قاسم

باسلام.دوستی دارم که ولایت فقیه(مقام معظم رهبری) راقبول ندارد.ومی گویدچراسندچشم اندازتوسط رهبربایدتاییدگردد؟چطورمیتوانم...

باسلام.دوستی دارم که ولایت فقیه(مقام معظم رهبری) راقبول ندارد.ومی گویدچراسندچشم اندازتوسط رهبربایدتاییدگردد؟چطورمیتوانم جواب ایشان رابدهم؟آیا دوستی بااین افرادبه صلاح است؟باتشکرفوریییییییییییییییییی
يکشنبه، 4 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

قاسم

باسلام.دوستی دارم که ولایت فقیه(مقام معظم رهبری) راقبول ندارد.ومی گویدچراسندچشم اندازتوسط رهبربایدتاییدگردد؟چطورمیتوانم...

قاسم ( تحصیلات : کم سواد ، 23 ساله )

باسلام.دوستی دارم که ولایت فقیه(مقام معظم رهبری) راقبول ندارد.ومی گویدچراسندچشم اندازتوسط رهبربایدتاییدگردد؟چطورمیتوانم جواب ایشان رابدهم؟آیا دوستی بااین افرادبه صلاح است؟باتشکرفوریییییییییییییییییی


با عرض سلام خدمت برادر گرامی! با تشکر از دوست گرامی که به فکر جامعه و دوستان خود و دفاع از مردی از جانشینان امام زمان علیه السلام است باید ابتدا در باب زندگانی امام خامنه ای حفظه الله تعالی صحبت کنیم بعد سش و پاسخ در باب فلسفه وجودی ولایت فقیه می گویم اگر باز سوالی ماند در خدمتم: در پاسخ به سؤال خوب شما دوست عزيز در ابتدا به بررسي محيط خانوادگي و دوران كودكي ونوجواني ايشان مي پردازيم : خانواده در اسلام اساس مستحكمي دار دكه مبناي تربيت وسعادت دنيا وآخرت فردي و اجتماعي است. چون يك فرزند كه در دامن پاك خانواده تربيت درست وايماني شده است، موجب نجات يك ملت و بلكه فراتر از آن مي شود و به عكس تربيت ناصالح وغير ديني خانواده موجبات انحراف يك ملت وبلكه فراتر از آن را فراهم مي آورد. آقا سيد علي دوران كودكي را در دامن مادري كه از شيفتگان خاندان اهل بيت(ع) بود گذراند و به تدريج با ملكات اخلاقي يك خانواده روحاني و اهل علم خو گرفت وآشنا شد. پدر ايشان حجه الاسلام حاج سيد جواد خامنه اي و مادرشان فرزند حجة الاسلام سيد هاشم نجف آبادي سعي زيادي در تربيت فرزند داشته و در دوران طفوليت زمينه شناخت و آشنايي او را با معارف اسلامي فراهم كردند. مقام معظم رهبري در مورد خانواده ونقش مهم مادرخويش در تربيت فرزندان و تأثيري كه در انس ايشان با اسلام و قرآن داشته اند مي فرمايند: «پدر و مادرم، پدر و مادر خيلي خوبي بودند مادرم يك خانم بسيار فهميده، با سواد، كتاب خوان، داراي ذوق شعري و هنري، حافظ شناس ـ البته حافظ شنا س كه مي گويم نه به معناي علمي و اينها، به معناي مأنوس بودن با ديوان حافظ ـ با قرآن كاملا آشنا بود و صداي خوشي هم داشت. ما وقتي بچه بوديم همه مي نشستيم و مادرم قرآن مي خواند، خيلي هم قرآن را شيرين و قشنگ مي خواند. ماها دورش جمع مي شديم وبراي ما به مناسبت، آيه هايي را كه در مورد زندگي پيامبران هست مي گفت. من خودم اولين بار زندگي حضرت موسي، زندگي حضرت ابرهيم و بعضي پيامبران ديگر را از مادرم ـ به اين مناسبت ـ شنيدم. قرآن كه مي خواند به اينجا كه مي رسيد بنا مي كرد به شرح دادن. من از دوره جواني ـ يعني همان دوراني كه تازه از دبستان بيرون آمده وطلبه شده بودم( دوره دبيرستان را به طور داوطلبانه و به صورت شبانه خودم مي خواندم ) ـ به دعا و توجه و اينها خيلي اهتمام مي ورزيدم...