باربَد يا باربُد ؟

سه کلمه ی سپهبد، هیربد و باربد امروز در گفتار فارسی زبانان به ضم باء تلفظ می گردد اما چنان که اشعار شعرای قدیم نشان می دهد تلفظ قدیم آنها به فتح باء بوده است. تلفظ قدیم این کلمات مطابق با اصل اشتقاقی آنها است. زیرا جزء
شنبه، 24 آبان 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باربَد يا باربُد ؟
 باربَد يا باربُد ؟

 

نويسنده: دکتر علي اشرف صادقي




 

سپهبَد – سپهبُد، هیربَد-هیربُد، باربَد، باربُد

سه کلمه ی سپهبد، هیربد و باربد امروز در گفتار فارسی زبانان به ضم باء تلفظ می گردد اما چنان که اشعار شعرای قدیم نشان می دهد تلفظ قدیم آنها به فتح باء بوده است. تلفظ قدیم این کلمات مطابق با اصل اشتقاقی آنها است. زیرا جزء دوم آنها همان کلمه ی اوستایی paiti- و ایرانی باستان pati- به معنی صاحب و دارنده است که در متون پهلوی ( فارسی میانه ی ) زردشتی به شکل pt نوشته شده و به احتمال زیاد به صورت bad یا bed تلفظ می شده است. در متون فارسی میانه ی مانوی این جزء در بعضی کلمات با املای byd ضبط شده که نشان دهنده ی تلفظ احتمالی bed است.
در اشعار زیر کلمه ی سپهبد با موبد قافیه شده است که خود به فتح باء تلفظ می شده (1):
هم او بانو بود هم تو سپهبد
شما را چون پدر آزاده موبد
ویس و رامین، به کوشش محمدجعفر محجوب، ص 158
پذیره ناشده او را سپهبد
به درگاهش درآمد شاه موبد
همانجا، ص 191
در ابیات زیر کلمه ی هیربد همه جا با کلمه ی بد قافیه شده است:
خواری تو نبود بجز کار بد
بود کار بد از در هیربد
ابوشکور، به نقل از سروی و رشیدی، ذیل « خورا »
چو برداشت پرده ز در هیربد
سیاوش همی بود ترسان ز بد
فردوسی، به نقل لغت فرس اسدی، به کوشش ع. اقبال، ص 108
گویند هفت مردست در پنجهیربد
زان هفت دو مسلمان و آن پنج هیربد
من پنجهیر دیدم و ان پنج هیربد
از پنج هیربد نشود پنجهیربد
نقل از ترجمان البلاغه، به کوشش احمد آتش، ص 12 چاپی و 161 عکسی
در متن عکسی ترجمان البلاغه در هر چهار مورد روی کلمه یا جزء بد فتحه گذاشته شده است. گوینده ی اشعار نیز مکّی پنجهیری است ( رک: لغت فرس اسدی، به کوشش نگارنده و فتح الله مجتبائی، ص 81 ).
قدیم ترین اطلاعی که از تلفظ سپهبُد با ضم باء داریم از اوایل قرن هفتم است. یاقوت در معجم البلدان لقب پادشاهان طبرستان را صراحتاً اصبهبُد (2) با ضم باء دوم آورده اما قدیم ترین فرهنگی که سپهبد را به ضم باء ضبط کرده شرف نامه ی منیری است که در 878 هجری تألیف شده است. (3) پس از این کتاب، شیخ محمد لاددهلوی در فرهنگ مؤیّد الفضلاء که آن را در 925 تألیف کرده نیز سپهبد را به ضم باء آورده است. فرهنگ جهانگیری ( سال تألیف 1017 ) و برهان قاطع ( سال تألیف 1062 ) نیز کلمه را با همین ضبط آورده اند. ضبط فرهنگ نویسان فوق که حتی اشاره ای به مفتوح بودن باء در این کلمه نکرده اند نشان می دهد که در سده های نهم و دهم و یازدهم تنها تلفظ این کلمه سپهبُد، با باء مضموم، بوده و فارسی زبانان تلفظ سپهبَد ( با باء مفتوح ) را نمی شناخته اند.
از فرهنگهای مذکور در فوق تنها برهان کلمه ی هیربد را به ضم باء ‌ضبط کرده و مؤید الفضلا و جهانگیری ضبط آن را به دست نداده اند. سروری آن را به فتح باء آورده و مؤلف جهانگیری شعر زیر را از فردوسی به شاهد آورده که در آن هیربد با بد قافیه شده و ظاهراً همین امر مانع شده که او این کلمه را با ضم باء ضبط کند:
بریده زبانت به شمشیر بد
لبت سوخته ز آتش هیربد
غیر از دو کلمه ی فوق کلمات دیگری نیز در فارسی هست که به جزء بد ختم می شوند و فارسی زبانان معاصر آنها را با ضم باء تلفظ می کنند. یکی از این کلمات باربد است که در بالا به آن اشاره شد. این کلمه در شاهنامه به فتح باء دوم به کار رفته و با بد قافیه شده است:
کسی را نبد بر درش کاربد
ز درگاهش آگاه شد باربد
شاهنامه، چاپ بروخیم، ج 9، ص 2882
چو رفتی به نزدیک او باربد
همش کار بد بد همش بار بد
همانجا
سرآمد کنون قصه ی باربد
مبادا که باشد تراکار بد
همان، 2885
در متون عربی این نام را فهلبذ ( غرر اخبار ملوک الفرس ثعالبی، اغانی، ج 5، ص 58، چاپ قدیم مصر )، فهلوذ ( عیون الاخبار ابن قتیبه، ص 123، س 4، چاپ، 138، قاهره، از روی چاپ 1343، ج 1، ص 98 )، فهربذ ( ابن فقیه، ص 158 و بعد )، بهلبذ و بلهبذ ( معجم البلدان، یاقوت، به کوشش و وستنفلد، ج 3، ص 151، ج 4، ص 113 و ج 1، ص 428: بلهبذی ) ذکر کرده اند و تنها اصطخری ( متن عربی، ص 262 و متن فارسی، ص 208 ) آن را مانند شاهنامه به شکل باربد آورده است (4).
سروری کلمه را به فتح باء دوم ضبط کرده و شعر زیر را از نظامی برای آن به شاهد آورده است:
گرش شیرین نخوانی باربد هست
وگر جان نیست باری کالبد هست
