پرسش :
آیا زمین به اندازه جسم تمام آدمیان که در آن زیسته اند برای معاد جسمانی خاک دارد؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
معاد هم جسمانی است و هم روحانی، آنچه که در معاد جسمانی گفته می شود، بازگشت اجزای اصلیه بدن می باشد. اجزای اصلیه، اجزایی هستند که در بعضی منابع روایی از آن به طینت تعبیر شده است. با این تعریف وقتی تمام انسان ها می میرند و از بین می روند آنچه که باقی می ماند، طبق روایات همان طینت و اجزاء اصلیه است و آنچه که به عالم آخرت می رود هم همین طینت آدم هاست، پس معاد جسمانی نیازی به خاک های زائد کره خاکی ندارد تا بگوییم آیا برای حشر، این خاک ها کفایت می کنند یا نه؟!
پاسخ تفصیلی:
از بحث های مهم در مورد معاد، بحث در مورد چگونگی معاد از نظر جسمانی و روحانی بودن آن است که در این زمینه از سوی فیلسوفان و متکلمان اسلامی سه نظریه مطرح گردیده است:
1 .فقط معاد جسمانی(که روح را نیز جسمی لطیف به شمار می آورند)
2 .فقط معاد روحانی
3 .اعتقاد به هر دو: در قیامت هم روح محشور می شود و هم بدن، و علاوه بر لذائذ و دردهای حسی، لذائذ و دردهای روحی و عقلی هم تحقق دارد.
تحقق معاد هم با براهین عقلی صرف ثابت می شود و هم با براهینی که متشکّل از عقل و نقل می باشد.اما اختلاف بزرگان در روحانی و جسمانی بودن معاد به خاطر اشکالاتی است که به هر کدام وارد شده و ما در این مختصر از بررسی و نقد کامل آنها خودداری می کنیم، اکنون در روحانی بودن معاد بحثی نیست. بحث در جسمانی بودن معاد و نحوه تحقق آن است، معاد روحانی مقتضای عدل، حکمت و رحمت خداوند متعال است.
اصل معاد جسمانی هم از طرق مختلف اثبات می شود. مثلا در قرآن و روایات بخشی از پاداش های اخروی، جزئی و حسی است و این دال بر بازگشت جسم دنیوی است.
حال سوال این است که آیا معاد جسمانی، بازگشت عین همین جسم دنیوی با تمام قیود و فواضل آن است یا اینکه با آن متفاوت است ؟
آنچه که قرآن آن را تأیید می کند بازگشت عین همین جسم دنیوی است و از آشکارترین آیات، در خواست حضرت ابراهیم(ع) از خداوند در مورد چگونگی زنده کردن مردگان است که خداوند متعال به او نشان داد که چگونه بدن های متلاشی شده را جمع و دوباره زنده می کند. داستان حضرت عزیر هم از این قبیل است، همچنین تشبیه احیای مردگان به زنده کردن زمین و ... همه بیانگر معاد جسمانی هستند.
ولی نمی توان بازگشت فواضل را هم از آن فهمید زیرا اشکال اساسی تری که ممکن است به ذهن هر کسی خطور کند این است که چطور این جسم مادی که دائما در حال تغییر و تبدل و کون و فساد است به عالمی می رود که گفته شده در آن هیچ فساد و تغییری وجود ندارد بلکه به عبارت فلسفی فعلیت محض است و قوه ای در آن عالم وجود ندارد؟
با این پیش فرض، گفته شده که بازگشت جسم در معاد جسمانی به گونه ای است که مستلزم اعاده «فواضل مکلف» همراه با همه عوارض مادی نیست. موید آن اشکالی است که در بالا مبنی بر عدم امکان حضور عناصر فساد پذیر در عالم قیامت، بیان شد؛ زیرا اگر بگوییم همین جسم با تمام عوارض و فواضلش عود می کند لازم می آید بالاترین مراتب عالم هستی را مقید به قیدی کنیم که در پایین ترین آن یعنی عالم طبیعت موجود است!
لذا می بینیم که وقتی جبرئیل که جوهر مجرد است وقتی به عالم طبیعت نزول می یابد، به صورت دحیه کلبی و ... (صورتی جسمانی) می آید چرا که هر مرتبه ای از وجود احکام خاص خود را دارد.
