حمید

با سلام خدمت مشاور عزیز بنده قبلا از شما مشاوره گرفته ام و شما منت گذاشته پاسخ دادید که متن ان را همین...

با سلام خدمت مشاور عزیز بنده قبلا از شما مشاوره گرفته ام و شما منت گذاشته پاسخ دادید که متن ان را همین جا جهت یاداوری کپی میکنم و بعد سئوالم را عرض میکنم دوست عزیز و گرامی ! سلام . از اینکه گروه مشاوره ی راسخون را انتخاب نمودید سپاسگزاریم. سوال مطرح شده توسط شما پاسخگویی شد. متن سوال شما: سلام مشاور عزیز . ازاینکه وققتتون رو بدون چشمداشت در اختیار ما میذارین ممنون بنده متاهلم و مشکلی که دارم مربوط میشه به عدم ابراز علاقه همسرم به بنده که خودتون بهتر میدونین چه اثاری رو فرد مقابل میذاره . ما 8 ساله پیوند بستیم با 9 سال تفاوت سنی. زمان ازدواج من 26 و همسرم 17 ساله بود . تقریبا ازدواجم سنتی بود ولی علاقه طرف مقابلم یکی ار ستونهای تشکیل خانواده برام بود که ایشون جواب مثبت دادن ولی هنوز یکبار هم خود جوش ابراز علاقه کلامی یا تماسی ( نوازش ، بوسه ، درآغوش گرفتن ) از همسرم ندیده ام و این در حالیه که من عاشقش بودم و هستم . همسرم دیپلم ناقص و در یک خانواده با سطح معیشتی پایین بزرگ شده است و با بنذه نسبت فامیلی دارد . در ابتدای زندگی مشترکمان با فرد سومی ارتباط تلفنی برقرار کرده بودکه منجر به وابستگی شخصیتی در او شد که با کمک خدا و خود او پی به اشتباهش برد . ولی برای من که در حسرت ابراز علاقه او دست و پا میزدم اگاهی از این ارتباط ( که به صورت اتتفاقی هم بود) بسیار درد اور بود و باعث ایجاد تیکهای شدید در بدنم گشت ( فقط ذر تنهایی)که البته دوباره با کمک همسرم و اضهار پشیمانی او و به مرور زمان (حدود 1 تا 2 سال)به آرامشی نسبی رسیدیم ولی عدم ابراز علاقه او با توجه که چندین بار به او گوشزد کرده ام همچنان ادامه دارد.و این مرا میآزارد . اوایل ( تا دو سال اول زندگیمان غرورم بهم اجازه نمیداد که از او بخواهم ابراز علاقه کند یعنی اصلا همچین ابراز علاقه ای برایم قابل قبول نبود ولی بعد از ان هر موقع که این مسیله رو عنوان میکردم میگفت که به زمان نیاز دارد و من باید صبر کنم . ولی این اواخر که دیگر طاقتم یه جورایی طاق شده بود و از او دلیل خواستم ( حتی از شدت عصبانیت او را عمدا به علاقه قلبی به همان شخص سوم جدا از رابطه محکوم کردم ) شدیدا ناراحت شد و بعد از 2 روز سکوت دو طرفه که شبیه قهر هم بود ، عدم توانایی ابراز علاقه را تنها دلیل دانست. او میگفت حالتی شبیه همان ترس از نزدیکی . در اوایل او تا دو سال اول قادر به نزدیکی نبود که با کمک مشاور مشکل حل شد . ضمنا در اویل وسواس تکراری هم داشت که به لطف خدا و کمک مشاور بسیار کم شده است در اوایل زندگی مشترکمان دوبار اقدام به خودکشی با قرص کرد ( بار اول بخاطر التیماتوم بنده در نحوه معاشرت بیرون از خانه( که بسیار هم با عصبانیت بود و بار دوم بخاطر درگیری برادرش با او) . من شدیدا به همسرم و دختر 10 ماههمون علاقه دارم و در ابراز