مسعود

سلام علیکم حضرت آدم اولین پیامبر خدا بود و ابوالبشر است.پیامبر یعنی انسان کامل و به طوری که خداوند اسماء...

سلام علیکم حضرت آدم اولین پیامبر خدا بود و ابوالبشر است.پیامبر یعنی انسان کامل و به طوری که خداوند اسماء به او آموخت (علم الادم اسماء کلها) این یعنی انسان از ابتدا قادر به تکلم و سخن گفتن میباشد ( توبه حضرت آدم) و حتی قادر به نوشتن. چطور میشود پس انسانهای نخستین که فرزندان آدم علیه اسلام و نزدیکترین به ذریه ی اویند کاملا وحشی و بدوی زندگی کرده اند و حتی قادر به سخن گفتن نیز نبوده اند و حتی نوشتن نیز نمیدانسته اند و با نقاشی ها و ... به تکلم میپرداخته اند و وحشی و ددمنش بوده اند با آنکه پدری با سواد داشته که هم سخن گفتنم بلد بئد و هم نوشتن و پیامبر خدا بود؟؟
يکشنبه، 14 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

مسعود

سلام علیکم حضرت آدم اولین پیامبر خدا بود و ابوالبشر است.پیامبر یعنی انسان کامل و به طوری که خداوند اسماء...

مسعود ( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله )

سلام علیکم
حضرت آدم اولین پیامبر خدا بود و ابوالبشر است.پیامبر یعنی انسان کامل و به طوری که خداوند اسماء به او آموخت (علم الادم اسماء کلها) این یعنی انسان از ابتدا قادر به تکلم و سخن گفتن میباشد ( توبه حضرت آدم) و حتی قادر به نوشتن. چطور میشود پس انسانهای نخستین که فرزندان آدم علیه اسلام و نزدیکترین به ذریه ی اویند کاملا وحشی و بدوی زندگی کرده اند و حتی قادر به سخن گفتن نیز نبوده اند و حتی نوشتن نیز نمیدانسته اند و با نقاشی ها و ... به تکلم میپرداخته اند و وحشی و ددمنش بوده اند با آنکه پدری با سواد داشته که هم سخن گفتنم بلد بئد و هم نوشتن و پیامبر خدا بود؟؟


با عرض سلام خدمت برادر گرامی! در پاسخ دوست عزیز ابتدا این مقاله را مطالعه فرمایید اگر مفید و کامل نبود می توانید باز سوال بفرمایید ما در خدمت شماییم: تعالیم انبیای الهی تمام زیرساختهای پیدایش و شکلگیری تمدن وجود دارد; از جمله زیرساختهای مهم و عناصر اصلی پیدایش تمدنها «علم» است. علم به عنوان اصل اساسی تمام تمدنهای بشری از طریق انبیای الهی در جوامع بشری انتشار یافته است. هر یک از انبیای بزرگ الهی در محدودهی زمانی خویش لایههایی از تمدن سترگ و عظیم انسانی را به وجود آورده و حاصل دستآورد خویش را در بهبود زندگی انسان به کار بردهاند. چنانکه مشهور است منطقهی بینالنهرین گاهوارهی تمدنها نامیده شده است. فلسفه مهد تمدن بودن این منطقه این است که خاستگاه انبیای بزرگ الهی بوده و تمدن از این منطقه سرچشمه گرفته و به تمام نقاط جهان پرتو افکنده است و اساساً تمدنها را با نام ادیان و مذاهب بزرگ جهان شناخته و معرفی میکنند. در اینجا به گوشههایی از نقشآفرینی انبیای الهی در تمدنسازی عصر خویش پرداخته شده است. با توجه به حضور انبیا در اجتماع بشری ـ از زمان خلقت حضرت آدم(علیه السلام) ـ آیا میتوان گفت انسانهای اولیه دارای تمدن بوده اند؟ زندگی بشر، پیوسته همراه با انبیا و حجتهای خدا بوده است; چنانکه خدای تعالی در قرآن میفرماید: (وَ إِنْ مِنْ أُمَّة إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ);[1] امتی نبوده مگر اینکه پیامبری در میانشان وجود داشته است. و با توجه به اطلاعات قرآنی و روایی از زندگی انبیا، به طور حتم میتوان گفت: جوامعی که انبیا در آن میزیستند، به هیچ وجه غیرمتمدن و ابتدایی نبودهاند. این جوامع، چه از لحاظ معنوی و چه از لحاظ مادی، دارای تمدن و فرهنگ بودهاند و فرهنگ انبیا بر آنها حاکم بوده است; انبیا همان گونه که نیازهای روحی بشر را در قالب ادیان توحیدی تأمین میکردند، نیازهای مادی و معیشتی مردم را نیز تأمین