جنّ در لغت به معناي پوشيده بودن چيزي از حواس است (1) و آن نوعي از موجودات آفريده شده از آتش، صاحب اراده و شعورند که از حواس ما پنهاند. (2)
آميزش جنّيان
امکان آميزش جنسي براي جنّيان« فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ؛ (3)
در آن [ باغ ها دلبراني ] فروهشته نگاهند که دست هيچ انس و جنّي پيش از ايشان به آنها نرسيده است. »
« حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيامِ * لَمْ يطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ؛ (4)
حوراني پرده نشين در [ دل ] خيمه ها؛ دست هيچ انس و جنّي پيش از ايشان به آنها نرسيده است. »
توليد مثل جنّيان
جنّيان؛ داراي ذريّه و بهره مند از توليد مثل« وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا؛ (5)
[ ياد کن ] هنگامي را که به فرشتگان گفتيم آدم را سجده کنيد پس [ همه ] جز ابليس سجده کردند که از [ گروه ] جنّ بود و از فرمان پروردگارش سرپيچيد، آيا [ با اين حال ] او و نسلش را به جاي من، دوستان خود مي گيريد و حال آنکه آنها دشمن شمايند؟ و چه بد جانشيناني براي ستمگرانند. »
اجل جنّيان
جنّيان؛ داراي اجل ( عمري ) و مرگي تعيين شده از سوي خداوند« وَيوْمَ يحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا...؛ (6)
و [ ياد کن ] روزي را که همه ي آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد: ] اي گروه جنّيان از آدميان [ پيروان ] فراوان يافتند و هواخواهان آنها از [ نوع ] انسان مي گويند: پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معيّن کردي، رسيديم. »
اختلاف انگيزي جنّيان
اختلاف انگيزي برخي از جنّيان در ميان انسان ها« ... وَلَكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَينِ بِبَابِلَ ... فَيتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يفَرِّقُونَ بِهِ بَينَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ...؛ (7)
... ليکن آن شيطان [ صفت ]ها به کفر گراييدند که به مردم سحر مي آموختند ... و [ لي ] آنها از دو [ فرشته ] چيزهايي مي آموختند که به وسيله ي آن ميان مرد و همسرش جدايي بيافکنند ... »
« وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ * إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ؛ (8)
و اگر پروردگار تو مي خواست قطعاً همه ي مردم را امّت واحدي قرار مي داد؛ در حالي که پيوسته در اختلافند، مگر کساني که پروردگار تو به آنان رحم کرده و براي همين آنان را آفريده است و وعده ي پروردگارت [ چنين ] تحقّق پذيرفته است [ که ] البتّه جهنّم را از جنّ و انس يکسره پر خواهم کرد. »
اختيار جنّيان
جنّيان؛ موجوداتي مختار در عقيده و اجراي کارها« وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يفْتَرُونَ؛ (9)
و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطان هاي انس و جنّ برگماشتيم. بعضي از آنها به بعضي براي فريب [ يکديگر ] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست، چنين نمي کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند، واگذار. »
« وَيوْمَ يحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ ...؛ (10)
و [ ياد کن ] روزي را که همه ي آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد: ] اي گروه جنّيان از آدميان [ پيروان ] فراوان يافتيد و هواخوان آنها از [ نوع ] انسان مي گويند: پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معيّن کردي، رسيديم. [ خدا ] مي فرمايد: جايگاه شما آتش است... »
« يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يقُصُّونَ عَلَيكُمْ آياتِي وَينْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ؛ (11)
اي گروه جنّ و انس آيا از ميان شما، فرستادگاني براي شما نيامدند که آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: ما به زيان خود گواهي دهيم [ که آري آمدند ] و زندگي دنيا، فريبشان داد و بر ضدّ خود گواهي دادند که آنان کافر بوده اند. »
« قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِنْ لَا تَعْلَمُونَ * وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَينَا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ؛ (12)
