چرا حضرت علی می فرماید از مشورت با زنان بپرهیزید و در مواردی زنان را ناقص میداند.آیا ایشان در مورد حضرت...

چرا حضرت علی می فرماید از مشورت با زنان بپرهیزید و در مواردی زنان را ناقص میداند.آیا ایشان در مورد حضرت زهرا هم چنین فکر می کرد؟ لطفا در مورد این که این سخنان در وصف عایشه است ، پاسخ ندهید.
يکشنبه، 4 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

چرا حضرت علی می فرماید از مشورت با زنان بپرهیزید و در مواردی زنان را ناقص میداند.آیا ایشان در مورد حضرت...

( تحصیلات : دیپلم ، 20 ساله )

چرا حضرت علی می فرماید از مشورت با زنان بپرهیزید و در مواردی زنان را ناقص میداند.آیا ایشان در مورد حضرت زهرا هم چنین فکر می کرد؟
لطفا در مورد این که این سخنان در وصف عایشه است ، پاسخ ندهید.


با عرض سلام خدمت خواهر گرامی! در پاسخ به سوال شما ابتدا یک جواب مختصر می آورم و اگر قانع نشدید پاسخ مفصل آن را ملاحظه فرمایید: 1-جواب مختصر: در خطبه 80 نهج البلاغه فرمايش امير المومنين ( چنين آمده است . " معاشر الناس اِنَّ النساء نواقِصُ الايمان ، نواقص الحُظُوظ، نواقص العُقول" كه مقصود از فرمايش ايشان مذمت مطلق زنان از حيث زن بودن و خلقتشان نيست. به صراحت آيات قرآن كريم موجودات از حيث خلقت هيچگونه نقصي ندارند" الذي احسن كل شيئ خلقه" مراد از فزمايش حضرت علي( قرار گرفتن زنان در جايگاهي است كه نبايد در آن قرار بگيرند و اِلّا نامناسب و ناقص ديده خواهند شد، مانند اينكه شيشه در بناي ساختمان بجاي ستونهاي آهني قرار بگيرد يا آب حيات بخش به جاي نوشيده شدن در ريه ها موجب خفگي گردد و يا هواي فرح بخش به بجاي شش ها در رگ تزريق شود . كلمات امير المومنان ( مربوط به اين پيام كلي درباره زنان است كه در حادثه جنگ جمل مسلمين اقتدا به عايشه نمودند و او را رهبر خود برگزيدند و از آنجا كه زن به عنوان برترين نعمتهاي الهي در غير محل خود به نقمتي بدل خواهد گشت و اوصافي نامناسب مي يابدكه بايد از آن حذر نمود چنين جملاتي درباره آنها گفته شده است و چنانچه جملات علي ( درباره زنان پارسا بويژه فاطمه زهرا ( در كنار يكديگر قرار گيرند بيشتر روشن خواهد شد كه سخنان ايشان مربوط به زن از آن جهت كه زن است و خلقتي غير از مرد دارد نمي باشد از جمله فرمايشات مولا درباره فاطمه زهرا"خير عون للتقوي" بهترين كمك در تقواي الهي است و نيز ارادت و محبت زائد الوصف ايشان به شخصيت فاطمه زهرا ( نمونه هايي از اين حقيقت مسلم است. وجوه ديگري براي فرمايشات علي (‌ دركلمات علماي اسلام ذكر گرديده است كه اشاره به برخي از آنها به عنوان نمونه خالي از فايده نيست ."گاهي گفته مي شود كه عقل مرد بيش از عقل زن است و تجارب گذشته و حال نيز مويد اين مطلب مي باشد ، اين موضوع را مرحوم علامه طباطبائي - رضوان الله تعالي عليه- در تفسير شريف الميزان آورده و مشخص فرموده است ، آن عقلي كه در مرد بيش از زن است يك فضيلت زائده است نه معيار فضل . توضيح مطلب اين كه عده اي گفته اند عقل در اسلام معيار كمال انساني است يعني هر كس كه عاقلتر است به كمال زنها به خدا نزديك تر هستند . در صورتي كه اين استدلال تمام نيست بلكه مغالطه اي است كه در اثر اشتراك لفظ رخ مي دهد . چون عقل به صورت اشتراك لفظي بر معاني گوناگون اطلاق مي شود ، لذا بايد اولا روشن شود كدام عقل معيار كمال انساني و قرب الهي است و ثانيا در كدام عقل زن و مرد با يكديگر اختلاف و تفاوت دارند ؟ خلاصه آن كه اگر بين زن و مرد تفاوتي از نظر عقلي باشد ،در مورد عقل ابزاري است يعني عقلي كه انسان با او بتواند علوم حوزوي و دانشگاهي را فراهم بكند تا چرخ دنيا بچرخد . لذا نمي گويند متخصص و اعلم به خدا نزديك تر است ولي مي گويند اتقي به خدا نزديك تر است . همان گونه كه تفصيلا خواهد آمد دوشأن اساسي ديگر در انسان ظهور دارد : عقل نظري و عقل عملي با يك شان مي فهمد و با شان ديگر كار انجام مي دهد . يقين جزم، مظنّه ،وهم، خيال و مانند آن جزء شؤون و شعب عقل نظري است ، اما نيّت ،عزم ،اخلاص ، اراده ، محبت ، تولّي ،تبرّي ، تقوي ، عدل و مانند آن جزو عقل عملي است كه همين معيار فضيلت است ، لذا اَعلم افضلِ عندالله نيست ولي اتقي ، افضل عندالله است و اگر كسي در مسائل علمي عاقل تر بود گرچه در شوون دنيايي گرامي تر و محترم تر است و كارها را بايد به او واگذار كرد ، و در امور دنيوي از او بايد تقليد كرد تا چرخ نشئه طبيعت با نظم بگردد اما چنين نيست كه اين شخص پيش خدا هم مقرب تر باشد ." (1) علامه طباطبايي ( در تفسير شريف الميزان در اين باره فرموده اند :"مشاهده و تجربه چنين حكم مي‌كند كه مرد و زن دو فرد از يك نوع واحدي كه انسانيت است مي‌باشند، چه آنكه تمام آثاري كه در مرد مشاهده مي‌گردد در زن نيز بدون هيچ گونه تفاوتي مشاهده مي‌شود، و شكي نيست كه هرگاه آثار يك نوع در موجودي مشاهده شد ناچار منشاء و موضوع آن آثار كه همان نوعيت باشد، در آن موجود نيز محقق خواهد بود، بلي ممكن است كه اصناف يك نوع واحد در بعض آثار مشتركه از نظر شدت و ضعف با هم مختلف گردند و اين اختلاف موجب اين نمي‌شود كه اصل نوعيّت را در يك صنف منكر شويم و از همين جا به دست مي‌آيد كه هر كمال نوعي را كه، يك صنف مي‌تواند آن را به دست آورد صنف ديگر نيز قدرت به دست آوردن آن را دارد و از اين كمالات يكي هم تكاملي است كه به وسيلة ايمان به خدا و اطاعت فرمان او حاصل مي‌شود و با اين ترتيب، بهترين و جامع‌ترين كلمه‌اي كه اين معني را افاده فرموده همين آية شريفه است كه مي‌فرمايد "اني لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او اُنثي بعضكم من بعض"(2) ــــــــــــــــــــــــــ 1ـ زن در آينة جمال و جلال / آيت الله جوادي آملي / ص 249 ـ 255 2ـ تفسير الميزان /ج4/ ص 152 و 153 ------------------------------------------------- 2- جواب مفصل: آري زن و مرد از نظر ارزش انساني برابرند، ليكن يك سري تفاوت هايي دارند كه در ذيل به آن اشاره خواهد شد. قبل از آن كه به سئوال شما پاسخ بگوييم، به بيان دو نكته مي‏پردازيم: نكته اول: رواياتي كه در مورد مذمت برخي از زنان وارد شده، همه آن‏ها، يا اكثر و عمده آن‏ها از امام علي‏عليه‏السلام نقل شده است. دقت در اين امر به ما كمك مي‏كند كه به اوضاع زمان امام علي‏عليه‏السلام بيانديشيم، زيرا همان گونه كه آيات قرآن شأن نزول دارد و دانستن اسباب نزول در فهم و درك مراد خداوند به ما كمك مي‏كند، روايات هم شأن صدور دارند و پي بردن به