نويسنده: دکتر محمدرضا دهشيري (1)
براي مقابله با نهضت فلسطين
جامعه پذيري نظامي، فرآيندي است از انتقال رفتارها، احساسات، ارزش ها و قضاوت هايي که در ارتباط با فرد مطرح است و از سوي نهاد دفاعي امنيتي به عنوان جنبه اي از روابط بين سيستمي، قلمداد مي شود. به اين معنا که در آن نهاد، بين داده ها و ستانده ها، با سيستم شخصيتي و اجتماعي فرد و جامعه تبادل برقرار است. اين روند به گونه اي است که سازمان نظامي از طريق ابزارهاي آموزشي خود به ياد دادن داده ها و نهادينه کردن آنها در درون فرد، اهتمام مي ورزد، به صورتي که عناصر ارزشي آن نهاد با ساختار شخصيتي فرد منطبق شود. اهميت جامعه پذيري نظامي از آن جهت است که ارتش به عنوان کفيل اين امر، داراي ويژگي هاي نهاد تام است. به تعبير « گوفمن » نهاد تام، نهادي است که فرد در آن داراي حدّاقل خودمختاري و فاقد اراده ي لازم است و همانند « زومبي » يا روياي اتوماتيک، بشر هيچ اراده اي از خود ندارد و بر مبناي برنامه هاي ديکته شده از طرف سيستم عمل مي کند و به تعبير اوئن جامعه شناس استراليايي عناصر متشکله اين نهاد، کم و بيش، از همين انسجام و همگوني برخوردارند. اين فرآيند در جامعه ي اسراييل از آن نظر حائز اهميت است که جامعه ي مزبور داراي ويژگي نظامي است و از اين لحاظ به جامعه مسلح يا دولت پادگان مشهور است و در آن کليّه ي يهوديان اعم از مرد و زن که قادر به حمل سلاح و استفاده از آن باشند، دوره خدمت نظام وظيفه را مي گذرانند. نيروي زميني اسراييل که به دليل کمبود نيروي انساني بيشتر از عناصر احتياط تشکيل مي شود، جامعه را به عنوان محل آموزش خود قرار داده و چنين تلقّي کرده که جامعه اسراييل در حال جنگ و ستيز دائمي با دشمنان داخلي و خارجي است و با اذعان به اينکه شرايط کشور بحراني است به جذب نيرو و بعضي آموزش ها، از طريق اين نهاد نظامي پرداخته است. بنابراين نهاد نظامي در اسراييل به عنوان يکي از عناصر تکوين و بقاي اسراييل بشمار مي آيد، يعني مجموعه اي چندکاره و داراي نقش فرانظامي (2) است که علاوه بر کارکردهاي نظامي، داراي کارکردهاي سياسي - اقتصادي و اجتماعي نيز هست. براي نمونه سازمان " نهال " وابسته به ستاد مشترک ارتش اسراييل که در شهرک هاي مرزي و در مؤسسات صنايع نظامي و يا در کانون بازنشستگان ارتش به فعّاليّت مي پردازد، آموزش هايي را در برنامه هاي خود دارد که به اسراييليان بقبولاند که خود را به عنوان جزيي از سيستم همگرايي صهيونيستي بدانند و اهدافشان را با اهداف سيستم سياسي تطبيق دهند. بنابراين در اسراييل، نهاد نظامي صرفاً داراي کارکرد آشکار " مانيفست " يعني دفاع از سرزمين، حفظ امنيت ملّي و نظم داخلي، يا به تعبير « کلودويتس » نابودي دشمن، نيست بلکه همزمان داراي کارکرد پنهان « لَتون » بويژه در زمينه ي آموزش وطن دوستي و تبعيّت از فرامين حکومتي نيز هست. از اين روست که در بخش نيروي انساني، تشکيلات نيروهاي مسلح اسراييل، که برنامه ريزي نيروي انساني و امور مربوط به خدمت اجباري و احتياط و دفاع مدني را بر عهده دارد و افسر توجيه سياسي، افسر رسته زنان، گِدنا يا گردان جوانان، خاخام نظامي و دادستان کل نظامي، در زمره ي وابستگان به آن بشمار مي آيند تا بتواند همزمان با آموزش هاي نظامي، آموزش هاي سياسي هم به افراد بدهند. در واقع در سرزمين هاي اشغالي دو سيستم آموزشي و دفاعي به يکديگر خدمات متقابل