علاقه به او کم نمیزارم . مسافرت، تفریح، خرید، کادو ،تبریک مراسم خاص از نمونه ارتباط نزدیک ماست . همانطور که عرض کردم از ابتدا در نزدیکی کردن مشکل داشتیم ولی حدود 2 سالیه که با شناختی که از هم پیدا کرده ایم همدیگر را از نضر جنسی ارضا میکنیم ولی من هنوز لذت کامل یک هماغوشی را نچشیده ام . همیشه روحم از این لذت بی نصیب بوده . او هم گاهی فقط تمکین مکنه قبل از تولد فرزندمان ازشون خواستم که جدا بشیم ولی نپذیرفت . اونموقع خیلی سرد بود . و من گاهی فکر میکردم که که او احساس میکند که در انتخابش اشتباه کرده ولی از جدایی میترسد و راهی جز سازش ندارد و بیشتر عذاب میکشیدم . او هم اغلب سکوت میکرد . و گاهی هم منکر میشد. . دیشب گفت گه توانایی ابراز نداره . این در حالیه که خیلی دوست داره به زبون بیاره هر چند که او گاهی با رفتارش علاقش رو نشون میده ولی گاهی هم این خلا عاطفی عذابم میده . حال من دو تقاضا دارم راهی هست برای یاری او در ابراز غلاقه و اینکه در چنین شرایطی چکار کنم که فردا حسرت نخورم ممنون از توجه و راهنماییتون پاسخ راسخون: بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و تشکر از اینکه مشاوره راسخون را انتخاب کردید: برادر گرامی ارتباط صمیمانه و به اصطلاح روابط عاشقانه خود مهارتهایی را می طلبد اما برای هر کسی میسر است چون فطرتا محبت در وجود او موج می زند . فقط ابراز این محبت و عشق متفاوت است گاهی زبانی و لفظی است گاهی با عمل است مثلا در کارهای همسر کمک می کند غذای خوب می پزد نظافت دقیق می کند و بالاخره به هر نحوی سعی در ابراز علاقه نسبت به همسر را دارد . پس نگران نباشید خوب در رفتار و اعمال همسرتان دقت کنید شاید او به طریقی دارد محبت خود را نسبت به شما ابراز می کند . اگر شما مثلا دوست دارید زبانی و بدنی باشد پس به او کمک کنید تا این جنبه تقویت شود مثلا شما او را نوازش کنید و یا سخنان محبت آمیز به او بزنید و از او بخواهید همان ها را تکرار کند و از سردی روابط بکاهد . فقط او را در تنگنا و خجالت قرار ندهید تا می توانید ابراز علاقه کنید و کانون خانواده خود را گرم نگه دارید. ان شاء الله مشکل شما حل خواهد شد . دوست عزیز و گرامی ! سلام . از اینکه گروه مشاوره ی راسخون را انتخاب نمودید سپاسگزاریم. سوال مطرح شده توسط شما پاسخگویی شد. متن سوال شما: سلام مشاور عزیز . ازاینکه وققتتون رو بدون چشمداشت در اختیار ما میذارین ممنون بنده متاهلم و مشکلی که دارم مربوط میشه به عدم ابراز علاقه همسرم به بنده که خودتون بهتر میدونین چه اثاری رو فرد مقابل میذاره . ما 8 ساله پیوند بستیم با 9 سال تفاوت سنی. زمان ازدواج من 26 و همسرم 17 ساله بود . تقریبا ازدواجم سنتی بود ولی علاقه طرف مقابلم یکی ار ستونهای تشکیل خانواده برام بود که ایشون جواب مثبت دادن ولی هنوز یکبار هم خود جوش ابراز علاقه کلامی یا تماسی ( نوازش ، بوسه ، درآغوش گرفتن ) از همسرم ندیده ام و این در حالیه که من عاشقش بودم