اسباب صدور در پي بردن به معنا و مراد معصومان‏عليهم‏السلام به ما كمك شاياني مي‏كند. خطبه هتشاد نهج البلاغه را حضرت اميرعليه‏السلام بعد از فراغ از جنگ جمل بيان نمودند. از جمله محمد بن علي، معروف به ابوطالب مكي متوفاي سال 386 ه' ق اين نكته را متذكر شده است. بعد از او سيد (1) گردآورنده نهج البلاغه در آغاز به اين نكته اشاره نموده است. حال به ياد داشته باشيم كه اولين عامل درگيري و ناامني در حكومت علوي، يك زن بود به نام ام المؤمنين عايشه. وي از مقام ام المؤمنين بر ضد امام علي‏عليه‏السلام بهره گرفت. او نسبت به علي دلي پركينه داشت كه اين حقد و كينه او باعث آتش افروزي در جنگ جمل شد و حرمت‏ها را شكست و خون ده‏ها هزار انسان را در راه احساسات زنانه‏اش به هدر داد و جنگ‏هاي صفين و نهروان را به وجود آورد. خود حضرت در خطبه ديگري به مذمت مرداني پرداخته است كه فريب عايشه را خوردند و به خونريزي و جنگ رو آوردند: "كنتم جند المرأة و اتباع البهيمة".(2) نكته دوم: اگر در اين خطبه از نقص عقل زنان ياد شده، در موارد ديگر از مردان نيز ياد شده است. نه كمال عقل در انحصار مردان است، و نه نقص عقل در انحصار زنان. هم بين زنان عده‏اي به كمال عقل راه يافته‏اند و هم ميان مردان برخي به ضعف و نقص عقل مبتلا شده‏اند. امام علي‏عليه‏السلام فرمود: "اعجاب المرء بنفسه برهان نقصه و عنوان ضعف عقله؛(3) مردي كه خودپسند است، عقلش ناقص و ضعيف است". نيز فرمود: "اعجاب المرء بنفسه حمق؛(4) خودپسندي مرد دليل حماقت و بي خردي او است". حضرت در مذمت كوفيان فرمود: "فأنتم لا تعقلون؛(5) شما مردان كوفه عاقل نيستيد". نيز در مذمت مردم‏ بصره فرمود: "خفت عقولكم؛ (6)عقل‏هاي شما سست است". اينك پاسخ به سؤال شما: جواب را در پنج بخش بيان مي‏داريم: 1 - از نظر سند و انتساب اين روايت به امام معصوم: برخي در سند و انتساب خطبه يا روايت نقصان عقل به ا مام معصوم ترديد جدي به خرج داده و گفته‏اند: از اين كه مضمون اين روايت با بسياري از آيات و روايات ديگر، نيز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلكه مردود است. (7) 2 - از جهت عموميت گفته‏اند: اين سخن از جهت دلالت منطقي به صورت قضيه موجبه كليه نيست؛ يعني مراد تمامي زنان نيستند، بلكه اشاره به برخي زنان دارد. يكي از نويسندگان در توضيح و شرح خطبه مذكور مي‏نويسد: "شك نيست كه خطبه بالا يك قانون كلي و همگاني درباره عموم زنان نيست؛ بلكه با توجه به اين كه اين خطبه بعد از جنگ جمل و آن همه خون ريزي‏هايي كه توسط "عايشه" رخ داد، از امام صادر شده، درباره دسته خاصي از زنان است كه در اين گونه مسيرها گام بر مي‏دارند وگرنه چه كسي مي‏تواند انكار كند كه در پيشرفت اسلام زنان بزرگ و با شخصيتي همچون خديجه بانوي اسلام، فاطمه زهرا و زينب كبري و جمعي از زنان مبارز و دانشمند مانند سوده همدانيه شركت داشته‏اند و براي پيشرفت اسلام و اجراي حق و عدالت بزرگ‏ترين فداكاري را به خرج داده‏اند، و با ايماني محكم و تفكري عالي، مردان خود را با تمام وجود در اين مسير حمايت مي‏كردند".