جنسيّت و نژاد در جامعه شناسي اوّليّه

هم زمان با تحولات دانشگاه شيکاگو و همچنين هم زمان با آفرينش جامعه شناسي اروپايي توسط دورکيم، وبر و زيمل و گاهاً هماهنگ با آنها نيز، گروهي از زنان که شبکه ي گسترده و به طور شگفت انگيزي به هم پيوسته را تشکيل مي
سه‌شنبه، 11 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنسيّت و نژاد در جامعه شناسي اوّليّه
 جنسيّت و نژاد در جامعه شناسي اوّليّه

 

نويسندگان: جورج ريتزر
داگلاس گودمن
مترجمان: خليل ميرزايي
عبّاس لطفي زاده

 

زنان در جامعه شناسي اوليه

هم زمان با تحولات دانشگاه شيکاگو و همچنين هم زمان با آفرينش جامعه شناسي اروپايي توسط دورکيم، وبر و زيمل و گاهاً هماهنگ با آنها نيز، گروهي از زنان که شبکه ي گسترده و به طور شگفت انگيزي به هم پيوسته را تشکيل مي دادند، نظريه هاي جامعه شناختي پيشروانه ي خود را مي پروراندند. جِين آدامز (1935-1860)، شارلوت پِرکينز گيلمن (1935-1860)، آنا جوليا کوپر (1964-1858)، آيدا ولز - بارِنت (1931-1862)، ماريان وبر (1954-1870) و بياتريس پاتر وِب (1943-1858) از جمله ي اين زنان بودند. به جز کوپر، همه ي آنها را مي توان به واسطه ي ارتباط شان با جين آدامز به هم پيوند داد. آنها امروزه در تاريخ هاي متعارف جامعه شناسي ناشناخته باقي مانده اند مو يا به رسميت شناخته نشده اند، زيرا جامعه شناسان يا نظريه پردازان جامعه شناسي، موافقان سرسخت اعمال سياست هاي جنسيتي در رشته ي جامعه شناسي، و پشتيبان جدي تعابير غيرانتقادي و اساساً غيربازانديشانه ي آن از عملکردهاي خودش هستند. گرچه نظريه ي جامعه شناختي هر يک از اين زنان، محصول کوشش هاي نظري فردي آنهاست، اما اگر به صورت جمعي و يک جا در نظر گرفته شوند، مي توان از خلال آنها به گزارش هاي مکمل هم و منسجمي از نظريه ي جامعه شناختي اوليه ي فمينيستي دست پيدا کرد.
مشخصه هاي عمده ي نظريه هاي اين زنان، که ممکن است تا حدودي دلايل از قلم انداختن آنها را در بحث هاي مربوط به تحول جامعه شناسي حرفه اي تبيين نمايد، عبارتند از (1) تأکيد بر تجربه و زندگي زنان و فعاليت هايي که آنها در اين شرايط و تحت سلطه ي مردان انجام مي دهند؛ (2) آگاهي به اين که، آنها از يک جايگاه تعيين شده و دست نشانده صحبت مي کنند؛ يعني معمولاً با لحني متمايز از لحن آمرانه اي که نظريه ي جامعه شناختي مردانه براي نظريه سازي سلطه جويانه به کار مي برد، صحبت مي کنند (لِمِرت، 2000)؛ (3) اعتقاد به اين که هدف جامعه شناسي و نظريه ي جامعه شناختي اصلاح اجتماعي است؛ به عبارت بهتر، باور به اين امر که هدف جامعه شناسي بهبود زندگي مردم از طريق کاربرد دانش است؛ و (4) ادعاي اين امر که مسئله ي اصلي در مقابل بهبود زندگي مردم در زمان آنها نابرابري است. چيزي که اين زنان اوليه را بيش از همه از يکديگر متمايز مي کند، ماهيت نابرابري مورد تأکيدشان، يعني جنسيت، نژاد، طبقه و يا ترکيبي از اين عوامل و راه حلي است که براي آن ارائه مي دادند. اما همه ي اين زنان ديدگاه هاي خود را در قالب آن دسته از فعاليت هاي اجتماعي و سياسي بيان مي کردند که در راستاي کمک به پيشرفت و تغييرات در جامعه ي محل زندگي خودشان ( آتلانتيک شمالي ) عمل مي کردند. اين فعاليت ها منشأ بخش زيادي از آن ادراک جامعه شناختي بود که به آفرينش نظريه هاي آنها منجر شده است. آنها به آن نوع تحقيقات علوم اجتماعي اعتقاد داشتند که هم نظريه پردازي جامعه شناختي و هم فعاليت هاي مبارزه جويانه را در بر مي گرفت؛ بدين سان، آنها نوآوران بسيار خلاقي در حوزه ي روش هاي علوم اجتماعي بودند.
رشته ي در حال توسعه ي جامعه شناسي، با يک کاسه کردن روش هاي تحقيق و عملکردهاي خاص اين زنان، آنها را از قلمروي جامعه شناسان و نظريه پردازان جامعه شناسي به حاشيه رانده، و فعاليت هاي مبارزه جويانه ي آنها را بهانه اي براي « غير جامعه شناس » خواندن شان قرار داده است. بنابراين، آنها به عنوان فعالان و مددکاران اجتماعي تلقي شده اند، و نه به عنوان جامعه شناس. ميراث آنها نظريه اي جامعه شناختي است که جامعه شناسان را به عمل و نيز انديشه فرا مي خواند.

