پرسش :
طبق قرآن و انجيل بّرنابا خدا با عروج حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ او را از مهلكه نجات داد و مانع شهادتش شد (برخلاف اناجيل چهارگانه) امّا مانع شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ نشد، چرا؟
پاسخ :
پاسخ در چند محور ارائه مي شود:
1. قبل از هرچيز بايد اشاره شود كه در بسياري از موارد ديگر نيز زمينه طرح اين گونه سؤالات وجود دارد، مثلاً خداوند چرا اميرمؤمنان را همانند عيسي نجات نداد و به آسمان ها نبرد؟ يا مثلاً چرا ساير ائمه و حتي خود رسول ختمي مرتبت را همچون عيسي تاكنون زنده نگاه نداشت؟ و صدها چرايي از اين قبيل، درحالي كه براي اين گونه امور اسرار و مصلحتهاي فراوانی شايد نهفته باشد كه براي كسي معلوم نيست و در آموزه هاي وحياني نيز در باره آن چيزي مطرح نشده و اساساً ضرورتي ندارد كه در اين باره همه چيز براي همگان معلوم و روشن باشد، بخصوص آن كه مسايل بسیاری مطرح است و دانستن آن اثر علمي و عملي خاصي براي ما ندارد.
2. خداوند سبحان هر كاري را بر اساس مصلحت و حكمت خاصي انجام مي دهد و حقيقت اسرار و حكمت كارهاي خدا را هيچ كسي نميداند و اگر نظر عرفاني و فلسفي احياناً براي برخي مسايل طرح مي شود تنها در حد يك احتمال است، و اگر در برخي روايات گاهي مسايل عنوان شده است در حد يك جلوه از اسرار فراوان آن مسايل است، وگرنه حقيقت اسرار كارهاي خداوند را غير خود خداوند سبحان كسي نمي داند. جريان حضرت عيسي و حضرت امام حسين نيز از اين قاعده بيرون نيست و كسي نمي داند كه در اين دو مورد چرا خداوند دو نوع اراده نموده است، تنها در برخي روايات آمده است كه در يك حالت روحاني و معنوي و با الهام الهي به آن حضرت گفته شد «يا حسين اخرج الي العراق، فانّ الله قد شاء أن يراك قتيلاً»[1] يا حسين به سوي عراق حركت نما كه خدا خواسته است كه در آن سرزمين شهادت نصيب تو بشود. از اين معلوم مي شود كه برخلاف جريان نجات حضرت عيسي، در جريان امام حسين شهادت آن حضرت مورد مشيّت الهي بوده است. و در متون و منابع اسلامي آمده كه وقتي برخي افراد به حضور امام حسين ـ عليه السّلام ـ رسيدند تا او را از رفتن به عراق باز دارند، حضرت به همان كلام الهام شده استناد مي كرد و آنها را قانع مي نمود كه جريان رفتن به عراق و شهادت مورد مشيّت و خواست خداوند قرار گرفته لذا بايد بروم[2].
گذشته از اين قبل از جريان كربلا حتي در زمان كودكي امام حسين ـ عليه السّلام ـ در روايات متعدد آمده كه رسول خدا از جريان شهادت او خبر داده است[3]. از مجموع اين حقايق بدست مي آيد همان طور كه مشيت خداوند بر نجات حضرت عيسي قرار گرفت، مشيت او بر شهادت امام حسين تعلق گرفت. در نتيجه چرايي اين دو مسأله را بايد به مشيت و خواست خداوند حواله داد و كسي از اسرار اين دو گونه انتخاب آگاهي ندارد.
3. نكته ديگر تحليل نقش و تأثير شهادت است يعني بعيد نيست كه اگر در آن زمان حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ به دست كفار شهيد مي شد اثر چنداني براي حفظ معارف وحياني نمي داشت لذا خداوند او را نجات داد. اما در جريان امام حسين ـ عليه السّلام ـ قضيه برعكس است يعني شهادت او به اندازه اي در حفظ دين و معارف وحياني اثر داشت كه خداوند خواست، آخرين دين آسماني را با خون و شهادت بهترين بنده خود حفظ كند و اگر امام حسين ـ عليه السّلام ـ همانند عيسي به آسمان برده مي شد، شايد دين خدا از بين مي رفت و مورد تمرين و يا نابودي قرار مي گرفت لذا خداوند از طريق شهادت امام حسين دين خاتم را تا ابد حفظ كرد. حضرت امام خميني (ره) دربارة تأثير شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ در حفظ اسلام مي گويد: سيدالشهداء مذهب را بيمه كرد، با عمل خودش اسلام را بيمه كرده و با فداكاري بي نظير و نهضت الهي خود واقعه ای بزرگ را بوجود آورد كه كاخ ستمگران را فرو ريخت و مكتب اسلام را نجات بخشيد[4]» و از آن جا كه حفظ دين در زمان امام حسين ـ عليه السّلام ـ تنها از طريق شهادت بهترين انسان ها تأمين مي شد خداوند امام حسين ـ عليه السّلام ـ را همچون عيسي نجات نداد، لذا گفته شده: «در دوران سيدالشهداء شرايطي پيش آمده بود كه جز با حماسة شهادت، بيداري امت فراهم نمي شد و جز با خون عزيزترين انسان ها، نهال دين خدا جان نمي گرفت اين بود كه امام و اصحاب شهيدش، عاشقانه وآگاهانه به استقبال شمشيرها و نيزه ها رفتند تا با مرگ خونين خويش طراوت و سرسبزي اسلام را تأمين و تضمين كنند و اين سنت هم چنان در تاريخ باقي ماند و شهادت درس بزرگ و ماندگار عاشورا براي همة نسلها و عصرها گشت[5]» پس بنابراین فلسفه عدم نجات حضرت امام حسين را مي توان چنين تعبير و تحليل كرد كه بقاء دين خاتم انبياء تنها از طريق شهادت امام حسين تأمين مي شد لذا خداوند او را عيسي گونه نجات نداد بلكه براي حفظ و بقاي دينش شهادت در راه خدا را نصيب او نمود.
4. نكته ديگر آن است كه برخلاف تعبيري كه در سؤال آمده، شهادت يك هلاكت نيست و عدم شهادت به مفهوم نجات از مهلكه نيست، بلكه شهادت بالاترين، زيباترين و آگاهانه ترين سعادت و حيات است لذا قرآن كريم هرگز اجازه نداده است كه شهادت مرگ تلقي شود بلكه فرمود شهادت زندگي برتر انسان هاست: «ولاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله امواتٌ بل احياءٌ ولكن لاتشعرون[6]» يعني به كساني كه در راه خدا كشته مي شوند، مرده نگوييد، بكله آنان زنده اند، ولي شما درك نمي كنيد، طبق اين فرهنگ قراني هرگز مناسب نيست كه گفته شود «عيسي از مهلكه نجات يافت و امام حسين نجات نيافت» زيرا شهادت زندگي برتر است و نه هلاكت. لذا گفته شده: «فيض شهادت چنان ارزشمند است كه اولياء دين همواره از خداوند، آرزوي آن را داشته اند، در مكتب خاندان وحي شهادت مطلوب و معشوق آنان است و امامان همه مرگ شان با شهادت بوده است[7]» پس طبق اين تفسير مي توان گفت حضرت عيسي از شر كفار نجات يافت ولي امام حسين با شهادت خود نه تنها به حيات و نجات برتر رسيد بلكه دين خدا را نيز حفظ نمود و تا ابد از خطر نابودي نجات داد. و اين مقام به طور يقين از مقام عيسوي بالاتر و برتر است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مرتضي مطهري، حماسه حسيني، انتشارات صدرا، 1379ش.
2. فضل الله كمپاني، حسين كيست؟، انتشارات فروغي، تهران 1378ش.
3. نگاهي نو به جريان عاشورا، انتشارات بوستان كتاب، قم 1383ش.
پی نوشتها:
[1] . محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج44 باب37 ص364، نشر داراحياءالتراث العربي، بيروت 1403ق.
[2] . همو.
[3] . همو باب 30 حديث 30 ص238.
[4] . امام خميني، تبيان، دفتر 12 ص274 ، نشر مؤسسه آثار امام 1378ش.
[5] . جواد محدثي، فرهنگ عاشورا ص281 ، نشر معروف قم، سال 1376ش.
[6] . جواد محدثي، فرهنگ عاشورا ص 281، نشر پيشين.
