ناشناس

میخواهم به مسیر درست برگردم" کمکم کنید.

سلام. من برای اولین بار میخوام با یک مشاور صحبت کنم. مشکل من با خودمه. خودم چندین بار سعی کردم که مشکلاتمو برطرف کنم اما چندان نتیجه چشمگیری نداشت. من توی موقعیت های اجتماعی درخشان نیستم و همیشه ترس ”پذیرفته نشدن“ باهامه. نمیتونم خواسته هام رو شفاف به کسی بگم و از طرفی انگیزه ای برای رسیدن به خواسته هام ندارم‌. گاهی اونقدر خواسته هام زیاده که نمیدونم کدوم یکیشون هدف اصلی زندگیه منه. احساس گم‌شدگی دارم . روزمرگی آشفته م کرده و حتی مغزم آشفته‌ست. دلم میخواد یه کار بزرگ کنم و توی اجتماع باشم اما میترسم. از حرکت کردن میترسم. دلم میخواد یکی بیاد بهم بگه این راه تویه، همین رو برو. منم همون راه رو میرم. متاسفانه ادم خودجوشی نیستم و حتما باید کسی من رو همراهی کنه. از اینکه کسی نباشه که اول راه باهام بیاد میترسم. خیلی وقتها احساس میکنم که تنهایی از پس کاری برنمیام .از اینکه اشتباه کنم هراس دارم. همه ی اینها توی ذهنم اتفاق میفته و نمیتونم قدم از قدم بردارم. و چون جوانم و کار ندارم نمیخوام خیلی دستمو جلوی خانوادم دراز کنم. دلم میخواد خودم پول در بیارم. گاهی هم از اینکه عاشق کسی نیستم یا با شخص مناسبی اشنا نشدم برای زندگی، سخت اشفته م. میدونم پراکنده گویی کردم. اما اگه میتونید بهم کمک کنید منتظر جوابتون هستم. ممنون
چهارشنبه، 14 فروردين 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

میخواهم به مسیر درست برگردم" کمکم کنید.

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 20 ساله )

سلام. من برای اولین بار میخوام با یک مشاور صحبت کنم. مشکل من با خودمه.
خودم چندین بار سعی کردم که مشکلاتمو برطرف کنم اما چندان نتیجه چشمگیری نداشت. من توی موقعیت های اجتماعی درخشان نیستم و همیشه ترس ”پذیرفته نشدن“ باهامه. نمیتونم خواسته هام رو شفاف به کسی بگم و از طرفی انگیزه ای برای رسیدن به خواسته هام ندارم‌. گاهی اونقدر خواسته هام زیاده که نمیدونم کدوم یکیشون هدف اصلی زندگیه منه. احساس گم‌شدگی دارم . روزمرگی آشفته م کرده و حتی مغزم آشفته‌ست. دلم میخواد یه کار بزرگ کنم و توی اجتماع باشم اما میترسم. از حرکت کردن میترسم. دلم میخواد یکی بیاد بهم بگه این راه تویه، همین رو برو. منم همون راه رو میرم. متاسفانه ادم خودجوشی نیستم و حتما باید کسی من رو همراهی کنه. از اینکه کسی نباشه که اول راه باهام بیاد میترسم. خیلی وقتها احساس میکنم که تنهایی از پس کاری برنمیام .از اینکه اشتباه کنم هراس دارم. همه ی اینها توی ذهنم اتفاق میفته و نمیتونم قدم از قدم بردارم. و چون جوانم و کار ندارم نمیخوام خیلی دستمو جلوی خانوادم دراز کنم. دلم میخواد خودم پول در بیارم. گاهی هم از اینکه عاشق کسی نیستم یا با شخص مناسبی اشنا نشدم برای زندگی، سخت اشفته م. میدونم پراکنده گویی کردم.
اما اگه میتونید بهم کمک کنید منتظر جوابتون هستم. ممنون