ارائه مي دهند. به گونه اي که کارکرد آشکار يکي با کارکرد پنهان ديگري انطباق دارد. اداره « گِدنا » در وزارت دفاع اسراييل بويژه با استفاده از افسران دائمي خود، نقش ياري دهنده و تکميل کننده سيستم آموزشي را ايفا مي کند، و وزارت آموزش و پرورش و فرهنگ و حتّي کميسيون آموزش و پرورش کنيسه يا مجلس اسراييل نيز زمينه هاي ذهني و آمادگي روحي و رواني لازم براي ورود شبه نظاميان دختر و پسر چهارده تا هجده ساله را به نهاد نظامي فراهم مي سازد. حتّي اعراب نيز بايد خدمت نظام وظيفه را بگذرانند تا با جامعه انطباق پيدا کنند و ارزش هاي صهيونيستي به آنها منتقل شود. جامعه مدني و جامعه نظامي همکاري نزديکي در زمينه ترويج ارزش هاي صهيونيستي در جامعه دارند. فعّاليّت 6/ 21 درصد مدارس ديني و دولتي و 9/9 درصد مدارس تابع احزاب ديني تندرو، موجب شده است که جوانان و نوجوانان تحت سيطره ايدئولوژي صهيونيستيم قرار گيرند و علاوه بر آن تشکيلات اجتماعي و سياسي از قبيل احزاب بويژه حزب " ليکود " که هدفش تحقّق سرزمين يکپارچه اسراييل است و ساير گروه هاي اجتماعي و سياسي، سنديکاها و نهادهاي مذهبي متشکل و مؤسسات حکومتي، علاوه بر ترويج ارزش هاي نژادپرستانه ي يهودي، در جامعه پذيري نظامي جوانان سهيم هستند. آنها با آموزش ضرورت پايبندي به مقرّرات نظامي و با نهادينه کردن ترس و نفرت و دشمني نسبت به مسلمانان فلسطين، زمينه هاي لازم را براي آمادگي شبه نظاميان براي مقابله با نهضت اسلامي فلسطين فراهم مي کنند. در اسراييل تبادل آشکار و بارزي ميان ارتش و جامعه مشاهده مي شود، به طوري که در اين جامعه ي بسيار همگن، نوعي انسجام و همگوني ميان عناصر و عوامل آموزشي تأثيرگذار برفرآيند جامعه پذيري فرد و همچنين ميان کليّه ي عناصر نظامي، وجود دارد. به عبارت ديگر ميان کليّه ي عناصر تأثيرگذار بر سيستم ارزشي فرد از قبيل نهاد نظامي، مدرسه، خانواده، گروه هاي همسال و حتّي رسانه هاي گروهي نوعي همگوني و انسجام برقرار است به گونه اي که فرد با ارزش هاي متضاد روبرو نيست و از اين طريق است که ارزش ها را در اذهان اسراييلي ها رسوخ مي دهند و در واقع القاي اين ارزش ها به افراد اسراييلي در چهار مرحله انجام مي شود:1- مرحله ي جامعه پذيري پيش بيني شده:
که در اين مرحله فرد قبل از اينکه وارد سيستم شود با آن آشنا مي شود.2- مرحله انطباق و سازگاري فرد:
که بيشترين داده ها به فرد منتقل مي شود تا ارزش هاي آن نهاد در فرد نفوذ و رسوخ پيدا کند. در اين مرحله آيين هاي " انتقالي " و " گذاري "، يعني جدا شدن فرد از يک گروه سنّي و گذار به گروه سنّي ديگر از طريق اجراي مراسم و آيين هاي ويژه که در خدمت نظام وظيفه بسيار اهميت دارد، انجام مي شود. در اين مرحله است که فرد مي تواند با محيط نظامي انطباق و سازگاري پيدا کند.3- مرحله هويت سازي '' identification":
که در اين مرحله فرد به سيستم پيوند مي خورد و خود را به عنوان جزيي از هويّت سيستم احساس مي کند.4- مرحله تشابه سازي '' assimilation '' :
در اين مرحله تأثيرپذيري فرد از سيستم کامل نشده و فرد نهاد نظامي را به عنوان خانواده خود مي پذيرد.در گذار از اين چهار مرحله است که فرد و ساختار شخصيتي او با عناصر فرهنگي، سياسي، نظامي محيط خود انطباق پيدا مي کند. در اين شرايط فرد اهداف خود را با اهداف از پيش تعيين شده دولت پادگان اسراييل در يک راستا تلقّي مي نمايد.