و هستم . همسرم دیپلم ناقص و در یک خانواده با سطح معیشتی پایین بزرگ شده است و با بنذه نسبت فامیلی دارد . در ابتدای زندگی مشترکمان با فرد سومی ارتباط تلفنی برقرار کرده بودکه منجر به وابستگی شخصیتی در او شد که با کمک خدا و خود او پی به اشتباهش برد . ولی برای من که در حسرت ابراز علاقه او دست و پا میزدم اگاهی از این ارتباط ( که به صورت اتتفاقی هم بود) بسیار درد اور بود و باعث ایجاد تیکهای شدید در بدنم گشت ( فقط ذر تنهایی)که البته دوباره با کمک همسرم و اضهار پشیمانی او و به مرور زمان (حدود 1 تا 2 سال)به آرامشی نسبی رسیدیم ولی عدم ابراز علاقه او با توجه که چندین بار به او گوشزد کرده ام همچنان ادامه دارد.و این مرا میآزارد . اوایل ( تا دو سال اول زندگیمان غرورم بهم اجازه نمیداد که از او بخواهم ابراز علاقه کند یعنی اصلا همچین ابراز علاقه ای برایم قابل قبول نبود ولی بعد از ان هر موقع که این مسیله رو عنوان میکردم میگفت که به زمان نیاز دارد و من باید صبر کنم . ولی این اواخر که دیگر طاقتم یه جورایی طاق شده بود و از او دلیل خواستم ( حتی از شدت عصبانیت او را عمدا به علاقه قلبی به همان شخص سوم جدا از رابطه محکوم کردم ) شدیدا ناراحت شد و بعد از 2 روز سکوت دو طرفه که شبیه قهر هم بود ، عدم توانایی ابراز علاقه را تنها دلیل دانست. او میگفت حالتی شبیه همان ترس از نزدیکی . در اوایل او تا دو سال اول قادر به نزدیکی نبود که با کمک مشاور مشکل حل شد . ضمنا در اویل وسواس تکراری هم داشت که به لطف خدا و کمک مشاور بسیار کم شده است در اوایل زندگی مشترکمان دوبار اقدام به خودکشی با قرص کرد ( بار اول بخاطر التیماتوم بنده در نحوه معاشرت بیرون از خانه( که بسیار هم با عصبانیت بود و بار دوم بخاطر درگیری برادرش با او) . من شدیدا به همسرم و دختر 10 ماههمون علاقه دارم و در ابراز علاقه به او کم نمیزارم . مسافرت، تفریح، خرید، کادو ،تبریک مراسم خاص از نمونه ارتباط نزدیک ماست . همانطور که عرض کردم از ابتدا در نزدیکی کردن مشکل داشتیم ولی حدود 2 سالیه که با شناختی که از هم پیدا کرده ایم همدیگر را از نضر جنسی ارضا میکنیم ولی من هنوز لذت کامل یک هماغوشی را نچشیده ام . همیشه روحم از این لذت بی نصیب بوده . او هم گاهی فقط تمکین مکنه قبل از تولد فرزندمان ازشون خواستم که جدا بشیم ولی نپذیرفت . اونموقع خیلی سرد بود . و من گاهی فکر میکردم که که او احساس میکند که در انتخابش اشتباه کرده ولی از جدایی میترسد و راهی جز سازش ندارد و بیشتر عذاب میکشیدم . او هم اغلب سکوت میکرد . و گاهی هم منکر میشد. . دیشب گفت گه توانایی ابراز نداره . این در حالیه که خیلی دوست داره به زبون بیاره هر چند که او گاهی با رفتارش علاقش رو نشون میده ولی گاهی هم این خلا عاطفی عذابم میده . حال من دو تقاضا دارم راهی هست برای یاری او در ابراز غلاقه و اینکه در چنین شرایطی چکار کنم که فردا حسرت نخورم ممنون از توجه و راهنماییتون پاسخ راسخون: بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و تشکر از اینکه مشاوره راسخون را انتخاب کردید: برادر گرامی ارتباط صمیمانه و به اصطلاح روابط عاشقانه خود مهارتهایی را می طلبد اما برای هر کسی میسر است چون فطرتا محبت در وجود او موج می زند . فقط ابراز این محبت و عشق متفاوت است گاهی زبانی و لفظی است گاهی با عمل است مثلا در کارهای همسر کمک می کند غذای خوب می پزد نظافت دقیق می کند و بالاخره به هر نحوی سعی در ابراز علاقه نسبت به همسر را دارد . پس نگران نباشید خوب در رفتار و اعمال همسرتان دقت کنید شاید او به طریقی دارد محبت خود را نسبت به شما ابراز می کند . اگر شما مثلا دوست دارید زبانی و بدنی باشد پس به او کمک کنید تا این جنبه تقویت شود مثلا شما او را نوازش کنید و یا سخنان محبت آمیز به او بزنید و از او بخواهید همان ها را تکرار کند و از سردی روابط بکاهد . فقط او را در تنگنا و خجالت قرار ندهید تا می توانید ابراز علاقه کنید و کانون خانواده خود را گرم نگه دارید. ان شاء الله مشکل شما حل خواهد شد . ضمن تشکر از راهنماییتان لازم است که عرض کنم از موقعی که خودش عدم توانایی را عنوان کرده بنده هم در مرحله اول قصدم کمک به تواناتر کردن همسرم در روابط هست ، حل مشکل او برام اولویت پیدا کرده و خواسته ام را تا پیدا کردن راه حل و حل مشکل ایشون بایگانی کرده ام وهمانطور که شما هم گوشزد کرده اید احساسم را معطوف نکات مثبت دیگر کرده ام مشاور محترم همیشه به ایشان محبت کرده و او را نوازش میکنم که البته لذت و آرامش بیشتر نصیب خودم میشود . دو سالی هست که همسرم نیز سعی به جلب رضایت من در زندگی مشترکمان دارد ولیکن احساس میکنم از نظر عاطفی کم دارم . گاهی فکر میکنم که مسءله را بزرگ جلوه میدهم و به موضوع حساس شده ام ولی از سرکوب احساسم و قربانی شدن میترسم . آیا این ناتوانی در ابراز علاقه در گروه خاصی قرار دارد . منبعی میشناسید که در این مورد قابل رجوع باشد . بیشتر احساس میکنم که از درون بزرگ نشده ام گر چه 34 سالمه و تو کارم موفقم و بابا هم هستم . آیا این حرف من کاملا احساسیه یا .......؟ البته همانطور که گفتم این احساس بد الان بایگانی هست و این نه سرکوب است که کاملا با رضایت خاطره فقط دنبال راهی میگردم که موثر باشه . اگر راهی ( مخصوصا علمی) در این مورد وجود داره لطفا راهنمایی کنین . ممنون از توجه شما
چهارشنبه، 22 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

حمید

با سلام خدمت مشاور عزیز بنده قبلا از شما مشاوره گرفته ام و شما منت گذاشته پاسخ دادید که متن ان را همین...

حمید ( تحصیلات : لیسانس ، 34 ساله )

با سلام خدمت مشاور عزیز
بنده قبلا از شما مشاوره گرفته ام و شما منت گذاشته پاسخ دادید که متن ان را همین جا جهت یاداوری کپی میکنم و بعد سئوالم را عرض میکنم


دوست عزیز و گرامی !
سلام . از اینکه گروه مشاوره ی راسخون را انتخاب نمودید سپاسگزاریم. سوال مطرح شده توسط شما پاسخگویی شد.
