پرسش :
نقش فرهنگ عاشورا در بازنمایی افق سیاسی جامعه منتظر چیست؟
پاسخ :
پاسخ از حجتالاسلام والمسلمین امیرمحسن عرفان:
در اسلام با سه نوع اندیشه سیاسی مواجه هستیم، برخی صاحب اندیشه سیاسی «سلطه جویانه» هستند. صاحبان این اندیشه در صدد حفظ وضع موجود هستند، در این اندیشه هیچ توجهی به آسیبشناسی نظام سیاسی نمیشود چرا که صاحبان این اندیشه، نظام سیاسی را حتی در بدترین شکل آن میپذیرند.
برای نمونه برخی از بزرگترین عالمان اهل سنت حکومتی را که از طریق استیلا، قهر و غلبه به وجود آمده باشد، حکومت دینی میدانند. از دیدگاه آنان بر حاکم چه جاهل و چه فاسق میتوان عنوان امام و خلیفه را اطلاق کرد، زیرا همین که چنین حاکمی شوکت و لشکر دارد باعث قوت و مقبولیت او می باشد، در چنین اندیشهای هیچ گاه نظام سیاسی آسیبشناسی نمیشود.
از دیگر سو در جهان اسلام با اندیشه های سیاسی «اصلاحی» مواجه هستیم، اینها اندیشههایی هستند که با توجه با شرایط زمان و مکان و نیز امکانات و سایر شرایط و مقتضیات که از آنها به عنوان واقعیتهای موجود تعبیر میشود -ضمن اینکه از اصول و ارزشهای اساسی خویش عقبنشینی نمیکنند- در پوششی تقیهگونه پیشنهادهایی به منظور اصلاح و بهبود نسبی امور ارائه میدهند.
گونه سوم از اندیشه های سیاسی در جهان اسلام، اندیشه های سیاسی «انقلابی» است. این اندیشهها در صدد تغییر صد درصد اوضاع هستند. مبنای این اندیشه و هدف آن عمل به تکلیف الهی برای حفظ کشور اسلامی است.
در اندیشه سیاسی انقلابی تلاش میشود که با کمک شناخت دقیق اوضاع شرایط و امکانات و با استعانت از اصل پویای تفکر شیعی یعنی اجتهاد، آسیبها و آفتهای سیاسی جامعه چه در عرصه داخلی و نظام بین الملل درمان شود و اصول سکولار حاکم بر دیپلماسی بینالمللی اصلاح شود.
اگر از نقش عاشورا در بازنمایی افق سیاسی جامعه منتظر سخن گفته میشود، در حقیقت تاکیدی است بر اهمیت اندیشههای سیاسی انقلابی؛ چراکه پیوندهای دوسویه عاشورا و انتظار قدرت نرمی را در عرصه دیپلماسی بینالمللی ایجاد میکند که این قدرت نرم توان آسیب شناسی دیپلماسی سکولار را دارد.
قدرت نرم که گاهی آن را قدرت هنجاری، انگارهای و عقیدتی مینامند بر فرهنگ و ارزشها تکیه دارد، یکی از بنیانهای محکم قدرت نرم اسلامی، ارزشهای والای دین مبین اسلام است به عبارتی منابع قدرت نرم از منظر اسلام عمدتا دین و ارزشهای اسلامی میباشد، بنیانهای ایمانی، اعتقادی و مشارکتی قدرت در اسلام به مراتب برجستهتر از ابعاد تحمیلی و اجباری آن است و همین امر سبب می شود که قدرت در اسلام اساسا نرم باشد و با بهرهگیری از چنین منابعی بیشترین اعمال اراده از طریق جذابیت صورت میگیرد.