از مآخذ متأخر تنها جهانگیری و برهان این کلمه را به صورت باربُد ( به ضم باء دوم ) آورده اند. یوستی نیز (« نامنامه »، ص 237 ) بهلبذ را با باء مضموم به شکل Bahlabudh ضبط کرده است.
کلمه ی کالبد نیز در اشعار شعرای قدیم با فتح باء آمده است چنان که در موارد زیر:
بتر دشمنی مرد را خوی بد
کزو جان به رنج آید و کالبد
تحفة الملوک، ص 95، ظاهراً از ابوشکور
چنین گفت با باغبان باربد
که گویی تو جانی و من کالبد
شاهنامه، ج 9، ص 2883
بدین مایه روز اندرین کالبد
بجز تخم نیکی نه کاری سزد
همان، ص 3007 ح
سروری کلمه را به فتح باء آورده ولی قید کرده که به ضم نیز به نظر رسیده است. نخستین مؤلفی که آن را منحصراً با ضم باء ضبط کرده صاحب برهان است. تلفظ کلمه با باء مضموم منطبق با تلفظ اصلی کلمه است؛ زیرا کالبد از یونانی kalopódion گرفته شده است. (5) در زبان پهلوی نیز برای این کلمه دو تلفظ وجود دارد یکی kālpudh و دیگر kālpadh (6).
کلمه ی دیگری که به جزء بد ختم می شود کهبد به معنی تحصیلدار و خزانه دار و ناقد و کوه نشین است. این کلمه در شاهنامه جز در بیت زیر در جای دیگر به کار نرفته است:
نباید همی کاین درم خورده شد
رد و موبد و کهبد آزرده شد
همان، ج 8، ص 2522
شرفنامه کهبد را در معنی ناقد به کسر اول و در معنی زاهد کوه نشین به ضم اول آورده است. مؤید الفضلا از قول صاحب لسان الشعرا آن را بر وزن مهتر و فرقت ضبط کرده اما سروری آن را بر وزن فهمد و برهان به ضم اول و سوم دانسته است. صورت معرّب کلمه ( جهبذ ) به کسر اول و سوم و نیز به فتح این دو است. شعر فردوسی که کهبد در آن با رد و موبد همراه آمده نشان دهنده ی کهبد به فتح سوم است. صورت معرب کلمه نیز نشان می دهد که حرف اول کلمه در قدیم کاف فارسی بوده است نه کاف تازی.
آنچه در مورد این کلمات باید روشن شود دو نکته است: نخست این که سبب تغییر تلفظ بَد به بُد چیست ؟ دیگر این که این تغییر از چه زمانی شروع شده است ؟
آنچه در مورد سؤال اول به نظر نگارنده می رسد این است که تغییر تلفظ a به o ( تلفظ قدیم: u ) در جزء دوم این کلمات ظاهراً دلیل آوایی ( فونتیکی ) ندارد. بنابراین احتمال زیاد می رود که منشأ این تغییر در اصل یک تغییر قیاسی بوده و براساس مشابهت با کلمه یا کلمات دیگری که به جزء (bud) bod ختم می شده اند صورت گرفته است. کلمه ی کالبد که از قدیم دارای دو تلفظ بوده است می تواند الگوی خوبی برای این تغییر تلفظ باشد. در این مورد باید به این نکته اشاره شود که این کلمه ظاهراً ابتدا به صورت kālpudh یا kālbudh وارد زبان پهلوی شده ولی بعدها تحت تأثیر کلماتی مانند سپهبَد و هیربَد ( به فتح باء ) تلفظ آن تغییر یافته و به kālbadh یا kālpadh بدل شده است. تلفظ اخیر که به کلمات ایرانی شباهت بیشتری داشته ظاهراً صورت رسمی و ادبی کلمه بوده و صورت کالبد به ضم باء بیشتر در گفتار به کار می رفته است. بعدها در فارسی دری صورت کالبَد ( به فتح باء ) که نزد درس خواندگان صورت پذیرفته تری بوده در ادبیات متداول شده ولی صورت کالبُد ( به ضم باء ) که نزد عامه رواج داشته به حیات خود ادامه داده و موجب تغییر تلفظ کلمات باربد، سپهبد و غیره شده است. به سبب فقدان مدارک لازم زمان دقیق این تحول روشن نیست. چنان که در بالا متذکر شدیم قدیم ترین سند مربوط به تلفظ سپهبُد ( به ضم باء ) مربوط به اوایل قرن هفتم است. مسلماً این تلفظ مدتها قبل از این تاریخ رواج داشته که بعنوان تنها تلفظ این کلمه در معجم البلدان ضبط شده است. شاید تاریخ تحول کلمه ی بربط ( ساز معروف ) بر زمان تحول a به o (u) پرتوی بیفکند، زیرا بربط نیز از کلماتی است که در تلفظ آن چنین تغییری روی داده است. این کلمه از یونانی bárbitos گرفته شده (7) و باید در زبانهای ایرانی بشکل بربِت ( بکسر باء دوم، barbit ) به کار رفته باشد ولی ظاهراً بقیاس با کلمات سپهبد و موبد و غیره ابتدا بشکل barbat و بعدها بقیاس با « کالبُد » ( بضم باء ) بشکل barbut تلفظ شده است. در پهلوی، این کلمه غالباً بشکل barbut ضبط شده اما در نسخه های منظومه ی درخت آسوریگ یک بار به صورت (brbt) barbat نیز آمده است (8) صورت معرّب این کلمه « بربط » ( بفتح باء دوم ) (9) و بربُط ( بضم باء دوم ) (10) است اما در ارمنی بشکل barbut به قرض گرفته شده است (11). دوگانگی در تلفظ این کلمه نشان می دهد که در همان زمانهای قبل از اسلام کشش به طرف کلماتی مانند کالبُد با تلفظ bud نیز وجود داشته و barbit به هر دو صورت تغییر یافته است. بنابراین می توان گفت که باحتمال زیادی تغییر تلفظ bad به (bod) bud، مربوط به قبل از اسلام و احتمالاً چند قرن قبل از پایان عهد ساسانی ( زمان ورود کلمات ایرانی به زبان ارمنی ) است. تلفظ گُمبُد به جای گُمبَد ( گنبد ) در متن پهلوی گزیده های زاد اسپرم نیز نشان می دهد که این تغییر تلفظ قبل از اسلام صورت گرفته بوده است (12).

