جستاري در هنر انقلاب اسلامي

انقلاب نوپاي سال 57 با رويدادي تازه و جديد رو به رو شد؛ حادثه اي سنگين و غيرمنتظره. حادثه اي که پهلوان مي طلبيد و برگ هاي زريني را در تاريخ هنر از خود به جاي گذاشت.
شنبه، 15 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جستاري در هنر انقلاب اسلامي
 جستاري در هنر انقلاب اسلامي

 

نويسنده: مهدي کرباسي باف




 

انقلاب نوپاي سال 57 با رويدادي تازه و جديد رو به رو شد؛ حادثه اي سنگين و غيرمنتظره. حادثه اي که پهلوان مي طلبيد و برگ هاي زريني را در تاريخ هنر از خود به جاي گذاشت.
هنرمند اين روزگار پس از تجربه ي انقلاب، با رويکرد و چهره اي ديگر از تجاوز و دفاع روبه رو مي شود. شهادت در جلوه اي ديگر رو در روي هنرمند انقلابي مي کند و تمثيل و نماد با رنگي ديگر، جلوه گري مي نمايد. پس از اين واقعه است که نقاشي ما حرفي متفاوت را زمزمه مي کند:
« هنر انقلاب ».
« هنر انقلاب » سبک خاصي از هنر است که هم زمان با اوج گيري تظاهرات و اعتراضات انقلابي ايران، توسط تعدادي از هنرمندان مسلمان، که همسو با حرکت هاي انقلابي مردم بودند، شکل گرفت. اين آثار پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 1357،« هنر انقلاب » نام گرفت که در دهه ي اول انقلاب و در دامن ارزش ها و باورهاي اسلامي و با الهام از مضامين فرهنگي و سياسي و اجتماعي ايران و متأثر از جنگ تحميلي، به شکل منسجمي رسيده و با زباني صميمي و به دور از تکلف، به عنوان بخشي از فرهنگ معاصر با تحولات و حوادث جامعه ي ايران همراه شد.
« هنر انقلاب » در واقع واکنشي بود قوي و عاطفي از سوي جامعه ي هنرمندان به نهضت انقلاب اسلامي؛ هنري که « متعهد » است و هنرمند آن « عهد آشنا ». هنري که يادآور عهد فطرت انسان با حق است. هنر آماده گر و هنر دوران انتظار. هنر « مرگ آگاهي » و دل آگاهي. هنري که چهره ي حقيقي خود را در « فردا » مي گشايد. هنري که محدود به خاک و مرز و سرزميني بسته نيست. در اين هنر، شهادت، زيباترين مضمون شمرده مي شود؛ چرا که زيبايي، قرين جهاد و شهادت است. اين هنر نافي « هنر بي درد » و « عافيت طلب » است. هنر انقلاب اگرچه مردمي است، ولي اين مردمي بودن با عوام زدگي و ابتذال يکي نيست و از زيبايي و غناي آن چيزي نمي کاهد.

موضوع و سبک

اغلب آثار به جاي مانده از هنر انقلاب را مي توان در اين دسته بندي ملاحظه کرد: 1. مضامين مرتبط با انقلاب اسلامي، 2. آثار مرتبط با جنگ تحميلي، 3. شهادت حجاج ايراني در مراسم برائت از مشرکين و 4. مسئله ي فلسطين و مقاومت.
مضامين ياد شده به شيوه هاي مختلفي انجام شد: 1. شيوه ي طبيعت گرايانه (Naturalism )، 2 . واقع گرايانه (realism )، 3 . متأثر از نگارگري ايراني، 4. قهوه خانه اي يا خيالي نگاري، 5. نماد گرايانه ( symbolism ) و 6. شيوه ي انتزاعي و تجريدي ( Abstract ).
آنچه به نقاشي انقلاب هويت خاصي بخشيده و آن را از نقاشي قبل از انقلاب و نيز از نقاشي جديد غرب متمايز مي سازد، زمينه ي مضامين و سوژه هاي آن است؛ چرا که نگرش هنرمندان و نقاشان انقلاب به اين سوژه ها و موضوعات، اساساً با نگاه هنرمندان و نقاشان غربي و متأثر از آن، تفاوت ماهوي دارد و اين تفاوت ماهوي به بسط و توسعه ي معناي واقعيت از نگاه هنرمند ما برمي گردد. در اين نگرش، عالم هستي به دو قلمرو مختلف و متباينِ واقعيت و فراواقعيت تقسيم نمي شود، زيرا واقعيت يکي بوده، ولي در مراتب مختلف وجود، جلوه هايي متفاوت پيدا مي کند. جهان محسوس و عالم غيب در مقابل يکديگر قرار نمي گيرند، بلکه حقيقتي واحد در طول يکديگرند.