میکردند. چنانکه در قرآن در موارد متعددی برخورداری انسانها از وسایل و ابزراهای رفاهی به خدا نسبت داده شده است; از جمله در سورهی اعراف میفرماید: (یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً...);[2] ای فرزندان آدم، در حقیقت، ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورتهای شما را پوشیده میدارد و (برای شما) زینتی است... و در سوره ی ابراهیم میفرماید: (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ);[3] و کشتی را برای شما رام گردانید تا به فرمان او در دریا روان شود، و رودها را برای شما مسخر کرد. انبیا پیوسته وسایل و ابزار مورد نیاز زندگی را با الهام از پروردگارشان در اختیار میگرفتند; چنانکه امام صادق(علیه السلام)میفرماید: وقتی که حضرت آدم به زمین هبوط کرد، به آب و غذا نیاز پیدا نمود و این نیازش را به جبرییل عرضه داشت (و از او چاره خواست). جناب جبرییل به حضرت آدم گفت: «کشاورزی کن». باز حضرت از جبرییل خواست دعایی (در این باره) به او بیاموزد. جبرییل گفت: «بگو: بار خدایا مرا در دنیا، از هر سختیِ بعد از بهشت کفایت کن و به من لباس عافیت بپوشان تا اینکه زندگی بر من گوارا گردد.[4] همچنین در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)آمده است، وقتی که خدای تعالی حضرت آدم را از بهشت خارج کرد، به او دستور داد که با دست خود کشاورزی کند، تا بعد از نعمتهای بهشتی، از دسترنج خود بخورد.[5] در قرآن در ذکر سرگذشت حضرت آدم(علیه السلام) در بهشت و خارج شدن او از آنجا سخن از لباس به میان میآید: (فَدَلاّهُما بِغُرُور فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ);[6] پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید، پس چون آن دو از (میوهی) آن درخت (ممنوع) چشیدند، برهنگیهایشان بر آنان آشکار شد و شروع به چسباندن برگ(های درختانِ) بهشت بر خود کردند. و نیز در روایات از بافتن پارچه و استفاده از پوست حیوانات برای تهیهی لباس به دست حضرت آدم، سخن به میان آمده است; خانهی کعبه برای اولین بار به دست حضرت آدم ساخته شد;[7] همچنین فرزندان حضرت آدم شغلهایی چون کشاورزی و دامداری داشتند.[8] در نهایت میتوان گفت که میان این مطلب و کشفهای امروز ـ که قایلاند انسانهای اولیه غارنشین بوده و با شکار حیوانات روزگار میگذراندند و به صورت وحشی میزیستند ـ منافاتی وجود ندارد; زیرا ممکن است برخی از انسانها از جوامعی که انبیا میزیستند و دارای تمدن بودند، کنار افتاده و از فرهنگ و تمدن دور مانده و با گذشت چند نسل، کاملاً به وحشیت گرایش یافته باشند. با نگاه به گذشتهی جوامع و مطالعهی سیاحتنامههایی که مردمانی متمدن به نگارش درآوردهاند، به روشنی میتوان به این مطلب پی برد که چگونه جوامعی علیرغم متمدن بودن جوامع دیگر در وحشیت به سر میبردهاند. انبیا در تمدن سازی چه دستاوردهایی برای بشریت داشته اند؟ ابن خلدون، از دانشمندان بزرگ اسلامی، اجتماع وتعاون، وجود دولت و قانون و نظم را از ارکان مهم تمدن دانسته است.[10] ویل دورانت، تمدن را چنین تعریف میکند: تمدن به شکل کلی آن عبارت از نظمی اجتماعی است که در نتیجه ی وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند. در تمدن، چهار رکن و عنصر اساسی وجود دارد که عبارتاند از: پیشبینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی و سنن اخلاقی و کوشش در راه معرفت و بسط هنر. ظهور تمدن هنگامی امکانپذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد; چه فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع به کار میافتد و انسان خود را تسلیم غریزهای میکند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیهی وسایل بهبود زندگی سوق میدهد. تمدن همواره با واژهی فرهنگ در یک ردیف قرار میگیرد و برخی اندیشمندان آنها را مترادف و تمدن را صورت پیچیدهتر فرهنگ قلمداد کردهاند. در نگاه بعضی افراد، حوزهای از پدیدههای انسانی، فرهنگ و حوزهی دیگر تمدن است و... .[12] پس تمدن مجموعهای از دستاوردهای بشری است که در طول تاریخ به وجود آمده و از عناصر مختلف تشکیل شده و به وسیلهی ارکان متعددی پایدار و رونقپذیر است. برخی از ارکان مهم تمدن عبارت است از: علم، فرهنگ، نظم، امنیت، تعاون، آزادی و.... علم، مهمترین اساس تمدن بوده که انسان به تلقی وتولید آن آغازیده است.[13] انسان طبعاً مدنی و تمدنآفرین بوده و ترقی وپیشرفت تمدن مرهون علم اوست; لذا در لغت لاتین واژهی تمدن متضاد واژهی جهل و نادانی و بدویت است. عوامل مادی و معنوی تمدن بر محور علم استوار است و علم نیز از انسان آغاز شده است. بر اساس تمام کتب آسمانی و قرآن کریم (علّم الآدَمَ الاسماءِ...) [14](علّمَ الاِنسانَ ما لَمْ یَعلَمْ...)[15] آغاز علم در زمین که مهد تمدنهاست به وسیلهی وحی الهی به اولین انسان (اولین پیامبر الهی) بوده است. بر اساس نص قرآن و دیگر کتب آسمانی[16] آدم ابوالبشر هم پیامبر است و هم ریشهی انسانها، که علم را از طریق وحی تلقی نموده و به تدریج آن را بسط داده است. فرهنگ که جامع علوم و ادیان است، لایههای بنیادین تمدن را تشکیل میدهد، چنان که بسیاری از دانشمندان منصف غربی به این حقیقت اعتراف نمودهاند که دین به جامعه و دولت توانایی و کفالت عمیق و استادانه میبخشد و مشکلات روحی را رفع میکند و نسلها را به هم پیوند میدهد.[17] کازیمرسکی دربارهی قرآن، چنین میگوید: قرآن مجموعهای است دلچسب; زیرا در آن اخلاق و مدنیت (ارکان تمدن و زندگی مدرن) و علوم و سیاست و وعد و وعید وجود دارد.[18] دستاورد انبیای الهی در جهت تمدنسازی برای بشریت از دیدگاه دانشمندان و فرهیختگان غرب، امری انکارناپذیر و قطعی است. ویل دورانت،توینبی سمز کلر، گوستاولوبون، کریشنان و بسیاری از دانشمندان بزرگ غرب، انبیای الهی را در تمدنسازی پیشگامترین انسانها،و مذهب را اولین عامل در به وجود آوردن نظم تمدن هستند، دانستهاند.[کریشنان دین را باطن و اساس تمدن میداند که چونان روح در کالبد سازمان اجتماعی است. چنان که روح مایهی حیات و پایداری جسم است، دین نیز اساس و پایهی تمدن است.[ ویل دورانت منظمترین سازمانها و سودمندترین تشکیلات و تأسیسات را مدیون دین میداند.[ ارکان تمدن 1. علم و فرهنگ: روشن شد که علم، اساسیترین رکن و لایهی تمدن، از مهمترین دستاورد انبیای الهی، و فرهنگ نیز در ابعاد مختلف آن، فرآیند بعثت انبیای الهی بوده است. علم در عرصهی تمدن از ریشهی وحی آغاز میشود. تمام انبیای الهی از آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، یوسف، داود، سلیمان، ادریس و محمد(صلی الله علیه وآله) دستاوردی مهم و زیربنایی به نام علم وحی و علم الهی برای بشریت داشته و به تناسب درک و کشش انسانها و مقتضای زمان خود، به ترویجِ انواع علوم در عصر خویش پرداختهاند و اصولاً یکی از ابزارهای کاربردی آنها تعلیم بوده است; چنان که در سرگذشت ادریس نبی، او را معلم اول نامیدهاند[23] و قرآن نیز پیامبران را معلم معرفی نموده است: (کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ).[24] 2. نظم: یعنی آراستگی و قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود، به طوری که پیوستگی و هماهنگی ایجاد شده مجموعهای را به سوی هدف مشترک سوق میدهد; یا عنصری است که به وسیلهی آن حرکت به سوی کمال مقدور میگردد; روشنترین چیزی که در کالبد هستی تمام موجودات، اعم از جمادات و حیوانات، به وضوح درک میشود، نظم است که نیازی به برهان ندارد. حال باید دستاورد انبیا را در مورد نظم بررسی کنیم. اولین حرکت انبیا برای ایجاد نظم، وضع قانون است که اساس نظم محسوب میگردد. چنان که قرآن برنامهی حرکت انبیای الهی را داشتن قانون مدون و متقن معرفی میکند. وجود قانون در هر جامعه از ضروریات بقای آن جامعه است. کوچکترین جوامع بشری از این عامل مهم انتظام دهنده برخوردارند. پیامبران الهی بر اساس نیاز فطری انسان مجهز به کاملترین قوانین مربوط به زمان خود بودهاند.[25] تمام پیامبران از آغاز تا خاتم انبیا برای ایجاد نظم اجتماعی، تمام قوانین مربوط به وظایف فردی و اجتماعی را بیان نمودهاند. این قوانین دقیق و ریز و ظریف، وظایف افراد انسانی را در قبال خود و خانواده و جامعه و همنوعان و محیط زندگی و حاکمان بیان کرده است.[26] انبیا، برای تشریح این قوانین و تضمین بقای آنها، همواره جانشینان و مجریانی داشتهاند. در شریعت اسلام وجود حجتهای الهی و ائمهی معصومین(علیهم السلام) و در دورهی غیبت، جانشینان امام معصوم، فقهای عظام، مجریان قوانین الهیاند و ضمانت اجرایی قوانین الهی را بر عهده دارند. 3. امنیت: به معنای آرامش و احساس راحتی است که در سایهی حکومت و دولت و قانون و نظم حاصل میشود و دارای شئون متعددی از قبیل امنیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... است. انبیای الهی برای ایجاد امنیت و رفاه و آسایش، که از ارکان تمدن است، قانون داشتهاند و اصولاً گسترش کارکرد انبیا، که اجرای فرمانها و قوانین الهی است، و دعوت آنها، در گرو امنیت امکانپذیر است. جنگ وگریز و هرج و مرج، که به تخریب تمدنها میانجامد، هرگز در برنامهی انبیای الهی نبوده است. پیامبران الهی به اقتضای زمان خود به برقراری حکومت پرداختهاند و ریشهی امنیت در گرو ایمان به پیامبران نهاده شده است; بنابراین، از نظر فرهنگ ادیان الهی و قرآن، هر کس به سوی پیامبران گرویده به امنیت و آسایش نایل شده است. آنها برای برقراری امنیت، به دفاع از حریم حکومت و دولت خویش در برابر متجاوزین پرداختهاند;[27] در حالی که، پادشاهان که تمام هنرشان در جنگ و فتوحات و خونریزی و وحشت و قتل و غارت نمایان گشته، صفحات تاریخ را مملو از ناامنی کردهاند. قرآن نیز بدین حقیقت اشاره میکند: (إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً)[28]. بدون استثنا تمام پیامبران با منطق دعوت حرکت کردهاند. حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)دعوت را در چند مرحله انجام داد و تمام زمینههای تشکیل حکومت را مساعد نمود و بعد از استقرار حکومتش در مدینة النبی، امنیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و زمینههای همکاری و وحدت را متناسب با اجتماع خود برقرار و برای دفاع از امنیت حکومت خود را با ارتش دفاعی مجهز کرد; آیات قرآنی دربارهی حدود و دیات و قصاص[29] و رفتار و سیرهی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در مدینه (مانند عقد اخوت بین مسلمانان و انعقاد پیمانهای صلح بین مسلمانان و یهود و...)[30]همه نشان از دستاورد امنیتی دین اسلام و پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله)است که در هیچ حکومتی نظیر آن وجود نداشته و ندارد. آیات قرآن دربارهی امنیت اقتصادی و مالی و جانی، نظیر آیهی قصاص و سرقت و آیات مربوط به حفظ عرض و آبرو و ناموس مؤمنین، قوانین محکمی هستند که ضمانت کنندهی امنیت اجتماعیاند.[31] 4. تعاون و همکاری (وحدت): پیامبران الهی جز مسیری که منتهی به وحدت و یکدستی جامعه و همکاری انسانها باشد نپیمودهاند. همکاری، همفکری و تعاون در سرلوحهی دعوت پیامبران بوده است. این عنصر در پیشرفت تمدنها نقش عظیمی را ایفا کرده است، به طوری که اگر همکاری انسانها را منتفی بدانیم، جوامع از هم گسیخته و به بدویت منتهی خواهند شد. مدنیت و تمدن در سایهی اجتماع و جمعیتِ پایبند به قانون محقق میشود و تفرقه از عناصر بدویت است. قرآن به صراحت به وحدت و یکدلی و اطاعت از حاکمان الهی فرا میخواند و در سایهی آن مردم را از پراکندگی نهی میکند[32] تا به پیشرفت و تعالی برسند: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...);[33] در گرداگرد قانون حق و ریسمان الهی ـ که پیامبران و جانشینان آنها هستند ـ جمع شوید تا به رشد و تعالی و شکوفایی همهجانبه نایل گردید و هرگز از این رشتهی پیوند دهنده جدا نشوید و فرقه فرقه نباشید، بلکه یکدست و یکدل باشید و در نیکیها همکاری کنید: (تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ...)[34] ونیکیها را باید از پیامبران و جانشینانشان طلب کنید و به آنها برسید و برای گناه و فساد ـ که جنگها و خونریزیها و قانونشکنیها و ظلم از مصادیق آن هستند ـ اجتماع نکنید. قرآن، انسانها را از گناه و تجاوزگری، که دو مقولهی خشونتبار و جنگزا هستند، نهی میکند که بزرگترین مخرب تمدناند. 5. آزادی: قوانینی که انبیای الهی برای بشریت اعلام و اجرا کردهاند، زمینهی مناسب و امنیت لازم را برای آزادی انسانها فراهم مینماید. عدم تعرض بر اموال و اعراض و نفوس و برقراری انواع مجازات برای مجرمین، تضمینکنندهی آزادی لازم برای تمام انسانهاست که در گرو اجرای دقیق قوانین انبیای الهی است و در هیچ یک از اصول و قوانین انبیای الهی اسارت و بردگی و سلب آزادی افراد وجود ندارد و آنان اصولاً با اسارت و بردگی و استثمار فکری و مادی به مبارزه برخاستهاند. انبیای الهی با تعالیم انسانساز خود مفهوم متعادل و مناسب از آزادی را برای بشریت به ارمغان آوردهاند; موسی و ابراهیم و نوح و عیسی(علیهم السلام) و محمد(صلی الله علیه وآله) همه برای تحقق آزادی انسان از یوغ طغیان و سرکشی و بردگی و ذلت تلاش نمودهاند. آزادی در ادیان الهی تضمین کنندهی بقای اصول و ارزشهای انسانی و نظم اجتماعی است. دانشمندان غرب، بعد از مطالعهی تعالیم اسلامی به این حقیقت اعتراف کردهاند که: بعد از سیاحت در شرق و آشنایی با دین اسلام و کتاب آسمانی مسلمانان به این نتیجه رسیدیم که باید برخی از عقاید خود را عوض کنیم; زیرا افکار و خیالات ما راجع به مدنیت و مساواتِ مطلقه، بسیار سست و بیبنیاد است... زمانی فرا میرسد که مقدرات غرب مربوط به شرق خواهد شد...[35]. دین اسلام و تعالیم انبیای الهی با برخورداری از اصول محکمی چون عدالت و برادری و مساوات، تضمینکنندهی آزادی مقبول و معقولاند; در حالی که آزادیِ ارائه شده در غرب که بر پایهی الحاد بنیان نهاده شده، بوالهوسی و عیاشی و افسارگسیختگی و خوشگذرانی و محو کرامت زن و انسان و از بین بردن عزت نفس و آزادگی را به بشریت تحمیل نموده است; در حالی که قوانین موضوعه در اسلام مدنیت را به انسان تعلیم میدهد.[36] قرآن پیامبران الهی را نجاتبخش و تأمینکنندهی آزادی انسانها از قید و بند اسارت طاغوتها و هواپرستی و بتپرستی و خرافهپرستی معرفی میکند و آزادی واقعی را در سایهی توحید، ایمان به خداوند و اطاعت از پیامبران و تقوامحوری قابل دسترسی میداند[37] و پیروی از هوای نفس و کفر و گناه را نابودکنندهی آزادی واقعی انسان معرفی مینماید;[38] چون انسانِ اسیر شهوات و خرافات و بتپرستی و زیر سلطهی مستکبران، هرگز زمینهی رشد و ترقی را نخواهد داشت تا فرصت تمدنسازی داشته باشد; از این رو حرکت انبیا بر دو محور: 1. مبارزه با طاغوتها و مستکبران; 2. مبارزه با بتپرستی و خرافات و بیبندوباری و اطاعت شیطان است. ------------------------------------------------------------- امیدوارم به پاسخ خود رسیده باشد. موفق و مؤید و پیروز باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.