دبليو. اي. بي. دو بويس و نظريه ي نژادي

خلاصه اي از زندگي نامه ي دبليو. اي. بي. دو بويس

ويليام ادوارد برگهارت دو بويس در 23 فوريه ي 1868 در شهر گريت بَرينگتون ايالت ماساچوست به دنيا آمد ( لوئيس، 1993 ). دوبويس بر خلاف اکثريت عظيم سياه پوستان روزگار خود، در يک خانواده ي نسبتاً مرفه پرورش يافت و همين عامل به او امکان داد تا وارد دانشگاه فيسک شده و بعد از وقفه اي طولاني در دانشگاه برلين، دکترايش را از دانشگاه هاروارد دريافت کند. او در هاروارد و نيز در آلمان با برخي از انديشمندان بزرگ هم عصر خود، از جمله فيلسوفاني مانند ويليام جيمز و جوسايه رويس و نظريه پرداز بزرگ اجتماعي، ماکس وبر تماس پيدا کرد.
دوبويس اولين شغل آموزشي اش را در کالج سياه پوستان (ويلبر فورس) به دست آورد و به تدريس زبان هاي يوناني و لاتين پرداخت. او يادآور مي شود که « در اين مؤسسه رشته ي جامعه شناسي وجود خارجي نداشت، حتي به رغم آن که من پيشنهاد تدريس جامعه شناسي را در دوره ي خودم ارائه دادم » (دوبويس، 1968: 189). دوبويس در پاييز 1896، زماني که سمت مربي آموزشي در دانشگاه پنسيلوانيا به او پيشنهاد شد تا پژوهشي را درباره ي سياه پوستان در فيلادلفيا انجام دهد، به آنجا نقل مکان کرد. اين تحقيق که با عنوان سياهان فيلادلفيا (1996/1899) منتشر شد، به يکي از آثار کلاسيک جامعه شناسي اوليه بدل گشت. با اتمام اين طرح، دوبويس پنسيلوانيا را به مقصد دانشگاه آتلانتا ترک کرد ( او هرگز در پنسيلوانيا از يک سمت آموزشي ثابت برخوردار نشد، و اين مسئله همانند بسياري از مسايل ديگر زندگي اش، او را آزرده خاطر ساخته بود)، او از 1897 تا 1910 در آن جا به تدريس جامعه شناسي مشغول شد و مسئوليت شماري از گزارش هاي تحقيق را بر عهده گرفت که درباره ي جنبه هاي گوناگون زندگي سياه پوستان در آمريکا بود. در همين دوره بود که اولين و مهم ترين گزارش خود زندگي نامه اش را با عنوان ساکنين محله ي سياه پوستان (1996/1903) تأليف نمود. اين اثر در عين اين که کاري عميقاً شخصي و بسيار ادبي بود، با گردآوري مجموعه اي از نکات کلي نظري، به فهم روابط نژادي و وضعيت سياه پوستان آمريکا کمک شاياني کرده است. دوبويس چند کار ديگر از اين دست خود زندگي نامه ها را به چاپ رساند که از بين آنها مي توان به آب تاريک: صداهايي از آنسوي پرده (1999/1920)، غروب سپيده دم: خود زندگي نامه ي يک مفهوم نژادي (1968/1940) و خود زندگي نامه ي دبليو. اي. بي. دو بويس: نمايشي يک نفره درباره ي دهه هاي آخر نيم قرن نخست زندگي من (1968) اشاره کرد. دو بويس (1968: 2) در غروب سپيده دم مي نويسد « آنچه من تا کنون به روي کاغذ آورده ام، بيش از آن که خود زندگي نامه ي خودم باشد، خود زندگي نامه ي يک مفهوم نژادي است که در عقايد و کردار من آشکار شده، برجسته گشته و بي گمان دچار تغييراتي شده است ». (دوبويس از اعتماد به نفس فوق العاده اي برخوردار بود و اغلب به خاطر خود بزرگ بيني اش مورد انتقاد قرار مي گرفت).