ريشه هاي تاريخي هنر انقلاب

ريشه هاي تئوريک اين جنبش را مي توان « هنر اعتراض » دانست که از سال هاي 1320 به بعد با گسترش تفکرات چپ گرايانه در بين هنرمندان ايران گسترش پيدا کرد. اين جريان در دهه ي سي شمسي در قالب ادبيات و هنر سياه شکل گرفت. از دهه ي چهل به بعد نيز رگه هاي انقلابي هنر در گراورهاي مطبوعاتي و نقاشي و در قالب هاي بياني مختلفي قابل مشاهده است که در دهه ي پنجاه گسترش يافت. ولي عملاً در سال 1354 بود که عده اي از هنرمندان به صورت جدي در تابلوهايشان به نقد عملکردهاي ضد مردمي رژيم شاهنشاهي پرداختند. اين حرکت با تلاش دانشجويان و بعضاً فارغ التحصيلان جواني همچون بهرام دبيري، منوچهر صفرزاده، يعقوب عمامه پيچ، شهاب موسوي زاده، ايوب امداديان، بهروز مسلميان، عليرضا اسپهبد، سيروس مقدم، حسين بختياري و با همراهي هانيبال الخاص، استاد پرشور و جدي آن سال هاي دانشکده ي هنرهاي زيباي دانشگاه تهران، شکل گرفت و نمايشگاه هاي موفقي نيز برگزار شد که با استقبال خوبي از سوي دانشجويان رشته هاي تجسمي و مردم رو به رو گرديد.
در روزهاي پرشور انقلاب، بخش اعظمي از هنرمندان نقاش با گرايش هاي متفاوت مذهبي و غيرمذهبي، همگام و متحد در برابر استبداد شاهي ايستادند و آثار نسبتاً خوبي را در زماني کوتاه ارائه دادند و هر جا که امکان داشت، اين آثار انقلابي در معرض نمايش گذاشته مي شد. از جمله ي اين هنرمندان مي توان به نيلوفر قادري نژاد اشاره کرد که گرايش بيشتري به طراحي داشته و در طي راهپيمايي هاي مردم هر جا ديوار گچي صافي پيدا مي کرد، با زغال صحنه هاي مبارزات مردم و به دوش کشيدن مجروحين و شهداي انقلاب را طراحي مي کرد و نيز مي توان از هانيبال الخاص به عنوان فردي تأثيرگذار بر هنر انقلاب نام برد که به همراه تني چند از شاگردانش در زمان اشغال سفارت آمريکا توسط دانشجويان انقلاب، ديوار سفارت را نقاشي کردند و يا منوچهر صفرزاده و بهرام دبيري که پس از پيروزي انقلاب، روي ديوارهاي طرفين درب ورودي سالن ترمينال خزانه، زندگي مردم را در انقلاب به تصوير کشيدند در همان ابتداي انقلاب، آثار دانشجوياني که متأثر از مباني انقلاب بودند در حسينيه ي ارشاد، که يکي از کانون هاي توجه نيروهاي جوان انقلابي بود، به نمايش درآمد و با استقبال بسيار زيادي روبه رو شد. به طوري که براي بازديد از آن، صف هايي طولاني تشکيل مي گرديد. محور اين آثار، توجه به اخلاق و مسائل مذهبي، مبارزه با امپرياليسم، فقر و بي عدالتي اجتماعي و شعارهاي انقلاب بود. اين آثار که در بهمن 57 در زيرزمين حسينيه ي ارشاد به نمايش گذاشته شدند، با به گردش درآمدن آن در سراسر کشور، در معرض ديد عموم قرارگرفت. برگزاري نمايشگاه هاي سيار توسط اين هنرمندان در شهرهاي مختلفي از قبيل قم، اصفهان، شيراز، اهواز، کرمانشاه، تبريز و ... شروعي شد جهت تأسيس مرکزي براي هنرهاي انقلابي و اسلامي، تا انقلاب اسلامي ايران را در زمينه هاي هنري همراهي کند. تلاش همين هنرمندان منجر به تشکيل مرکزي به نام « حوزه ي انديشه و