مي فرمايد: در ميان امّت هايي از جنّ و انس که پيش از شما بوده اند، داخل آتش شويد. هر بار که امّتي [ در آتش ] درآيد، هم کيشان خود را لعنت کند تا وقتي که همگي در آن به هم پيوندند. [ آنگاه ] پيروانشان درباره ي پيشوايانشان مي گويند: پروردگارا اينان، ما را گمراه کردند. پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده. [ خدا ] مي فرمايد: براي هرکدام [ عذاب ] دو چندان است؛ ولي شما نمي دانيد و پيشوايانشان به پيروانشان مي گويند: شما را بر ما امتيازي نيست پس به سزاي آنچه به دست مي آورديد، عذاب را بچشيد. »
تعلّق مشيّت خداوند به مختار بودن جنّيان
« وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يفْتَرُونَ؛ (13)و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطان هاي انس و جنّ برگماشتيم. بعضي از آنها به بعضي براي فريب [ يکديگر ] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست، چنين نمي کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند، واگذار. »
استعاذه به جنّيان
پناه بردن انسان ها به جنّ« وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا؛ (14)
و مرداني از آدميان به مرداني از جنّ پناه مي بردند و بر سرکشي آنها مي افزودند. »
دعوت جنّيان به پذيرش اسلام از سوي جنّيان مسلمان
« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ * يا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِي اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ؛ (15)و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. اي قوم ما، دعوت کننده ي خدا را پاسخ [ مثبت ] دهيد و به او ايمان آوريد تا [ خدا ] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابي پر درد پناهتان دهد. »
پذيرش اسلام از سوي برخي جنّيان
« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ * يا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِي اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ؛ (16)و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. اي قوم ما، دعوت کننده ي خدا را پاسخ [ مثبت ] دهيد و به او ايمان آوريد تا [ خدا ] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابي پر درد پناهتان دهد. »
اطاعت جنّيان
اطاعت جنّيان از خداوند براي خدمت به سليمان (عليه السلام)« وَلِسُلَيمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيءٍ عَالِمِينَ * وَمِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يغُوصُونَ لَهُ وَيعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ؛ (17)
و براي سليمان تندباد را [ رام کرديم ] که به فرمان او به سوي سرزميني که در آن برکت نهاده بوديم، جريان مي يافت و ما به هر چيزي دانا بوديم و برخي از شياطين بودند که براي او غوّاصي و کارهايي غير از آن مي کردند و ما مراقب [ حال ] آنها بوديم. »
« وَلِسُلَيمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَينَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يعْمَلُ بَينَ يدَيهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ * يعْمَلُونَ لَهُ مَا يشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِي الشَّكُورُ؛ (18)
و باد را براي سليمان [ رام کرديم ] که رفتن آن بامداد يک ماه و آمدنش شبانگاه يک ماه [ راه ] بود و معدن مس را براي او ذوب [ و روان ] گردانيديم و برخي از جنّ به فرمان پروردگارشان پيش او کار مي کردند و هرکس از آنها، از دستور ما سر برمي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم. [ آن متخصّصان ] براي او هرچه مي خواست از نمازخانه ها و مجسمه ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ها و ديگ هاي چسبيده به زمين مي ساختند. اي خاندان داوود شکرگزار باشيد و از بندگان من اندکي سپاسگزارند. »
اغواگري جنّيان براي گمراه کردن انسان ها
« وَيوْمَ يحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ...؛ (19)و [ ياد کن ] روزي را که همه ي آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد: ] اي گروه جنّيان از آدميان [ پيروان ] فراوان يافتند و هواخواهان آنها از [ نوع ] انسان مي گويند: پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معيّن کردي، رسيديم. [ خدا ] مي فرمايد: جايگاه شما آتش است، در آن ماندگار خواهيد بود؛ مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد ] آري. پروردگار تو حکيم داناست. »
« وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا اللَّذَينِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيكُونَا مِنَ الْأَسْفَلِينَ؛ (20)
