پرسش :
چرا محل بعثت همه پيامبران الهی شرق خاورميانه بوده است؟
پاسخ :
در مورد اين سوال بايد يادآور شويم كه تمام پيامبران در منطقه يك منطقه خاص يا به عبارت بهتر از فلسطين تا عربستان نبوده اند و ما تعداد زيادي پيامبر را داريم كه در ايران و منطقه شمال آفريقا و حتي اروپا و در ديگر نقاط دنيا ظهور كرده اند، هر چند كه تعداد زيادي از پيامبران در منطقه خاور ميانه مبعوث شده اندكه اين هم با هدف نهايي مبعوث كردن رسُل كه هدايت انسانها است منافاتي ندارد زيرا ديني را كه پيامبري ميآورد براي ديگر اقوام هم هست و به همه عالَم عرضه ميشود مثلا خداوند متعال در مورد قرآن ميفرمايد: «قران براي عالَم انذار دهنده است» (1) و اگر كسي دنبال حق است، به محض برخورد با او، آن را ميپذيرد، حال مي خواهد از هر منطقه و سرزميني باشد، چون ديني كه خداوند ميآورد بر حقيقت انسانيت و فطرت او مطابقت دارد. آنچه مهم است جهاني بودن زبان ديني است كه پيامبر ميآورد.
مطلب ديگر (كه در پاسخ به اين سؤال كه چرا پيامبران بيشتر از اين مناطق ظهور ميكردند و چرا در ميان اقوام ديگر ظهور نكردند)، اين است كه بايد گفت «ممكن است در آن قسمتها جمعيتي نبوده و يا اگر بوده ما دليلي نداريم كه خداوند براي آنها انبيايي نفرستاده است چون از همه انبيايي كه آمار و نامشان در جوامع روايي ما هست تنها نام بعضي در قرآن ذكر شده است (2)شايد در ميان آن اقوام نيز انبيايي بودهاند كه در قرآن قصه آنان نيامده است و اگر هم پيامبر اولوالعزمي در ميان آن اقوام نبوده، شايد به خاطر كم بودن جمعيت آن منطقه در آن زمان باشد».(3) «گروهي از عارفان و حكيمان به استناد برخي از تواريخ، حضرت ادريس را همان هرمس پنداشتند، هم چنان كه حضرت شيث را همان آغاثا ذيمون دانستند و عدهاي شايد بر اثر همين هرمس و آغاثاذيمون و فيثاغورس، مانند آنها مثل ارسطو... را از انبيا دانستند». (4) كه اينان از اقوام ديگري هستند و از خاورميانه برنخواستهاند.
همچنين «يكي از لوازم نبوت عامه اين است كه هيچ مردمي بدون راهنما نيستند و ممكن نيست، خداوند ملتي را بدون راهنما رها كند، زيرا خدا مربّي، مدبر انسان است و انسان مسافري است كه عوالمي را پشت سر گذاشته و عوالمي را در پيش روي دارد. از اين رو امكان ندارد جمعيتي در منطقهاي زندگي كند و خداوند براي آنها راهنما نفرستد». (5 )، حضرت آية الله جوادي آملي در اين ضمينه در جاي ديگر مي فرمايد:بالاخره خداوند يا خود پيامبر يا اوصياي او يا كتاب او را براي ديگران ارسال مي كند. (6) از طرفي ديگر مركز نبوت و رسالت انبيا يك روستا و يا يك منطقه كوچك و محدود نبود... و صداي انبيا هميشه از مراكز كشورها برخاسته است، زيرا وظيفه آنان ابلاغ پيام الهي به همه مردم آن منطقه است و اين رسالت بدون شهرتِ دعوت و شيوعِ دعوي حاصل نميشود و آن شهرت و اين شيوع بايد ازمركز جمعيت و هسته مركزي اجتماع تودهها شكل يابد. (7) در زمانهاي قديم، بعضي اقوام مانند سرخپوستها در