متن سوال شما: سلام مشاور عزیز . ازاینکه وققتتون رو بدون چشمداشت در اختیار ما میذارین ممنون بنده متاهلم و مشکلی که دارم مربوط میشه به عدم ابراز علاقه همسرم به بنده که خودتون بهتر میدونین چه اثاری رو فرد مقابل میذاره . ما 8 ساله پیوند بستیم با 9 سال تفاوت سنی. زمان ازدواج من 26 و همسرم 17 ساله بود . تقریبا ازدواجم سنتی بود ولی علاقه طرف مقابلم یکی ار ستونهای تشکیل خانواده برام بود که ایشون جواب مثبت دادن ولی هنوز یکبار هم خود جوش ابراز علاقه کلامی یا تماسی ( نوازش ، بوسه ، درآغوش گرفتن ) از همسرم ندیده ام و این در حالیه که من عاشقش بودم و هستم . همسرم دیپلم ناقص و در یک خانواده با سطح معیشتی پایین بزرگ شده است و با بنذه نسبت فامیلی دارد . در ابتدای زندگی مشترکمان با فرد سومی ارتباط تلفنی برقرار کرده بودکه منجر به وابستگی شخصیتی در او شد که با کمک خدا و خود او پی به اشتباهش برد . ولی برای من که در حسرت ابراز علاقه او دست و پا میزدم اگاهی از این ارتباط ( که به صورت اتتفاقی هم بود) بسیار درد اور بود و باعث ایجاد تیکهای شدید در بدنم گشت ( فقط ذر تنهایی)که البته دوباره با کمک همسرم و اضهار پشیمانی او و به مرور زمان (حدود 1 تا 2 سال)به آرامشی نسبی رسیدیم ولی عدم ابراز علاقه او با توجه که چندین بار به او گوشزد کرده ام همچنان ادامه دارد.و این مرا میآزارد . اوایل ( تا دو سال اول زندگیمان غرورم بهم اجازه نمیداد که از او بخواهم ابراز علاقه کند یعنی اصلا همچین ابراز علاقه ای برایم قابل قبول نبود ولی بعد از ان هر موقع که این مسیله رو عنوان میکردم میگفت که به زمان نیاز دارد و من باید صبر کنم . ولی این اواخر که دیگر طاقتم یه جورایی طاق شده بود و از او دلیل خواستم ( حتی از شدت عصبانیت او را عمدا به علاقه قلبی به همان شخص سوم جدا از رابطه محکوم کردم ) شدیدا ناراحت شد و بعد از 2 روز سکوت دو طرفه که شبیه قهر هم بود ، عدم توانایی ابراز علاقه را تنها دلیل دانست. او میگفت حالتی شبیه همان ترس از نزدیکی . در اوایل او تا دو سال اول قادر به نزدیکی نبود که با کمک مشاور مشکل حل شد . ضمنا در اویل وسواس تکراری هم داشت که به لطف خدا و کمک مشاور بسیار کم شده است در اوایل زندگی مشترکمان دوبار اقدام به خودکشی با قرص کرد ( بار اول بخاطر التیماتوم بنده در نحوه معاشرت بیرون از خانه( که بسیار هم با عصبانیت بود و بار دوم بخاطر درگیری برادرش با او) . من شدیدا به همسرم و دختر 10 ماههمون علاقه دارم و در ابراز علاقه به او کم نمیزارم . مسافرت، تفریح، خرید، کادو ،تبریک مراسم خاص از نمونه ارتباط نزدیک ماست . همانطور که عرض کردم از ابتدا در نزدیکی کردن مشکل داشتیم ولی حدود 2 سالیه که با شناختی که از هم پیدا کرده ایم همدیگر را از نضر جنسی ارضا میکنیم ولی من هنوز لذت کامل یک هماغوشی را نچشیده ام . همیشه روحم از این لذت بی نصیب بوده . او هم گاهی فقط تمکین مکنه قبل از تولد فرزندمان ازشون خواستم که جدا بشیم ولی نپذیرفت . اونموقع خیلی سرد بود . و من گاهی فکر میکردم که که او احساس میکند که در انتخابش اشتباه کرده ولی از جدایی میترسد و راهی جز سازش ندارد و بیشتر عذاب میکشیدم . او هم اغلب سکوت میکرد . و گاهی هم منکر میشد. . دیشب گفت گه توانایی ابراز نداره . این در حالیه که خیلی دوست داره به زبون بیاره هر چند که او گاهی با رفتارش علاقش رو نشون میده ولی گاهی هم این خلا عاطفی عذابم میده . حال من دو تقاضا دارم راهی هست برای یاری او در ابراز غلاقه و اینکه در چنین شرایطی چکار کنم که فردا حسرت نخورم ممنون از توجه و راهنماییتون
پاسخ راسخون: بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و تشکر از اینکه مشاوره راسخون را انتخاب کردید: برادر گرامی ارتباط صمیمانه و به اصطلاح روابط عاشقانه خود مهارتهایی را می طلبد اما برای هر کسی میسر است چون فطرتا محبت در وجود او موج می زند . فقط ابراز این محبت و عشق متفاوت است گاهی زبانی و لفظی است گاهی با عمل است مثلا در کارهای همسر کمک می کند غذای خوب می پزد نظافت دقیق می کند و بالاخره به هر نحوی سعی در ابراز علاقه نسبت به همسر را دارد . پس نگران نباشید خوب در رفتار و اعمال همسرتان دقت کنید شاید او به طریقی دارد محبت خود را نسبت به شما ابراز می کند . اگر شما مثلا دوست دارید زبانی و بدنی باشد پس به او کمک کنید تا این جنبه تقویت شود مثلا شما او را نوازش کنید و یا سخنان محبت آمیز به او بزنید و از او بخواهید همان ها را تکرار کند و از سردی روابط بکاهد . فقط او را در تنگنا و خجالت قرار ندهید تا می توانید ابراز علاقه کنید و کانون خانواده خود را گرم نگه دارید. ان شاء الله مشکل شما حل خواهد شد .




