ناشناس

باخانوادہ شوھرم مشکل دارم"ممنون میشم راهنماییم کنین.

سلام خستہ نباشید۔خونوادہ ی شوھرم باحرفاشون خیلی اذیتم میکنن۔دوتا جاری دارم دوتاشون قرص اعصاب میخورن میگن از دست ایناست۔مخصوصابرادرشوھربزرگم۔من تازہ عروسی کردم و چون عاشق بچہ ام زود گذاشتم بچہ دار بشم حالا بھم میگ چرا الان گذاشتی بچہ دار بشی باید میزاشتی ی کم بگذرہ یا میگ ھمیشہ خونت باید تمیز باشہ غذا درست کردنتم تندتر بشہ یدفہ دیدی با 4 تا ادم اومدم خونت ھمیشہ ھم ب فامیلا تعارف میکنہ بیاید بریم خونہ ما۔حالیش نمیشہ ک خونہ ی آدم حریم خصوصیشہ فک میکنہ چون داداششہ میتونہ ھمہ کاری کنہ۔چون مامانشو خواھراش ھرچی میگ میگن چشم ازش میترسن توقع دارہ منم اونجوری باشم۔من خیلی خجالتیم زیاد روم نمیشہ جواب کسیو بدم وقتی بھم حرف میزنہ بعدش ھمش باخودم میگم چرابھش اینو نگفتم چرا جوابشو ندادم۔قبل اینک عروسی کنیم میگفت من دوس ندارم زود عروسی کنید چون یدفہ بچہ دار میشید چون خودتون بچہ اید بلد نیستید تربیتش کنید بی ادب بار میاد۔حالا خودش ک خیرسرش لیسانس دارہ بچہ ھاش انقد بی ادبن یہ ذرہ شعور ندارن۔پارسال باشوھرم رفتیم مشاورہ واسش تعریف کردم حرفای برادرشوھرمو۔ب شوھرم گفت اصن این آقا زنگ خونتو زد نباید جواب بدی۔شوھرم اصن ازم دفاع نمیکنہ میگم وقتی بھم حرف میزنن تو نزار بگو حق ندارید زنمو ناراحت کنید ولی ب خودشم ک حرف میزنہ ھمش سرش پایینہ۔منم دارم کم کم دیوونہ میشم شوھرم میگ تو خیلی حساسی ولی واقعا حرفاشون آتیشم میزنہ میگم مشاورہ ک دیگ طرف من نیست طرف حقہ مگ بھت نگفت زنگ خونتم زد جواب ندہ کلا باھاش قطع رابطہ کنید میگ ی چیزی واس خودش گفتہ۔توروخدا بگید چیکار کنم دیگ خستہ شدم بعضی وقتا انقد گریہ میکنم میگم فقط مگ بمیرم ک راحت بشم۔اگرم حرفی با شوھرم دارید بگید بھش میدم بخونہ۔ممنون
دوشنبه، 21 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

باخانوادہ شوھرم مشکل دارم"ممنون میشم راهنماییم کنین.

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 21 ساله )

سلام خستہ نباشید۔خونوادہ ی شوھرم باحرفاشون خیلی اذیتم میکنن۔دوتا جاری دارم دوتاشون قرص اعصاب میخورن میگن از دست ایناست۔مخصوصابرادرشوھربزرگم۔من تازہ عروسی کردم و چون عاشق بچہ ام زود گذاشتم بچہ دار بشم حالا بھم میگ چرا الان گذاشتی بچہ دار بشی باید میزاشتی ی کم بگذرہ یا میگ ھمیشہ خونت باید تمیز باشہ غذا درست کردنتم تندتر بشہ یدفہ دیدی با 4 تا ادم اومدم خونت ھمیشہ ھم ب فامیلا تعارف میکنہ بیاید بریم خونہ ما۔حالیش نمیشہ ک خونہ ی آدم حریم خصوصیشہ فک میکنہ چون داداششہ میتونہ ھمہ کاری کنہ۔چون مامانشو خواھراش ھرچی میگ میگن چشم ازش میترسن توقع دارہ منم اونجوری باشم۔من خیلی خجالتیم زیاد روم نمیشہ جواب کسیو بدم وقتی بھم حرف میزنہ بعدش ھمش باخودم میگم چرابھش اینو نگفتم چرا جوابشو ندادم۔قبل اینک عروسی کنیم میگفت من دوس ندارم زود عروسی کنید چون یدفہ بچہ دار میشید چون خودتون بچہ اید بلد نیستید تربیتش کنید بی ادب بار میاد۔حالا خودش ک خیرسرش لیسانس دارہ بچہ ھاش انقد بی ادبن یہ ذرہ شعور ندارن۔پارسال باشوھرم رفتیم مشاورہ واسش تعریف کردم حرفای برادرشوھرمو۔ب شوھرم گفت اصن این آقا زنگ خونتو زد نباید جواب بدی۔شوھرم اصن ازم دفاع نمیکنہ میگم وقتی بھم حرف میزنن تو نزار بگو حق ندارید زنمو ناراحت کنید ولی ب خودشم ک حرف میزنہ ھمش سرش پایینہ۔منم دارم کم کم دیوونہ میشم شوھرم میگ تو خیلی حساسی ولی واقعا حرفاشون آتیشم میزنہ میگم مشاورہ ک دیگ طرف من نیست طرف حقہ مگ بھت نگفت زنگ خونتم زد جواب ندہ کلا باھاش قطع رابطہ کنید میگ ی چیزی واس خودش گفتہ۔توروخدا بگید چیکار کنم دیگ خستہ شدم بعضی وقتا انقد گریہ میکنم میگم فقط مگ بمیرم ک راحت بشم۔اگرم حرفی با شوھرم دارید بگید بھش میدم بخونہ۔ممنون


