چندمعنايي قرآن كريم هرچند از مباني ادبي و زبانشناختي تفسير به شمار مي آيد لكن برخي از پيش فرضهاي آن متأثر از مباني كلامي تفسير است. از منظر دانش معناشناسي به موقعيتي كه يك واحد زباني ( كلمه يا عبارت ) از چند معنا برخوردار باشد، چندمعنايي گفته مي شود.(1) برخي از محققان با دقتي بيشتر، چندمعنايي را چنين تعريف كرده اند: « مقصود از چندمعنايي آن است كه يك لفظ يا يك عبارت در يك بار استعمال و در يك متن مشخص، مفيد معاني مختلف و متعدد باشد و بتوان همه ي آن معاني را مقصود گوينده به شمار آورد. » (2) چندمعنايي در قرآن كريم اقسام مختلفي دارد و از جمله ي آنها مي توان به مشترك لفظي، حقيقت و مجاز، كنايه، اتصال و انقطاع آيات و ظاهر و باطن نام برد.(3) در كتابهاي فقهي و اصولي و نيز در برخي تفاسير قرآن، از چندمعنايي با تعبير « استعمال لفظ در بيش از يك معنا » يا « حمل لفظ مشترك بر دو يا چند معنايش » ياد مي شود. بحث چندمعنايي در قرآن كريم و گستره ي آن، زواياي مختلفي دارد كه در آثار مستقلي به آنها پرداخته شده است.(4) از آنجا اصل بحث چندمعنايي جزء مباني ادبي متن شناسي قرآن است، ارتباط مستقيمي با موضوع پژوهش حاضر ندارد؛ لكن از مباني فرامتني و كلامي آن كه به باور مفسر درباره ي مؤلف قرآن و ويژگيهايي چون جامعيت و جاودانگي متن آن، و آگاهان از سطوح معاني باطني قرآن مرتبط مي شود، مي توان در اينجا گفتگو كرد. روشن است كه چنين مباحثي جنبه ي كلامي- اعتقادي دارند و هم سوي با موضوع كتاب مي باشند. اينك در ادامه مباني كلامي چندمعنايي در قرآن كريم را دنبال مي كنيم.
مباني كلامي چندمعنايي
چندمعنايي قرآن كريم داراي چند مبنا است كه مي توان آنها را به دو بخش متني و فرامتني تقسيم كرد. مباني متني مستقيماً با متن در ارتباط اند مانند « اصل تعدد معنا »، اما مباني فرامتني ارتباط مستقيمي با متن ندارند و به باورهاي مفسر درباره ي مؤلف قرآن، ويژگيهاي متني قرآن و مخاطبان آن مربوط مي شوند كه جنبه ي اعتقادي و كلامي دارند. از جمله ي آنها مي توان به سه مبناي ذيل اشاره كرد:1. تأثير ويژگيهاي مؤلف قرآن ( خداوند ) در چندمعنايي
مؤلف قرآن شخص الله ( جل جلاله ) است و الاهي بودن قرآن سبب امتياز آن از سخن بشر مي شود و چندمعنايي در آيات را امري ممكن و ثمره ي عادي و طبيعي آن مي نمايد. اين اعتقاد تنافي با عربي بودن قرآن و كلام قوم بودن آن ندارد، زيرا عربي بودن قرآن مانع از اين نيست كه خداوند الفاظ را به گونه اي استخدام كند و عبارات را چنان تنظيم كند كه حامل بيشترين بار معنايي باشد. آيت الله جوادي آملي در اين باره مي نويسد:« ممكن است برخي استعمال لفظ در بيش از يك معنا را روا ندانند و بر اين اساس اراده ي چند مطلب از يك لفظ قرآني در نظر آنان صحيح نباشد؛ ليكن بايد توجه داشت كه امتناع متوهّم يا بر اثر محدوديت ظرفيت لفظ است يا مضبوط بودن ظرفيت مستمع و يا محدوديت علم و اراده ي متكلم. قسمت مهم اين بحث بر فرض تماميت آن به محدوديت علم و اراده ي متكلم برمي گردد نه مخاطب. پس اگر متكلم و مريد، خداي سبحان بود كه هيچ محدوديتي از نظر علم و اراده ندارد، محذوري در اراده ي چند مطلب از يك آيه و چند معنا از يك لفظ ندارد. »(5)
برخي از محققان، با استناد به علم و قدرت الاهي، ويژگيهاي خاصي براي كلام خدا اثبات كرده و مبتني بر آن، چندمعنايي در قرآن را امري ممكن و طبيعي دانسته اند. كلام الاهي به سبب ويژگيهاي وجودي گوينده اش، داراي امتيازات منحصر به فردي است كه تعدادي از آنها را مي توان چنين برشمرد:
الف. محدوديتهايي كه بشر هنگام ايراد كلام دارد و سبب مي شود كه نتواند در آن واحد و در يك استعمالْ چندمعنا را براي يك لفظ يا يك تعبير در نظر بگيرد، به ساحت قدس الاهي راه ندارد. از اين رو، خداي عالم و قادر مي تواند به هنگام ايراد كلام، در آنِ واحد، معاني متعددي را براي كلامش در نظر بگيرد و همه را قصد كند.