دوست عزیز و گرامی !
سلام . از اینکه گروه مشاوره ی راسخون را انتخاب نمودید سپاسگزاریم. سوال مطرح شده توسط شما پاسخگویی شد.
متن سوال شما: سلام مشاور عزیز . ازاینکه وققتتون رو بدون چشمداشت در اختیار ما میذارین ممنون بنده متاهلم و مشکلی که دارم مربوط میشه به عدم ابراز علاقه همسرم به بنده که خودتون بهتر میدونین چه اثاری رو فرد مقابل میذاره . ما 8 ساله پیوند بستیم با 9 سال تفاوت سنی. زمان ازدواج من 26 و همسرم 17 ساله بود . تقریبا ازدواجم سنتی بود ولی علاقه طرف مقابلم یکی ار ستونهای تشکیل خانواده برام بود که ایشون جواب مثبت دادن ولی هنوز یکبار هم خود جوش ابراز علاقه کلامی یا تماسی ( نوازش ، بوسه ، درآغوش گرفتن ) از همسرم ندیده ام و این در حالیه که من عاشقش بودم و هستم . همسرم دیپلم ناقص و در یک خانواده با سطح معیشتی پایین بزرگ شده است و با بنذه نسبت فامیلی دارد . در ابتدای زندگی مشترکمان با فرد سومی ارتباط تلفنی برقرار کرده بودکه منجر به وابستگی شخصیتی در او شد که با کمک خدا و خود او پی به اشتباهش برد . ولی برای من که در حسرت ابراز علاقه او دست و پا میزدم اگاهی از این ارتباط ( که به صورت اتتفاقی هم بود) بسیار درد اور بود و باعث ایجاد تیکهای شدید در بدنم گشت ( فقط ذر تنهایی)که البته دوباره با کمک همسرم و اضهار پشیمانی او و به مرور زمان (حدود 1 تا 2 سال)به آرامشی نسبی رسیدیم ولی عدم ابراز علاقه او با توجه که چندین بار به او گوشزد کرده ام همچنان ادامه دارد.و این مرا میآزارد . اوایل ( تا دو سال اول زندگیمان غرورم بهم اجازه نمیداد که از او بخواهم ابراز علاقه کند یعنی اصلا همچین ابراز علاقه ای برایم قابل قبول نبود ولی بعد از ان هر موقع که این مسیله رو عنوان میکردم میگفت که به زمان نیاز دارد و من باید صبر کنم . ولی این اواخر که دیگر طاقتم یه جورایی طاق شده بود و از او دلیل خواستم ( حتی از شدت عصبانیت او را عمدا به علاقه قلبی به همان شخص سوم جدا از رابطه محکوم کردم ) شدیدا ناراحت شد و بعد از 2 روز سکوت دو طرفه که شبیه قهر هم بود ، عدم توانایی ابراز علاقه را تنها دلیل دانست. او میگفت حالتی شبیه همان ترس از نزدیکی . در اوایل او تا دو سال اول قادر به نزدیکی نبود که با کمک مشاور مشکل حل شد . ضمنا در اویل وسواس تکراری هم داشت که به لطف خدا و کمک مشاور بسیار کم شده است در اوایل زندگی مشترکمان دوبار اقدام به خودکشی با قرص کرد ( بار اول بخاطر التیماتوم بنده در نحوه معاشرت بیرون از خانه( که بسیار هم با عصبانیت بود و بار دوم بخاطر درگیری برادرش با او) . من شدیدا به همسرم و دختر 10 ماههمون علاقه دارم و در ابراز علاقه به او کم نمیزارم . مسافرت، تفریح، خرید، کادو ،تبریک مراسم خاص از