سال است ازدواج کرده ام یک فرزند5/2 ساله دارم بین من و همسرم دلسردی عمیقی به وجود آمده. حتی آشکارا هم...

سال است ازدواج کرده ام یک فرزند5/2 ساله دارم بین من و همسرم دلسردی عمیقی به وجود آمده. حتی آشکارا هم گفته به من علاقه ای نداره و اگر مهریه ام اینقدر سنگین نبود راحت طلاقم می داد. مهریه من 1356 سکه به تاریخ تولدمان است. بنده شاغل هستم و از ابتدا با قناعت حقوق خود را جمع آوری کرده(و چه در زمان مجردی و چه در زمان تأهل) و همه را یک جا به ایشان برای خرید خانه دادم . اون هم با دسیسه و با طرح قبلی با زبانی خوش و مهربانانه پول را گرفت و خانه را به نام خود زد. و بعد که دلیلش را پرسیدم گفت : با اون مهریه ای که شما داری، توقع دادرید بخشی از مالکیت خانه را هم داشته باشی؟ ایشان به هنگام ازدواج از ترس این که مادرم جواب رد ندهد با مهریه بالا توافق کرد اما بعد از خرید خانه بود که فهمیدم از روی ترس بوده نه با میل قلبی بعد از آن هم به روی خودم نیاوردم و به زندگی مشترک ادامه دادم. در خانواده ما طلاق حکم مرگ را دارد، از نظر خودم هم همین طور است. اگر روزی بخواهم طلاق بگیریم ، خودکشی کردن برایم راحت تر از این کار است. شاید به دلیل همین فرهنگ مادرم این مهریه را پیشنهاد کرد به هر حال، باز هم حقوقم را به ایشان می دهم، تمام و کمال. اگر ندهم نمی تواند قصد سنگین خانه را بپردازد. قبلا او را خیلی دوست داشتم. فکر می کردم با او خیلی خوشبخت می شوم پسر سالمی بود به طور اتفاقی فهمیدم که آقا یک سال است سیگار می کشد و این کار را پنهان کرده وقتی به او گفتم انکار نکرد . گفت دوست دارم و خودم تصمیم می گیرم. احساس تنهایی وحشتناکی دارم همسرم علنا گفته من را دوست ندارد. پرسیدم با کسی ارتباط دارد. گفته ندارد . نمی دانم مطمئن باشم یا نه؟ ضمنا تفاوت سطح تحصیلی ما بسیار زیاد است. اگر این یکی از دلایل است چرا تا چند سال پیش مشکل نداشتیم؟ هیچ گونه ارتباطی با هم نداریم. مثل دو هم خونه ای با هم زندگی می کنیم. حتی از نظر دوستی هم احساسی بین ما وجود ندارد تلاش کردم وضع را بهتر کنم ولی ایشان همچنان سرد هستند آدم تا حدی تحمل و صبر دارد . می ترسم صبرم تمام شود و با خیانت از او انتقام بگیرم. لطفاً راهنمایی کنید.
پنجشنبه، 19 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

سال است ازدواج کرده ام یک فرزند5/2 ساله دارم بین من و همسرم دلسردی عمیقی به وجود آمده. حتی آشکارا هم...

( تحصیلات : دکترا ، 32 ساله )