با پیوندهای دوسویه عاشورا و گفتمان انتظار گفتمان هویتی جدیدی به وجود میآید که با ایدئولوژیک کردن بافت هویتی اسلامی و تاکید بر تفاوت با دیگران، دیپلماسی جدیدی شکل میگیرد که اهداف و منافع ملی و مذهبی را بر اساس هویت ایدئولوژیک اسلامی و نیز ستیز تاریخی میان جبهه حق و باطل تعریف میکند، زیرا گفتمان انتظار با دال مرکزی اسلام ولایی و با چشم اندازی نهایی تحقق جامعه منتظر در امت اسلامی، اصول دیپلماسی مدرنیسم غربی را به مبارزه میطلبد.
اگر چه پیوندهای دو سویه عاشورا و گفتمان انتظار به مثابه یک قدرت نرم در عرصه دیپلماسی مطرح است اما کمتر از این پیوند در عرصه دیپلماسی استفاده شده است. فرهنگ عاشورا به افزایش عمق راهبردی دیپلماسی منتظرانه کمک میکند، عمق راهبردی مفهومی است که اساسا به حوزه مطالعات امنیتی و استراتژیک مربوط است و اگر در کنار یک امور دینی به کار رود به توان بازدارندگی آن با توجه به گستره نفوذ آن اشاره دارد.
فرهنگ عاشورا عدالتطلبی و عدالتخواهی را به مثابه یک مطالبه در جامعه منتظر مطرح می کند، پذیرش این اصل بهترین زمینه ساز حرکتهای عدالتخواهانه در میان مسلمانان بوده است، به طوری که خودانگیختگی، تحرک و آرمانخواهی در عرصه دیپلماسی مرهون همین نکته است.
پیوند فرهنگ عاشورا و گفتمان انتظار قدرت نرمی را شکل میدهد که میتواند در عرصه دیپلماسی هنجارسازی کند، باید توجه داشت که در دنیای امروز اگر کشوری بتواند سامانه فکری جدید منطقی و سنجیدهای را در عرصه دیپلماسی ابداع کند در آن شرایط میتواند به دستاوردهای مهم نایل شود.
بسیاری از شاخص ها و مولفههای فرهنگی، نقش موثری در چگونگی تعامل کشورها در حوزههای مختلف ایفا میکنند بنابراین امروزه کشورها در تلاش هستند تا اصول دیپلماسی خود را بر دیگران تحمیل کنند. آنان میدانند که چیرگی و حضور دیپلماتیک در یک کشور منافع مادی فراوانی را برای آنان در پی دارد برای نمونه در دیپلماسی سکولار از سوی نظام سلطه تلاش میشود رابطه انفعالی و مطیعانه در میان آنها و دیگر کشورها برقرار شود. در چنین دیپلماسی دیگر کشورها بازیگران فعالی نیستند و نقشی در تصمیمگیریها ندارند.
اگر از نقش فرهنگ عاشورا و گفتمان انتظار در بازتعریف دیپلماسی سخن به میان میآید مراد نوع نگرش و نحوه برخورد مسلمانان با سیاست و قدرت سیاسی است که مبتنی بر مبادی نظری و باورها و سنتهای اسلام در متن تاریخ و حیات جمعی مسلمانان شکل گرفته و تعیینکننده الگوهای کنش و رفتارهای سیاسی آنان در پذیرش و نفی حکومتها میباشد.
عدالتطلبی، ظلمستیزی، عزتخواهی، استقامت و پایداری از ارزشها، نگرشهای جدیدی است که پیوند فرهنگ عاشورا و گفتمان انتظار آن را در عناصر ارزشی فرهنگ سیاسی داخل کرده است.
پیوندهای دوسویه عاشورا و گفتمان انتظار عامل بسیار مهمی در شکلگیری رفتار سیاسی دارد، مهمترین تاثیر گفتمان انتظار و فرهنگ عاشورا بر فرهنگ سیاسی تغییر ساختارهای سیاسی متناسب با ماهیت و محتوای فرهنگ سیاسی است بر همین اساس لازم است نقش گفتمان انتظار که تولیدکننده و تقویتکننده فرهنگ سیاسی در اسلام است را مورد بررسی قرار دهیم.