حال با توجه به تفاوت این دو جهان که نمی توان تمام لوازم ماده دنیوی را برای ماده اخروی اثبات کرد(و به عکس) ، چنانکه آبهای موجود در دنیا گاهی در معرض عوالم خارجی قرار گرفته و رنگ و مزه آنها تغییر می کند، ولی به تصریح قرآن آب های موجود در بهشت هیچ گاه متغیر نمی گردند و این به خاطر شرایط برتر و کامل تر سرای آخرت است[1] باید بگوییم در معاد جسمانی جسم همان جسم است ولی نحوه جسم در آنجا با نحوه جسم در دنیا متفاوت است و اجزاء فضلیه صاف شده و فقط اجزاء اصلی در آنجا وجود دارد.
بسیاری از علماء به این نظریه در باب معاد جسمانی تصریح کرده اند که اعتقاد به اعاده فواضل مکلف (اجزاء فضلیه) جزو امور واجب در اعتقادات اسلامی نیست :[2]
خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب تجرید می گوید: و الضرورة قاضیة بثبوت الجسمانی من دین محمد "ص" مع امکانه، و لایجب اعادة فواضل المکلف؛ آنچه ضروری مذهب است ثبوت معاد جسمانی در دین محمد (ص) است و اعاده فواضل جسم مکلف واجب نیست.
قوشجی، محقق اردبیلی، علامه حلی و سید اشرف بن عبد الحبیب الحسینی (رحمهم الله) از شارحین تجرید هم این مطلب را در شرح همین عبارت تصریح کرده اند.
در عبارات عالمان بزرگی همچون سید عبد الله در مصابیح الانوار و علامه دوانی در شرح عقائد العضدیة و همچنین ملا مهدی نراقی (رحمهم الله) در مشکات العلوم فی بیان موثقة عمار الساباطی، نیز باقی ماندن طینت که آن را به اجزاء اصلیه تعبیر کرده اند را لازم دانسته اند که همین طینت است که در قیامت به عنوان جسم اخروی بر انگیخته می شود .
در اینجا به روایت عمار ساباطی در مورد اعاده طینت اصلی جسم اشاره می کنیم:
«سُئِلَ عَنِ الْمَیِّتِ یَبْلَى جَسَدُهُ قَالَ نَعَمْ حَتَّى لَا یَبْقَى لَهُ لَحْمٌ وَ لَا عَظْمٌ إِلَّا طِینَتُهُ الَّتِی خُلِقَ مِنْهَا فَإِنَّهَا لَا تُبْلَى تَبْقَى فِی الْقَبْرِ مُسْتَدِیرَةً حَتَّى یُخْلَقَ مِنْهَا کَمَا خُلِقَ أَوَّلَ مَرَّةٍ[3]؛ از امام معصوم سؤال شد: آیا جسد میت می پوسد؟ فرمود بله تا آنجا که نه گوشتی از آن باقی می ماند و نه استخوانی مگر طینتی که (در ابتدا) از آن خلق شده بود و این طینت نمی پوسد بلکه در قبر می ماند تا [انسان] دوباره از آن خلق شود همچنان که بار اول خلق شده بود.
شاید بتوان فرض کرد که تمام مشخصات جسمانی یک انسان در طینت او که می تواند تنها یک مولکول هم باشد ذخیره شده که با استفاده از آن، جسم در روز قیامت به بازسازی خود بپردازد و این موضوع عجیبی نیست چون می دانیم که اکنون دانشمندان دریافته اند که تقریبا تمامی خصوصیات یک انسان در ژن های موجود در سلول های بدن او نهفته است و جریان شبیه سازی نیز با استفاده از این حافظه طبیعی انجام می شود. بدیهی است که خدای آفریننده انسانها بتواند این حافظه را به صورت بسیار دقیقتر حتی در یک اتم نگه دارد.
با این بیانات که معاد، هم جسمانی است و هم روحانی و در جسم هم فقط اجزاء اصلیه اعاده می شود و نه فضلیه، روشن می شود که وجود خاکی زائد، برای معاد جسمانی موضوعیت ندارد تا اینکه بخواهیم از کفایت و عدم کفایت خاک های کره زمین برای معاد جسمانی بحث کنیم؛ زیرا آنچه که در معاد جسمانی مطرح است، اجزا اصلیه بدن می باشند.
پی نوشتها:
[1] علی ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ج2، ص 246، مرکز نشر هاجر"وابسته به مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران"، 1387
[2] الاسکوئی الحائری ، الحاج میرزا موسی ، احقاق الحق، ص 17 الی 24، مطبعة النعمان النجف الاشرف، چاپ دوم، 1358 هجری – 1965 م
[3] کلینی، الکافی، ج3، ص251، دارالکتب الاسلامیة، تهران.
منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
معاد هم جسمانی است و هم روحانی، آنچه که در معاد جسمانی گفته می شود، بازگشت اجزای اصلیه بدن می باشد. اجزای اصلیه، اجزایی هستند که در بعضی منابع روایی از آن به طینت تعبیر شده است. با این تعریف وقتی تمام انسان ها می میرند و از بین می روند آنچه که باقی می ماند، طبق روایات همان طینت و اجزاء اصلیه است و آنچه که به عالم آخرت می رود هم همین طینت آدم هاست، پس معاد جسمانی نیازی به خاک های زائد کره خاکی ندارد تا بگوییم آیا برای حشر، این خاک ها کفایت می کنند یا نه؟!
پاسخ تفصیلی:
از بحث های مهم در مورد معاد، بحث در مورد چگونگی معاد از نظر جسمانی و روحانی بودن آن است که در این زمینه از سوی فیلسوفان و متکلمان اسلامی سه نظریه مطرح گردیده است:
1 .فقط معاد جسمانی(که روح را نیز جسمی لطیف به شمار می آورند)
2 .فقط معاد روحانی
3 .اعتقاد به هر دو: در قیامت هم روح محشور می شود و هم بدن، و علاوه بر لذائذ و دردهای حسی، لذائذ و دردهای روحی و عقلی هم تحقق دارد.
تحقق معاد هم با براهین عقلی صرف ثابت می شود و هم با براهینی که متشکّل از عقل و نقل می باشد.اما اختلاف بزرگان در روحانی و جسمانی بودن معاد به خاطر اشکالاتی است که به هر کدام وارد شده و ما در این مختصر از بررسی و نقد کامل آنها خودداری می کنیم، اکنون در روحانی بودن معاد بحثی نیست. بحث در جسمانی بودن معاد و نحوه تحقق آن است، معاد روحانی مقتضای عدل، حکمت و رحمت خداوند متعال است.
اصل معاد جسمانی هم از طرق مختلف اثبات می شود. مثلا در قرآن و روایات بخشی از پاداش های اخروی، جزئی و حسی است و این دال بر بازگشت جسم دنیوی است.
حال سوال این است که آیا معاد جسمانی، بازگشت عین همین جسم دنیوی با تمام قیود و فواضل آن است یا اینکه با آن متفاوت است ؟
آنچه که قرآن آن را تأیید می کند بازگشت عین همین جسم دنیوی است و از آشکارترین آیات، در خواست حضرت ابراهیم(ع) از خداوند در مورد چگونگی زنده کردن مردگان است که خداوند متعال به او نشان داد که چگونه بدن های متلاشی شده را جمع و دوباره زنده می کند. داستان حضرت عزیر هم از این قبیل است، همچنین تشبیه احیای مردگان به زنده کردن زمین و ... همه بیانگر معاد جسمانی هستند.
ولی نمی توان بازگشت فواضل را هم از آن فهمید زیرا اشکال اساسی تری که ممکن است به ذهن هر کسی خطور کند این است که چطور این جسم مادی که دائما در حال تغییر و تبدل و کون و فساد است به عالمی می رود که گفته شده در آن هیچ فساد و تغییری وجود ندارد بلکه به عبارت فلسفی فعلیت محض است و قوه ای در آن عالم وجود ندارد؟
با این پیش فرض، گفته شده که بازگشت جسم در معاد جسمانی به گونه ای است که مستلزم اعاده «فواضل مکلف» همراه با همه عوارض مادی نیست. موید آن اشکالی است که در بالا مبنی بر عدم امکان حضور عناصر فساد پذیر در عالم قیامت، بیان شد؛ زیرا اگر بگوییم همین جسم با تمام عوارض و فواضلش عود می کند لازم می آید بالاترین مراتب عالم هستی را مقید به قیدی کنیم که در پایین ترین آن یعنی عالم طبیعت موجود است!
لذا می بینیم که وقتی جبرئیل که جوهر مجرد است وقتی به عالم طبیعت نزول می یابد، به صورت دحیه کلبی و ... (صورتی جسمانی) می آید چرا که هر مرتبه ای از وجود احکام خاص خود را دارد.