و کساني که کفر ورزيدند، گفتند: پروردگارا آن دو [ گمراه گري ] از جنّ و انس که ما را گمراه کردند، به ما نشان ده تا آنها را زير قدم هايمان بگذاريم تا زبون شوند. »
افساد جنّيان
« وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يفْسِدُ فِيهَا وَيسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ (21)و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمين جانشيني خواهم گماشت [ فرشتگان ] گفتند: آيا در آن کسي را مي گماري که در آن فساد انگيزد و خون ها بريزد و حال آنکه ما با ستايش تو [ تو را ] تنزيه مي کنيم و به تقديست مي پردازيم، فرمود: من چيزي مي دانم که شما نمي دانيد. »
غل و زنجير شدن گروهي از جنّيان، به علّت عصيان و افساد
« وَالشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ * وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ؛ (22)و شيطان ها را [ از ] بنّا و غوّاص تا [ وحشيان ] ديگر را که جفت جفت با زنجيرها به هم بسته بودند، [ تحت فرمانش درآورديم ]. »
امتحان جنّيان
امتحان خدا از جنّيان، با فراواني آب و نعمت« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَينَاهُمْ مَاءً غَدَقًا * لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَنْ يعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا؛ (23)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم و اگر [ مردم ] در راه درست پايداري ورزند، قطعاً آب گوارايي بديشان نوشانيم تا در اين باره آنان را بيازماييم و هرکس از ياد پروردگار خود دل برگرداند، وي را در قيد عذابي [ روز ] افزون درآورد. »
امّت هاي جنّيان
جنّيان، داراي امّت ها و گروه هاي متعدّد« قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِنْ لَا تَعْلَمُونَ؛ (24)
مي فرمايد: در ميان امّت هايي از جنّ و انس که پيش از شما بوده اند، داخل آتش شويد. هر بار که امّتي [ در آتش ] درآيد، هم کيشان خود را لعنت کند تا وقتي که همگي در آن به هم پيوندند. [ آنگاه ] پيروانشان درباره ي پيشوايانشان مي گويند: پروردگارا اينان، ما را گمراه کردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده. [ خدا ] مي فرمايد: براي هرکدام [ عذاب ] دو چندان است؛ ولي شما نمي دانيد. »
انبياي جنّيان
جنّيان؛ همانند انسان ها داراي پيامبراني از جنس خود« يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يقُصُّونَ عَلَيكُمْ آياتِي وَينْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ؛ (25)
اي گروه جنّ و انس آيا از ميان شما، فرستادگاني براي شما نيامدند که آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: ما به زيان خود گواهي دهيم [ که آري آمدند ] و زندگي دنيا، فريبشان داد و بر ضدّ خود گواهي دادند که آنان کافر بوده اند. »
انذارهاي جنّيان
بازگشت جنّيان مؤمن، پس از ملاقات با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي ابلاغ پيام الهي و انذار قوم خود« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ * قَالُوا يا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَينَ يدَيهِ يهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ؛ (26)
و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. گفتند: اي قوم ما، ما کتابي را شنيديم که بعد از موسي نازل شده [ و ] تصديق کننده ي [ کتاب هاي ] پيش از خود است و به سوي حق و به سوي راهي راست راهبري مي کند. »
اغواگري جنّيان
دوزخ؛ جايگاه جنّيان اغواگر« وَيوْمَ يحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ؛ (27)
و [ يادکن ] روزي را که همه ي آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد: ] اي گروه جنّيان از آدميان [ پيروان ] فراوان يافتيد و هواخواهان آنها از [ نوع ] انسان مي گويند: پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معيّن کردي، رسيديم. [ خدا ] مي فرمايد: جايگاه شما آتش است، در آن ماندگار خواهيد بود؛ مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد ] آري. پروردگار تو حکيم داناست. »
افتراهاي جنّيان
افترا و دروغ پردازي از شيوه هاي فريب کارانه ي جنّيان« وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يفْتَرُونَ؛ (28)
و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطان هاي انس و جنّ برگماشتيم. بعضي از آنها به بعضي براي فريب [ يکديگر ] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست، چنين نمي کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند، واگذار. »