مشاور: آقای علیدوست

با سلام در مورد موضوع مورد نظر به نکات زیر عمل نمایید :
امروزه دخالت های خانواده ها تبدیل به یک مسئله ی مهم شده است و باید در مقابل آن به یک راه حل رسید تا این جریان، برای زندگی زناشویی مامشکل ساز نشود.شما باید در چنین شرایطی ابتدا احساسات خود را بشناسید و بعد بتوانید خود را کنترل کنید تا مشکلات را بیشتر نکنید. ممکن است عصبانی باشید، پس مراقب باشید بی احرامی نکنید. ممکن است از جابجایی استفاده کنید که این هم خطای بزرگیست، شما هرگز نباید عصبانیت و ناراحتی خود از برادر شوهر را روی شوهر خود خالی کنید و یا به او بی احترامی کنید. ابتدا شما با همسرتان به یک وحدت رویه در زندگی برسید و تصمیم واحد در برخورد با افرادی که برادر شوهر یا هر فرد مشابه بگیرید. این تصمیم را باید با رعایت همه ی جوانب بگیرید و به آن پایبند باشید. بعد از اتخاذ تصمیم واحد در ارتباط با انها لازم نیست صمیمت عالی را فراهم نمایید. یعنی نیازی نیست ککه حتما با آنها گرم بگیرید یا با آنها به مسافرت و مهمانی و... بروید" اما ارتباط خود را هم نباید با انها قطع نمایید لذا ارتباط تلفنی و مکاتبه ای و از دور و حتی دیداری را داشته باشید اما وجود این ارتباط به این معنی نیست که به او اجازه بدهید هر حرفی بزند و هرکاری داشت انجام دهد. سطح ارتباط را کاهش بدهید یعنی همانند یک فرد غریبه با آنها رفت و آمد داشته باشید میهمانی بدون غذا. این که مشاور قبلی گفته اند در را باز نکنید شاید ایشون اطلاعات بیشتری از زندگی شما داشتند. اما بالاخره ایشون برادر همسر شما هستند، شاید قطع ارتباط حتی پدر و مادرشوهر را هم برنجاند، پس ارتباط حد اقلی را داشته باشید اما بدون دادن اطلاعات زندگی خود. برای زندگی خود حریم خصوصی و چهارچوب تعیین نمایید و به هیچ کس اجازه ورود به این حرم را ندهید. در صورت امکان محل زندگی خود را دور تر از آنها ببرید تا این ارتباط کمتر شود و ایشون شرایط مداخله را نداشته باشند. از بد بینی و تخیلات ذهنی منفی نسبت به هم جدا خود داری کنید، با همسر خود صحبت کنید همیشه و ناراحتی های خود را بیان نمایید و با هم تصمیم بگیرید.همسر شما باید حرف های خود را به او بزند. اگر به تنش منتهی می شود و فردی تحمل ندارد مکتوب بگویید و اگر به این شکل هم نمی شود نگویید و به حرفهای نقل شده هم اعتنا نکنید و اجازه ندهید کسی نقالی حرف انها را نماید.
از برادر همسر خود هیولا نسازید! علاوه بر مدیریت هیجانات و به ویژه زمانی که می خواهید در این مورد با همسرتان صحبت کنید لازم است به چند نکته توجه داشته باشید. نکاتی که البته به شما کمک خواهند کرد تا دیدی منصفانه تر نسبت به ایشون داشته باشید. شخصیت او این چنین شکلگرفته است. با توجه به مطالبی که فرمودید مادر و خواهر او همیشه چشم گفته اند. شما نمیتوانید او را تغییر دهید ولی میتوانید او را متوجه این کنید که از مداخلات او راضی نیستید. و همچنین میتوانید دید خود را تغییر دهید و حرف های ایشون را نشنیده بگیرید.پس همسر خود را کنار خود ببینید نه در مقابل خود. با توکل بر خدا و همت و اراده خودتان زندگی شیرینی داشته باشید.
و من الله توفیق

بیشتر بخوانید:
ابراز وجود کردن حق مسلم شماست



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.