آ

با سلام..دختر 27 ساله و مجرد هستم.لیسانس حقوق دارم..در...

با سلام..دختر 27 ساله و مجرد هستم.لیسانس حقوق دارم..در زندگی با مشکلات عدیده ای رو به رو شدم ..از بیماری جسمی گرفته تا مشکلات شغلی ..اما الان با مشکلاتم کنار آمده ام...تنها چیزی که به شدت مرا اذیت می کند عدم تمرکز حواس است..دائم در فکر فرو می روم...ممکن است کسی با من صحبت کند و من اصلا متوجه حرفهای او نشوم چون دارم فکر می کنم و .....می خواهم ادامه تحصیل دهم اما وقتی کتابی را بر می دارم به محض 2 صفحه خواندن حواسم پرت می شود و به چیزهای دیگری فکر می کنم...این عدم تمرکز حواس موجب فراموشکاری من هم شده..گاهی اوقات چیزهای خیلی ساده را فراموش می کنم و در مورد مسائل عادی به قول معروف گیج هستم...دچار دلهره و اضطرابم چه کنم؟
چهارشنبه، 18 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

آ

با سلام..دختر 27 ساله و مجرد هستم.لیسانس حقوق دارم..در...

آ ( تحصیلات : لیسانس ، 27 ساله )

با سلام..دختر 27 ساله و مجرد هستم.لیسانس حقوق دارم..در زندگی با مشکلات عدیده ای رو به رو شدم ..از بیماری جسمی گرفته تا مشکلات شغلی ..اما الان با مشکلاتم کنار آمده ام...تنها چیزی که به شدت مرا اذیت می کند عدم تمرکز حواس است..دائم در فکر فرو می روم...ممکن است کسی با من صحبت کند و من اصلا متوجه حرفهای او نشوم چون دارم فکر می کنم و .....می خواهم ادامه تحصیل دهم اما وقتی کتابی را بر می دارم به محض 2 صفحه خواندن حواسم پرت می شود و به چیزهای دیگری فکر می کنم...این عدم تمرکز حواس موجب فراموشکاری من هم شده..گاهی اوقات چیزهای خیلی ساده را فراموش می کنم و در مورد مسائل عادی به قول معروف گیج هستم...دچار دلهره و اضطرابم چه کنم؟