پاسخ از حجتالاسلام والمسلمین امیرمحسن عرفان:
در اسلام با سه نوع اندیشه سیاسی مواجه هستیم، برخی صاحب اندیشه سیاسی «سلطه جویانه» هستند. صاحبان این اندیشه در صدد حفظ وضع موجود هستند، در این اندیشه هیچ توجهی به آسیبشناسی نظام سیاسی نمیشود چرا که صاحبان این اندیشه، نظام سیاسی را حتی در بدترین شکل آن میپذیرند.
برای نمونه برخی از بزرگترین عالمان اهل سنت حکومتی را که از طریق استیلا، قهر و غلبه به وجود آمده باشد، حکومت دینی میدانند. از دیدگاه آنان بر حاکم چه جاهل و چه فاسق میتوان عنوان امام و خلیفه را اطلاق کرد، زیرا همین که چنین حاکمی شوکت و لشکر دارد باعث قوت و مقبولیت او می باشد، در چنین اندیشهای هیچ گاه نظام سیاسی آسیبشناسی نمیشود.
از دیگر سو در جهان اسلام با اندیشه های سیاسی «اصلاحی» مواجه هستیم، اینها اندیشههایی هستند که با توجه با شرایط زمان و مکان و نیز امکانات و سایر شرایط و مقتضیات که از آنها به عنوان واقعیتهای موجود تعبیر میشود -ضمن اینکه از اصول و ارزشهای اساسی خویش عقبنشینی نمیکنند- در پوششی تقیهگونه پیشنهادهایی به منظور اصلاح و بهبود نسبی امور ارائه میدهند.
گونه سوم از اندیشه های سیاسی در جهان اسلام، اندیشه های سیاسی «انقلابی» است. این اندیشهها در صدد تغییر صد درصد اوضاع هستند. مبنای این اندیشه و هدف آن عمل به تکلیف الهی برای حفظ کشور اسلامی است.
در اندیشه سیاسی انقلابی تلاش میشود که با کمک شناخت دقیق اوضاع شرایط و امکانات و با استعانت از اصل پویای تفکر شیعی یعنی اجتهاد، آسیبها و آفتهای سیاسی جامعه چه در عرصه داخلی و نظام بین الملل درمان شود و اصول سکولار حاکم بر دیپلماسی بینالمللی اصلاح شود.
اگر از نقش عاشورا در بازنمایی افق سیاسی جامعه منتظر سخن گفته میشود، در حقیقت تاکیدی است بر اهمیت اندیشههای سیاسی انقلابی؛ چراکه پیوندهای دوسویه عاشورا و انتظار قدرت نرمی را در عرصه دیپلماسی بینالمللی ایجاد میکند که این قدرت نرم توان آسیب شناسی دیپلماسی سکولار را دارد.
قدرت نرم که گاهی آن را قدرت هنجاری، انگارهای و عقیدتی مینامند بر فرهنگ و ارزشها تکیه دارد، یکی از بنیانهای محکم قدرت نرم اسلامی، ارزشهای والای دین مبین اسلام است به عبارتی منابع قدرت نرم از منظر اسلام عمدتا دین و ارزشهای اسلامی میباشد، بنیانهای ایمانی، اعتقادی و مشارکتی قدرت در اسلام به مراتب برجستهتر از ابعاد تحمیلی و اجباری آن است و همین امر سبب می شود که قدرت در اسلام اساسا نرم باشد و با بهرهگیری از چنین منابعی بیشترین اعمال اراده از طریق جذابیت صورت میگیرد.