يکي از اهداف جامعه پذيري نظامي در اسراييل ايجاد، حفظ و توسعه ي همگرايي و همگني ميان عناصر مختلف متشکله جامعه و در نهايت تقويت روند ملّتسازي Nation Building است، يعني به فرد هويّت و انسجام با محيط سياسي را مي دهد.
ارزش هاي جمعي و نظامي در اسراييل، بر همگرايي تأثير چشمگيري مي گذارد. در ابتداي تشکيل اسراييل چندين سازمان نظامي و شبه نظامي مانند " هاشومير، هاگانا، پالما، اورگون و ليتي " علّت تشکيل رژيم اسراييل در چهارده مي 1948 بودند، اين سازمان ها علّت پيدايي و ادامه دهنده ي حيات اين رژيم نيز محسوب مي شوند. ارتش موجب تکوين اسراييل شد و ادامه ي دهنده ي اين فرآيند نيز بشمار مي آيد. اين روند از دستور ديويد بن گوريون که در 26 مي 1948 مبني بر ادغام همان گروه هاي نظامي که اسراييل را بوجود آوردند در يک سازمان واحد به نام ارتش دفاع اسراييل، استنباط مي شود، در اسراييل ارتش که به عنوان جزيي از دولت و ملّت همزمان با پيدايش اين کشور بوجود آمده که توانسته است نقش مهمّي را در روند ملّت سازي ايفا کند.
از ديگر اهداف جامعه پذيري نظامي همراهي اين فرآيند با روند جامعه پذيري سياسي است يعني علاوه بر رسوخ ارزش هاي نظامي در اذهان افراد از قبيل اطاعت از مافوق يا پذيرش اقتدار صاحب منصبان نظامي، به شبه نظاميان ارزش هاي سياسي هم القا مي شود مانند:
حمايت فرد از سيستم حکومتي و تمجيد از آزادي و دموکراسي موجود در جامعه و در نظام سياسي کشور. در اين ارتباط جامعه پذيري نظامي نه تنها فرآيندي براي مشروعيت بخشيدن به کارکرد ارتش ادامه حيات آن محسوب مي شود، بلکه سهم عمده اي در تداوم و بقاي حاکمان رژيم صهيونيستي دارد. ارتش از نظر سياسي مردم اسراييل را با وضع موجود، هماهنگ و همراه ساخته است و به عنوان آخرين دژ و حصار جامعه اسراييل، کارکرد سياسي و حفظ سيستم حکومتي را نيز بر عهده دارد و پيگيري مي کند.
جامعه پذيري اجتماعي هدف ديگر جامعه پذيري نظامي نيز بشمار مي رود. ارتش نه تنها کارکرد سياسي دارد بلکه کارکرد اجتماعي، يعني تقويت همگوني و حفظ ملّي را در منطقه جامه ي عمل مي پوشاند. عدم تضاد در فرآيند آموزشي عمومي و نظامي ميان ارزش هاي خانواده، مدرسه و ارتش موجب شده است که فرد بين اهداف نظامي و اهداف اجتماعي پيوندي واقعي احساس کند و خود را به عنوان جزيي از سيستم سياسي اسراييل تصوير نمايد. از طرف ديگر سيستم آموزشي اسراييل با اولويت بخشي به يهوديان و محروم کردن اعراب از بسياري از حقوق آموزشي و تربيتي، آموزش يهوديان را وسيله اي براي تحکيم وطن قومي و انقياد اعراب قرار داده و با حاکميت زبان عبري بر زبان عربي، سهم عمده اي را در القاي ايدئولوژي صهيونيستي به مردم و رسوخ آن در اذهان جامعه ي اسراييل بر عهده داشته است. اين امر همزمان با فرآيند جامعه پذيري نظامي در اسراييل عملي مي گردد و در آن بر ارزش هاي نژادپرستانه صهيونيستي تأکيد مي شود. ترويج شعار بازگشت ملّت بدون سرزمين بدون ملّت، يعني فلسطين، و پيروي از شعار رئاليستي " اگر صلح مي خواهي خود را براي جنگ آماده کن "آرمان هاي صهيونيستي و جنگ طلبانه را در افراد تقويت نموده و افکارعمومي را در مشروعيت بخشيدن و توسعه طلبي عرضي يا « الاستعمارالاستيطاني » و نژادپرستي و برتري