هنر اسلامي » شد که عده اي ديگر از فيلم سازان، کارگردانان، بازيگران، شاعران و نويسندگاني که علاقه مند به انقلاب بودند نيز در آن گرد هم آمدند. نقاشاني که با انگيزه ي انقلابي در اين مرکز دور هم آمده بودند ( که مصطفي ندرلو، علي وزيريان و مصطفي گودرزي و حميد قديريان نيز پس از مدتي به آنان پيوستند )، تلاش داشتند که نقاشي را از شکل روشن فکرانه و مردم گريزي که تنها به کار آرايش گالري هاي هنري مي آمد خارج کنند و به صورت پيام و زباني براي ارتباط با توده هاي مردم درآورند.
اين هنرمندان انقلابي به اقتضاي روحيات مکتبي شان، نه مي توانستند پيرو رئاليسم سوسياليستي شوروي باشند و نه مي شد که آثار نقاشان انقلاب مکزيک را سرمشق قرار دهند، نه رجوع به هنر آزاد و غيرانقلابي اروپا و آمريکاي قرن بيستم ممکن بود و نه مي شد مکتب هرات يا مکتب صفويه و يا مکتب قاجاريه را الگو قرار دهند. اين گرايش، به قالب و زبان خاص خود نياز داشت؛ چرا که اينان هم بايد مضاميني نو خلق مي کردند و هم صور متناسب با اين مضامين را مي يافتند. پس به نوعي قالب رسيدند که در عين فيگوراتيو و روايتي بودن اثر، مي بايست هنرمند از عناصر و موتيف هاي آشنايي که قابل فهم براي عموم مردم باشد استفاده کند.
آثار اين نقاشان، که برگرفته از فرهنگ مذهبي، سنتي و سمبليک عامه ي مردم بود، در کشور مورد توجه و استقبال گسترده ي مردم قرار گرفت. تکيه بر فرهنگ مذهبي و محتواگرايي و داشتن پيام از مهم ترين خصايص نقاشي اين دوره بود که بدون شک نقطه ي اشتراک و دليل گردآمدن نقاشان در اين گروه نيز همين هدف مشترک بود. اين هنرمندان با ارائه ي آثار مردمي، مسئله ي تعهد اجتماعي و ديني هنر را در مقابل تئوري « هنر براي هنر » مطرح کردند. جرياني که در دهه ي چهل و پنجاه بر فضاي هنر معاصر ايران حاکم بود.
ناصر پلنگي، از جمله نقاشان و نظريه پردازان اين عرصه، که نقاشي هاي ديواري او در مسجد جامع خرمشهر روايتگر صادق روزهاي تنهايي جهان آرا و يارانش بود، در مورد نقاشي انقلاب مي گويد: « تفاوت اصلي هنر قبل از انقلاب و بعد از انقلاب در ريشه يا تئوري است. تئوري هنر قبل از انقلاب يک تئوري غربي و ملغمه اي از تئوري ها و ايسم هاي هنري در اروپاست؛ در حالي که تئوري هنر انقلاب، تئوري هنر اسلامي است که با عناويني همچون حکمت هنر اسلامي، حکمت هنري عرفان و ... مي توانيم از آن ياد کنيم. بعد از انقلاب ما تفکر و بينش اسلامي داريم و قلباً آن را درک مي کنيم. »
در اين زمان، « حوزه ي انديشه و هنر اسلامي »، که به عنوان يکي از جريانات اساسي پس از انقلاب تبديل شده بود، در سال 1361 در جهت يافتن سازمان دهي قوي تر به « سازمان تبليغات اسلامي » پيوست و « حوزه ي هنري » نام گرفت که در دوره هاي مختلف شاهد تحولاتي بنياني شد که در جاي خود قابل تأمل و بررسي است. البته در واحد تجسمي اين مجموعه، آثار متنوع و ارزشمند با قوت بيشتري به وجود آمد که بررسي و تحليل اين آثار، به شناخت شرايط خاص اجتماعي دهه ي اول انقلاب کمک شاياني خواهد کرد.