(8) محمد جعفر امامي و محمد رضا آشتياني، ترجمه گويا و شرح فشرده‏اي بر نهج البلاغه، زير نظر ناصر 3 - از نظر برداشت و پيام: خداوند حكيم در خلقت جهان موجودات را حكيمانه آفريده؛ يعني هر موجودي را به تناسب موقعيت و مسئوليتي كه بايد عهده‏دار آن باشد، آفريده است، مثلاً چشم را ظريف اما استخوان‏هاي اطراف آن را سخت و محكم آفريده است. در سيستم بدن هر عضوي به تناسب با وظيفه‏اش آفريده شده است تا اين مجموعه اعضا با اين تناسب و دقت حكيمانه بتوانند در كنار يكديگر در سيستمي واحد، هر كدام وظيفه خود را به انجام برسانند. اين مربوط به يم سيستم اندامواره‏اي چون بدن است، حال در سيستم اندامواره بزرگ‏تري به نام اجتماع بشري نيز همين حكمت و ظرافت لحاظ شده است. واقعيت اين است كه در نظام آفرينش براي هر يك از مردان و زنان وظايف و مسئوليت‏هاي تكوين ويژه‏اي در نظر گرفته شده و خداوند حكيم با تناسب همان وظايف، خصائص و قوت و ضعف هايي در خلقت هر يك لحاظ كرده است. به همين جهت است كه خصوصيات رواني و جسمي زنان با مردان متفاوت است. زن با توجه به زن بودنش وظايفي را برعهده دارد، و خداوند خصوصيات روحي و عاطفي و توان جسمانيش را در راستاي آن آفريده است. براي مرد با توجه به مرد بودنش وظايف قرار داده و خصوصيات رواني و جسمي او متناسب با همين وظايف آفريده شده است. اين سخن روشن و عقل پسند است و در آن ترديدي نيست. امام علي‏عليه‏السلام در خطبه مذكور مي‏خواهد اين پيام را به گوش جهانيان برساند كه از جنس مادينه توقع و انتظار انجام وظايف نرنيه را داشتن خطا است و برعكس از جنس نرنيه توقع انجام وظايف مادئيه نيز نارواست. به قول شاعر: جهان چون چشم و خط و خال و ابروست كه هر چيزش به جاي خويش نيكوست سخن حضرت در مقام گوشزد كردن به وظايف هر يك است. 4 - از نظر شيوه استدلال: برخي سخن و شيوه استدلال امام علي‏عليه‏السلام را در خطبه مذكور، از نوع "جدل" دانسته‏اند. شايان ذكر است كه جدل آن نوع استدلالي است كه مقدمات آن از مسلّمات است و آن را مخاطب قبول دارد. در اين سخن امام علي‏عليه‏السلام خواسته است از اعتقاد و دانسته مردم آن زمان مبني بر وجود برخي از نقص‏ها در وجود زنان بهره بگيرد و به آنان متذكر بشود: اين كه خود مي‏دانيد و قبول داريد كه زنان از نقص هايي بهره مندند، پس چرا تابع فلان زن شده و شعله‏هاي آتش جنگ جمل را با همكاري خودتان تقويت نموده‏ايد!(9) اين سخن تقويت مي‏شود با جمله‏اي كه از حضرت در ذيل خطبه نقل شده است كه اشاره دارد به زني همانند عايشه كه نزد آنان خيلي محترم و نيكوكار شمرده مي‏شد. حضرت مي‏فرمايد: حتي اگر زني را [ همانند عايشه ] نيكوكار پنداشته‏ايد، مواظب و برحذر باشيد مبادا همانند اطاعت از او در جنگ جمل، دنيا و آخرت خويش را تباه نماييد. نيز تقويت مي‏شود با عنايت به اين كه اين خطبه بعد از جنگ جمل و با توجه به مسائل بوجود آمده بعد از جنگ‏افروزي عايشه بيان شده است. 5 - از واقعيت: واقعيت اين است كه بين جنس نرينه و مادينه الف: از نظر اعضاء و جوارح؛ ب: از نظر احساسات و عواطف و تمايلات و اخلاق؛ ج: از نظر فعاليت‏هاي خردمندانه و تفكر، تفاوت هايي وجود دارد. از نظر اعضا و جوارح: ممكن است برخي تصور كنند كه مرد و زن تنها در اعضايي كه مربوط به جنسيت آن دو است، تفاوت دارند و در ديگر اعضا و جوارح تساوي و يكساني حكمفرما است. در حالي كه واقعيت جز اين است. آن