ب. خداي تعالي كه عالم به همه ي موجودات و خواص اشيا است بر همه چيز احاطه دارد. اين علم و احاطه ي الاهي، بر الفاظ يك زبان و همه ي خاصيتهاي آوايي و معنايي آن نيز جاري است. از اين رو، هنگامي كه ذات حق مجموعه ي الفاظي را در قالب يك كلام صادر مي كند، قادر است واژه هايي را برگزيند كه همزمان بيانگر چندمعنا باشند و همه ي آن معاني نيز مقصود او باشد؛ هرچند مخاطب سخن خدا به دليل محدوديتي كه دارد نتواند به طور همزمان، همه ي آن معاني يا بيش از يك معنا از معاني مراد خدا را تصور كند.
ج. خداي تعالي به همه ي حوادث گذشته و آينده و همه ي نيازها و مصالح و مفاسد بشر عصر نزول، و ادوار بعدي، آگاهي دارد. با توجه به دو امتياز پيشين، خداوند اين توانايي را دارد كه از حداكثر ظرفيت الفاظ و قالبهاي زباني استفاده كند، همه ي مقاصد خود را در كمترين الفاظ و موجزترين عبارات عرضه كند و همه ي مصالح و مفاسد مخاطبانش را در نظر گرفته، عبارات را چنان سامان دهد كه بيشترين استفاده از الفاظ و عبارات برده شود.(6)
2.تأثير ويژگيهاي مخاطب قرآن در چندمعنايي
در اين مبنا با استناد به آيه ي وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ (7)، سه گروه مخاطب براي قرآن لحاظ شده است: رسول خدا، مخاطبان اولي و بدون واسطه پيامبر، همه ي كساني كه در ساير مناطق جغرافيايي جز مكه و مدينه زندگي مي كنند و همه ي مردماني كه در نسلهاي بعد پا به عرصه ي وجود خواهند نهاد.در برخي از روايات نيز منحصر نبودن مخاطبان قرآن به مخاطبان عصر نزول استفاده مي شود: إنّ القرآنَ حيّ لا يموتُ و الآيةُ حيَّةُ لا تموت، فلو كانت الآيةُ إذا نُزلت في الأقوام ماتوا ماتَت الآيةُ و لكن هيَ جاريةُ في الباقينَ كما حَرَت فِي الماضين.(8)
بنابراين، وجود دو مخاطب ديگر در كنار مخاطبان عمومي آيات قرآن در زمان نزول، مي تواند مانع از هرگونه استبعاد يا محال بودن توسعه در دلالت الفاظ قرآن و چندمعنايي شود. همچنين مانع مي شود از اينكه معاني آيات و الفاظ قرآن به فهم مردم عصر نزول منحصر باشد.(9)
برخي از مفسران اماميه با استناد به نقش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به عنوان مخاطب اصلي و اولي قرآن، در جواز استعمال لفظ در بيش از يك معنا چنين مي نويسند: « اگر محدوديت مزبور ( چندمعنايي ) به لحاظ مخاطب باشد، مخاطب اصيل قرآن، انسان كامل يعني حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است كه ظرفيت وجودي آن حضرت براي ادراك معاني متعدد در دفعه ي واحد محذوري ندارد؛ يعني اگر مخاطبان ديگر صلاحيت تلقي چند معنا از لفظ واحد را ندارند، حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين صلاحيتي را داراست. »(10)