[7] . جواد محدثي، فرهنگ عاشورا ص 281.
منبع: اندیشه قم
پاسخ در چند محور ارائه مي شود:
1. قبل از هرچيز بايد اشاره شود كه در بسياري از موارد ديگر نيز زمينه طرح اين گونه سؤالات وجود دارد، مثلاً خداوند چرا اميرمؤمنان را همانند عيسي نجات نداد و به آسمان ها نبرد؟ يا مثلاً چرا ساير ائمه و حتي خود رسول ختمي مرتبت را همچون عيسي تاكنون زنده نگاه نداشت؟ و صدها چرايي از اين قبيل، درحالي كه براي اين گونه امور اسرار و مصلحتهاي فراوانی شايد نهفته باشد كه براي كسي معلوم نيست و در آموزه هاي وحياني نيز در باره آن چيزي مطرح نشده و اساساً ضرورتي ندارد كه در اين باره همه چيز براي همگان معلوم و روشن باشد، بخصوص آن كه مسايل بسیاری مطرح است و دانستن آن اثر علمي و عملي خاصي براي ما ندارد.
2. خداوند سبحان هر كاري را بر اساس مصلحت و حكمت خاصي انجام مي دهد و حقيقت اسرار و حكمت كارهاي خدا را هيچ كسي نميداند و اگر نظر عرفاني و فلسفي احياناً براي برخي مسايل طرح مي شود تنها در حد يك احتمال است، و اگر در برخي روايات گاهي مسايل عنوان شده است در حد يك جلوه از اسرار فراوان آن مسايل است، وگرنه حقيقت اسرار كارهاي خداوند را غير خود خداوند سبحان كسي نمي داند. جريان حضرت عيسي و حضرت امام حسين نيز از اين قاعده بيرون نيست و كسي نمي داند كه در اين دو مورد چرا خداوند دو نوع اراده نموده است، تنها در برخي روايات آمده است كه در يك حالت روحاني و معنوي و با الهام الهي به آن حضرت گفته شد «يا حسين اخرج الي العراق، فانّ الله قد شاء أن يراك قتيلاً»[1] يا حسين به سوي عراق حركت نما كه خدا خواسته است كه در آن سرزمين شهادت نصيب تو بشود. از اين معلوم مي شود كه برخلاف جريان نجات حضرت عيسي، در جريان امام حسين شهادت آن حضرت مورد مشيّت الهي بوده است. و در متون و منابع اسلامي آمده كه وقتي برخي افراد به حضور امام حسين ـ عليه السّلام ـ رسيدند تا او را از رفتن به عراق باز دارند، حضرت به همان كلام الهام شده استناد مي كرد و آنها را قانع مي نمود كه جريان رفتن به عراق و شهادت مورد مشيّت و خواست خداوند قرار گرفته لذا بايد بروم[2].
گذشته از اين قبل از جريان كربلا حتي در زمان كودكي امام حسين ـ عليه السّلام ـ در روايات متعدد آمده كه رسول خدا از جريان شهادت او خبر داده است[3]. از مجموع اين حقايق بدست مي آيد همان طور كه مشيت خداوند بر نجات حضرت عيسي قرار گرفت، مشيت او بر شهادت امام حسين تعلق گرفت. در نتيجه چرايي اين دو مسأله را بايد به مشيت و خواست خداوند حواله داد و كسي از اسرار اين دو گونه انتخاب آگاهي ندارد.
