روی دیگر رادیکالیسم ضدِ مذهب رضاخان، با سقوط او خود را نشان داد. در دوره هرج و مرج بعد از رفع دیکتاتوری رضاخان و دوران بیدست و پایی و ناتوانی محمدرضا، مردم مومن و مذهبی ایران دوباره –و البته با شدتی بسیار بیشتر- نمادها و شعائر مذهبی خود را آشکار کردند.
این احساسِ رهایی پس از بیست سال تنگنا و دشواری، به قدری فراوان و گسترده بود که بعضی را حتی به تعجب انداخت؛ علی شریعتی بعدها در انتقاد از این فوران شعف و هیجانِ پس از اختناق میگوید: «شهریور بیست آمد. دیکتاتوری رفت و آزادیها، رایگان نثار ما شد. اما روحانیت چنان در شور و شوق بازگشت به چادر و عبا و ریش و حوزه و سینه و شله و هیئتهای مذهبی و برگزاری رسمی و علنی عزاداری غرق بود که نه خطر را احساس کرد و نه مسئولیت را.» [1]
عزاداریهای ظهرعاشورای محمدرضا پهلوی
هرساله در مسجد سپهسالار برقرار بود
البته داستانهای عشرت شاه و دربارش بر سر زبانها بود و کسی نبود که نداند در نهانخانه این شاه شیعه چه میگذرد، اما مقید بود که هر ساله مجلس ظهر عاشورای مسجد سپهسالارش را برگزار کند و آخوندهای دربارش را برای ذکر مصیبت سیدالشهدا و مدح و منقبت خود، گرد هم آورد. حتی محمدرضا در این اواخر که خطر را بیبشتر احساس میکرد، حتی به زیارت بارگاه ائمه معصومین (علیهمالسلام) هم میرفت و شهبانویش را هم با چادر و چارقد به آستانهبوسی حرم مطهر ثامن الحجج (علیهالسلام) هم میبرد؛ شاید که ملت به پاخاسته، شاه عیاش دیروز را فراموش کنند و خاطره تلخش را با کلیشه یک شاه شیعه جایگزین کنند.
سفر زیارتی شاه و شهبانویش به حرم حضرت رضا (علیهالسلام)
عزاداران در محرم 42 تصویر امام را در دست داشتند
حضرت امام در 28 اردیبهشت 42، از مبلغان و عزاداران ماه محرم الحرام خواسته بود که مراسم این سال را با جدیت و شور بیشتری برگزار کنند: «حضرات مبلغین عظام، هیآت محترم، و سران دستههای عزادار متذکر شوند که لازم است فریضۀ دینی خود را در این ایام در اجتماعات مسلمین ادا کنند، و از سید مظلومان فداکاری در راه احیای شریعت را فرا گیرند، و از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند: و لا تهنوا و لا تحزنوا و أَنتم الأعلون إن کنتم مؤمنین. آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنیامیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها (فرقۀ ضالّ و مضلّه) همراهی میکند. دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده، و در دربار دست آنها باز است.» [5]
پیوند عاشورا و سیاست؛ علم و کتلهای
محرم 42 به تمثال امام خمینی مزین بود
در گزارشهای اداره کل سوم ساواک پیرامون «طرح تبلیغاتی برای ماههای محرم و صفر» آمده است: «طی چند ماه اخیر روابط عدهای از روحانیون با دولت تیره شده و روحانیون مخالف، مبادرت به پخش اعلامیه و تحریکاتی بر ضد دولت نمودهاند... در اعلامیهها و سخنان آنان، نکات زیر به چشم میخورد:
1) زمامداران کنونی ایران از مجرای قانون اساسی منحرف و دارای سوء نیت میباشند و تصمیم دارند اساس دین اسلام را در ایران متزلزل و روحانیت را تضعیف نمایند.
2) دولت ایران تحت فشار استعمارگران غربی با دولت اسرائیل برضد کشورهای مسلمان عربی ارتباط برقرار ساخته و به پیشرفت صهیونیزم کمک مینماید و هدف اصلی استعمارگران از این اقدام آن است که بین کشورهای اسلامی تفرقه بیندازند و آنها را در برابر هم قرار دهند تا بهتر بتوانند از منابع طبیعی آنها استفاده و بر آنها حکومت کنند.
3) چون زمامداران فعلی مقدمئ علیه قانون اساسی و دین اسلام و مدافع استعمارگران بر ضد منافع ملی میباشند بنابراین مسلمین باید علیه آنان مبارزه نمایند.» [7]
وقایع محرم 42 علیه اقدامات علم ایجاد
شد و بانی سرکوب آن نیز علم بود
«شب چند مجلس روضهخوانی رفتم. در یکی فلسفی روی منبر بود. این آخوند تاریخچه درازی دارد. اولا بسیار واعظ زبردستی است، ثانیا حافظه بسیار خوبی دارد، ثالثا لحن صدای او در نطق کردن واقعا گیرا است، ولی افسدالناس است. و وقتی نخست وزیر بودم، باز هم علمدار علما و فئودالها بر علیه اصلاحات شاه شد تا غائله پانزدهم خرداد... پیش آمد. آن وقت من او را گرفتم و حبس کردم... چون خیلی خوب حرف میزند، اگر قدری بیشتر گفته بود ممکن بود در مجلس بلوا راه بیفتد و [انتقام] خودش را از من بگیرد. خوشبختانه کوتاه آمد.» [9]
نازم حسین را که چو در خون خود تپید...
قامت چو زیر بار زر و زور خم نکرد
در پیش عزم و همت او آسمان خمید.» [10]
وقایع عاشورای 42، انصافا عرضه تلاقی حماسه حسینی با جنبش مردمی ملت ایران بود. عزاداران حسینی در دستهجات و هیئات مذهبی، ذکر مصیبت سالار شهیدان را با روایت حماسه آمیخته بودند و شجاعت حسینی را با دلاوری خمینی همآغوش کرده بودند. برای نمونه در برخی متون و شعارهای نوشته بر پلاکاردهای محرم 42 نوشته شده بود:
«قم شد، کربلا/ هر روزش عاشورا
فیضیه، قتلگاه/ خون جگر علما
واویلا، واویلا
عمال اسرائیلی رسوا، کشتند در قم بیپناهان را
شد موج خون برپا
شد موج خون برپا» یا؛
«شد موسم یاری مولانا الخمینی / ای شیعیان! برپا کنید شور حسینی» و یا؛
«خمینی، خمینی، تو زاده حسینی/ جان را به کف بنهادیای در راه قرآن.» [11]
تصویری از اعضای هیات بنیفاطمه
که محرم 42 را سیاسی برگزار کردند
عباس مهلقا، عباس مهلقا سقای کربلا
شد دو دستش جدا واویلا، واویلا
فرمود والله ان قطعتمو یمینی شد موسم یاری مولانا الخمینی
روز بعد، روز دهم به یادبود شهدای فیضیه... مردم چنین میگفتند رو عاشورا:
چون طرف شد یزید با قرآن مجید خون شاه شهید، ریخت در کربلا، واویلا، واویلا
بنیادشان بر باد دِه در این قیام، یا صاحبالامر.
دخت علی، عقیله علیمه نازل به صبرش آیه کریمه
شجاعت، شهامت، بلاغت، فصاحت یک زن و این دل، یک زن و این دل
من معنی آزادی زنانم *** دخت رشید شاه مومنانم
آزادی نه این است *** آزادی ز دین است» [12]
با تبعید امام در سال 1343، اوج شور و جنبش حسینی مردم تا هنگامههای پیروزی انقلاب اسلامی به تاخیر افتاد. در این ایام، با وجود فراز و فرودهای مختلف، محرم هر ساله محملی برای تبلیغات علیه رژیم شاهنشاهی بود. اما اوج این تحولات در محرم 1356 و بهویژه محرم 1357 اتفاق افتاد.
پينوشتها:
1. بازشناسی هویت ایرانی-اسلامی، دکتر علی شریعتی، مجموعه آثار، ج 27، انتشارات الهام، 1371، ص 247
2. تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، جواد منصوری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ج1، ص 623
3. حجتالاسلام عبدالمجيد معاديخواه در؛ خاطرات 15 خرداد، دفتر پنجم، حوزه هنری، صص 284 ـ 285
4. تاریخ معاصر ایران، سال ششم، شماره 21و22
5. صحیفه امام خمینی، مرکز حفظ و نشر آثار امام، ج۱، صفحه ۲۲۹
6. قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک؛ ج 2، ص 239
7. همان، سند شماره 115/3
8. از سیر تا پیاز، ابراهیم باستانی پاریزی، نشر علم، 1387، صص 551-553
9. یادداشتهای علم، ج1، صص 160 و 161
10. مجله تاریخ معاصر ایران، شماره 33، بهار 84
11. تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج2، ص 643
12. مجله تاریخ معاصر ایران، شماره 33، بهار 84
مشرق نیوز
/ج