مثلا يادم هست هنوز بالغ نبودم كه اعمال روز عرفه را بجا آوردم اعمال آن روز طولاني هم هست ـ لابد آشنا هستيد ،خيلي از جوانان با آن اعمال آشنا هستند ـ چند ساعت طول مي كشد. مقام معظم رهبري در چنين خانواده اي با توحيد ناب ومعرفت ايماني آشنا شده، رشد يافته وآماده حضور در صحنه هاي جدي زندگي و مبارزه شدند. وضعيت مادي خانواده ايشان چندان مناسب نبود اما معنويت و طهارت همراه با قناعت غيرتمندانه، زندگي شيريني را براي آنها به وجود آورده بود. كودكي آقا سيد علي مصادف با ايام جنگ جهاني دوم و اشغال ايران از سوي متفقين بود، با اينكه مشهد در كرانه جنگ واقع بود و همه چيز نسبت به شهرهاي ديگر كشور در آن ارزان و فراوان بود با اين حال وضعيت خانوادگي ايشان طوري بود كه اغلب آنان جو مي خوردند و به ندرت نان گندم تهيه مي شد. آقا سيد علي شبهايي را به ياد دارند كه شام در خانه نداشتند و با پول خردي كه بعضي وقتها مادر بزرگشان مي داد قدري كشمش يا شير مي خريدند و با نان مي خوردند. منزل پدري كه آقا سيد علي در آنجا متولد شدند خانه اي حدود60،70 متري در محله فقير نشين مشهد بود كه؛ فقط يك اتاق و يك زير زمين داشت و هنگامي كه براي پدرشان ميهمان مي آمد همگي به زير زمين مي رفتند تا در آن تنها اتاق از ميهمان پذيرايي شود. بعد عده اي از علاقمندان به پدرشان زمين كوچكي را كه در كنار اين منزل بود خريده و به آن اضافه كردند ومنزل داراي سه اتاق شد. اغلب، مادربزرگوارشان از لباسهاي كهنه پدر برايشان لباس تهيه مي كرد كه غالبا داراي چند وصله بود. مقام معظم رهبري در مورد علاقه خود به درسهاي مختلف دبستان مي فرمايند: در اواخر دوره دبستان ـ يعني كلاس پنجم و ششم ـ به رياضي و جغرافيا ـ به هندسه هم به خصوص ـ علاقه داشتم، خيلي به تاريخ علاقه داشتم. البته در درسهاي ديني هم خيلي خوب بودم . قرآن را با صداي بلند مي خواندم ـ قرآن خوان مدرسه بودم ـ يك كتاب ديني را آن وقت به ما درس مي دادند به نام تعليمات ديني. براي آن وقتها كتاب خيلي، خيلي خوب بود . من تكه هايي از آن را كه فصل ،فصل بود حفظ مي كردم. در همان دوره آخر دبستان ـ يعني كلاس پنجم و ششم‌ ـ تا منبر آقاي فلسفي را از راديو پخش مي كردند از راديو گوش مي كرديم. من تقليد منبر او را در بچگي مي كردم به همان سبك آن. بخشهاي كتاب ديني را با صداي بلند و خيلي شمرده پشت سر هم مي خواندم. معلمم و پدر ومادرم خيلي خوششان مي آمد من را تشويق مي كردند. بله اين درسهايي بود كه آن موقع دوست مي داشتم. ... بازي هم مي كرديم منتهي در كوچه بازي مي كرديم. در خانه جاي بازي نداشتيم و بازيهاي آن وقت بچه ها فرق مي كرد. يك مقدار هم بازيهاي ورزشي بود. مثل واليبال و فوتبال و اينها كه بازي مي كرديم. من آن موقع در كوچه با بچه ها واليبال بازي مي كردم خيلي واليبال را دوست مي داشتم. الان هم اگر گاهي بخواهيم ورزش دسته جمعي بكنيم‌ ـ البته با بچه هاي خودم ـ به واليبال روي مي آوريم كه ورزش خيلي خوبي است. من با دوستان خودم چند بار از كوههاي اطراف مشهد همين طور كوه به كوه روستا به روستا چند شبانه روز حركت كرديم و راه رفتيم. از اينگونه ورزشها داشتيم. البته اينها تفريحهاي سرگرم كننده اي بود كه خارج از محيط شهر حساب مي شد. در اينجا ضروري مي بينيم به خاطره ديگري از مقام معظم رهبري اشاره كنيم تا جايگاه مطالعه را بهتر بفهميم و ملاحظه كنيم كه رهبري با وجود مسئوليتهاي خطير، فرصت مناسبي را براي مطالعه اختصاص داده اند و زيادي مشغله وبالا بودن مسئوليت منافاتي با مطالعه منظم ندارد: هر كسيكه در يك بخش يا گوشه اي مشغول تبليغ وكار است رابطه خودش را با كسب معلومات قطع نكند. نگوييم كار داريم و نمي رسيم. من خودم اوايل انقلاب كه شد حدود دو سال رابطه ام با كتاب قطع شد با آن همه اشتغال كه داشتيم مگر فرجام داشت؟ من شب ساعت 11 ويا بيشتر به خانه مي رفتم، و كار ساعت 5،6 صبح آغاز شده بود، تازه عده اي ملاقاتي در خانه هم داشتم. خانه ما هم دم دست بود مي رفتم مي ديدم عده اي از ارگانهاي مملكتي، از نهادهاي انقلابي، از بخشهاي مختلف از علماي شهرستانها و... در اتاق نشسته اند وكار دارند. اصلا مجال نبود. مدتهاي مديد مي گذشت كه من فرزندان خودم را نمي ديدم با اينكه در خانه خودمان بوديم وقتي موقع شب مي رفتم خواب بودند و صبح هم وقتي بيرون مي آمدم خواب بودند. روزهاي متمادي مي شد كه من بچه ها را نمي ديدم. اين وضع زندگي ما بود. ناگهان به خودم نهيب زدم والان سه چهار سال است كه شروع به مطالعه كرده ام... شروع مجدد من بعد از اشتغال به رياست جمهوري است. الان من مطالعه هم مي كنم و به كارم هم مي رسم و مي بينم منافات با هم ندارند. مطالعه علمي ، تاريخي هم دارم مطالعه تفنني هم دارم. نگاه دقيق معظم له به حوادث تلخ و شيريني كه در روزهاي نوجواني جريان داشت ايشان را به فعاليتهاي سياسي علاقه مند كرد، مبارزات سياسي آقا سيد علي به بازداشتهاي متعدد وزندان انجاميد كه اغلب آنها توأم با شكنجه هاي سخت بود بارها منزل ايشان مورد هجوم مأموران ساواك قرار گرفت و مدارك علمي وغير علمي ايشان در اين هجومها از بين رفت. ايشان مي فرمايد: زندگي از لحاظ سياسي بسيار زندگي سختي بود خفقان بود و آزادي نبود من در دوره مبارزات براي جوانها و دانشجوها در مشهد مدتها درس تفسير مي گفتم. به بخشي از قرآن رسيديم كه راجع به قضاياي بني اسرائيل بود قهرا راجع به بني اسرائيل هم تفسير قرآن مي گفتيم يك مقدار راجع به بني اسرائيل ويهود صحبت كردم بعد از مدت كمي من را بازداشت كردند. البته نه به آن بهانه بي جهت و به عنوان ديگري بازداشت كردند وبه زندان بردند. جزو بازجوئيهايي كه از من مي كردند، اين بود كه شما عليه اسرائيل و عليه يهود حرف زده ايد! توجه مي كنيد؟ يعني؛ اگر كسي آيه ي قرآني را كه راجع به بني اسرائيل حرف زده بود تفسير مي كرد و درباره آن حرف مي زد بعد بايد جواب مي داد كه چرا آيه ي قرآن را مطرح كرده است. سال 1342 از راه رسيد سال پر حادثه و پر باري براي اسلام و حوزه هاي علميه. اگر چه مصيبت، رنج و سختي حوادث اين سال بسيار عظيم بود اما ثمره آن نيز براي انقلاب اسلامي بسيار بزرگ بود، حضرت امام خميني«ره » از حادثه مدرسه فيضيه براي روشنگري واطلاع رساني به ملت ايران استفاده شاياني كرد. حضرت امام خميني«ره » از آقا سيد علي مي خواهند تا به مشهد سفري كنند و سه پيام براي آقاي ميلاني آقاي قمي و علماي مشهد ببرند . پيام اول در باره حضور صهيونيسم در اقتصاد و سياست كشور و اعلام خطر براي اسلام را به علماي مشهد بخوانند و از روزه نهم همه دسته هاي سينه زني و هيأتهاي اين برنامه را اجرا كنند آقاي قمي برنامه امام را مي پذيرند . سهم روحاني جوان , آقاي سيدعلي , شهر بيرجند شد كه مركز قدرت وسيطره .