پي نوشت ها :

1. قس
چو دستور فرزانه با موبدان
سرافراز گردان و فرخ ردان
شاهنامه، چاپ بروخیم، ج 1، ص 167
از این بدتر چه باشد مر مرا بد
که ناکام اوفتم در دست موبد
ویس و رامین، چاپ محجوب، ص 50
2. معجم البلدان، ذیل « اصبهبذان ».
3. نسخه ی خطی کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران به شماره ی
4. درباره ی این مآخذ رک: Th. Nöldeke, Das Iranisches Nationalepos, 2nd. Ed. Berlin, 1920, p. 42
و ترجمه ی فارسی آن از بزرگ علوی به نام حماسه ی ملی ایران، ص 72. درباره ی اشتقاق باربد رک: نولدکه، همانجا و کریتن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه ی رشید یاسمی، چاپ دوم، تهران [ 1332 ]، ص 506؛ و احمد تفضلی، « باربد یا پهلبد »، نامواره ی دکتر محمود افشار، ج 4، ص 2223. مؤید الفضلا کلمه را به صورت پاربد نیز ضبط کرده است.
5. رک: H.S. Nyberg, A Manual of Pahlavi, part II, Wiesbaden, 1974, p. 110. و حاشیه ی برهان قاطع، چاپ دکتر معین، ذیل « کالبد ».
6. رک: نوبرگ، همانجا.
7. رک: H.W. Bailey, in BSOS, VII/1, 1933, p. 78. و حاشیه ی برهان قاطع.
8. رک: ماهیار نوابی، منظومه ی درخت آسوریک، تهران 1346، ص 76 و 100.
9. رک: المعرب جوالیقی و مفاتیح العلوم خوارزمی، ص 238 که آن را براساس یک اشتقاق عامیانه بمعنی: « بربط = سینه ی بط » دانسته اند!
10. رک: السامی فی الاسامی، چاپ عکسی بنیاد فرهنگ، چاپ عکسی بنیاد فرهنگ، از روی نسخه ی خطی مکتوب در 601، ص 205 که به هر دو صورت ضبط شده است.
11. رک: بیلی، همانجا.
12. رک: Anthologie de Zādspram, éd. Par Ph. Gignoux et A. Tafazzoli, Paris 1993, p 402.

منبع مقاله :
صادقي، دکتر علي اشرف؛ (1380)، مسائل تاريخي زبان فارسي ( مجموعه ي مقالات )، تهران: سخن، اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.