نمونه ارتباط نزدیک ماست . همانطور که عرض کردم از ابتدا در نزدیکی کردن مشکل داشتیم ولی حدود 2 سالیه که با شناختی که از هم پیدا کرده ایم همدیگر را از نضر جنسی ارضا میکنیم ولی من هنوز لذت کامل یک هماغوشی را نچشیده ام . همیشه روحم از این لذت بی نصیب بوده . او هم گاهی فقط تمکین مکنه قبل از تولد فرزندمان ازشون خواستم که جدا بشیم ولی نپذیرفت . اونموقع خیلی سرد بود . و من گاهی فکر میکردم که که او احساس میکند که در انتخابش اشتباه کرده ولی از جدایی میترسد و راهی جز سازش ندارد و بیشتر عذاب میکشیدم . او هم اغلب سکوت میکرد . و گاهی هم منکر میشد. . دیشب گفت گه توانایی ابراز نداره . این در حالیه که خیلی دوست داره به زبون بیاره هر چند که او گاهی با رفتارش علاقش رو نشون میده ولی گاهی هم این خلا عاطفی عذابم میده . حال من دو تقاضا دارم راهی هست برای یاری او در ابراز غلاقه و اینکه در چنین شرایطی چکار کنم که فردا حسرت نخورم ممنون از توجه و راهنماییتون
پاسخ راسخون: بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و تشکر از اینکه مشاوره راسخون را انتخاب کردید: برادر گرامی ارتباط صمیمانه و به اصطلاح روابط عاشقانه خود مهارتهایی را می طلبد اما برای هر کسی میسر است چون فطرتا محبت در وجود او موج می زند . فقط ابراز این محبت و عشق متفاوت است گاهی زبانی و لفظی است گاهی با عمل است مثلا در کارهای همسر کمک می کند غذای خوب می پزد نظافت دقیق می کند و بالاخره به هر نحوی سعی در ابراز علاقه نسبت به همسر را دارد . پس نگران نباشید خوب در رفتار و اعمال همسرتان دقت کنید شاید او به طریقی دارد محبت خود را نسبت به شما ابراز می کند . اگر شما مثلا دوست دارید زبانی و بدنی باشد پس به او کمک کنید تا این جنبه تقویت شود مثلا شما او را نوازش کنید و یا سخنان محبت آمیز به او بزنید و از او بخواهید همان ها را تکرار کند و از سردی روابط بکاهد . فقط او را در تنگنا و خجالت قرار ندهید تا می توانید ابراز علاقه کنید و کانون خانواده خود را گرم نگه دارید. ان شاء الله مشکل شما حل خواهد شد .




ضمن تشکر از راهنماییتان لازم است که عرض کنم از موقعی که خودش عدم توانایی را عنوان کرده بنده هم در مرحله اول قصدم کمک به تواناتر کردن همسرم در روابط هست ، حل مشکل او برام اولویت پیدا کرده و خواسته ام را تا پیدا کردن راه حل و حل مشکل ایشون بایگانی کرده ام وهمانطور که شما هم گوشزد کرده اید احساسم را معطوف نکات مثبت دیگر کرده ام
مشاور محترم همیشه به ایشان محبت کرده و او را نوازش میکنم که البته لذت و آرامش بیشتر نصیب خودم میشود
. دو سالی هست که همسرم نیز سعی به جلب رضایت من در زندگی مشترکمان دارد ولیکن احساس میکنم از نظر عاطفی کم دارم .
گاهی فکر میکنم که مسءله را بزرگ جلوه میدهم و به موضوع حساس شده ام ولی از سرکوب احساسم و قربانی شدن میترسم .
آیا این ناتوانی در ابراز علاقه در گروه خاصی قرار دارد .
منبعی میشناسید که در این مورد قابل رجوع باشد .
بیشتر احساس میکنم که از درون بزرگ نشده ام گر چه 34 سالمه و تو کارم موفقم و بابا هم هستم . آیا این حرف من کاملا احساسیه یا .......؟

البته همانطور که گفتم این احساس بد الان بایگانی هست و این نه سرکوب است که کاملا با رضایت خاطره
فقط دنبال راهی میگردم که موثر باشه . اگر راهی ( مخصوصا علمی) در این مورد وجود داره لطفا راهنمایی کنین .
ممنون از توجه شما



مشاور: hassan najafi

بسم الله الرحمن الرحیم دوست گرامی از اینکه دوباره ما را لایق مشورت دانسته اید تشکر می کنیم . درست است که انبیا و رسل آمدند تا انسان ها را از ظلمات نفس خودشان بیرون آورند و به کمال لایق خویش برساند اما تا زمانی که خود انسان نخواهد قدمی پیش نخواهد برد . شما و همسرتان اگر واقعا تصمیم به تحول در زندگی دارید و می خواهید با آرامش و سعادت زندگی کنید باید برخیزید و حرکت کنید به سمت عالم شدن . انسان عالم عامل هیچ گاه خود را در ورطه نابودی و اضطراب نمی اندازد اگر لغزشی هم پیدا کند دوباره بر می خیزد . پس کسب علم و دانش را فراموش نکنید انسان هیچ زمان بی نیاز از علم نیست . علم الهی پیدا کنید معارف اسلام را خوب یاد بگیرید و بدانها عمل کنید . علم حقیقی چون نور و آب حیاتی است که زشتی ها و کجی ها را می شوید و نفس آدمی را پاکیزه می کند . مگر شما دوست ندارید یک تحول آرام بخش در زندگی خود بدست آورید ، پس باید خود شما ابتدا شروع کنید چرا که شما سکان دار زندگی خانواده اید پس برای اوقات خود برنامه ریزی کنید از خدا کمک بگیرید سکینه و آرامش را خدا بر قلبهای مومنین نازل می کند . پس اصل آرامش و سکینه از جانب حضرت دوست می باشد حال قطره ای از آن را در وجود همسر نهاده تا با آن آرامش یابند . شما اصل را بطلبید تمامی فرعها با او هستند . از خدا بخواهید محبت را بین شما زیاد کند . از حلالها و آنچه در شرع مقدس جایز است استفاده کنید و لذت ببرید ، فکرتان فقط این نباشد که همسرتان مثلا به شما بگوید عزیزم ، فکر این را بکنید که شما موقعیتی را برای خانواده فراهم آورده اید که هم آنها و در اصل خداوند از شما رضایت دارند . البته ما محبت طرفین را رد نمی کنیم اما مرد مدبر است تدبیر امر می کند قوی و قدرتمند است باید نظام خانواده به او تکیه کنند . از شکست ها و یا اعتراف کردن نترسید سعی کنید در چنین مواردی عیب خود را بر طرف کنید . قرآن کتاب انسان ساز است روزانه به این کتاب الهی سری بزنید و دستورات آن را عمل کنید به خانواده خود هم سفارش کنید . برادر گرامی با توجه به وسعت زمان و وجود خویش نکاتی را ذکر کردم همه این نکته ها در اصل ساعتها می طلبد تا شرح شود از شما خواهش میکنم در این نکات اندیشه کنید بیشتر به فکر خود باشید اگر شما ابتدا خود را اصلاح کردید بتدریج یک جامعه اصلاح می شود چه برسد به خانواده . ما در خدمت شما هستیم اگر باز سوالی بود می توانید مطرح کنید . ان شاء الله خداوند شما را یاری کند .



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.