تتمه ي اين استدلال چنين است كه رسول خدا نقش تفسيري خود را به اهل بيت به طور جامع و مانع انتقال داده است و اهل بيت آن حضرت به عنوان كساني كه مي توانند خلأ وجودي پيامبر را براي نسل هاي بعدي به عنوان مفسران حقيقي پر كنند به اين معارف دسترسي دارند. در نتيجه، اگر فرضاً رسول خدا تفسيري از آيه اي ارائه داد و يكي از امامان اهل بيت در زماني ديگر تفسيري و معنايي ديگر از آن ارائه داد، اين دو تفسير و معناي متفاوت از آيه، مصداقي از چندمعنايي خواهد بود. يا اگر يكي از امامان اهل بيت تفسيري از يك آيه ارائه داد و امامي ديگر معنايي ديگر از آن آيه بيان كرد يا همان امام در زماني ديگر تفسير ديگر از آيه، متفاوت با تفسير اول ارائه داد، باز از مصاديق چندمعنايي خواهد بود. همچنين اگر مخاطبان نسل اول بر اساس قواعد زبان و بدون سوء فهم، معنايي از آيه ارائه دهند و يكي از امامان تفسيري متفاوت از آن به ما ارائه دهد، باز از مصاديق چندمعنايي است.(11)
3. تأثير جامعيت در چندمعنايي
يكي از محققان معاصر در تبيين نحوه ي تأثير آموزه هاي جامعيت و جاودانگي در چندمعنايي مي نويسد:« جامعيت قرآن را به هر معنا كه بگيريم، خواه به معناي بيان همه ي علوم و معارف قرآن، و يا بيان همه ي احكام و معارفي كه به حوزه هدايت بشر مربوط است و يا طرح اصول و قواعد كلي احكام بدون پرداختن به امور جزئي، آنچه مهم است اين است كه در قرنها و نسلهاي بعد و با توجه به گسترش دامنه ي علوم بشري و بروز نيازهاي جديد و مسائل نو در تطبيق آيات قرآن بر اين نيازها، با مشكل و ابهام مواجه هستيم؛ به طوري كه به دست آوردن احكام مسائل جديد از طريق ظواهر الفاظ، آن گونه كه نسل اول مي فهميدند، امكان پذير نيست؛ بلكه براي تطبيق آيات با مسائل و حوادث جديد، گاه لازم است به فراتر از دلالتهاي ظاهري و آشكار الفاظ روي آورد. اين برداشتهاي جديد كه به مقتضاي نيازهاي جديد از آيات وحي قرآني صورت مي گيرد، دست كم براساس برخي نظرات و مباني در باب معيارهاي تعدد معنا و نيز در بحث بطون قرآن، مصداقي از توسعه در دلالتهاي قرآني است. با اين توضيح، جامعيت قرآن كريم مي تواند به عنوان يكي ديگر از مباني چندمعنايي مطرح باشد وپذيرش آن براساس برخي نظرها، يكي از زمينه هاي طرح نظريه چندمعنايي الفاظ قرآن را هموار سازد. »(12)پينوشتها:
1.كورش صفوي، درآمدي بر معناشناسي، انتشارات اسوه، تهران، 1379ش، ص 111.
2.سيد محمود طيب حسيني، « بررسي مباني فرامتني چندمعنايي در قرآن كريم »، پژوهش و حوزه، بهار 1387ش، شماره 33، ص 81.
3.سيد محمود طيب حسيني، چندمعنايي در قرآن كريم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، 1388ش، ص 149-89؛ علي نصيري، رابطه متقابل كتاب و سنت، ص 274-281؛ محمد اسعدي، سايه ها و لايه هاي معنايي: درآمدي بر نظريه ي معناشناسي فرازهاي قرآني در پرتو روايات تفسيري، مؤسسه بوستان كتاب، قم، 1385ش.
4.سيد محمود طيب حسيني، پيشين؛ سيد جعفر صادقي فدكي، پيشين.
5.جوادي آملي، تسنيم، ج1، ص 129-130.
6.سيد محمود طيب حسيني، بررسي مباني فرامتني چندمعنايي در قرآن كريم، ص 86-87.
7.الانعام: 19؛ و اين قرآن قرآن بر من وحي شده است تا شما را و هركس را كه به او برسد بيم دهم.
8.مجلسي، پيشين، ج35، ص 403.
9.سيد محمود طيب حسيني، پيشين، ص 90-91.
10.جوادي آملي، تسنيم، نشر اسراء، قم، 1387ش.
11.سيد محمود طيب حسيني، پيشين، ص 93-94.
12.همان، ص 96-97.
راد، علي، (1390)، مباني كلامي اماميه در تفسير قرآن: با رويكرد نقّادانه به آراي ذهبي، عسّال و رومي، تهران: سخن، چاپ اول