با پیوندهای دوسویه عاشورا و گفتمان انتظار گفتمان هویتی جدیدی به وجود میآید که با ایدئولوژیک کردن بافت هویتی اسلامی و تاکید بر تفاوت با دیگران، دیپلماسی جدیدی شکل میگیرد که اهداف و منافع ملی و مذهبی را بر اساس هویت ایدئولوژیک اسلامی و نیز ستیز تاریخی میان جبهه حق و باطل تعریف میکند، زیرا گفتمان انتظار با دال مرکزی اسلام ولایی و با چشم اندازی نهایی تحقق جامعه منتظر در امت اسلامی، اصول دیپلماسی مدرنیسم غربی را به مبارزه میطلبد.
اگر چه پیوندهای دو سویه عاشورا و گفتمان انتظار به مثابه یک قدرت نرم در عرصه دیپلماسی مطرح است اما کمتر از این پیوند در عرصه دیپلماسی استفاده شده است. فرهنگ عاشورا به افزایش عمق راهبردی دیپلماسی منتظرانه کمک میکند، عمق راهبردی مفهومی است که اساسا به حوزه مطالعات امنیتی و استراتژیک مربوط است و اگر در کنار یک امور دینی به کار رود به توان بازدارندگی آن با توجه به گستره نفوذ آن اشاره دارد.
فرهنگ عاشورا عدالتطلبی و عدالتخواهی را به مثابه یک مطالبه در جامعه منتظر مطرح می کند، پذیرش این اصل بهترین زمینه ساز حرکتهای عدالتخواهانه در میان مسلمانان بوده است، به طوری که خودانگیختگی، تحرک و آرمانخواهی در عرصه دیپلماسی مرهون همین نکته است.
پیوند فرهنگ عاشورا و گفتمان انتظار قدرت نرمی را شکل میدهد که میتواند در عرصه دیپلماسی هنجارسازی کند، باید توجه داشت که در دنیای امروز اگر کشوری بتواند سامانه فکری جدید منطقی و سنجیدهای را در عرصه دیپلماسی ابداع کند در آن شرایط میتواند به دستاوردهای مهم نایل شود.
بسیاری از شاخص ها و مولفههای فرهنگی، نقش موثری در چگونگی تعامل کشورها در حوزههای مختلف ایفا میکنند بنابراین امروزه کشورها در تلاش هستند تا اصول دیپلماسی خود را بر دیگران تحمیل کنند. آنان میدانند که چیرگی و حضور دیپلماتیک در یک کشور منافع مادی فراوانی را برای آنان در پی دارد برای نمونه در دیپلماسی سکولار از سوی نظام سلطه تلاش میشود رابطه انفعالی و مطیعانه در میان آنها و دیگر کشورها برقرار شود. در چنین دیپلماسی دیگر کشورها بازیگران فعالی نیستند و نقشی در تصمیمگیریها ندارند.
اگر از نقش فرهنگ عاشورا و گفتمان انتظار در بازتعریف دیپلماسی سخن به میان میآید مراد نوع نگرش و نحوه برخورد مسلمانان با سیاست و قدرت سیاسی است که مبتنی بر مبادی نظری و باورها و سنتهای اسلام در متن تاریخ و حیات جمعی مسلمانان شکل گرفته و تعیینکننده الگوهای کنش و رفتارهای سیاسی آنان در پذیرش و نفی حکومتها میباشد.
عدالتطلبی، ظلمستیزی، عزتخواهی، استقامت و پایداری از ارزشها، نگرشهای جدیدی است که پیوند فرهنگ عاشورا و گفتمان انتظار آن را در عناصر ارزشی فرهنگ سیاسی داخل کرده است.
پیوندهای دوسویه عاشورا و گفتمان انتظار عامل بسیار مهمی در شکلگیری رفتار سیاسی دارد، مهمترین تاثیر گفتمان انتظار و فرهنگ عاشورا بر فرهنگ سیاسی تغییر ساختارهای سیاسی متناسب با ماهیت و محتوای فرهنگ سیاسی است بر همین اساس لازم است نقش گفتمان انتظار که تولیدکننده و تقویتکننده فرهنگ سیاسی در اسلام است را مورد بررسی قرار دهیم.