افتراهاي سفيهان جنّ به خدا؛ با شريک و همسر و فرزند قائل شدن براي او
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا * وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا * وَأَنَّهُ كَانَ يقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا * وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا؛ (29)بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم. [ که ] به راه راست هدايت مي کند پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد و اينکه او، پروردگار والاي ما، همسر و فرزندي اختيار نکرده است و [ شگفت ] آنکه کم خرد ما درباره ي خدا سخناني ياوه مي سرايد و ما پنداشته بوديم که اسن و جنّ هرگز به خدا دروغ نمي بندند. »
افتراي عدّه اي از جنّيان به خداوند؛ مورد اعتراض جنّ هاي مؤمن
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا * وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا * وَأَنَّهُ كَانَ يقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا * وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا؛ (30)بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم. [ که ] به راه راست هدايت مي کند پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد و اينکه او، پروردگار والاي ما، همسر و فرزندي اختيار نکرده است و [ شگفت ] آنکه کم خرد ما درباره ي خدا سخناني ياوه مي سرايد و ما پنداشته بوديم که انس و جنّ هرگز به خدا دروغ نمي بندند. »
لزوم اجتناب از افتراهاي جنّيان
« وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يفْتَرُونَ؛ (31)و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطان هاي انس و جنّ برگماشتيم. بعضي از آنها به بعضي براي فريب [ يکديگر ] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست، چنين نمي کردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند، واگذار. »
تکليف جنّيان
جنّيان؛ موجوداتي داراي تکليف و مسئوليّت« وَيوْمَ يحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا...؛ (32)
و [ ياد کن ] روزي را که همه ي آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد: ] اي گروه جنّيان از آدميان [ پيروان ] فراوان يافتند و هواخواهان آنها از [ نوع ] انسان مي گويند: پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معيّن کردي، رسيديم. [ خدا ] مي فرمايد: جايگاه شما آتش است، در آن ماندگار خواهيد بود؛ مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد ] آري. پروردگار تو حکيم داناست. »
« يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يقُصُّونَ عَلَيكُمْ آياتِي وَينْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ؛ (33)
اي گروه جنّ و انس آيا از ميان شما، فرستادگاني براي شما نيامدند که آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: ما به زيان خود گواهي دهيم [ که آري آمدند ] و زندگي دنيا، فريبشان داد و بر ضدّ خود گواهي دادند که آنان کافر بوده اند. »
« قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِنْ لَا تَعْلَمُونَ؛ (34)
مي فرمايد: در ميان امّت هايي از جنّ و انس که پيش از شما بوده اند، داخل آتش شويد. هر بار که امّتي [ در آتش ] درآيد، هم کيشان خود را لعنت کند تا وقتي که همگي در آن به هم پيوندند. [ آنگاه ] پيروانشان درباره ي پيشوايانشان مي گويند: پروردگارا اينان، ما را گمراه کردند. پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده. [ خدا ] مي فرمايد: براي هرکدام [ عذاب ] دو چندان است؛ ولي شما نمي دانيد. »
« وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْينٌ لَا يبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛ (35)
و در حقيقت بسياري از جنّيان و آدميان را براي دوزخ آفريده ايم [ زيرا ] دل هايي دارند که با آن [ حقايق را ] دريافت نمي کنند و چشماني دارند که با آنها نمي بينند و گوش هايي دارند که با آنها نمي شنوند؛ آنان همانند چهارپايان بلکه گمراه ترند [ آري ] آنها همان غافل ماندگانند. »
« إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ؛ (36)
مگر کساني که پروردگار تو به آنان رحم کرده و براي همين آنان را آفريده است و وعده ي پروردگارت [ چنين ] تحقّق پذيرفته است [ که ] البتّه جهنّم را از جنّ و انس يک سره پر خواهم کرد. »
« وَلَوْ شِئْنَا لَآتَينَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ؛ (37)
و اگر مي خواستيم حتماً به هر کسي [ از روي جبر ] هدايتش را مي داديم ليکن سخن من محقّق گرديده که هر آينه جهنّم را از همه ي جنّيان و آدميان خواهم آکند. »
« وَلِسُلَيمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَينَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يعْمَلُ بَينَ يدَيهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ؛ (38)
و باد را براي سليمان [ رام کرديم ] که رفتن آن بامداد يک ماه و آمدنش شبانگاه يک ماه [ راه ] بود و معدن مس را براي او ذوب [ و روان ] گردانيديم و برخي از جنّ به فرمان پروردگارشان پيش او کار مي کردند و هرکس از آنها، از دستور ما سر برمي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم. »
« وَجَعَلُوا بَينَهُ وَ بَينَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ؛ (39)
و ميان خدا و جنّ ها، پيوندي انگاشتند و حال آنکه جنّيان نيک دانسته اند که [ براي حساب پس دادن ] خودشان احضار خواهند شد. »
« وَقَيضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَينُوا لَهُمْ مَا بَينَ أَيدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ؛ (40)
و براي آنان دمسازاني گذاشتيم و آنچه در دسترس ايشان و آنچه در پي آنان بود در نظرشان زيبا جلوه دادند و فرمان [ عذاب ] در ميان امّت هايي از جنّ و انس که پيش از آنان روزگار به سر برده بودند بر ايشان واجب آمد؛ زيرا آنها زيانکاران بودند. »
« أُولَئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ؛ (41)
آنان کساني اند که گفتار [ خدا ] عليه ايشان همراه با امّت هايي از جنّيان و آدميان که پيش از آنان روزگار به سر بردند به حقيقت پيوست. بي گمان آنان زيانکار بودند. »
« وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِي وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ * يا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِي اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ؛ (42)
و چون تني چند از جنّ را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند، پس چون بر آن حاضر شدند، [ به يکديگر ] گفتند: گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوي قوم خود بازگشتند. اي قوم ما، دعوت کننده ي خدا را پاسخ [ مثبت ] دهيد و به او ايمان آوريد تا [ خدا ] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابي پر درد پناهتان دهد. »
« وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيعْبُدُونِ؛ (43)
و جنّ و انس را نيافريدم جز براي آنکه مرا بپرستند. »
« سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيهَ الثَّقَلَانِ؛ (44)
اي جنّ و انس به زودي به شما بپردازيم. »
« فَيوْمَئِذٍ لَا يسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلَا جَانٌّ؛ (45)
در آن روز از گناه هيچ انس و جنّي پرسيده نشود. »
« وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلَا يخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا؛ (46)
و ما چون هدايت را شنيديم، بدان گرويديم؛ پس کسي که به پروردگار خود ايمان آورد از کمي [ پاداش ] و سختي بيم ندارد. »
تهديد جنّيان
تهديد جنّيان به حسابرسي در قيامت از جانب خداوند« سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيهَ الثَّقَلَانِ * فَيوْمَئِذٍ لَا يسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلَا جَانٌّ؛ (47)
اي جنّ و انس به زودي به شما بپردازيم. در آن روز از گناه هيچ انس و جنّي پرسيده نشود. »
« وَلَوْ شِئْنَا لَآتَينَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ؛ (48)
و اگر مي خواستيم حتماً به هر کسي [ از روي جبر ] هدايتش را مي داديم ليکن سخن من محقّق گرديده که هر آينه جهنّم را از همه ي جنّيان و آدميان خواهم آکند. »
« وَلِسُلَيمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَينَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يعْمَلُ بَينَ يدَيهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ؛ (49)
و باد را براي سليمان [ رام کرديم ] که رفتن آن بامداد يک ماه و آمدنش شبانگاه يک ماه [ راه ] بود و معدن مس را براي او ذوب [ و روان ] گردانيديم و برخي از جنّ به فرمان پروردگارشان پيش او کار مي کردند و هرکس از آنها، از دستور ما سر برمي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم.
« قُلْ أُوحِي إِلَي أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا؛ (50)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: به راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم، ولي منحرفان، هيزم جهنّم خواهند بود. »
جنّ زدگي
تشبيه مرتد به جنّ زده، در تحير و سرگرداني« قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا ينْفَعُنَا وَلَا يضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ؛ (51)
بگو آيا به جاي خدا چيزي را بخوانيم که نه سودي به ما مي رساند و نه زياني و آيا پس از اينکه خدا ما را هدايت کرده از عقيده ي خود بازگرديم مانند کسي که شيطان ها او را در بيابان از راه به در برده اند و حيران [ بر جاي مانده ] است براي او ياراني است که وي را به سوي هدايت مي خوانند که به سوي ما بيا بگو هدايت خداست که هدايت [ واقعي ] است و دستور يافته ايم که تسليم پروردگار جهانيان باشيم. »
تشبيه رباخوار به جنّ زده، در آشفتگي رواني و نداشتن اعتدال روحي
« الَّذِينَ يأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يقُومُونَ إِلَّا كَمَا يقُومُ الَّذِي يتَخَبَّطُهُ الشَّيطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ (52)کساني که ربا مي خورند، ( از گور ) برنمي خيزند مگر مانند برخاستن کسي که شيطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است. اين بدان سبب است که آنان گفتند: ( داد و ستد صرفاً مانند رباست. ) و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال و ربا را حرام گردانيده است. پس، هرکس، اندرزي از جانب پروردگارش به او رسيده و (از رباخواري) باز ايستاد، آنچه گذشته، از آن اوست و کارش به خدا واگذار مي شود و کساني که ( به رباخواري ) باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود. »
تهديد شدن جنّيان متمرّد به عذاب سوزان جهنّم
« وَلِسُلَيمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَينَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يعْمَلُ بَينَ يدَيهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ؛ (53)و باد را براي سليمان [ رام کرديم ] که رفتن آن بامداد يک ماه و آمدنش شبانگاه يک ماه [ راه ] بود و معدن مس را براي او ذوب [ و روان ] گردانيديم و برخي از جنّ به فرمان پروردگارشان پيش او کار مي کردند و هرکس از آنها، از دستور ما سر برمي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم. »
آکنده شدن جهنم از جنيان و انسان ها
« وَلَوْ شِئْنَا لَآتَينَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ؛ (54)و اگر مي خواستيم حتماً به هر کسي [ از روي جبر ] هدايتش را مي داديم ليکن سخن من محقّق گرديده که هر آينه جهنّم را از همه ي جنّيان و آدميان خواهم آکند. »
جهنّم؛ آکنده از جدال جنّيان و انسان ها با يکديگر
« قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِنْ لَا تَعْلَمُونَ * وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَينَا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ؛ (55)مي فرمايد: در ميان امّت هايي از جنّ و انس که پيش از شما بوده اند، داخل آتش شويد. هر بار که امّتي [ در آتش ] درآيد، هم کيشان خود را لعنت کند تا وقتي که همگي در آن به هم پيوندند. [ آنگاه ] پيروانشان درباره ي پيشوايانشان مي گويند: پروردگارا اينان، ما را گمراه کردند. پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده. [ خدا ] مي فرمايد: براي هرکدام [ عذاب ] دو چندان است؛ ولي شما نمي دانيد و پيشوايانشان به پيروانشان مي گويند: شما را بر ما امتيازي نيست پس به سزاي آنچه به دست مي آورديد، عذاب را بچشيد. »
جنّيان در قيامت
بازخواست شدن جنّيان در قيامت« وَيوْمَ يحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ؛ (56)
و [ ياد کن ] روزي را که همه ي آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد: ] اي گروه جنّيان از آدميان [ پيروان ] فراوان يافتند و هواخواهان آنها از [ نوع ] انسان مي گويند: پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معيّن کردي، رسيديم. [ خدا ] مي فرمايد: جايگاه شما آتش است، در آن ماندگار خواهيد بود؛ مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد ] آري. پروردگار تو حکيم داناست. »
« يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يقُصُّونَ عَلَيكُمْ آياتِي وَينْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ؛ (57)
اي گروه جنّ و انس آيا از ميان شما، فرستادگاني براي شما نيامدند که آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: ما به زيان خود گواهي دهيم [ که آري آمدند ] و زندگي دنيا، فريبشان داد و بر ضدّ خود گواهي دادند که آنان کافر بوده اند. »
اقرار جنيان در قيامت به انذار شدن از آن در دنيا به وسيله پيامبران
« يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يقُصُّونَ عَلَيكُمْ آياتِي وَينْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ؛ (58)اي گروه جنّ و انس آيا از ميان شما، فرستادگاني براي شما نيامدند که آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: ما به زيان خود گواهي دهيم [ که آري آمدند ] و زندگي دنيا، فريبشان داد و بر ضدّ خود گواهي دادند که آنان کافر بوده اند. »
مشخص بودن گناهان جنيان در قيامت بدون بازجويي
« فَيوْمَئِذٍ لَا يسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلَا جَانٌّ * يعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ؛ (59)در آن روز از گناه هيچ انس و جنّي پرسيده نشود. تبهکاران از سيمايشان شناخته مي شوند و از پيشاني و پايشان بگيرند. »
پينوشتها:
1- مفردات، ص 203، جنّ.