ويژگي هاي نقاشي انقلاب اسلامي

از ويژگي هاي اين نقاشي مي توان موارد زير را اشاره وار بيان کرد:
- هنر انقلاب اسلامي ترکيبي عالي از رمزهاي تصويري است که در تعامل تجريد و تجربه صورت پذيرفته است و به هنر انقلاب اسلامي، رنگ زمانه را مي بخشد و آن را در قيد زمان درمي آورد، اما در هنر اسلامي، حوادث و ماجراها، بر روند شکل گيري تصاوير بي اثرند؛ به گونه اي که گويا اين آثار از طراوت و جاودانگي خاص رمزهاي ازلي برخوردار است.
- برخلاف « هنر اسلامي » که فرديت هنرمند احساس نمي شود و تربيت و تاريخ و طبقه در آن حضور ندارد، در « هنر انقلاب اسلامي » فرديت هنرمند مطرح مي شود. سليقه ي هنرمند، باورها، ميزان تزکيه، شناخت و ايدئولوژِي، آداب و رسوم، رويدادهاي زندگي فردي و تاريخي، سنت ها و... از عناصري هستند که در شخصيت هنرمند و فرديت او نقشي اساسي دارند.
- شخصيت هاي آرماني در هنر انقلاب شخصيت هايي مطلق اند که البته اين از ويژگي هاي شخصيت پردازي انقلاب هاست ( چه مثبت و چه منفي ). معمولاً اين هنرمندان به ويژه نقاشان اين جريان، سعي مي کنند شخصيت هايي مثبت را با تصويري که از الگوهاي قدسي دارند تطبيق دهند. به عنوان مثال، تصوير ارائه شده از زنان، به حضرت زهرا (سلام الله عليه) و حضرت زينت (سلام الله عليه) نزديک مي شوند؛ چهره هايي آرماني، قراردادي، صد در صد مصمم، غيرقابل دسترس و گريزان از انگيزه هاي زميني اند که حسي ماورائي را القا مي کند، مثل تابلوي ايثار اثر کاظم چليپا و يا در آثار ناصر پلنگي با کمي سنت شکني و گريز از قراردادهاي شخصيت پردازي، کمي اندوهگين و کمي سلحشور که تا حدودي رنگ فرهنگ هاي بومي جنوبي ها را به خود گرفته اند که اين امر حکايت از دل مشغولي و نگراني هنرمند در تيپ سازي دارد.
شخصيت پردازي مردان در اين آثار نيز از همين قاعده پيروي مي کند. مرداني مثبت با شخصيت هايي آرماني که بيشتر به پيامبران و ائمه نزديک شده و از هر آنچه مربوط به زمين و اطراف آن است بريده اند؛ اگرچه در آثار هنرمنداني مثل خسرو جردي و صادقي، به تيپ هاي ملموس و قابل دسترس و آدم هاي اين عصر و ديار و ذهنيت هاي آنان نزديک تر شده اند.
- عنصر آسماني که نمادي از ماوراء الطبيعه است در « هنر انقلاب اسلامي » حضوري پررنگ دارد؛ در حالي که در هنر لائيک معاصر کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اين حضور از طريق بخشيدن ابعاد ماورائي به قهرمان ها، فضا و ترکيب هنري و قراردادن سمبل هاي مذهبي تحقق مي پذيرد. کشيده شدن اندام، منبع نامرئي نور و سمبل هاي ديگر مذهبي، همه از عناصر ويژه ي هنر انقلاب اسلامي است.