مشاور: خانم قربانی

سلام و درود بر شما همراه گرامی سایت راسخون
مفتخرم که به عنوان اولین مشاور در کنار شما هستم و امیدوارم از این همراهی خاطره و نتیجه خوبی برایتان حاصل شود. از مشکلات و درگیری های ذهنی خود سخن گفتید و آشفتگی هایی که در زندگی تجربه میکنید.
دوست جوان" انسجام، داشتن برنامه و تجربه موفقیت برای هر انسانی انگیزه بخش و لذت بخش است و به تبع عدم ان نییز میتواند آسیب زا باشد. سعی میکنم حال شما را درک کنم و از منظر شما به حقایق زندگی تان توجه نمایم. دوست جوان من، با توجه به توضیحاتی که ارائه کردید، به نظر میرسد مشکل شما کمالگرایی باشد و به دلیل دست نیافتن به خواسته های مدنظرتان، خودکارامدی تان تضعیف شده و در نتیجه از انجام هر کاری ترس دارید. اگر بتوانید سر منشاء مشکل خود را درک کنید به راحتی میتوانید شرایط را به نفع خود تغییر داده و دنیایی را بسازید که دوستش دارید. گاهی ما آدمها احساس میکنیم در صورتی ارزشمند و مفید هستیم که به بهترین وجه عمل کنیم و یا در هر جایی که هستیم بالاترین و برترین رتبه داشته باشیم. نباید نقص و یا عیبی در کار ما باشد یا دیگری نتواند سر سوزنی ایراد از ان بگیرد و .... . این حالت کمالگرایی یا کمال زدگی نامیده میشود. افرادی که چنین طرز فکری دارند همیشه از ناراضی و نالان هستند. اضطراب دارند و نگرانند. این نگاه سبب میشود نقطه مثبت کار خود را نبینند و فقط بر امور منفی و ایرادات ان تمرکز کرده و گاهی هم به دلیل ترس از نتیجه و عدم موفقیت دست از کار بکشند و در نتیجه افسردگی را تجربه نمایند. برای غلبه بر این افکار لازم است فرد از اشتباه کردن نهراسد و باور خود مبنی بر اینکه " او دوست داشتنی نیست مگر اینکه همیشه موفق و کامل باشد" را تغییر دهد و بداند که ادمها چه موفق و چه ناموفق دوست داشتنی و عزیز هستند و جایگاه انها در هر موقعیتی محفوظ است. انسان جایزالخطاست، هیچ انسانی با مهارت های خاص به دنیا نیامده و هر شکستی یک درس برای رشد است و انسانهای موفق بیشتر از دیگر افراد شکست یا تلخی را تجربه کرده اند؛ تنها فرق شان با دیگر افراد این است که، از شکست نهراسیده و حتی ان را پیش بینی هم کرده اند و همین سبب ارتقاء آنان شده است. پس شما هم میتوانید از امروز تصمیم بگیرید که اشتباه کردن را جزیی از موفقیت بدانید و برای انها هم در زندگی خود جایی باز کنید. با روی گشاده به استقبال شان رفته و پذیرای شان باشید. اگر بتوانید اینگونه فکر کنید به راحتی میتوانید اقدام کنید و دیگر منتظر فرد دیگر برای نشان دادن مسیر برای خود نباشید. راهکار بعدی این است که عینک خود را عوض کنید و یا مغز بدجنس خود را از دایره تصمیم گیری هایتان حذف کنید. می پرسید یعنی چه؟ یعنی اینکه، یک برگه بردارید و نکات مثبت رفتاری خود را بنویسید، موفقیت ها و پیروزی ها را، حتی اگر کوچک باشند. مهم این است که انها را ببینید. در گام بعدی، زندگی یکی از افراد موفق دور و برتان را در نظر بگیرد. لیستی از نکات مثبت و منفی او را تهیه کرده و کنار موفقیت ها و منفی های خود قرار دهید خواهید که هم درمنفی ها و هم در مثبت ها نقاط مشترک وجود دارد، پس چه شده که او را قبول دارید و خود را نه؟! راهکار دیگر این است که به دنبال درخشیده شدن نباشید به دنبال تلاش کردن باشید. ارزش انسان به میزان تلاش اوست نه نتیجه امر. خداوند ما را بر اساس همین امر رتبه بندی میکند و پاداش میدهد پس زاویه دید خود را تغییر داده و از همین امروز تصمیم بگیرید بدون ترس از قضاوت اطرافیان دست به کار شوید. برنامه ای متناسب با شرایط و امکانات و برحسب هدفی که دارید، تنظیم کرده و گامهای کوچک برای ان مشخص کنید و با توکل به خدا و بدون هیچ ترسی شروع کنید. خواهید دید که قله های موفقیت نزدیک است. در ادامه مسیر، بنده و همکارانم نیز همراه شما هستیم. البته لازم به ذکر است اگر حس میکنید که نمیتوانید بر افکار و باورهای خود غلبه کنید و نیاز به کمک جدی تری دارید، مراجعه به مشاوره حضوری و بررسی دقیق تر مشکل، یقینا نتیجه بخش تر است.
زندگی تان توام با عافیت و عاقبت بخیر باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.