چراخدا بعضی از خانواده ها رو صاحب امتیازهایی کرده که دیگران از ان محرومند؟مانند علم>ثروت>ایمان ایا خداوند...

چراخدا بعضی از خانواده ها رو صاحب امتیازهایی کرده که دیگران از ان محرومند؟مانند علم>ثروت>ایمان ایا خداوند ظلم نکرده؟؟؟؟
پنجشنبه، 11 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

چراخدا بعضی از خانواده ها رو صاحب امتیازهایی کرده که دیگران از ان محرومند؟مانند علم>ثروت>ایمان ایا خداوند...

( تحصیلات : لیسانس ، 21 ساله )

چراخدا بعضی از خانواده ها رو صاحب امتیازهایی کرده که دیگران از ان محرومند؟مانند علم>ثروت>ایمان
ایا خداوند ظلم نکرده؟؟؟؟


مشاور: hassan najafi

در سوره نمل آیه 71 مى خوانیم: «والله فضّل بعضکم على بعض فى الرزق» (خداوند بعضى از شما را بر بعضى دیگر از نظر روزى برترى داد) در اینجا این سؤال پیش مى آید که آیا ایجاد تفاوت و اختلاف از نظر رزق و روزى در میان مردم با اصول عدالت پروردگار و مساواتى که باید بر نظام جوامع بشرى حاکم باشد، سازگار است؟ ‏ در پاسخ این سؤال باید به دو نکته دقیقاً توجه داشت: 1 ـ بدون شک اختلافى که در میان انسانها از نظر بهره هاى مادى و درآمدها وجود دارد قسمت مهمش مربوط به تفاوت استعدادهاى آنها است، این تفاوت استعدادهاى جسمانى و روحانى که سرچشمه تفاوت در کمیت و کیفیت فعالیتهاى اقتصادى مى شود بهره بعضى را بیشتر ودرآمد بعضى را کمتر مى کند. البته تردیدى نیست که گاهى صرفاً حوادثى که از نظر ما جنبه تصادف دارد سبب مى شود که بعضى به مواهب بیشترى دست یابند، ولى اینها را مى توان امور استثنائى شمرد، آنچه پایه و ضابطه اصلى در غالب موارد است، همان تفاوت در کمیت یا کیفیت تلاشها است (البته موضوع بحث ما یک جامعه سالم و خالى از استثمار و بهره کشیهاى ظالمانه است، نه جوامع منحرف که از قوانین آفرینش و نظام انسان برکنارند). حتى کسانى را که گاهى ما آنها را انسانهاى بى دست و پا و بى عرضه اى مى پنداریم و از اینکه در آمدهاى قابل ملاحظه اى دارند تعجب مى کنیم اگر با دقت بیشترى در جسم و روان و اخلاق آنها بیندیشیم و قضاوتهائى که از مطالعات سطحى سرچشمه مى گیرد، دور بیفکنیم، خواهیم دید که آنها غالباً نقطه قوتى داشته اند که به جائى رسیده اند (باز تکرار مى کنیم موضوع بحث ما جامعه سالمى است که از استثمار دور باشد). بهر حال این تفاوت درآمدها از تفاوت استعدادهائى سرچشمه مى گیرد که آن هم نیز از مواهب الهى است، ممکن است در پاره اى از موارد اکتسابى باشد ولى درپاره اى از موارد نیز قطعاً غیر اکتسابى است، بنابراین حتى در یک جامعه سالم از نظر اقتصادى نیز تفاوت درآمدها غیر قابل انکار است، مگر اینکه بتوانیم انسانهاى قالبى همشکل و همرنگ و هم استعداد بسازیم که هیچگونه تفاوتى باهم نداشته باشند و تازه اول دردسر و مشکلات است!. 2 ـ بدن یک انسان، یا اندام یک درخت، یا یک بوته گل را در نظر بگیرید، آیا امکان دارد این ساختمان موزون با تساوى میان اعضاء و اندامها، از هر نظر پیدا شود؟ آیا قدرت مقاومت و استعداد ریشه درختان مى تواند با گلبرگهاى لطیف شکوفه ها، واستخوان پاشنه پا با پرده هاى ظریف شبکیه چشم از هر نظر یکسان باشد؟ و اگر ما بتوانیم آنها را یکسان کنیم آیا فکر مى کنید کار صحیحى انجام داده ایم؟! اگر از «شعارهاى» کاذب و خالى از «شعور» بگذریم، فرض کنید ما یک روز بتوانیم همان انسانهاى قالبى و خیالى از هر نظر بسازیم و کره زمین را از پنج هزار میلیون نفر انسان همشکل و همقواره و هم ذوق و همفکر و همسان از هر نظر، درست مانند سیگارهائى که به یک کارخانه سفارش داده اند، پرکنیم. آیا آن روز زندگى خوبى نصیب انسانها خواهد شد؟ مسلماً نه، جهنمى پیدا مى شود که همه در آن در زحمت خواهند بود، همه به یکسو حرکت مى کنند، همه یک چیز مى خواهند همه یک پست مى طلبند، همه یکنوع غذا را دوست دارند، و همه مى خواهند یک کار واحد انجام دهند. بدیهى است خیلى زود عمر چنین زندگى پایان مى یابد و به فرض باقى بماند زندگى خسته کننده بى روح و یکنواختى خواهد بود که چندان تفاوتى با مرگ ندارد. بنابراین وجود تفاوت در استعدادها و آنچه لازمه این تفاوت است، براى حفظ نظام جامعه و حتى براى پرورش استعدادهاى مختلف، نهایت لزوم را دارد، و شعارهاى کاذب هرگز نمى تواند جلو این واقعیت را بگیرد. اما مبادا این سخن را چنین تفسیر کنید که ما جامعه طبقاتى و نظام استثمار و استعمار را با این سخن مى پذیریم، نه، هرگز، منظور تفاوتهاى طبیعى است و نه مصنوعى و تفاوتهائى است که در عین حال مکمل یکدیگر و معاون یکدیگر بوده باشند، نه سدّى بر سر راه پیشرفت یکدیگر ایجاد کنند و به تجاوز و تعدى بپردازند. اختلاف طبقاتى (توجه داشته باشید منظور از طبقات همان مفهوم اصطلاحى آن یعنى طبقه استثمار کننده و استثمار شونده است) هرگز موافق نظام آفرینش نیست، آنچه موافق و هماهنگ نظام آفرینش است، تفاوت استعدادها و تلاشها و کوششها است و میان این دو از زمین تا آسمان فرق است (دقت کنید). و به تعبیر دیگر، تفاوت استعدادها باید در مسیر سازنده به کار افتد، درست مانند تفاوت ساختمان اعضاء یک بدن، یا اندام یک گل، آنها در عین تفاوت معاون یکدیگرند، نه مزاحم یکدیگر. کوتاه سخن اینکه: نباید تفاوت استعدادها و درآمدها باعث سوء استفاده در راه ایجاد جامعه طبقاتى گردد. وبه همین دلیل در پایان آیه مورد بحث مى فرماید: «آیا آنها نعمت خدا را انکار مى کنند» (افبنعمة الله یجحدون). اشاره به اینکه این تفاوتها در صورت طبیعیش (نه صورت مصنوعى و ظالمانه) از نعمتهاى خدا است که براى حفظ نظام مجتمع بشرى ایجاد شده است.(تفسیر نمونه 11/312) در آیه 32 از سوره نساء مى خوانیم «ولا تتمنّوا ما فضّل الله بعضکم على بعض...» (برتریهایى که خداوند نسبت به بعضى از شما بر بعضى دیگر قرار داده آرزو نکنید...) با توجه به آیه شریفه بسیارى از خود مى پرسند چرا بعضى از افراد استعدادشان بیشتر و بعضى کمتر، بعضى زیبا و بعضى دیگر از زیبائى، کم بهره اند، بعضى از نظر جسمى فوق العاده نیرومند و بعضى معمولى هستند، آیا این «تفاوتهاى طبیعى» با اصل عدالت پروردگار سازگار است؟ ‏ در پاسخ باید به چند نکته توجه داشت: 1 ـ قسمتى از تفاوت هاى جسمى و روحى مردم با یکدیگر، معلول اختلافات طبقاتى و مظالم اجتماعى و یا سهل انگارى هاى فردى است که هیچ گونه ارتباطى به دستگاه آفرینش ندارد، مثلاً بسیارى از فرزندان ثروتمندان از فرزندان مردم فقیر، هم از نظر جسمى قوى تر و زیباتر و هم از نظر استعداد پیشرفته ترند، به دلیل اینکه آنها از تغذیه و بهداشت کافى بهره مندند در حالى که اینها در محرومیت قرار دارند، و یا افرادى هستند که بر اثر تنبلى و سهل انگارى نیروهاى جسمى و روحى خود را از دست مى دهند. این گونه اختلافها را باید «اختلافهاى ساختگى و بى دلیل» دانست که با از بین رفتن نظام طبقاتى و تعمیم عدالت اجتماعى از میان خواهد رفت، و هیچگاه اسلام و قرآن بر این گونه تفاوت ها صحّه نگذاشته است. 2 ـ قسمتى دیگر از این تفاوتها، طبیعى و لازمه آفرینش انسان است یعنى یک جامعه اگر هم از عدالت اجتماعى کامل برخوردار باشد تمام افرادش همانند مصنوعات یک کارخانه، یک شکل و یک جور نخواهند بود و طبعاً باهم تفاوت هائى خواهند داشت، ولى باید دانست که معمولاً مواهب الهى واستعدادهاى جسمى و روحى انسانها آنچنان تقسیم شده که هر کسى قسمتى از آن را دارد، یعنى کمتر کسى پیدا مى شود که این مواهب را یکجا داشته باشد، یکى از نیروى بدنى کافى برخوردار است، و دیگرى استعداد ریاضى خوبى دارد، یکى ذوق شعر، و دیگرى عشق به تجارت، و بعضى هوش سرشارى براى کشاورزى، و بعضى، از استعدادهاى ویژه دیگرى برخوردارند، مهم این است که جامعه یا خود اشخاص، استعدادها را کشف کنند، و آنها را در محیط سالمى پرورش دهند، تا هر انسانى بتواند نقطه قوت خویش را آشکار سازد و از آن بهره بردارى کند. 3 ـ این موضوع را نیز باید یادآورى کرد که یک جامعه همانند یک پیکر انسان، نیاز به بافت ها و عضلات و سلولهاى گوناگون دارد، یعنى همانطور که اگر یک بدن، تمام از سلولهاى ظریف همانند سلولهاى چشم و مغز ساخته شده باشد دوام ندارد، و یا اگر تمام سلولهاى آن خشن و غیر قابل انعطاف همانند سلولهاى استخوانى باشند کارائى کافى براى وظائف مختلف نخواهد داشت، بلکه باید از سلولهاى گوناگونى که یکى وظیفه تفکر و دیگرى مشاهده و دیگرى شنیدن و دیگرى سخن گفتن را عهده دار شوند تشکیل شده باشد، همچنین براى به وجود آمدن یک «جامعه کامل» نیاز به استعدادها و ذوق ها و ساختمان هاى مختلف بدنى و فکرى است، اما نه به این معنى که بعضى از اعضاء پیکر اجتماع در محرومیت به سر برند و یا خدمات آنها کوچک شمرده شود و یا تحقیر گردند، همانطور که سلولهاى بدن با تمام تفاوتى که دارند همگى از غذا و هوا و سایر نیازمندى ها به مقدار لازم بهره مى گیرند. و به عبارت دیگر تفاوت ساختمان روحى و جسمى در آن قسمتهائى که طبیعى است (نه ظالمانه و تحمیلى) مقتضاى «حکمت» پروردگار است و عدالت هیچگاه نمى تواند از حکمت جدا باشد، فى المثل اگر تمام سلولهاى بدن انسان یکنواخت آفریده مى شد، دور از حکمت بود، و عدالت به معنى قرار دادن هر چیز در محل مناسب خود نیز در آن وجود نداشت، همچنین اگر یک روز تمام مردم جامعه مثل هم فکر کنند و استعداد همانندى داشته باشند در همان یک روز وضع جامعه به کلى درهم مى ریزد.(1)



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.