رژيم و به اصطلاح بتول اسد الله علم نخست وزير وقت بود . آقاي سيد علي خامنه اي پس از ورود به بيرجند , از روز سوم محرم منبر مي روند و با آگاهي بخشيدن به مردم , نضهت را آغاز مي كنند . ايشان روز هفتم محرم كه جمعيت كثيري در مجلس شركت كرده بودند , قضاياي مدرسه فيضيه را با حال پرشور و بياني گيرا فرموده و مردم به طور عجيبي گريه مي كنند . اين منبر در شهر خيلي صدا مي كند و صبح فردا در مجلس ديگري كه در منزل شخصي بود جمعيت عظيمي مي آيند و آن جا نيز مسايل روز مطرح مي شود . صبح روز نهم « تاسوعا » آقا سيد علي خامنه اي منبر داغي مي روند و اوضاع به گونه اي مي شود كه عوامل رژيم به شدت نگران مي شوند با اينكه در روز هاي تاسوعا و عاشورا معمولا روحانيون را دستگير نمي كردند ؛ ولي از شدت وحشت , ايشان را دستگير مي كنند و اين اولين باز داشت آقا بود . آثار اين فعاليتها و پيامها به گونه اي بود كه در محرم آن سال , مشهد پس از تهران , بيشترين دردسر را براي رژيم فراهم كرد و به همين علت , طاغوت با حضرت آقاي خامنه اي كه رسول آن پيامها بود و خود نقش اساسي در قيام مردم داشت , با شدت و خشونت برخورد كرد كه تا آن موقع سابقه نداشت و با روحانيون اينگونه رفتار مي شود ؛ يعني : ابتد ايشان را به ساواك و از آنجا به زنداني مخروبه به دژبان مي برند كه حتي از وسايل اوليه زندان هم محرم باشد ......... پس از آزادي از زندان دوباره به مبارزه پرداخته و با دوستان قرار مي گذارند هر كدام به يك نقطه از كشور بروند و حقايق را افشا كنند . دوست عزيزم ؛ آخرين خاطره اي كه در اين فرصت اندك مي تواني مياد آوري كنيم خاطره اي است مربوط به سن 25 سالگي ايشان و تصميمي كه در آن زمان گرفتند ايشان تمام توفيقات زندگي خود را حاصل اين تصميم مي دانند و مي فرما يند . بنده اگر در زندگي خود در هر زمينه اي توفيقاتي داشته ام , وقتي محاسبه ميكنم , به نظرم مي رسد كه اين توفيقات بايد از يك كار نيكي كه من به يكي از والدينم كرده ام باشد . مرحوم پدرم در سنين پيري , تقريبا بيست و چند سال قبل از فوتش ( كه مرد 70 ساله اي بود ) به بيماري آب چشم كه چشم انسان نا بينا مي شود , دچار شد . بنده آن وقت در قم بودم . تدريجا در نامه هايي كه ايشان براي ما مي نوشت , اين روشن شد كه ايشان چشمش درست نمي بيند من به مشهد آمدم و ديدم چشم ايشان محتاج دكتر است قدري به دكتر مراجعه كردم و و بعد براي تحصيل به قم برگشتم ... درسال 43 بود كه من ناچار شدم ايشان را به تهران بياورم چون معالجات در مشهد جواب نمي داد ...... بايد دستشان را مي گرفتيم و راه مي برديم چشمهايشان مطلقا نمي ديد، لذا براي من غصه درست شده بود . اگر پدرم را رها مي كردم و به قم مي آمدم , ايشان مجبور بود گوشه اي در خانه بنشيند و قادر به مطالعه و معاشرت و هيچ كاري نبود و اين براي من خيلي سخت بود ايشان با من هم يك انس بخصوص داشتند ....... به هر حال من احساس كردم كه اگر ايشان را در مشهد تنها رها كنم و خودم برگردم و به قم بروم , ايشان به يك موجود معطل و از كار افتاد ه تبديل مي شود .... از طرف ديگر اگر مي خواستم ايشان را همراهي كنم و از قم دست بردارم , اين هم براي من غير قابل تحمل بود اساتيد ي كه من از آن زمان داشتم بخصوص بعضي از آنها اصرار داشتند كه من از قم نروم . مي گفتند اگر تو در قم بماني , ممكن است