گوشهاي گنگ از دنيا زندگي ميكردند كه كسي از آنان خبري نداشت و آنها هم از كسي خبري نداشتند. حال اگر پيامبري در ميان آنان بيايد امّا در مركز كشور نيايد دعوت او عمومي نخواهد شد و صداي او به گوش جهانيان نميرسد. چنان كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ هنگام رسالت به كشورهايي مانند: روم و ايران نامه نوشت و آنان را دعوت به دين اسلام كرد و «خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمودند: كه من اختصاص به قوم خاصي ندارم، من براي سياه پوست و زردپوست و سفيد پوست مبعوث شدهام» (8). و همين باعث ميشود كه صعيب از روم و سلمان از ايران دور پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ جمع شوند. در آخر به اين نكته بايد اشاره شود كه نبوت انبيا دو گونه بوده است. بعضي از انبياء براي قوم خاصي مبعوث ميشدند مثل حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ كه براي قوم بني اسراييل مبعوث شده بود(9) و دعوت خويش را فقط در قوم بنياسراييل گسترش داد (10) و بعضي ديگر از انبيا مثل پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دعوتش فراگير و جهان شمول بود و براي تمام مردم مبعوث گرديده بود. (11) لذا شايد در يك زمان چند پيامبر با هم براي چند قوم مبعوث ميشدند و در جوامع روايي و قرآن نام بعضي از آنها برده شده است، ولي بخاطر دلايلي به بعضي ديگر اشاره نشده است و اين عدم ذكر نام آنان دليل بر عدم وجود آنان نيست.
در پايان كلامي را از حضرت آية الله مكارم شيرازي نقل مي كنيم كه ايشان در پاسخ به اين سوال اينگونه جواب داده اند: با توجه به وضع پيدايش جوامع بشري، و ظهور تمدّن انساني، اين مسئله جاي شگفتي نيست كه اكثر پيامبران در منطقه خاور ميانه بوده اند، زيرا مورخان بزرگ جهان تصريح مي كنند كه مشرق زمين مخصوصاً شرق ميانه، گهواره تمدن انساني است و منطقه اي كه به نام هلال خصيب است(هلال خصيب يعني هلال پر بركت كه اشاره به منطقه اي است كه از دره نيل شروع مي شود و تا مسير دجله و فرات و اروند رود ادامه پيدا ميكند زادگاه تمدن هاي بزرگ جهان است).
تمدن مصر باستان كه قديمي ترين تمدّن شناخته شده جهان است، تمدّن بابل در عراق، تمدن يمن در جنوب حجاز، همچنين تمدّن ايران و شامات، همه نمونه تمدن هاي معروف بشري هستند ... قدمت تمدن انساني دراين مناطق به هفت هزار سال يا بيشتر باز مي گردد.
از سوي ديگر، رابطه نزديكي ميان تمدن انساني و ظهور پيامبران بزرگ است، زيرا انسان هاي متمدن نياز زيادي به آيين هاي الهي دارند، تا هم قوانين حقوقي و اجتماعي را تضمين كرده، جلو تعديات و مفاسد را بگيرد، و هم فطرت الهي آن ها را شكوفا سازد.
به همين دليل مي گويم نياز بشر امروز مخصوصاً كشورهايي كه از تمدن و صنعت سهم بيشتري دارند، به مذهب، از هر زمين بيشتر است.
اقوام وحشي و يا نيمه وحشي، آمادگي زيادي، براي پذيرش مذاهب ندارند، و اگر مذهب را پذيرا شوند، قدرت نشر آن را ندارند. (12).