2- ر.ک: الميزان، ج 20، ص 39.
3- سوره الرحمن (55)، آيه ي 56.
4- همان، آيات 72 و 74.
5- سوره ي کهف (18)، آيه ي 50.
6- سوره ي انعام (6)، آيه ي 128.
7- سوره ي بقره (2)، آيه ي 102.
8- سوره ي هود (11)، آيات 119-118.
9- سوره ي انعام (6)، آيه ي 112.
10- همان، آيه ي 128.
11- همان، آيه ي 130.
12- سوره ي اعراف (7)، آيات 38 و 39.
13- سوره ي انعام (6)، آيه ي 112.
14- سوره ي جنّ (72)، آيه ي 6.
15- سوره ي احقاف (46)، آيات 29 و 31.
16- همان.
17- سوره ي انبياء (21)، آيات 81 و 82.
18- سوره ي سبأ (34)، آيات 12 و 13.
19- سوره ي انعام (6)، آيه ي 128.
20- سوره ي فصّلت (41)، آيه ي 29.
21- سوره ي بقره (2)، آيه ي 30.
22- سوره ي ص (38)، آيات 37 و 38.
23- سوره ي جنّ (72)، آيات 1 و 16 و 17.
24- سوره ي اعراف (7)، آيه ي 38.
25- سوره ي انعام (6)، آيه ي 130.
26- سوره ي احقاف (46)، آيات 29 و 30.
27- سوره ي انعام (6)، آيه ي 128.
28- همان، آيه ي 112.
29- سوره ي جنّ (72)، آيات 1-5.
30- همان.
31- سوره ي انعام (6)، آيه ي 112.
32- همان، آيه ي 128.
33- همان، آيه ي 130.
34- سوره ي اعراف (7)، آيه ي 38.
35- همان، آيه ي 179.
36- سوره ي هود (11)، آيه ي 119.
37- سوره ي سجده (32)، آيه ي 13.
38- سوره ي سبأ (34)، آيه ي 12.
39- سوره ي صافات (37)، آيه ي 158.
40- سوره ي فصّلت (41)، آيه ي 25.
41- سوره ي احقاف (46)، آيه ي 18.
42- همان، آيات 29 و 31.
43- سوره ي ذاريات (51)، آيه ي 56.
44- سوره ي الرّحمن (55)، آيه ي 31.
45- همان، آيه ي 39.
46- سوره ي جنّ (72)، آيه ي 13.
47- سوره ي الرحمن (55)، آيه ي 31 و 39.
48- سوره ي سجده (32) آيه ي 13.
49- سوره ي سبأ (34)، آيه ي 12.
50- سوره ي جنّ (72)، آيات 1 و 15.
51- سوره ي انعام (6)، آيه ي 71.
52- سوره ي بقره (2)، آيه ي 275.
53- سوره ي سبأ (34)، آيه ي 12.
54- سوره ي سجده (32)، آيه ي 13.
55- سوره ي اعراف (7)، آيات 38 و 39.
56- سوره ي انعام (6)، آيه ي 128.
57- همان، آيه ي 130.
58- همان.
59- سوره ي الرّحمن (55)، آيات 39 و 41.
مؤسسه فرهنگي موعود عصر (عجل تعالي فرجه الشريف)؛ (1390)، جنّ « مطالعات قرآني و روايي درباره ي جنّ » ، تهران: موعود عصر (عجل تعالي فرجه الشريف)، چاپ اوّل.
/ج