براي آينده مفيد باشي . يك روز خيلي ناراحت بودم و شديدا در حال ترديد و نگراني و اضطراب به سر مي بردم ......... به سرا غ يكي از دوستانم .... رفتم، مرد اهل معنا و آدم با معرفتي بود گفتم كه من خيلي دلم گرفته و ناراحتم و علت ناراحتي من هم همين است ...... اگر اهل دنيا باشم دنياي من در قم است و اگر اهل آخرت هم باشم آخرت من در قم است ... يك تأمل مختصري كرد و گفت : شما بيا يك كاري بكن و براي خدا از قم دست بكش و برو در مشهد بمان خدا دنيا و آخرت تو را مي تواند از قم به مشهد منتقل كند . ديدم اين حرف خوبي است و براي خاطر خدا پدر را به مشهد مي برم و پهلويش مي مانم خداي متعال هم اگر اراده كرد مي تواند دنيا و آخرت مرا از قم به مشهد بياورد . تصميم گرفتم دلم باز شد و نا گهان از اين رو به آنرو شدم يعني؛ كاملا راحت شدم و همان لحظه اين تصميم را گرفتم اگر بنده در زندگي توفيقي داشتم اعتقادم اينست كه ناشي از همان برّي است كه به پدر بلكه به پدر و مادرم انجام داده ام (6) منابع : 1 زندگينامه مقام معظم رهبري , موسسه فرهنگي قدر ولايت ، ص 11. 2- همان ماخذ , ص 9 . 3- خاطرات و حكايتهاي , جلد اول , 34 خاطره و حكايت از زبان مقام معظم رهبري ص 7 4- زندگينامه مقام معظم رهبري , موسسه فرهنگي قدر , ص 13 - 25 . 5- حوزه و روحانيت در آيينه رهنمودهاي مقام معظم رهبري , تنظيم دفتر مقام معظم رهبري , نشر سازمان تبليغات اسلامي , ج 2 , ص 13 - 12 . اما به این سوال و جواب دقت نمایید: پرسش: فلسفه وجودي ولايت فقيه چيست؟ از كجا شروع شده است؟ و با توجه به اين كه گفته مي‏شود سخن ولي فقيه مانند حرف امام معصوم است، پس اشتباهات وي را چگونه مي‏توان توجيه كرد؟ پاسخ: خدا انسان را به صورت اجتماعي آفريده و براي رسيدن به كمال ابدي وي برنامه و قوانين لازم را وضع نموده است، و چون انسان‏ها به صورت اجتماعي زندگي مي‏كنند، نيازمند نظم مي‏باشند. در سايه نظم است كه جامعه شكل مي‏گيرد و حيثيت اجتماعي افراد ظهور مي‏كند و حيات اجتماعي تحقق مي‏يابد و از حيات حيواني و نباتي ممتاز مي‏گردد. براي انتظام در جامعه، قانون لازم است و اين قوانين از سوي خدا وضع شده و به وسيله پيامبران به مردم ابلاغ مي‏شود. در حديثي امام صادق (ع؟ فرمود: "چون خداوند منزه است كه خلقش بتوانند او را ببينند و لمس كنند و ارتباط مستقيم داشته باشند، ضرورت يافت كه سفيراني از سوي خداوند باشند تا واسطه ميان خلق و خالق باشند". (1) بدين صورت قانون الهي و دين اسلام، توسط حضرت محمد (ص) به مردم ابلاغ شد. بعد از آن، راه او توسط امامان معصوم (ع) پي گرفته شد. در عصر غيبت حضرت مهدي (عج)، باز بايد اجراي احكام الهي صورت گيرد و به هيچ عنوان نبايد تعطيل شود. بايد حدود الهي اجرا شود. براي اجراي احكام، نيازمند شخصي است كه ولايت داشته باشد كه اين ولايت بايد به اذن خداوند باشد، چرا كه همه چيز آفريده الهي بوده و مالك تمام هستي و از جمله انسان او است و هيچ انساني حق ولايت بر انسان ديگر ندارد چرا كه هر انساني آزاد آفريده شده است. در مورد ولايت فقيه دلائل فراواني از روايات اهل بيت و عقل وجود دارد. ما به يك دليل عقلي در بالا اشاره كرديم. چون ولايت فقيه به معناي ولايت فقاهت بعضي ولايت مكتب و كامل و جامع الهي و اسلامي است، بازگشت چنين ولايت، قيوميتي به ولايت خداوند و قيوم بودن