پي نوشتها:
1. سوره فرقان، آيه 1
2. سوره غافر، آيه 78
3. سيره پيامبران در قرآن، ص 49، جوادي آملي، چ دوّم، نشر اسراء
4. همان، ص236
5. سوره فاطر، آيه 24
6. سيره پيامبران در قرآن، ص 48
7. همان، ص 47
8. بحار الانوار، ج 16، ص 323، به نقل از دين شناسي، جوادي آملي
9. سوره صف، آيه 5
10. مفاهيم قرآن، جعفر سبحاني، ج 3، ص 78، چ چهارم، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ
11. سوره اعراف، آيه 158
12. پيام قرآن، ج 7، ص 397 – 368
منبع:سایت انوار طاها
در مورد اين سوال بايد يادآور شويم كه تمام پيامبران در منطقه يك منطقه خاص يا به عبارت بهتر از فلسطين تا عربستان نبوده اند و ما تعداد زيادي پيامبر را داريم كه در ايران و منطقه شمال آفريقا و حتي اروپا و در ديگر نقاط دنيا ظهور كرده اند، هر چند كه تعداد زيادي از پيامبران در منطقه خاور ميانه مبعوث شده اندكه اين هم با هدف نهايي مبعوث كردن رسُل كه هدايت انسانها است منافاتي ندارد زيرا ديني را كه پيامبري ميآورد براي ديگر اقوام هم هست و به همه عالَم عرضه ميشود مثلا خداوند متعال در مورد قرآن ميفرمايد: «قران براي عالَم انذار دهنده است» (1) و اگر كسي دنبال حق است، به محض برخورد با او، آن را ميپذيرد، حال مي خواهد از هر منطقه و سرزميني باشد، چون ديني كه خداوند ميآورد بر حقيقت انسانيت و فطرت او مطابقت دارد. آنچه مهم است جهاني بودن زبان ديني است كه پيامبر ميآورد.
مطلب ديگر (كه در پاسخ به اين سؤال كه چرا پيامبران بيشتر از اين مناطق ظهور ميكردند و چرا در ميان اقوام ديگر ظهور نكردند)، اين است كه بايد گفت «ممكن است در آن قسمتها جمعيتي نبوده و يا اگر بوده ما دليلي نداريم كه خداوند براي آنها انبيايي نفرستاده است چون از همه انبيايي كه آمار و نامشان در جوامع روايي ما هست تنها نام بعضي در قرآن ذكر شده است (2)شايد در ميان آن اقوام نيز انبيايي بودهاند كه در قرآن قصه آنان نيامده است و اگر هم پيامبر اولوالعزمي در ميان آن اقوام نبوده، شايد به خاطر كم بودن جمعيت آن منطقه در آن زمان باشد».(3) «گروهي از عارفان و حكيمان به استناد برخي از تواريخ، حضرت ادريس را همان هرمس پنداشتند، هم چنان كه حضرت شيث را همان آغاثا ذيمون دانستند و عدهاي شايد بر اثر همين هرمس و آغاثاذيمون و فيثاغورس، مانند آنها مثل ارسطو... را از انبيا دانستند». (4) كه اينان از اقوام ديگري هستند و از خاورميانه برنخواستهاند.
همچنين «يكي از لوازم نبوت عامه اين است كه هيچ مردمي بدون راهنما نيستند و ممكن نيست، خداوند ملتي را بدون راهنما رها كند، زيرا خدا مربّي، مدبر انسان است و انسان مسافري است كه عوالمي را پشت سر گذاشته و عوالمي را در پيش روي دارد. از اين رو امكان ندارد جمعيتي در منطقهاي زندگي كند و خداوند براي آنها راهنما نفرستد». (5 )، حضرت آية الله جوادي آملي در اين ضمينه در جاي ديگر مي فرمايد:بالاخره خداوند يا خود پيامبر يا اوصياي او يا كتاب او را براي ديگران ارسال مي كند. (6) از طرفي ديگر مركز نبوت و رسالت انبيا يك روستا و يا يك منطقه كوچك و محدود نبود... و صداي انبيا هميشه از مراكز كشورها برخاسته است، زيرا وظيفه آنان ابلاغ پيام الهي به همه مردم آن منطقه است و اين رسالت بدون شهرتِ دعوت و شيوعِ دعوي حاصل نميشود و آن شهرت و اين شيوع بايد ازمركز جمعيت و هسته مركزي اجتماع تودهها شكل يابد. (7) در زمانهاي قديم، بعضي اقوام مانند سرخپوستها در گوشهاي گنگ از دنيا زندگي ميكردند كه كسي از آنان خبري نداشت و آنها هم از كسي خبري نداشتند. حال اگر پيامبري در ميان آنان بيايد امّا در مركز كشور نيايد دعوت او عمومي نخواهد شد و صداي او به گوش جهانيان نميرسد. چنان كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ هنگام رسالت به كشورهايي مانند: روم و ايران نامه نوشت و آنان را دعوت به دين اسلام كرد و «خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمودند: كه من اختصاص به قوم خاصي ندارم، من براي سياه پوست و زردپوست و سفيد پوست مبعوث شدهام» (8). و همين باعث ميشود كه صعيب از روم و سلمان از ايران دور پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ جمع شوند. در آخر به اين نكته بايد اشاره شود كه نبوت انبيا دو گونه بوده است. بعضي از انبياء براي قوم خاصي مبعوث ميشدند مثل حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ كه براي قوم بني اسراييل مبعوث شده بود(9) و دعوت خويش را فقط در قوم بنياسراييل گسترش داد (10) و بعضي ديگر از انبيا مثل پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دعوتش فراگير و جهان شمول بود و براي تمام مردم مبعوث گرديده بود. (11) لذا شايد در يك زمان چند پيامبر با هم براي چند قوم مبعوث ميشدند و در جوامع روايي و قرآن نام بعضي از آنها برده شده است، ولي بخاطر دلايلي به بعضي ديگر اشاره نشده است و اين عدم ذكر نام آنان دليل بر عدم وجود آنان نيست.
در پايان كلامي را از حضرت آية الله مكارم شيرازي نقل مي كنيم كه ايشان در پاسخ به اين سوال اينگونه جواب داده اند: با توجه به وضع پيدايش جوامع بشري، و ظهور تمدّن انساني، اين مسئله جاي شگفتي نيست كه اكثر پيامبران در منطقه خاور ميانه بوده اند، زيرا مورخان بزرگ جهان تصريح مي كنند كه مشرق زمين مخصوصاً شرق ميانه، گهواره تمدن انساني است و منطقه اي كه به نام هلال خصيب است(هلال خصيب يعني هلال پر بركت كه اشاره به منطقه اي است كه از دره نيل شروع مي شود و تا مسير دجله و فرات و اروند رود ادامه پيدا ميكند زادگاه تمدن هاي بزرگ جهان است).
تمدن مصر باستان كه قديمي ترين تمدّن شناخته شده جهان است، تمدّن بابل در عراق، تمدن يمن در جنوب حجاز، همچنين تمدّن ايران و شامات، همه نمونه تمدن هاي معروف بشري هستند ... قدمت تمدن انساني دراين مناطق به هفت هزار سال يا بيشتر باز مي گردد.
از سوي ديگر، رابطه نزديكي ميان تمدن انساني و ظهور پيامبران بزرگ است، زيرا انسان هاي متمدن نياز زيادي به آيين هاي الهي دارند، تا هم قوانين حقوقي و اجتماعي را تضمين كرده، جلو تعديات و مفاسد را بگيرد، و هم فطرت الهي آن ها را شكوفا سازد.
به همين دليل مي گويم نياز بشر امروز مخصوصاً كشورهايي كه از تمدن و صنعت سهم بيشتري دارند، به مذهب، از هر زمين بيشتر است.
اقوام وحشي و يا نيمه وحشي، آمادگي زيادي، براي پذيرش مذاهب ندارند، و اگر مذهب را پذيرا شوند، قدرت نشر آن را ندارند. (12).
پي نوشتها:
1. سوره فرقان، آيه 1
2. سوره غافر، آيه 78
3. سيره پيامبران در قرآن، ص 49، جوادي آملي، چ دوّم، نشر اسراء
4. همان، ص236
5. سوره فاطر، آيه 24
6. سيره پيامبران در قرآن، ص 48
7. همان، ص 47
8. بحار الانوار، ج 16، ص 323، به نقل از دين شناسي، جوادي آملي
9. سوره صف، آيه 5
10. مفاهيم قرآن، جعفر سبحاني، ج 3، ص 78، چ چهارم، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ
11. سوره اعراف، آيه 158
12. پيام قرآن، ج 7، ص 397 – 368
منبع:سایت انوار طاها