نژاد يهود بر عرب جهت داده است. نهادهاي نظامي سعي در ايجاد ترس و نفرت و خصومت در دل سربازان و شبه نظاميان در قبال مردم مسلمان فلسطين و معرفي آنان به عنوان دشمنان تهديدگر دارند. هدفهاي آنان بيشتر در راستاي متوجّه ساختن افکار عمومي به تهديد خارجي و تهييج يهوديان در فرآيند استراتژي بازدارندگي مردمي بوده است، يعني بازدارندگي اعراب را مقدم بر تحقّق صلح تلقّي کرده اند. در واقع رژيم صهيونيستي استراتژي بازدارندگي مردمي را با تأکيد بر بسيج مردم اعم از زن و مردم و به کارگيري نيروهاي زير خدمت يا بالاي خدمت، شرط عمده ايدئولوژي و ارزش ها در فرآيند جامعه پذيري نظامي اسراييل است که ژئواستراتژي و ايدئواستراتژي در آن کشور با هم آميخته شده است. نهاد نظامي اسراييل در راستاي تحقّق همگرايي داخلي تأکيد زيادي هم بر بازسازي گذشته مشترک و احياي خاطره و ايجاد اميد به آينده مشترک، سهم بسزايي در روند ملّت سازي دارد. معرفي تاريخ يهود به عنوان سرگذشت سراسر رنج و زحمت و محنت و مصيبت، در اين راستا بوده و هدف از اين مکانيسم تحريک کردن افراد با يادآوري حوادث و وقايع شوک آور است تا اينکه در آن ها اين احساس تقويت شود که ملّتي مجزا و متمايز از ساير ملل بوجود آورند. اين کار حس ملي گرايي و همگرايي داخلي را تقويت مي کند و اين آرمان را در اسراييليان زنده نگه مي دارد که يهوديان داراي حقّ برخورداري از صلح و امنيت و گام برداشتن شاد و پرغرور در فلسطين هستند.
در اين رابطه تکرار آيين ها و مراسم ملّي و مذهبي، اعياد، سالگردها و بزرگداشت ها و تکرار سرودهاي ضد فلسطيني و القاي اين حس که يهوديان به عنوان سمبل ائتلاف ملي - فلسطيني هستند و نقل افسانه هاي مذهبي نقش مؤثري در تقويت ارزش هاي صهيونيسم در اسراييل دارد. و به موازات آن، نقش نهادهاي آموزش و پرورش که مشاوران عمومي در مدارس اسراييل با تقويت ايستارهاي نيمه نظامي، افراد را براي ورود به ارتش و نظامي گري و مقابله با فلسطينيان آماده مي کنند، بسيار مؤثر است.
بنابراين فرآيند جامعه پذيري نظامي در اسراييل، چهار مرحله سياسي کردن، شخصي سازي، ايده ال سازي و نهادينه سازي را دنبال مي کند تا با دادن آموزش هاي سياسي و حقوقي به افراد و تبعيّت آنها از مقررّات عمومي، اين اعتقاد را در آنان تقويت کنند که مسئوليت و همبستگي آموختني است و به اين ترتيب همزمان با تقويت احساسات ملّي و ميهني در اسراييليان، آرمان ايجاد نفرت در دل يهوديان براي مقابله با مسلمانان فلسطيني تحقّق مي يابد.
بدين گونه است که « الاستعمار استيطاني » توانسته است با مظلوم نمايي خود حقوق حقّه ملّت فلسطين را از آن خود سازد و نهضت هاي فلسطين را به طرز وحشيانه اي سرکوب کند.
به اميد روزي که ملّت فلسطين بتواند با تکيه بر مفاهيم و اصول اسلامي در ايجاد اختلال در روند جامعه پذيري در اسراييل، موفّق شود و در اين رهگذر با اتکا بر همگوني منابع و نيروهاي داخلي خود و بهره گيري از حمايت جهان اسلام بر رژيم اشغالگر قدس پيروز شود.
پينوشتها:
1- محقّق مرکز اسناد انقلاب اسلامي. 2- Extra Military.
منبع مقاله :حبيبي، نجفقلي؛ (1379)، مجموعه مقالات سمينار روند اشغال فلسطين، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، چاپ اول