در اينجا توجه به اين نکته ضروري است که « کارنامه ي نقاشان متعهد انقلاب اسلامي » کارنامه اي است قطور، سنگين و پُرمايه؛ چرا که تجربيات معنوي هنرمند در جبهه ها و ساير صحنه ها از موارد الهام بخشي بود که به خلق آثار آسماني « هنر انقلاب اسلامي » انجاميد و به واسطه ي همين ويژگي منحصر به فرد است که مي توان آن را مکتبي هنري دانست که با هيچ يک از مکاتب ديگر قابل تطبيق نيست. نقاشان انقلاب خود را وامدار حقيقتي مي دانستند که از وراي تاريخ، آنان را به واقعه ي عاشورا متصل مي ساخت.
کلام آخر را با اين سخن رهبر معظم انقلاب به پايان مي بريم که « بحث مسئوليت و تعهد هنرمند، قبل از هنرمند بودن او، به انسان بودن او برمي گردد. يک هنرمند قبل از اينکه يک هنرمند باشد، يک انسان است و انسان نمي تواند مسئول نباشد. اولين مسئوليت او در قبال انسان هاست. هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنر و هم در قبال مضمون، تعهد دارد. کسي که قريحه ي هنري دارد، نبايد به سطح پايين اکتفا کند و اين يک تعهد است.
توقع انقلاب از هنر و هنرمند مبتني بر نگاه زيباشناختي در زمينه ي هنر است. توقع زيادي هم نيست. ملتي در يک دفاع هشت ساله، با همه ي وجود به ميدان آمد. جوانان به جبهه رفتند و از فدا کاري در راه ارزشي که براي آن ها وجود داشت، استقبال کردند. کسي که به اين مقوله بي اعتناست، نمي خواهد اين زيبايي را ببيند؟ »
منابع تحقيق:
1. اسدي، مرتضي، هنر اعتراض، هنر انقلاب، هنرهاي تجسمي، اسفند 1385، شماره ي 25.
2. اسکندري، ايرج، جنبش هنر انقلابي ايران، هنرهاي تجسمي، اسفند 1385، شماره ي 25.
3. پورمند، حسن علي، قبله ام يک گل سرخ ( روايت دفاع مقدس در نقاشي امروز ايران )، کتاب ماه هنر، مرداد و شهريور 1385، شماره ي 95 و 96.
4. پلنگي، ناصر، سنت هاي تصويري و نقاشي امروز، سوره، دوره ي دوم، مرداد و شهريور 1369، شماره ي 5 و 6.
5. گودرزي، مرتضي، جست و جوي هويت در نقاشي معاصر ايران، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، چاپ دوم، 1385.
6. گودرزي، مرتضي، نقاشي انقلاب؛ هنر متعهد اجتماعي ديني در ايران، فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران، تهران، چاپ اول، 1387.
7. گودرزي، مصطفي، ده سال با نقاشان انقلاب اسلامي، حوزه ي هنري 1361.
8. ملانوروزي، مجيد، با نقاشان انقلاب، کيهان فرهنگي، شماره ي ويژه ي انديشه، ادبيات و هنر انقلاب، بهمن 1371.
9. ميرشکاک، يوسفعلي، صبح نقره اي ( گفتاري پيرامون آثار کاظم چليپا )، هنرهاي تجسمي، اسفند 1385، شماره ي 25.
10. نادعليان، احمد، انقلاب اسلامي در نقاشي معاصر ايران، تجديد ميثاق، مرکز هنرهاي تجسمي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1378.
11. فرازهايي از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار اصحاب فرهنگ و هنر، مورخ 1 مرداد 1380.

منبع مقاله :
نشريه خردنامه همشهري، شماره 122



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما