تحوّل جامعه شناسي ايتاليا

جامعه شناس ايتاليايي، ويلفردو پارتو (1923-1848) در روزگار خود چهره ي بانفوذي بود اما اهميت او در جهان معاصر به کم ترين حد رسيده است ( در خصوص يک استثناء در اين زمينه، رجوع کنيد به پاورز، 1986). در دهه ي
سه‌شنبه، 11 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحوّل جامعه شناسي ايتاليا
 تحوّل جامعه شناسي ايتاليا

 

نويسندگان: جورج ريتزر
داگلاس گودمن
مترجمان: خليل ميرزايي
عبّاس لطفي زاده

 

جامعه شناس ايتاليايي، ويلفردو پارتو (1923-1848) در روزگار خود چهره ي بانفوذي بود اما اهميت او در جهان معاصر به کم ترين حد رسيده است ( در خصوص يک استثناء در اين زمينه، رجوع کنيد به پاورز، 1986). در دهه ي 1930، زماني که نظريه پرداز برجسته ي آمريکايي، تالکوت پارسونز توجه زيادي را به پارتو در کنار وبر و دورکيم نشان داد، جريان کوتاه مدتي از علاقه به کار پارتو (1935) به راه افتاد. اما در سال هاي اخير، اهميت پارتو به جز در مورد تعداد معدودي از مفاهيم عمده اش، فروکش کرده و اکنون ديگر چهره ي مطرحي نمي باشد (فيميا، 1995).
زايتلين استدلال کرد که پارتو «عقايد عمده اش را در جهت طرد مارکس» پروراند (1996: 171). در واقع، پارتو نه تنها مارکس بلکه بخش زيادي از فلسفه ي روشنگري را نيز رد مي کرد. براي مثال، در حالي که فيلسوفان وابسته به جنبش روشنگري بر عقلانيت تأکيد داشتند، پارتو بر نقش عوامل غيرعقلاني همچون غريزه هاي انساني (1) پافشاري مي کرد. اين تأکيد پارتو با رد نظريه ي مارکسيستي بي ارتباط نبود. در واقع، از آن جا که عوامل غيرعقلاني و غريزي بسيار مهم و تغير ناپذيرند، پس اميدواري به تحقق دگرگوني هاي چشمگير اجتماعي از طريق يک انقلاب اقتصادي، واقع بينانه نخواهد بود.
پارتو همچنين نظريه اي را درباره ي دگرگوني اجتماعي ساخته و پرداخته کرد که در تضادي آشکار با نظريه ي مارکس قرار داشت. در حالي که نظريه ي مارکس بر نقش توده ها تأکيد داشت، پارتو نظريه ي نخبه گرايانه اي درباره ي دگرگوني اجتماعي ارائه کرد که برابر با آن، جامعه الزاماً تحت سلطه ي عده ي معدودي از نخبگاني است که بر پايه ي منافع شخصي شان عمل مي کنند. اين نخبگان بر توده هاي مردم که تحت تسلط نيروهاي غيرعقلاني اند، حکومت مي کنند. در نظام فکري پارتو، از آن جا که توده ها فاقد ظرفيت هاي عقلاني هستند، بعيد است که به يک نيروي انقلابي تبديل شوند. دگرگوني اجتماعي هنگامي اتفاق مي افتد که نخبگان حاکم به انحطاط گرايند و جاي خود را به نخبگان جديدي بدهند که از ميان نخبگان غيرحکومتي يا عناصر برتر توده ها بر مي خيزند. به محض اين که نخبگان جديد به قدرت مي رسند فرايند مذکور دوباره آغاز مي شود. بدين ترتيب، برخلاف نظريه هاي خطي مارکس، کنت، اسپنسر و ديگران، در کار پارتو با نظريه اي چرخه اي (2) درباره ي دگرگوني اجتماعي روبرو مي شويم. بعلاوه، نظريه ي دگرگوني پارتو با فلاکت توده ها کاري ندارد. نخبگان مي آيند و مي روند اما بيشتر توده ها همواره در جاي خود باقي مي مانند.
با اين همه، نظريه ي نخبگان خدمت ماندگار پارتو به جامعه شناسي نبود. سهم پايدار او در تصوير علمي او از جامعه شناسي و جهان اجتماعي نهفته است: «آرزو دارم که با الگوي مکانيک آسماني [ستاره شناسي]، فيزيک و شيمي، نظامي از جامعه شناسي بسازم» (به نقل از هوک، 1965: 57). کوتاه سخن اين که، پارتو جامعه را نظام متوارني مي انگاشت که از بخش هاي به هم وابسته اي تشکيل شده است. دگرگوني در يکي از بخش ها، دگرگوني در بخش هاي ديگر نظام را به همراه دارد. برداشت نظام مند پارتو از جامعه مهم ترين دليل توجه بسيار پارسونز به کار او در کتابي بود که در سال 1937 با عنوان ساختار کنش اجتماعي منتشر کرد، و همين امر مهم ترين تأثير پارتو بر تفکر پارسونز بوده است. نظريه ي پارتو در کنار نظريه هاي مشابه افراد ديگري که برداشتي ارگانيکي از جامعه داشتند (براي نمونه، کنت، دورکيم و اسپنسر) نقشي محوري در تحول نظريه ي پارسونز و به طور کلي در کارکردگرايي ساختاري بازي کرده است.
هر چند امروزه تعداد اندکي از جامعه شناسان، آثار پارتو را مي خوانند اما اين توجه اندک را نيز بايد به حساب طردي گذاشت که کار پارتو نسبت به روشنگري و مارکسيسم روا مي دارد، و نيز به خاطر ارائه ي نظريه اي نخبه گرايانه درباره ي دگرگوني اجتماعي که در ديدگاه مقابل ديدگاه مارکسيستي قرار دارد.

پي‌نوشت‌ها:

1. Human instincts
2. Cyclical theory

منبع مقاله :
ريتزر، جورج؛ گودمن، داگلاس جي. (1390) نظريه جامعه شناسي مدرن، ترجمه: خليل ميرزايي و عباس لطفي زاده، تهران: انتشارات جامعه شناسان، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.