دوبويس زماني که در دانشگاه آتلانتا بود، بيش از پيش درگير فعاليت هاي عمومي و سياسي شده بود. در 1905 از او براي شرکت در نشستي در نزديکي بوفالوي نيويورک دعوت شد؛ نشستي که در نهايت به شکل گيري جنبش نياگارا انجاميد. اين جنبش در واقع يک سازمان حقوق مدني ميان نژادي و علاقمند به «الغاي تمام تمايزات کاستي مبتني بر نژاد و رنگ» بود (دوبويس، 1968: 249). اين سازمان، شالوده ي سازمان ميان نژادي مشابه ديگري را با عنوان انجمن ملي ميان نژادي پيشرفت رنگين پوستان بنيان نهاد، که در 1910 با سرپرستي دوبويس در بخش پژوهش و انتشارات شروع به فعاليت کرد. او نشريه ي ويژه ي اين انجمن را با عنوان بحران بنيان گذاشت و در شماره هاي مختلف آن، مقالات زيادي را درباره ي طيف وسيعي از موضوعات مرتبط با وضعيت سياهان در آمريکا نوشت. دوبويس اين سمت جديد را به اين خاطر پذيرفت که از آن به عنوان تريبوني براي اشاعه ي فراگيرتر عقايدش استفاده کند (او به تنهايي مسئوليت هيأت تحريريه ي مجله ي بحران را بر عهده داشت). با وجود اين، موقعيت او در دانشگاه آتلانتا به دليل رويارويي اش با شخصيت بسيار محبوب و با نفوذ آن دوران، بوکر تي. واشينگتن، که در آن زمان از سوي بسياري از رهبران و سياستمداران سفيد پوست به عنوان سخنگوي سياه پوستان آمريکا تلقي مي شد، متزلزل شده بود. دوبويس واشينگتن را بيش از حد محافظه کار و موافق بي چون و چراي سلطه ي سفيد پوستان در کل و بويژه اقتصاد سفيد پوست محور آنها بر سياهان عنوان مي کرد؛ به اعتقاد او در اين اقتصاد، سياه پوستان صرفاً براي کارهاي دستي آموزش ديده و به آن قانع شده اند.
دوبويس در نيم قرن دوم زندگي اش به فعال و نويسنده ي خستگي ناپذيري براي سياه پوستان و ديگر اهداف نژادي تبديل شده بود (لوئيس، 2000). او در نشست هاي سراسر ايالات متحده و بيشتر نشست هاي بين المللي که درباره ي نژادهاي « رنگي » به طور عام، و سياه پوستان به طور خاص بود، حضور به هم مي رساند و درباره ي بسياري از مسائل حاد زمانه ي خود تقريباً هميشه از منظر سياهان و اقليت هاي ديگر موضع مي گرفت. براي مثال، معتقد بود که کانديداهاي سياه پوست رياست جمهوري مي بايست حمايت مي شدند، چه ايالات متحده وارد جنگ جهاني اول و دوم مي شد يا نمي شد و چه سياهان در جنگ مشارکت مي کردند يا نمي کردند.