سال است ازدواج کرده ام
یک فرزند5/2 ساله دارم
بین من و همسرم دلسردی عمیقی به وجود آمده. حتی آشکارا هم گفته به من علاقه ای نداره و اگر مهریه ام اینقدر سنگین نبود راحت طلاقم می داد.
مهریه من 1356 سکه به تاریخ تولدمان است.
بنده شاغل هستم و از ابتدا با قناعت حقوق خود را جمع آوری کرده(و چه در زمان مجردی و چه در زمان تأهل) و همه را یک جا به ایشان برای خرید خانه دادم . اون هم با دسیسه و با طرح قبلی با زبانی خوش و مهربانانه پول را گرفت و خانه را به نام خود زد. و بعد که دلیلش را پرسیدم گفت : با اون مهریه ای که شما داری، توقع دادرید بخشی از مالکیت خانه را هم داشته باشی؟
ایشان به هنگام ازدواج از ترس این که مادرم جواب رد ندهد با مهریه بالا توافق کرد اما بعد از خرید خانه بود که فهمیدم از روی ترس بوده نه با میل قلبی
بعد از آن هم به روی خودم نیاوردم و به زندگی مشترک ادامه دادم. در خانواده ما طلاق حکم مرگ را دارد، از نظر خودم هم همین طور است. اگر روزی بخواهم طلاق بگیریم ، خودکشی کردن برایم راحت تر از این کار است. شاید به دلیل همین فرهنگ مادرم این مهریه را پیشنهاد کرد
به هر حال، باز هم حقوقم را به ایشان می دهم، تمام و کمال. اگر ندهم نمی تواند قصد سنگین خانه را بپردازد.
قبلا او را خیلی دوست داشتم. فکر می کردم با او خیلی خوشبخت می شوم
پسر سالمی بود
به طور اتفاقی فهمیدم که آقا یک سال است سیگار می کشد و این کار را پنهان کرده وقتی به او گفتم انکار نکرد . گفت دوست دارم و خودم تصمیم می گیرم.
احساس تنهایی وحشتناکی دارم
همسرم علنا گفته من را دوست ندارد.
پرسیدم با کسی ارتباط دارد. گفته ندارد . نمی دانم مطمئن باشم یا نه؟
ضمنا تفاوت سطح تحصیلی ما بسیار زیاد است. اگر این یکی از دلایل است چرا تا چند سال پیش مشکل نداشتیم؟
هیچ گونه ارتباطی با هم نداریم. مثل دو هم خونه ای با هم زندگی می کنیم. حتی از نظر دوستی هم احساسی بین ما وجود ندارد
تلاش کردم وضع را بهتر کنم ولی ایشان همچنان سرد هستند
آدم تا حدی تحمل و صبر دارد . می ترسم صبرم تمام شود و با خیانت از او انتقام بگیرم.
لطفاً راهنمایی کنید.