او است. وجه اشتراك فقيه با امام معصوم (ع)، بُعد اجراي احكام و اداره جامعه اسلامي است. ولايت فقيه، ولايت مديريتي بر جامعه اسلامي است كه بدين منظور اجراي احكام و تحقق ارزش‏هاي ديني و شكوفا ساختن استعدادهاي افراد جامعه و رساندن آنان به كمال در خور صورت مي‏گيرد. تفاوتي بين فقيه و امام معصوم (ع) از جهت اجراي احكام و اداره جامعه اسلامي نيست. همان گونه كه اگر در زمان وجود امام معصوم و حاكميت و ولايت او، از طرف امام معصوم، فرماندار يا حاكمي براي شهري معين مي‏شد، مردم آن شهر و منطقه ملزم به اطاعت از آن حاكم و فرماندار بودند، همين مسئله در زمان غيبت امام، در حد گسترده‏تر از يك شهر قرار دارد، بنابراين همان وظايف و حقوقي كه بدين بُعد مربوط است، براي فقيه ثابت مي‏باشد، مگر اين كه از جمله شؤون مختص به معصوم باشد. با توجه به اهميت جايگاه ولايت هر شخصي نمي‏تواند عهده دار اين وظيفه خطير شود، بلكه شرايط ذيل در فقيه لازم مي‏باشد: 1 - اجتهاد مطلق، 2 - عدالت مطلق، 3 - قدرت مديريت و رهبري، در عصر غيبت فقيهان جامع الشرايط نزديك‏ترين انسان‏ها به امامان معصوم از حيث شرط علم و عدالت و تدبير و لوازم آن مي‏باشند. تفاوت بين ولايت معصومين (ع) و فقيه در اين است كه بيعت با پيامبر (ص) و امام معصوم هيچ گاه قابل زوال نيست، زيرا آنان از مقام عصمت در علم و عمل برخوردارند، ولي بيعت با فقيه حاكم اولاً تا زماني است كه امام معصوم ظهور نكرده باشد. ثانياً تا زماني است كه در شرايط رهبري خللي وارد نشده باشد. اگر قصوري از ناحيه ولي فقيه در شرايط و وظايف ايجاد شود، خود به خود از مقام خويش عزل شده است. از اين سخن كه حرف ولي فقيه مانند حرف امام معصوم است، بدين معنا است كه در شؤون حكومتي و اداره امور اجتماعي و مسائل ديني، همان طور كه اطاعت از معصوم واجب است، اطاعت از ولي فقيه نيز واجب مي‏باشد. انجام گناه توسط ولي فقيه بر سه قسم است: اول: اگر ولي فقيه (كه معتقد هستيم معصوم نيست) گناهي عمداً مرتكب شود و از آن گناه توبه نكند، به طور خودكار از مقام خويش منعزل و برداشته مي‏شود. قسم دوم: اگر گناهي را مرتكب شود و بعد توبه كند، اشكال ندارد، البته با توجه به اين كه ولي فقيه انسان فرهيخته‏اي است كه ساليان سال با مجاهدت نفس و ترك هواي و هوس و پشت كردن به دنيا، شايستگي لازم براي اين مقام را كسب نموده و توسط خبرگان رهبري، اين شرايط احراز شده است. از چنين شخصي كمتر احتمال گناه و خطا مي‏رود، هر چند كه معصوم نيست. قسم سوم: از ديگر سو در مواردي احتمال دارد تصميماتي گرفته باشد كه با گذشت زمان، نادرست بودن آن ثابت شود و به اشتباه خويش اعتراف كند كه اين قسم هيچ خللي در رهبريش ايجاد نمي‏كند، بنابراين در هر حال، چون فرض اشتباه و خطا در ولي فقيه وجود دارد، اطاعت و فرمانبرداري از او تا زماني است كه برخلاف حكم الهي و فرمان خداوند و دستورهاي دين مبين اسلام عمل نكند، در غير اين صورت اطاعت از او لازم و واجب نخواهد بود. براي اطلاع بيشتر به كتاب ولايت فقيه استاد فرزانه آيت الله جوادي آملي رجوع نماييد. اين نوشتار تماماً، برگرفته از اين كتاب مي‏باشد. پي‏نوشت‏ها: 1 - شيخ كليني(ره)، اصول كافي، ج 1، ص 168، ح 1. امیدوارم به پاسخ خود رسیدهخ باشید. موفق و مؤید و پیروز باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.