در اوايل دهه ي 1930 رکود بزرگ اقتصادي رخ داد و انتشار نشريه ي بحران را مختل کرد؛ و بدين سان دوبويس نظارتش را بر دگرانديشان جوانِ انجمن پيشرفت رنگين پوستان از دست داد. او به دانشگاه آتلانتا بازگشت و به کارهاي پژوهشي پرداخت؛ از جمله، بازسازي سياه پوستان در آمريکا، 1880-1860 (1998-1935) را تأليف نمود. استخدام رسمي دوبويس تا يک دهه به طول انجاميد، و در 1944 (که هفتاد و شش ساله شده بود) از سوي دانشگاه مجبور به بازنشستگي شد. انجمن ملي ميان نژادي پيشرفت رنگين پوستان تحت فشارهايي مجبور شد بازگشت او را به عنوان يک عضو افتخاري پيشنهاد کند، اما دوبويس آن سمت را به خاطر سالخوردگي اش نپذيرفت و در 1948 از انجمن کناره گرفت. عقايد و آثارش در طول دو دهه ي بعد بيش از پيش راديکال تر مي شد. او به سازمان هاي مختلف صلح پيوست و در آنها فعاليت کرد و نهايتاً در 1951 به خاطر سهل انگاري در ثبت نام يک عامل نيروي بيگانه در جنبش صلح، از سوي هيأت منصفه عالي به محاکمه کشيده شد.
دوبويس در اوايل فعاليتش به جامعه ي آمريکا در کل و بويژه به اين باورش که مسائل نژادي مي توانند به طور صلح آميز در قالب جامعه ي سرمايه داري حل شوند، اميدوار بود. اما به تدريج اعتمادش را به سرمايه داران و سرمايه داري از دست داد و از سوسياليسم حمايت کرد. دوبويس روز به روز در بينش هايش تندروتر شد و به کمونيسم گرايش پيدا کرد. او کاملاً تحت تأثير کمونيست هاي اتحاد شوروي و چين قرار گرفته بود و سرانجام به حزب کمونيست پيوست. دوبويس در آخرين سال هاي عمر طولاني اش از ايالات متحده نيز قطع اميد کرد و به کشور آفريقايي غنا رفت. او شهروند غنا شد و در 27 اوت 1963، جالب آن که يک روز قبل از راهپيمايي [سياه پوستان] به سوي واشينگتن از دنيا رفت. او در زمان مرگش نود و پنج سال داشت.
گرچه ممکن است آوازه ي فراگير دوبويس به عنوان يک نظريه پرداز مهم، امر نسبتاً جديدي باشد، اما او تأثير طولاني مدتي بر اجتماعات سياه پوستان داشته است. براي مثال، جوليان باند درباره ي رياست او در انجمن ملي ميان نژادي پيشرفت رنگين پوستان گفته است: «فکر مي کنم اين [اشاره به تصويري در منزل خود که باند جوان دست در دست دوبويس ايستاده بود] براي مردم هم عصر و هم نسل من يک تجربه ي معمول بود؛ در خانه ي تان نداريد، اما نامش را در خانه ي تان داريد، درباره ي او در خانه ي تان صحبت مي کنيد ... اينها براي ما گفتگوي چيستاني بودند» (به نقل از لمرت، 2000: 346).
گرچه دبليو. اي. بي. دو بويس (1963-1868) براي مدتي طولاني در گروه جامعه شناسي ( دانشگاه آتلانتا ) تدريس مي کرد، اما معمولاً به عنوان يک جامعه شناس در نظر گرفته نمي شد، چه برسد به اين که نظريه پرداز تلقي شود. او بيشتر به عنوان يک روشنفکر مردمي و به خاطر نقشش در بنيان گذاري و رهبري سازمان هاي گوناگون حقوق مدني، از جمله انجمن ملي پيشرفت رنگين پوستان (1) معروف شده است. با اين حال در بسياري از نوشته هاي او جامعه شناسي پر مايه اي يافت مي شود و عقايد انتزاعي گوناگوني که مي توانند به عنوان نظريه قلمداد شوند، هر چند که دوبويس نيز (مانند مارکس) به تفکيک بين نظريه و عمل علاقمند نبود. در واقع، او به نظريه في نفسه علاقه اي نداشت، بلکه عقايد انتزاعي اش را در جهت و با هدف ارتقاي حقوق مدني، بويژه براي آمريکاييان آفريقايي تبار ساخته و پرداخته مي کرد.
