجاوز نظامي بريتانيا و مقاومت جنوب، (تهران: موسسه نشر و پژوهش شيرازه، 1376)، ص53-58.
2. ايرج افشار سيستاني، نگاهي به بوشهر: مجموعهاي از اوضاع تاريخي، جغرافيائي، اجتماعي و اقتصادي استان بوشهر، ج 2، (تهران: نسل دانش، 1369)، ص571.
3. رئيسعلي دلواري: مجموعه مقالات (قيام جنوب در جنگ جهاني اول)، ([بوشهر]: کنگره بزرگداشت هشتادمين سال شهادت رئيس علي دلواري، 1373)، ص60-61.
4. محمدحسين رکنزاده آدميت، فارس و جنگ بينالملل، (تهران: سيروس، 1312)، ص120.
5. رئيسعلي دلواري: مجموعه مقالات...، ص70.
6. عليمراد فراشبندي، جنوب ايران در مبارزات ضد استعماري، (تهران: انتشار، 1365)، ص30.
7. محمدحسين رکنزاده آدميت، دليران تنگستان، (طهران: کتابخانه مهر، 1312)، ص144.
8. رئيسعلي دلواري: مجموعه مقالات...، ص91.
9. کاوه بيات، اسناد جنگ جهاني اول در جنوب ايران = مرحله اول: 1334-1333هجري قمري/1916-1915ميلادي، (بوشهر: مرکز بوشهر شناسي؛ قم: موسسه فرهنگي همسايه، 1377)، ص85-87.
متن منابع
/ج