مشاور: خانم سعیده صفری

باسلام. خواهر گرامی با اینکه در متن سوال از تمرکز حواس به عنوان مشکل اصلی خود نام برده اید ولی چون ماهیت افکار شما در ارائه ی راه حل بسیار مهم است اینگونه استنباط می کنم که با توجه به اینکه از ظاهر مشکلات متعدد با موفقیت گذشته اید ، ولی افکار مربوط به این مشکلات هنوز همراه شما هستند. و اگر این افکاری که هم اکنون ذهن شما را مشغول کرده اند مربوط به وقایع گذشته باشند باید این را بدانید که ذهن افراد متفاوت در ورود افکار به ذهنشان کاملا مشابه هم عمل می کنند یعنی اگر هر کس دیگری هم جای شما بود این افکار به سراغش می آمدند . منتها تنها ، تفاوت در یک مسئله است. تفاوت میان یک نفر که با وجود هجوم افکار می تواند به مسائل روزمره اش رسیدگی کند و آسیب خاصی نبیند و افرادی که اکثر وقت روزمره شان مشغول فکر کردن به این مسائل هستند به طوری که اغلب نمی توانند یک کار را به پایان برسانید، نمی توانید به راحتی به محتوا و متن حرف های دیگران گوش دهید، اغلب حواسشان پرت می شود، نمی توانند برای مدت طولانی بر روی یک کار تمرکز کنند، احتمالا زود از کارها خسته می شوند و فعالیت های مورد علاقه شان را سریعا تغییر می دهند، در این است که افراد گروه اول این افکار را پذیرفته اند یعنی به این باور رسیده اند که وجود این افکار بعد از این حوادث طبیعی است و ممکن است چند مدتی ذهنم را درگیر کنند . ولی افراد دوم که شما هم جزء این دسته قرار می گیرید ، این افکار را غیر طبیعی دانسته یعنی اینگونه می اندیشند که نباید در مورد مسائل گذشته یا آینده زیاد فکر کنند به همین خاطر بعد از پیداش افکار ناخودآگاه سعی می کنید آنها را از بین ببرید یا به آنها فکر نکنید ؛ همین موضوع باعث می شود بیشتر به آنها بیاندیشید ؛ شاخ و برگ بیشتری به آنها بدهید و هر طور شده سعی کنید آنها را از بین ببرید. همین امور ماندگاری و شدت آنها را بیشتر میکنند. خود وجود این افکار در ذهن شما کاملاً‌ طبیعی و سالم است. اما چیزی که باعث مشکل شما شده است واکنش شما نسبت به این افکار است. افکار مشابه افکار شما یا به طورکلی افکار مزاحم به ذهن هرفردی وارد می شود؛ اما اکثر افراد معمولاً‌ به این افکار اعتنایی نمی کنند یا به قول معروف، روی آن مانور نمی دهند و تمرکز نمی کنند. به همین دلیل است که حتی شاید خیلی از افراد اظهار داشته باشند که اصلاً افکار مزاحمی ندارند. در واقع همه ی افراد، افکار مزاحم را دارند ولی اکثریت مردم اینقدر نسبت به این افکار، بی اعتنا هستند که اصلاً متوجه گذر آن ها از ذهنشان هم نمی شوند. شاید یک مثال بتواند منظورم را بهتر منتقل کند؛ ذهن ما شبیه یک اتوبان بزرگ است و افکار مزاحم، شبیه اتوموبیل هایی هستند که با سرعت از این اتوبان عبور می کنند. اگر ما فقط مشاهده گر این اتوبان باشیم و کاری با اتوموبیل هایی که عبور می کنند، نداشته باشیم، هیچگاه شاهد ترافیک یا مسدود شدن این اتوبان نخواهیم بود. اما هنگامی که جلوی یک یا چنداتوموبیل را بگیریم، در عرض چنددقیقه، ترافیک سنگینی ایجاد می شود. این قضیه در مورد افکار مزاحم هم دقیقاً‌ مصداق دارد. اگر روی این افکار، تمرکز کنید و دل به دل آن ها بدهید، در ذهن شما پایدار خواهند شد و ریشه خواهند دواند. ولی اگر روی آن ها متمرکز نشوید، به ذهن شما می آیند و از ذهن شما هم خارج می شوند. بنابراین بهترین راه حل، این است که این افکار را دنبال نکنید. هرگاه که این افکار به سراغتان آمد ذهنتان را به موضوع دیگری و یا به جنبه های دیگری از موقعیت،‌ متمرکز کنید پس کاری که لازم است انجام دهید این است که طبیعی بودن افکارتان را بپذیرید و دفعه ی بعد برای اولین بار افکارتان را روی کاغذ بنویسید، و موارد زیر را درمورد هرکدام از آنها مشخص کنید، این فکر مربوط به چه موقعی است، چه شواهدی برای تایید صحت آن دارم ، چه شواهدی وجود دارد که آن را رد می کند، چه اثری روی من دارد ، چه فکری می تواند با توجه به شواهدی که دارم جایگزین آن باشد ... و کلا سعی کنید مسائلی که هر بار نابهنگام به ذهنتان می آیند را یکجا بیاورید و سعی کنید در مورد آن به نتیجه ای هم برسید و از این به بعد ، بعد از هر بار که همین فکر به ذهنتان خطور کند، که احتمالا با انجام تکلیف بالا دفعات خطور آن کمتر خواهد شد، به طبیعی بودنش اشاره کنید و بگویید به کار فعلی ام ادامه خواهم داد. البته این تفاسیر در صورتی برای شما کاربردی است که غالبا افکار مشخصی به خصوص در مورد مسائل گذشته داشته باشید ولی اگر افکار شما مربوط به مسائلی باشند که هنوز اتفاق نیفتاده و بیشتر به صورت نگرانی در مورد آینده خود را نشان می دهند، این نحوه ی تفکر به اضطراب درونی شخص باز می گردد که برای کاهش آن بازهم راهکارهای متفاوت و شناخته شده ای وجود دارد که فعلا در اینجا اشاره نخواهم کرد. با آزاد شدن حجم فرآیند ذهنی تان، به تدریج فراموشی ای که از آن رنج می برید هم به تبع کمتر خواهد شد. زیرا برای وارد شدن اطلاعات از حافظه ی کوتاه مدت به حافظه ی بلندمدت 2 فرآیند مهم وجود دارد که شما ناخواسته هر دو را نادیده گرفته اید پس فراموش کردن اطلاعات نیز امری طبیعی است . اول اینکه وارد شدن اطلاعات به حافظه ی بلندمدت به مقداری توجه نیاز دارد و هرچه قدر این توجه بیشتر باشد ماندگاری اطلاعات نیز بیشتر هستند. اما مهم جلوه دادن افکارتان اجازه ی توجه به امور دیگری را نمی دهد. پس از همین امروز می توانید امتحان کنید، متوجه هر چیزی که در اطرافتان اتفاق می افتد، شماره تلفن یا قرار ملاقات باشید، آن را یادداشت کنید و با دیگران به طور کوتاه در مورد آن صحبت کنید، به تدریج متوجه خواهید شد که دیگر نیازی به یادداشت مطالب ندارید. لازم است مواردی را نیز رعایت کارکنید ، از طرفی اجازه ندهید که این وضعیت و این حالت بهانه ای برای توجیه تمام کارهای عقب افتاده و رفتارهای نادرست باشد، حتما برنامه ریزی واضح و روشن داشته باشید و بدانید که تجربه ثابت کرده افراد دچار کمبود تمرکز در محدوده ی برنامه و قوانین کارآیی بسیار بالایی دارند. و اگر مسائلی که به آنها فکر میکنید فقط در حد فکر نیستند بلکه فکر کردن در مورد حوادثی هستند که هر روز برای شما اتفاق می افتد بهتر است ابتدا ان مسائل را برای خودتان حل و فصل کرده.



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.