حال با توجه به تفاوت این دو جهان که نمی توان تمام لوازم ماده دنیوی را برای ماده اخروی اثبات کرد(و به عکس) ، چنانکه آبهای موجود در دنیا گاهی در معرض عوالم خارجی قرار گرفته و رنگ و مزه آنها تغییر می کند، ولی به تصریح قرآن آب های موجود در بهشت هیچ گاه متغیر نمی گردند و این به خاطر شرایط برتر و کامل تر سرای آخرت است[1] باید بگوییم در معاد جسمانی جسم همان جسم است ولی نحوه جسم در آنجا با نحوه جسم در دنیا متفاوت است و اجزاء فضلیه صاف شده و فقط اجزاء اصلی در آنجا وجود دارد.
بسیاری از علماء به این نظریه در باب معاد جسمانی تصریح کرده اند که اعتقاد به اعاده فواضل مکلف (اجزاء فضلیه) جزو امور واجب در اعتقادات اسلامی نیست :[2]
خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب تجرید می گوید: و الضرورة قاضیة بثبوت الجسمانی من دین محمد "ص" مع امکانه، و لایجب اعادة فواضل المکلف؛ آنچه ضروری مذهب است ثبوت معاد جسمانی در دین محمد (ص) است و اعاده فواضل جسم مکلف واجب نیست.
قوشجی، محقق اردبیلی، علامه حلی و سید اشرف بن عبد الحبیب الحسینی (رحمهم الله) از شارحین تجرید هم این مطلب را در شرح همین عبارت تصریح کرده اند.
در عبارات عالمان بزرگی همچون سید عبد الله در مصابیح الانوار و علامه دوانی در شرح عقائد العضدیة و همچنین ملا مهدی نراقی (رحمهم الله) در مشکات العلوم فی بیان موثقة عمار الساباطی، نیز باقی ماندن طینت که آن را به اجزاء اصلیه تعبیر کرده اند را لازم دانسته اند که همین طینت است که در قیامت به عنوان جسم اخروی بر انگیخته می شود .
در اینجا به روایت عمار ساباطی در مورد اعاده طینت اصلی جسم اشاره می کنیم:
«سُئِلَ عَنِ الْمَیِّتِ یَبْلَى جَسَدُهُ قَالَ نَعَمْ حَتَّى لَا یَبْقَى لَهُ لَحْمٌ وَ لَا عَظْمٌ إِلَّا طِینَتُهُ الَّتِی خُلِقَ مِنْهَا فَإِنَّهَا لَا تُبْلَى تَبْقَى فِی الْقَبْرِ مُسْتَدِیرَةً حَتَّى یُخْلَقَ مِنْهَا کَمَا خُلِقَ أَوَّلَ مَرَّةٍ[3]؛ از امام معصوم سؤال شد: آیا جسد میت می پوسد؟ فرمود بله تا آنجا که نه گوشتی از آن باقی می ماند و نه استخوانی مگر طینتی که (در ابتدا) از آن خلق شده بود و این طینت نمی پوسد بلکه در قبر می ماند تا [انسان] دوباره از آن خلق شود همچنان که بار اول خلق شده بود.
شاید بتوان فرض کرد که تمام مشخصات جسمانی یک انسان در طینت او که می تواند تنها یک مولکول هم باشد ذخیره شده که با استفاده از آن، جسم در روز قیامت به بازسازی خود بپردازد و این موضوع عجیبی نیست چون می دانیم که اکنون دانشمندان دریافته اند که تقریبا تمامی خصوصیات یک انسان در ژن های موجود در سلول های بدن او نهفته است و جریان شبیه سازی نیز با استفاده از این حافظه طبیعی انجام می شود. بدیهی است که خدای آفریننده انسانها بتواند این حافظه را به صورت بسیار دقیقتر حتی در یک اتم نگه دارد.
با این بیانات که معاد، هم جسمانی است و هم روحانی و در جسم هم فقط اجزاء اصلیه اعاده می شود و نه فضلیه، روشن می شود که وجود خاکی زائد، برای معاد جسمانی موضوعیت ندارد تا اینکه بخواهیم از کفایت و عدم کفایت خاک های کره زمین برای معاد جسمانی بحث کنیم؛ زیرا آنچه که در معاد جسمانی مطرح است، اجزا اصلیه بدن می باشند.
پی نوشتها:
[1] علی ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ج2، ص 246، مرکز نشر هاجر"وابسته به مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران"، 1387
[2] الاسکوئی الحائری ، الحاج میرزا موسی ، احقاق الحق، ص 17 الی 24، مطبعة النعمان النجف الاشرف، چاپ دوم، 1358 هجری – 1965 م
[3] کلینی، الکافی، ج3، ص251، دارالکتب الاسلامیة، تهران.
منبع: www.islamquest.net