دو جنس در تمامي اعضا و جوارح با يكديگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحي كه به عضو جنسي و توليد مثل مربوط است و چه غير آن، رويش مو در بدن زن و مرد، چربي زير پوست، بافت‏ها، ظرافت و ضخامت پوست، شكل استخوان‏ها، وزن حجمي استخوان‏ها، مقدار مواد آلي و كاني در استخوان‏ها، درشتي عضلات، زور بازو، شكل هندسي و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، قد، وزن، ارتعاشات صوتي، زير و بم صدا، جثه، ترشحات بدن، ميزان گلبول‏هاي قرمز و سفيد در خون، گنجايش و حجم ريه و الگوي رشد جسماني در آغاز از دو جنس نرنيه و مادنيه. خلاصه اين كه همه چيز در زن و مرد متفاوت است. ريشه اين تفاوت‏ها در فعاليت‏هاي غددي نهفته است. تفاوت فعاليت‏ها و ترشحات غدد درون ريز و هورموني بين دو جنس نرنيه و مادنيه به قدري زياد است كه بدون استثنا تمامي اعضا و جوارح زن و مرد را از هم مجزا مي‏كند، به گونه‏اي كه آزمايشگاه به راحتي مي‏تواند تشخيص دهد اين خون، يا ادرار و يا ديگر ترشحاتي كه از بدن يك نفر به دست آمده است و حتي يك تار مو، مربوط به زن است يا مرد.(10) از نظر احساسات و عواطف، تمايلات و اخلاق: بنا به گفته روانشناسان، محبت، رفتار انفعالي، رفتار عاطفي و حمايت كننده را از ويژگي‏هاي زنانه و در مقابل، پرخاشگري، استقلال، رقابت، سلطه و حاكميت را از ويژگي‏هاي مردانه برشمرده‏اند.(11) نيز گفته‏اند داشتن ولي پر مهر و عاطفه و احساساتي آتشين، جلوه گري، دلربايي، آرايش گري و دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زينتي از خصائص زنان است. (12)زن براي اين كه نشان دهد جلوه كردن و دلبري در انحصار غريزه او است، به زيور و آرايش علاقه نشان مي‏دهد و در برابر مغازه‏هاي زرگري و لباس و پارچه فروشي، پاهايش شل مي‏شود. (13) زن در تقليد، مدپرستي، تجمل پرستي، خنده وگرنه از مرد پيش‏قدم است. (14) زنان به جهت اين كه از نيروي احساس و عاطفه بيشتري بهره مندند، از صحنه‏هاي احساسي و عاطفي بيشتر تحت تاثير قرار مي‏گيرند و به هيجان مي‏آيند.(15) ريشه اين اختلاف: از اختلافات در اعضا و جوارح زن و مرد، تفاوت‏هاي احساسي، عاطفي، تمايلي و اخلاقي پديد مي‏آيد. چون كه غدد تناسلي در زن و مرد متفاوت است و اين غده‏ها افزون بر تأثيرات جنسيتي، تأثيرات عاطفي و احساسي متفاوتي در دو جنس نر و ماده مي‏گذارند، سرانجام به تمايز شخصيت اين دو جنس منجر مي‏شود. به عنوان مثال ترشح بيضه‏ها موجب تهور و جوش و خروش مي‏گردد و اين همان خصايصي است كه گاو نر جنگي را از گاوي كه در مزارع براي شخم به كار مي‏رود، متمايز مي‏سازد (16) تنها با زياد يا كم شدن يكي از ترشحات بدن يا يكي از عناصر متابوليكي هر چند ناچيز باشد، اخلاق، رفتار و شخصيت آدمي را دگرگون مي‏سازد. از اين سخن نتيجه مي‏گيريم و مي‏گوييم: با توجه به دامنه وسيع در تفاوت‏ها كه بين زن و مرد در همه چيز وجود دارد( كه تفاوت تر ترشحاتي غدد، جزئي از آن است) مي‏گوييم: بايد اذعان نمود كه لازم است زن، زن باشد و مرد، مرد. هر يك به وظايف و مسئوليت‏هاي خويش.(17) اما از نظر فعاليت‏هاي خردمندانه و تفكر گفته‏اند: اين روايت ناظر به عقل حسابگري زنان است كه در مقايسه با مردان كم‏تر است؛ يعني واقعيت اين است. نه زياده روي در مورد حمايت از زنان درست است و نه نقطه مقابلش كه به زنان ظلم روا داشته شد. همان گونه كه اگر كسي در مقام مقايسه، مرد را از نظر عاطفه، از زن ناقص يا كم تر بداند، خطا نكرده و گفتارش خلاف واقع نيست، همين طور در بعد عقلاني اگر زن را نسبت به مرد كم تر بداند، خطا نكرده است و گفتارش خلاف واقع نيست. بيان اين سخن: اولاً: اين سخن در پي بيان يك قضيه موجبه كليه‏اي كه استثنا نداشته باشد، نيست. همان گونه كه در بخش دوم بيان شد، نه تمامي مردان از نظر عقل بر تمامي زنان برتري دارند و نه نقص عقل در انحصار زن مي‏باشد و كمال عقل در انحصار مرد است، بلكه اين سخن درصدد بيان يك واقعيت است و آن اين كه: وجه غالب در كنش‏هاي مردان رفتارهاي حسابگرانه و وجه غالب در كنش‏هاي زنان رفتارهاي مهرانگيز و عاطفي و احساسي است. اين مطلق نيست، بلكه نسبي است. ثانياً: هر يك از اين دو نيروي عاطفه و عقل حسابگرايانه در جاي خويش نيكو، پسنديده و ضروري است. قوت هر يك از اين دو در يك فرد نه دليل بر خوبي او است و نه دليل بر بدي. نيز ضعف هر يك از اين دو نه دليل بر خوبي و نه دليل بر بدي او است. در واقع قوت و ضعف اين دو در دو جنس نرنيه و مادنيه نوعي تقسيم كار و تقسيم وظايف و مسؤوليت‏هاي تكوين و طبيعي است. به هيچ وجه مرد نمي‏تواند از عهده وظايف مهرانگيز و عاطفي زن برآيد و برعكس، زن نمي‏تواند از عهده وظايف حسابگرايانه مرد برآيد. موفقيت اصلي زن در وظايف خويش است كه در راستاي وديعه تكوين وي قرار دارد و موفقيت اصلي مرد نيز در اموري است كه همگون با قواي تكوين اش مي‏باشد. در طبيعت و قوانين تكوين بين مردان و زنان كارها تقسيم شده است. چرا ما در نظام تشريع آن را نپذيريم؟ سخن امام علي‏عليه‏السلام درباره زنان هشدار دهنده است كه نبايد از آنان انتظار حركتي مردگونه داشت، چون كه زنان سراپاشور و احساس و عاطفه‏اند؛ در برخورد با آنان نبايد انتظار حسابگرانه‏هاي مردانه را داشت، بلكه مي‏بايست دقيقاً همگام با وظايف تكوين تقسيم كار را پذيرفت و روانشناسي زنان را در نظر داشت. ثالثاً: عقل مورد بحث، عقل ارزشي نيست، بلكه عقل سنجش است. توضيح: عقل يك وقت عقل سنجش يا نظري است كه مايه تكليف است و هر انسان مكلفي مي‏بايست بهره‏اي از آن داشته باشد تا مشمول تكليف گردد. اين در دختران زودتر از پسران شكوفا مي‏شود، بدين جهت دختران سن تكليفشان چند سال قبل از پسران است. معناي ديگر عقل، عقل عملي يا ارزشي است. اين عقل است كه در روايات از آن تمجيد شده است. اين عقل آدمي را به عبادت خدا وامي‏دارد و مايه تحصيل بهشت است. (العقل ما عبد به الرحمان و اكتسب به الجنان) (18)اين عقل به منزله عقال (زانو بند شتر) هواهاي نفساني را كنترل مي‏كند. [ در چنين عقلي مردان بر زنان برتري ندارند، بلكه از پاره‏اي روايات برتري فهميده مي‏شود.