3. نكته ديگر تحليل نقش و تأثير شهادت است يعني بعيد نيست كه اگر در آن زمان حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ به دست كفار شهيد مي شد اثر چنداني براي حفظ معارف وحياني نمي داشت لذا خداوند او را نجات داد. اما در جريان امام حسين ـ عليه السّلام ـ قضيه برعكس است يعني شهادت او به اندازه اي در حفظ دين و معارف وحياني اثر داشت كه خداوند خواست، آخرين دين آسماني را با خون و شهادت بهترين بنده خود حفظ كند و اگر امام حسين ـ عليه السّلام ـ همانند عيسي به آسمان برده مي شد، شايد دين خدا از بين مي رفت و مورد تمرين و يا نابودي قرار مي گرفت لذا خداوند از طريق شهادت امام حسين دين خاتم را تا ابد حفظ كرد. حضرت امام خميني (ره) دربارة تأثير شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ در حفظ اسلام مي گويد: سيدالشهداء مذهب را بيمه كرد، با عمل خودش اسلام را بيمه كرده و با فداكاري بي نظير و نهضت الهي خود واقعه ای بزرگ را بوجود آورد كه كاخ ستمگران را فرو ريخت و مكتب اسلام را نجات بخشيد[4]» و از آن جا كه حفظ دين در زمان امام حسين ـ عليه السّلام ـ تنها از طريق شهادت بهترين انسان ها تأمين مي شد خداوند امام حسين ـ عليه السّلام ـ را همچون عيسي نجات نداد، لذا گفته شده: «در دوران سيدالشهداء شرايطي پيش آمده بود كه جز با حماسة شهادت، بيداري امت فراهم نمي شد و جز با خون عزيزترين انسان ها، نهال دين خدا جان نمي گرفت اين بود كه امام و اصحاب شهيدش، عاشقانه وآگاهانه به استقبال شمشيرها و نيزه ها رفتند تا با مرگ خونين خويش طراوت و سرسبزي اسلام را تأمين و تضمين كنند و اين سنت هم چنان در تاريخ باقي ماند و شهادت درس بزرگ و ماندگار عاشورا براي همة نسلها و عصرها گشت[5]» پس بنابراین فلسفه عدم نجات حضرت امام حسين را مي توان چنين تعبير و تحليل كرد كه بقاء دين خاتم انبياء تنها از طريق شهادت امام حسين تأمين مي شد لذا خداوند او را عيسي گونه نجات نداد بلكه براي حفظ و بقاي دينش شهادت در راه خدا را نصيب او نمود.
4. نكته ديگر آن است كه برخلاف تعبيري كه در سؤال آمده، شهادت يك هلاكت نيست و عدم شهادت به مفهوم نجات از مهلكه نيست، بلكه شهادت بالاترين، زيباترين و آگاهانه ترين سعادت و حيات است لذا قرآن كريم هرگز اجازه نداده است كه شهادت مرگ تلقي شود بلكه فرمود شهادت زندگي برتر انسان هاست: «ولاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله امواتٌ بل احياءٌ ولكن لاتشعرون[6]» يعني به كساني كه در راه خدا كشته مي شوند، مرده نگوييد، بكله آنان زنده اند، ولي شما درك نمي كنيد، طبق اين فرهنگ قراني هرگز مناسب نيست كه گفته شود «عيسي از مهلكه نجات يافت و امام حسين نجات نيافت» زيرا شهادت زندگي برتر است و نه هلاكت. لذا گفته شده: «فيض شهادت چنان ارزشمند است كه اولياء دين همواره از خداوند، آرزوي آن را داشته اند، در مكتب خاندان وحي شهادت مطلوب و معشوق آنان است و امامان همه مرگ شان با شهادت بوده است[7]» پس طبق اين تفسير مي توان گفت حضرت عيسي از شر كفار نجات يافت ولي امام حسين با شهادت خود نه تنها به حيات و نجات برتر رسيد بلكه دين خدا را نيز حفظ نمود و تا ابد از خطر نابودي نجات داد. و اين مقام به طور يقين از مقام عيسوي بالاتر و برتر است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مرتضي مطهري، حماسه حسيني، انتشارات صدرا، 1379ش.
2. فضل الله كمپاني، حسين كيست؟، انتشارات فروغي، تهران 1378ش.
3. نگاهي نو به جريان عاشورا، انتشارات بوستان كتاب، قم 1383ش.
پی نوشتها:
[1] . محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج44 باب37 ص364، نشر داراحياءالتراث العربي، بيروت 1403ق.
[2] . همو.
[3] . همو باب 30 حديث 30 ص238.
[4] . امام خميني، تبيان، دفتر 12 ص274 ، نشر مؤسسه آثار امام 1378ش.
[5] . جواد محدثي، فرهنگ عاشورا ص281 ، نشر معروف قم، سال 1376ش.
[6] . جواد محدثي، فرهنگ عاشورا ص 281، نشر پيشين.
[7] . جواد محدثي، فرهنگ عاشورا ص 281.
منبع: اندیشه قم