آوازه ي دوبويس در جامعه شناسي بيشتر به خاطر بررسي تجربي اش تحت عنوان سياهان فيلادلفيا (1899/1996) است. او اين بررسي را به تنهايي در ناحيه ي هفت فيلادلفيا انجام داده بود، وگرچه انواع روش ها را در آن به کار برده، اما از لحاظ روش شناختي معمولاً به عنوان يک اثر قوم نگارانه ي پيش گام معروف شده است. دوبويس در طي زندگاني طولاني اش، شمار حيرت انگيزي از کتاب ها، مقالات و سر مقالات را به رشته ي تحرير درآورد، اما فقط تعداد اندکي از اين آثار را مي توان آشکارا « نظريه » قلمداد کرد. به هر روي، در آثار دوبويس و بويژه در کوشش هاي خودزندگي نامه (2)اي منحصر به فردش که به او امکان داد تا عقايد نظري جالب توجهش را در لابلاي اين زندگي نامه ها بپروراند، نظريه نيز يافت مي شود ( شناخته شده ترين اين کارها، ساکنين محله ي سياه پوستان [دوبويس، 1996/1903] است ). فراگيرترين انديشه ي او در اين زمينه، « ايده ي نژادي » (3) است، که دوبويس آن را به عنوان « انديشه ي کانوني در کل تاريخ » (دوبويس 1995/1897: 21) و به منزله ي « خطي رنگي » در نظر مي گرفت که به اعتقاد او نه تنها در ايالات متحده، بلکه در کل جهان کشيده شده است. يکي ديگر از مشهورترين عقايد نظري او پرده (4) است، که به اعتقاد او بين آمريکاييان آفريقايي تبار و سفيد پوستان آن کشور مانع و مرز آشکاري ايجاد کرده است. صحبت از يک ديوار نيست، بلکه منظور پارچه ي توري نازکي است که هر نژادي مي تواند از پشت آن نژادهاي ديگر را نظاره کند، اما به هر روي، در راستاي جداسازي آنها عمل مي کند. ديگر ايده ي نظري مهم او آگاهي دوگانه (5) است؛ نوعي احساس « دوگانگي » (6) يا اين احساس که آمريکاييان آفريقايي تبار با عينک ديگران خودشان را مي سنجند. در آثار دوبويس نظريه ي تمام عياري از جامعه ديده نمي شود، چيزي که وجود دارد انبوهي از عقايد نظري درباره ي نژاد و روابط نژادي در ايالات متحده و جهان است. با ظهور نظريه هاي چند فرهنگي ( و فمينيستي ) در سال هاي اخير، تأکيد دوبويس بر نژاد و نگاهش به جهان از ديدگاه آمريکاييان آفريقايي تبار، علاقمندان جديد و مهم تر از آن انديشمندان بسياري را به خود جلب کرده است که بر پايه ي ايده ها، ديدگاه ها و تعهدات پيش گامانه ي او کار مي کنند.

پي‌نوشت‌ها:

1. National Association for the Advancement of Colored People
2. Autobiography
3. Race idea
4. Veil
5. Double - consciousness
6. Two - ness

منبع مقاله :
ريتزر، جورج؛ گودمن، داگلاس جي. (1390) نظريه جامعه شناسي مدرن، ترجمه: خليل ميرزايي و عباس لطفي زاده، تهران: انتشارات جامعه شناسان، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.