(19) در عقل نظري يا سنجشي به عقيده برخي روانشناسان، پسران از يك سن خاصي بر دختران سبقت مي‏گيرند. (20) حال در علت تفاوت زن و مرد در اين عقل حسابگري: ممكن است برتري مردان بر زنان در عقل سنجشي، ناشي از تفاوت آنان در محيط كار و تجربه باشد؛ يعني از نظر ذات و استعداد كاملاً يكسان هستند، كسي چون زنان به جهت وظايفي كه طبيعت بر عهده زنان گذاشته است، كم تر از مردان در اجتماع حضور و فعاليت دارند و كم تر از مردان، تجارت و فعاليت‏هاي اقتصادي بازاري دارند، بدين جهت مردان در عقل تجربي بر زنان سبقت گرفته‏اند. ممكن است اين برتري نه از جهت تجربه، بلكه از جهت ظرفيت وجودي مردان باشد، چون واقعيت اين است كه وزن، حجم و ظرفيت مغزي زنان نسبت به مردان متفاو ت است. در خور توجه است كه زنان در تمام نژادها ميزان ظرفيت، حجم و مقدار نخاعي آن ان از مردان كمتر است. به همان نسبت در همه نژادها قدشان از مردان كوتاه تر است. مغز زن در تمامي نژادها صد تا دويست گرم از مرد كم تر است. اين سبب اختلاف مردان با زنان در عقل و درك نظري آنان مي‏گردد. هورمون‏ها، غدد تناسلي، بافت‏ها، وضعيت اندام، وزن مغز، مقدار قد، دوران بارداري و هزاران فعاليت‏هاي فيزيولوژي و رواني در درك آدمي مؤثر است. شايد بتوان گفت: اگر حسابگري‏هاي زاده از برآوردهاي عقلي خشك در انساني به نام مادر باشد، فرزند دچار نابساماني تربيتي و كمبود عاطفي مي‏گردد. (21) در علوم پزشكي ثابت شده كه بدن‏ها دربست در اختيار غدد و ترشحات غددي قرار دارند، و اعمال اين‏ها نيز توسط سلسله اعصاب كنترل مي‏شود، و سلسله اعصاب، مركزي و فرماندهي دارند و اين مركز فرماندهي نزد زنان و مردان متفاوت است. در مردان در ناحيه پيشاني رشد بيشتري يافته و در زنان در منطقه "هيپوتالاموس" رشد و نمو زيادتري دارد. نيز ثابت شده كه پيشاني مركز تعقل و تفكر است و "هيپوتالاموس" مركز عاطفه و احساسات است، و تمام اين‏ها با هم همكاري مي‏كند. بنابراين جا دارد كه واقع بين باشيم و از واقعيت‏هاي موجود، قضاوت واقعه بينانه در مورد مردان و زنان داشته باشيم و بگوييم: گويا مرد بر دريايي از تعقل و تفكر نشسته و زن بر اقيانوسي از عاطفه و احساسات.(22) حال با اين توضيحاتي كه بيان داشته‏ايم، خود منصفانه قضاوت نماييد سخن امام علي‏عليه‏السلام از واقعيت به دور است يا منطبق با آن؟ پي نوشت ها : 1 - قوت القلوب، ج1، ص 282. 2 - نهج البلاغه، خ13. 3 - غررالحكم ، آمدي ج2، 109. 4 - همان، ج1، ص 311. 5 - نهج البلاغه، صبحي صالح، خ34. 6 - همان، ج14. 7 - كتاب نقد، جمعي از نويسندگان، ج12، ص 268. 8 - محمد جعفر امامي و محمد رضا آشتياني، ترجمه گويا و شرح فشرده اي بر نهج البلاغه ، زير نظر ناصر مكارم شيرازي، ج1، ص 389 - 390. 9 - كتاب نقد، همان، ص 268 و 269. 10 - دكتر سيد رضا پاك نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبران، ح19، ص 280 - 293. 11 - روانشناسي رشد، ج اول، ص 330، از انتشارات سمت. 12 - دكتر سيد رضا پاك نژاد ، اولين دانشگاه و آخرين پيامبران، ح19 ، ص 281. 13 - همان، ص 294. 14 - همان، ص 294 و 295. 15 - كتاب نقد، ج12، ص 59. 16 - كتاب نقد، ش 12، ص 58. 17 - دكتر پاك نژاد، همان، ح9، ص 280. 18 - كليني، اصول كافي، ج اول، كتاب عقل و جهل. 19 - وسايل الشيعه، ج20، ص 168؛ من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 468. 20 - روانشناسي رشد، ج1، ص 231. 21 - كتاب نقد، ش12، ص 59 - 60. 22 - دكتر سيد رضا پاك نژاد، همان، ج19، ص 299 - 300. موفق و مؤید و پیروز باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.