شنبه، 11 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

لطفاً چند مورد از کارهاي اطلاعاتي و حفاظتي در واقعه کربلا را توضيح دهيد؟


پاسخ :
مقدمه: پس از ظهور اسلام و تشکيل حکومت اسلامي و گسترش آن، اسلام وارد مرحله جديدي از روابط سياسي، اجتماعي، اقتصادي، اداري و فرهنگي شد. انديشه و قانون اسلامي در بردارنده يک نظام کامل و فراگير براي زندگي است که همه نياز هاي خاص و عام را در تمام زمينه ها در بر مي گيرد. کما اين که تجربه درخشان مسلمانان در برخي دوره ها حاکي از نظم و رشد سرشار اداري، نظامي، سياسي و امنيتي مي باشد و بيانگر آن است که مسلمانان مي توانند با استناد به منابع غني اسلامي خود را از هر جهت بويژه امنيتي تقويت کرده و از راه هاي حلال با حسن تدبير در جهت رشد و تعالي خود و تسلط بر دشمن بکوشند.[1] از زماني که بشر بوده و به صورت جمعي زندگي مي کرد تدبير و انديشيدن و عاقلانه عمل کردن مهم ترين رکن موفقيت بوده و از زماني که دولت ها مستقر شده اند هر حکومتي براي بقا و مغلوب نشدن بر ديگري مجبور است اقداماتي در جهت امنيت و حفاظت در مقابل دشمن انجام دهد. دقت در فهم شرايط موجود و برنامه ريزي دقيق و سريع ، عامل اصلي موفقيت در بحران ها و جنگ ها به شمار مي رود. دين اسلام علاوه بر سفارش بر تقويت قواي جسمي و مادي بر ايمان و باور رزمندگان در نيل به هدف تأکيد زيادي دارد.[2]
غزوات و جنگ هاي زمان رسول گرامي اسلام و سه جنگ بزرگ و مهم حضرت امير المومنين و واقعه کربلا مي تواند اصول مبارزه و جنگ و شيوه هاي پيروزي در آن را براي ما روشن سازد. امام حسين ـ عليه السلام ـ در واقعه عاشورا از نظر تعداد نفرات و ميزان امکانات و سلاح هاي جنگي و موقعيت سوق الجيشي قابل مقايسه با دشمن نبود. 72 نفر در مقابل سي هزار نفر به علاوه اين که دشمن مجهز تر بود و آب فرات را نيز در اختيار داشت. از طرف ديگر وجود زن ها و کودکان موجب نگراني و اضطراب مبارزان مي شود و از قدرت جنگي مي کاهد. در چنين وضعي امام حسين ـ عليه السلام ـ با تدابير امنيتي و حفاظتي بيشترين خسارت ممکن را بر دشمن وارد کرد و گرچه خود و يارانش شهيد شدند ولي چندين برابر نفرات شهدا از دشمن خود هلاک کردند. برخي از امور مدبرانه جهت حفاظت و امنيت عبارتند از:
1. پس از مرگ معاويه، يزيد طي نامه اي از استاندار مدينه مي خواهد که از چهار نفر بزرگان مدينه از جمله امام حسين ـ عليه السلام ـ بصورت خصوصي بيعت بگيرد.[3] و اگر قبول نکردند سرشان را از بدنشان جدا کرده و همراه نامه براي يزيد بفرستد. در اين اوضاع امام حسين ـ عليه السلام ـ هم بايد نظرش را مبني بر عدم بيعت اعلام کند بنابر اين نمي تواند مخفي شود يا فرار کند و هم اين که خود را حفظ کند تا دشمن او را از بين نبرد، لذا فرمودند که جوانانم را جمع مي کنم و با والي مدينه مناظره مي کنم و حقم را طلب مي کنم.[4]
حضرت پس از جمع کردن 30 نفر از جوانان بني هاشم و دوستان و ياران ، پيش وليد (والي مدينه) رفت. پس از سلام و احوال پرسي امام نشستند و وليد خبر مرگ معاويه را داد و دعوت به بيعت با يزيد کرد. امام فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون مصيبت عظيمي است و ما با اين مصيبت فرصت بيعت نداريم. وليد گفت: چاره اي از بيعت نيست. حضرت فرمود: مثل من پنهاني بيعت نمي کند و گمان هم نمي کنم که به بيعت راضي شويد و نتيجه اي ندارد. فردا که همه مردم را براي بيعت دعوت خواهي کرد ما را هم دعوت کن».[5] مروان که از دشمنان شرور و سرسخت اهل بيت بود (و قبلاً به وليد پيشنهاد کرده بود که زود تر گردن حسين ـ عليه السلام ـ را بزن زيرا او بيعت نخواهد کرد) برخاست و گفت: اي امير پيشنهاد حسين را نپذير و اگر الان بيعت نمي کند گردنش را بزن. امام پس از عصبانيت و عتاب مروان ، رو به وليد کرد و فرمود: ما خاندان پيامبر و معدن رسالتيم ... و يزيد مردي گنهکار ، ميگسار ، آدم کش ، خيانت پيشه و بي شرم. مثل من با مثل او بيعت نخواهد کرد. ولي باش تا صبح کنيم و شما نيز صبح کنيد. ما در اين کار دقت مي کنيم شما نيز دقت کنيد که کدام يک از ما سزاوار تر است به خلافت و بيعت». اين را فرمود و از مجلس خارج شد.[6]