مشاور: hassan najafi

خواهر گرامی در وضعیت سختی قرار گرفته اید. تحمل یک زندگی بی روح و بی عاطفه کار راحتی نیست. شما را درک می کنیم و امیدواریم با تلاشی که انجام می دهید هر چه سریع تر گرمی و محبت را در زندگی خود ببینید و از کنار هم بودن لذت ببرید. ما اطلاعات دقیقی از زندگیتان نداریم. نوع روابط شما و همسرتان، تاریخچه و آنچه برایتان رخ داده، خلق و خوها، علائق و ویژگی های شما دو نفر برای ما روشن نیست پس نمی توانیم پاسخ کامل و جامعی ارائه دهیم. اگر به دور و اطراف خود نگاه کنید می بینید که اکثر خانواده ها و زن و شوهرها روابط نادرست و نامطلوبی دارند که نوعاً بدی روابط میان زوجین به عدم اطلاع هر دو طرف از مهارت های زندگی بر می گردد. اکثر زوج ها و همسران فکر می کنند که زندگی به این مراحل خلاصه می شود. عشق و عاشقی، عقد، زیر یک سقف رفتن، گرفتن ماشین، خرید خانه، رفت و آمد، گرفتن حقوق و درآمد، اینها مظاهر یک زندگی هستند. زندگی زناشوئی عمیق تر و دقیق تر از این حرف هاست. اگر قرار باشد زن و شوهر در کنار یکدیگر آرامش بگیرند باید به ریزه کاری های زندگی خود اهمیت بدهند و تا به عمق زندگی خود رسیدگی نکنند لذت مطلوبی نخواهند داشت. پس برای داشتن یک زندگی مطلوب باید مهارت های زندگی را یاد بگیریم. مهارتهائي كه براي بهتر شدن روابط شما و همسرتان لازم است را در چند نكته بيان مي كنيم: 1. مهارت گوش دادن همدلانه در زندگي مشترك: هم زن و هم مرد توقعاتي از يكديگر دارند، هر كدام از آن ها نيازها و خواسته هايي دارند كه بايد برآورده كنند. ما بايد ياد بگيريم كه به حرف هاي طرف مقابلمات گوش كنيم. خودمان را جاي طرف مقابل قرار دهيم و با تمام وجود سخنانش را بشنويم و تا آنجائي كه برايمان امكان دارد در جهت انجام وظايف و رفع نياز همسرمان تلاش كنيم. پس قدم اول اينكه به صحبت ها، نيازها و توقعات همسرتان خوب گوش كنيد و تا آنجائي كه امكان دارد در جهت رفع نياز او تلاش نمائيد. 2. توجه همدلانه: زن و شوهر بايد بدون قيد و شرط به يكديگر علاقه داشته باشند و بتوانند رفتار فرد را از شخصيتش جدا كنند. متأسفانه برخي زنان رفتارهاي ناشيانه و نامطلوبي در مقابل همسر خود دارند. مثلاً اگر روزي همسرشان دير به سر وعده رسيد بدون مقدمه و با زباني سرشار از نيش و كنايه به شوهرشان مي گويند: (تو آدم وظيفه نشناسي هستي، تو به من اهميت نمي دهي، تو براي من ارزش قائل نيستي و ...) با اين نگرش شخصيت همسر و شوهر خود را خرد مي كنند. اگر زني شخصيت همسرش را خرد كند ديگر نمي تواند روي اصلاح رفتار شوهرش اميدوار باشد. پس بايد بين رفتار و شخصيت فرد تمايز قائل شويم. براي اين منظور اگر انتقادي از همسرتان داريد با زباني نرم و ليّن صحبت كنيد، از او و ساير صفاتش تعريف كنيد و با لحني آرام و متين مثلاً به او بگوئيد (من احساس مي كنم اين رفتار نابجا بود) 3. گفتگوهاي شما بايد صميمانه باشد. گله، شكايت و خواسته هاي خود را قشنگ بيان كنيم. صميمانه صحبت كنيم و صحبت هاي ما بر مبناي احترام متقابل باشد. نبايد در حرف زدن ها شخصيت طرف مقابل را خرد كنيم. چنانچه در زندگي انتقادي از همسر خود داشته باشيم مي توانيم سه راهكار در پيش بگيريد: راهكار اول اينكه اصلاً اين انتقاد را با همسرمان در ميان نگذاريم. با اين روش به مرور زمان نسبت به طرف مقابل خود احساس دلخوري كرده و كم كم و با انباشته شدن موارد ديگر ناگهان در يك موقعيت نامناسب مثل يك آتشفشان فوران مي كنيم و اطرافيان خود را به آتش مي كشيم. پس راه اول مناسب نيست. راهكار دوم اينكه با لحني تند و تهديد آميز به طرف مقابل خود حرف بزنيم و با اين كار شخصيت او را خرد مي كنيم. وقتي شخصيت او خرد شد او به لاك دفاعي مي رود و ديگر هيچ گونه نمي توانيم رفتارش را تغيير دهيم و بناي لج و لجبازي آغاز مي شود كه اين هم مناسب نيست. اما راهكار سوم اينكه رفتار ما روان شناسانه، قاطعانه و با رعايت احترام متقابل باشد. با اين روش هم انتقاد خود را با شيوه اي مناسب بيان كرديم و هم شخصيت و احترام شوهرمان را حفظ نموديم. دوست عزيز شكل گيري يك ارتباط صحيح ميان شما و همسرتان زمان مي برد. صبور باشيد، كتاب هائي كه در انتهاي پاسخ معرفي مي كنيم را مطالعه كنيد و در صحبت كردن ها و گفتگوهائي كه با همسرتان داريد با زبان احساستان حرف بزنيد نه بر مبناي شخصيت طرف مقابل. اگر شخصيت همسر شما زير سؤال رفت او به لاك دفاعي فرو مي رود. اما اگر از مسئله اي ناراحت بوديد و ناراحتي خود را به اين شيوه بيان كرديد و گفتيد (من احساس مي كنم كه تو تغيير كردي، من احساس مي كنم تحقير شدم ...) با اين طرز بيان فرد مقابل منفعل مي شود و روي صحبت هاي شما حساس شده و كاملاً به حرف هايتان گوش خواهد دارد. پس لحن حرف زدن خود را تغيير دهيد و در زمان و وقت معين و مناسب صحبت كنيد. نكته مهم اينكه مردها به دنبال اقتدار هستند و زنها دوست دارند محبوب ديگري باشند. اگر دوست داريد محبوبيت شما بيشتر شود به همسرتان بيشتر اقتدار ببخشيد و حتماً از مشاوره حضوري بهره ببريد. انتظار نداشته باشيد كه بتوانيد رفتار شوهرتان را تغيير دهيد. اگر شما در رفتار خود تغيير ايجاد كنيد مطمئن باشيد رفتار همسرتان تغيير خواهد كرد. كتاب مردان مريخي و زنان ونوسي، عشق هرگز كافي نيست، آئين همسرداري، زن مثبت را بخوانيد. صبوري و گذشت به قصد اصلاح نه به قصد رنج كشيدن و قرباني شدن را فراموش نكنيد. مراقب باشيد شغل شما همه ي مشغوليت و هستي و هدف شما نباشد، در روابط جنسي خود حساس باشيد و نياز همسرتان را درك كنيد. اگر او را با آغوش باز نپذيريد غرورش را مي شكنيد. این سوال توسط فرهنگسرای پرسش پاسخ داده شده است .



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.