با دقت در رفتار امام مي بينيم که حضرت هم حق خود را مطالبه کرده و زير بار بيعت نرفته و هم با ايراد جملات دو پهلو و مبهم، خود را از خطر ترور در گوشه خانه وليد نجات داده است ، زيرا اگر اين برخورد امام نبود مروان پليد نيت شوم خود را عملي مي کرد. (اين موضع حفاظتي امام در تاريخ بي نظير است چون وعده بيعت نداد و فقط فرمود، مثل من در خفا بيعت نمي کند).
2. کوفيان با تبليغات برخي شيعيان و مواليان امام حسين مانند سليمان بن صرد خزاعي و ديگران نامه هايي را مبني بر دعوت امام به کوفه مي فرستادند و گاهي هر نامه را دو يا سه يا چهار نفر امضاء مي کردند و کم کم تعداد نامه ها زياد شد و حتي در يک روز شش صد نامه رسيد ولي امام پاسخي نمي دادند تا اين که 12 هزار نامه از کوفه رسيد.
امام در مدينه به نامه ها پاسخ نداد ـ اين رفتار نيز حفاظتي بود که جلب توجه دشمن نمي کرد تا دشمن پيش از موعد مقرر آن ها را محاصره کند. امام پرسيدند: چه کساني نامه ها را نوشته اند. وقتي نام تعدادي از ياران با وفا و خوب برده شد، حضرت کنار کعبه رفت و نماز خواند و دعا کرد و سپس مسلم را خواست و جواب نامه ها را نوشت و اضافه کردند که پسر عمويم مسلم را مي فرستم تا از وضع موجود و آخرين تصميم شما کوفيان آگاه شوم،[7] يعني حضرت کاملا محتاطانه امور امنيتي و حفاظتي را رعايت کردند و با درايت خويش و با توجه به سابقه بي وفايي و بيعت شکني کوفيان به نامه هاي فراوان آن ها اعتماد فوري نکردند. با متانت و بردباري با برنامه اي حرکت مي کرد که منجر به نتيجه شود.
3. يکي از کار هاي حفاظتي امام در تأسيس نهضت عاشورا اين بود که امام برنامه اي داشت که هيچ کس را از آن آگاه نساخت (قيام بر عليه حکومت) از اول حرکت و ديدار امام با حاکم مدينه، اين برنامه ي امام بود، که بسيار هماهنگ با آن حرکت کرد. در همين راستا از مکه زود تر از موعد مقرر حرکت کردند و حج خود را تبديل به حج مفرده نمود و قبل از اتمام اعمال تمتع از مکه خارج شدند، چون احتمال ترور در مکه و شکستن حريم کعبه را مي دادند از اين روي از اين اتفاق پيش گيري کردند. اين تصميم امام نشان مي دهد که حضرت از يک برنامه منظم و کامل تبعيت مي نمود.
4. از کار هاي حفاظتي در کربلا اين بود که خيمه ها را نزديک هم برپا کردند و به دستور امام طناب هاي خيمه ها متقاطع بود و از لابلاي هم رد مي شدند. اين امر موجب مي شد که اگر دشمن وارد محوطه خيمه ها شد اسب ها براحتي از ميان خيمه ها حرکت نکنند. تا اين که از چند طرف به خيمه ها حمله نشود.»[8]
همچنين امام دستور دادند، دور تا دور خيمه ها بصورت خندقي کنده شود (جز قسمت جلو) تا فقط يک راه از خيمه ها به بيرون باشد و اگر دشمن حمله کرد فقط يک راه ورود داشته باشد. زيرا امکان داشت لشکر انبوه دشمن حمله کرد فقط يک راه ورود داشته باشد. زيرا امکان داشت لشکر انبوه دشمن غافلگيرانه از چند طرف حمله کند تا امام و يارانش را محاصره کرده و فرصت مبارزه را بگيرد. بعلاوه اين که امام دستور داد در خندق کنده شده هيزم ريخته و آتش بزنند تا اين غرض کاملاً حاصل شود.[9]
5. از امور حفاظتي همانا آرايش لشکر است. حضرت سپاه اندک خود را به ميمنه (راست) و ميسره (چپ) و قلب لشکر تقسيم کرد و براي هر يک فرمانده قرار داد که جزئيات آن بصورت مفصل تر در مقاتل آمده است.[10]
البته موارد فراواني را نيز مي توان در سيره امام يافت که از منظر حفاظتي و امنيتي قابل توجه است و ما به اين موارد کلي بسنده مي کنيم اگر طالب هستيد بايد براي نوشتن آن يک قرار داد با گروه داشته باشيد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- قصه کربلا، علي نظري منفرد.
2- در کربلا چه گذشت مرحوم محدث قمي .

پی نوشتها:
[1]. دعموش عاملي، علي، دايره المعارف اطلاعات و امنيت، ترجمه غلامحسين باقري و ...، انتشارات دانشگاه امام حسين ـ عليه السلام ـ ، تهران، 1379، جلد 1، ص 7 - 1.
[2]. همان.
[3]. ابن طاووس، اللهوف علي قتلي الطفوف، ترجمه سيد احمد زنجاني (آهي سوزان به مزار شهيدان)، نشر جهان، تهران، ص 25 - 22.
؛ ابي مخنف، (مقتل الحسين) اولين تاريخ کربلا، انتشارات دار الکتاب، قم، ص 38 - 33.
[4]. لهوف، همان، اولين تاريخ کربلا، همان.
[5]. رک شیخ مفید الارشاد ،ج2،ص33
[6]. لهوف، همان، ابي مخنف، همان.
[7]. لهوف، همان، ص 37.
[8]. قصه کربلا، همان، ص 249، به نقل از انساب الاشراف مسعودي.
[9]. ، همان، ص 249، به نقل از الامام الحسين و اصحابه.
[10]. شيخ مفيد، الارشاد، موسسه آل البيت، قم، ج 2، ص 95.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما