نزول دفعی و تدریجی قرآن
آیا نزول قرآن دفعی بوده یا تدریجی؟
از مسائل مهمّ نزول قرآن، چگونگى آن است. اختلافى نیست که قرآن کریم به تدریج و در اوضاع و مناسبت هاى گوناگون بر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله نازل شده است؛ اما در این که به صورت دفعى و یکباره نیز نازل شده باشد، میان قرآن پژوهان اختلاف است. در این باره آراى متعددى ارائه شده که دو نظریه زیر مهم ترین آنهاست:
۱. نزول تدریجى و نزول دفعى
الف - آیات قرآنى
به تصریح برخى آیات، قرآن در شب قدر ماه رمضان نازل شده است. از آنجا که نزول تدریجى قرآن در شب ها و روزهاى دیگر، واقعیتى تاریخى و انکارناپذیر است، مراد از نزول یاد شده در این آیات، باید غیر از نزول تدریجى باشد. ظاهر آیات نیز از نزول کلّ قرآن حکایت دارد، نه بخشى از آن. این آیات عبارت اند از:
یک. آیه ۱۸۵ بقره که در بزرگداشت ماه رمضان اعلام مى کند قرآن در این ماه نازل شده است: (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ ؛ ماه رمضان که قرآن در آن فرو فرستاده شده است). افزون بر آنچه گفته شد، گواه دیگر بر مدّعا این است که هدف آیه، ذکر خصوصیتى ارزشمند براى ماه رمضان و بزرگداشت این ماه است . بدین روى باید نزول همه قرآن (دفعى) مراد باشد؛ زیرا نزول تدریجى آیات و سور قرآن در بسیارى از ماه هاى دیگر روى داده و هیچ خصوصیتى براى ماه رمضان ثابت نمى کند تا بزرگداشتى براى آن باشد.
دو. آیه یکم از سوره قدر که آشکارا از نزول قرآن در شب قدر خبر مى دهد: (إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَیلَةِ الْقَدْرِ ؛ ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم)؛
سه. آیات دوم و سوم از سوره دخان که با یاد کردن سوگند به کتاب مبین(قرآن) بیان مى کند که ما آن را در شبى مبارک نازل کردیم: (وَ الْکتَبِ الْمُبِینِ * إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَیلَةٍ مُّبَرَکةٍ إِنَّا کنَّا مُنذِرِینَ ؛ سوگند به کتاب روشنگر . ما آن را در شبى فرخنده فرستادیم . ما بیم دهنده ایم). روشن است که ضمیر هاء در انتهاى کلمه (أَنْزَلْنَاهُ) به (الْکتَابِ الْمُبِینِ) (قرآن) بازمى گردد و این به معناى نزول قرآن در یک شب است. از این گذشته، خداوند به «کتاب مبین» سوگند یاد کرده است و این نشان مى دهد که کلّ قرآن، مراد است و کلّ قرآن، پیش تر نازل شده است؛ زیرا سوگند به بخشى از آن، خلاف عرف غالب و ظاهر است.[۱۰]
ب - روایات اهل بیت علیهم السلام
بنا بر این روایات، قرآن افزون بر نزول تدریجى، به گونه دفعى نیز نزول یافته است:
یک. روایتى که تصریح دارد قرآن یک بار به صورت کامل در ماه رمضان بر بیت معمور و سپس در مدت بیست سال به تدریج بر پیامبر نازل شده است:
نَزَلَ القُرآنُ جُملَةً واحِدَةً فى شَهرِ رَمَضانَ إلَى البَیتِ المَعمورِ، ثُمَّ نَزلَ فى طولِ عِشرینَ سَنَةً .[۱۱]
قرآن ، در ماه رمضان یک جا به بیت المعمور فرو فرستاده شد و سپس در طول بیست سال [تدریجاً] نازل گشت .
دو. روایتى درباره آیه (إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَیلَةٍ مُّبَرَکةٍ ؛ ما آن را در شبى فرخنده فرو فرستادیم) که مقصود از «شب مبارک» را شب قدر ماه رمضان مى خواند و بیان مى کند که قرآن جز در شب قدر، نازل نشده است:
لَیلَةُ القَدرِ وهِی فی کلِّ سَنَةٍ فی شَهرِ رَمَضانَ فِی العَشرِ الأَواخِرِ ، فَلَم ینزَلِ القُرآنُ إلّا فی لَیلَةِ القَدرِ .[۱۲]
شب قدر ! و آن ، در دهه آخر ماه رمضانِ هر سال ، واقع شده است . خداوند ، قرآن را جز در شب قدر ، فرو نفرستاد .
سه. روایتى که بیان مى کند قرآن نیز مانند دیگر کتب آسمانى نزولى دفعى داشته است :
نَزَلَ القُرآنُ جُملَةً واحِدَةً فی شَهرِ رَمَضانَ إلَى البَیتِ المَعمورِ ، ثُمَّ نَزَلَ فی طولِ عِشرینَ سَنَةً.
ثُمَّ قالَ : قالَ النَّبِی صلى اللَّه علیه و آله : نَزَلَت صُحُفُ إبراهیمَ فی أوَّلِ لَیلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، واُنزِلَتِ التَّوراةُ لِسِتٍّ مَضَینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، واُنزِلَ الإِنجیلُ لِثَلاثَ عَشرَةَ لَیلَةً خَلَت مِن شَهرِ رَمَضانَ ، واُنزِلَ الزَّبورُ لِثَمانِ عَشرَةَ خَلَونَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، واُنزِلَ القُرآنُ فی ثَلاثٍ وعِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ .[۱۳]
قرآن ، در ماه رمضان ، یک جا به بیت المعمور ، فرو فرستاده شد و سپس در طول بیست سال، [تدریجاً] نازل گشت» .
سپس فرمود : «پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرموده است : "صُحُف ابراهیم ، در شب اوّل ماه رمضان، نازل گشت . تورات ، در شب ششم ماه رمضان، نازل شد . انجیل ، در شب سیزدهم ماه رمضان، نازل شد . زبور ، در شب هجدهم ماه رمضان ، نازل شد و قرآن ، در شب بیست و سوم ماه رمضان ، نازل شده است"» .
چهار. روایتى ذیل آیه یکم سوره قدر که تأکید دارد قرآن در شب قدر نازل شده است:
صَدَقَ اللَّهُ عزّ وجلّ ، أنزَلَ اللَّهُ القُرآنَ فی لَیلَةِ القَدرِ .[۱۴]
خداوند عزّ وجلّ راست فرمود . خدا ، قرآن را در شب قدر ، فرو فرستاد .پنج. روایتى که به صراحت از نزول دفعى و یکباره قرآن در ماه رمضان بر بیت معمور و سپس نزول تدریجى از آنجا بر پیامبر در بیست سال سخن مى گوید:
نَزَلَ القُرآنُ جُملَةً واحِدَةً فی شَهرِ رَمَضانَ إلَى البَیتِ المَعمورِ ، ثُمَّ نَزَلَ فی طولِ عِشرینَ سَنَةً .[۱۵]
قرآن ، در ماه رمضان ، یک جا به بیت المعمور ، فرو فرستاده شد و سپس در طول بیست سال ، [تدریجاً] نازل گشت .
گفتنى است که با توجه به مسلّم بودن نزول تدریجى قرآن در غیر شب قدر، روشن مى گردد که مقصودِ روایات یادشده - که تنها از یک نزول و آن هم در شب قدر ماه رمضان سخن گفته و برخى از آنها نزول را در غیر این ماه نفى کرده اند - نزول دفعى است؛ بدین معنا که روایاتِ یاد شده از نزولى افزون بر نزول تدریجى خبر مى دهند.
ج - روایات عامّه
روایات اهل سنّت دیدگاه نزول دفعى را تأیید مى کنند و مضمونى بسیار نزدیک به روایات اهل بیت علیهم السلام دارند. شمارى از آنها قرآن را مانند دیگر کتب آسمانى داراى نزول دفعى در ماه رمضان مى دانند؛ همچون روایت: جابر بن عبداللَّه انصارى[۱۶] و روایت واثلة بن الاسقع.[۱۷] شمارى دیگر، تأکید دارند که قرآن دو بار نازل شده است: یکى دفعى در ماه رمضان و دیگرى در طول مدت رسالت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله؛ همچون روایتى که به ابن عباس مى رسد[۱۸] و روایتى که بنا بر آن، قرآن نخست بر بیت العزّه نازل شد و سپس بر پیامبر به مناسبت هاى مختلف و در پاسخ به پرسش هاى مردم:
نَزَلَ القُرآنُ جُملَةً واحِدَةً فى شَهرِ رَمَضانَ فى لَیلَةِ القَدرِ فَجُعِلَ فى بَیتِ العِزَّةِ ثمّ اُنزِلَ عَلى النَّبِىّ صلى اللَّه علیه و آله فى عِشرینَ سَنَةً جَوابَ کلامِ النّاسِ .[۱۹]
قرآن به یکباره در شب قدر ماه رمضان فرود آمد و در بیت العزّه قرار گرفت ، و بعد ، در طول بیست سال به در جواب درخواست مردم به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله نازل شد .
د - ادلّه و شواهد عقلى
یک. بعثت پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله بنا بر رأى مشهور امامیه[۲۰] و برخى روایات اهل سنّت،[۲۱] در ۲۷ رجب رخ داده است. .[۲۲] از سویى دیگر، مفسّران و صاحب نظران فریقین بر هم زمانى بعثت و آغاز نزول، متفق اند،[۲۳] بنا بر این، نزول قرآن در ماه رمضان - که آیات و روایات بدان اشاره دارند - ، نزول دفعى همه قرآن است، نه آغاز نزول تدریجى؛ زیرا نزول تدریجى از ماه رجب آغاز شده است.
دو. در آیاتى که سخن از نزول قرآن در ماه رمضان رفته، تعبیر «انزال» آمده و این تعبیر، حکایت از نزول دفعى دارد. توضیح، آن که برخى قرآن پژوهانْ مانند راغب اصفهانى (م ۴۲۵ق) گفته اند که «تنزیل» از باب تفعیل، غالباً بر نزول تدریجى دلالت مى کند؛ اما «إنزال» از باب افعال، اعم از آن است و هم بر این معنا و هم بر نزول دفعى دلالت دارد.[۲۴] فخر رازى (م ۶۰۶ق) نیز با او هم رأى است، جز آن که این کاربرد را همیشگى دانسته، نه غالبى.[۲۵] راغب، تصریح مى کند که در آیات : (إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَیلَةٍ مُّبَرَکةٍ ؛[۲۶] ما آن را در شبى فرخنده فرو فرستادیم) و (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ ؛[۲۷] ماه رمضان که در آن قرآن فرو فرستاده شده است) و (إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَیلَةِ الْقَدْرِ ؛[۲۸] ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم) ، تعبیر «انزال» آمده و نه «تنزیل»؛ زیرا بر اساس روایات، قرآن، یکباره به آسمان دنیا و سپس به تدریج بر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله نازل شده است. تفاوت میان انزال و تنزیل را قرآن پژوهان و لغویانى دیگر همانند: زمخشرى،[۲۹] ابوالبقاء،[۳۰] طبْرِسى،[۳۱] زرکشى[۳۲] و علامه طباطبایى[۳۳] پذیرفته اند. علامه طباطبایى از این رأى، همراه دیگر شواهد، براى اثبات نزول دفعى حقیقت قرآن بر قلب پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در شب قدر، سود جسته است.[۳۴]
سه. بنا بر روایات، جبرئیل علیه السلام در روزى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله مبعوث شد، وضو و نماز را به او آموخت و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله در همان روز، نماز گزارد.[۳۵] از سویى دیگر، از پیامبر، نقل است که نماز بدون فاتحة الکتاب، روا نیست.[۳۶] هیچ روایتى نیز در دست نیست که از اقامه نمازى بدون سوره حمد در اسلام گزارش کرده باشد. از جمع این روایات بر مى آید که سوره حمد در ماه رجب نخستین سال بعثت نازل شده است. این را نیز باید افزود که برخى روایات تصریح دارند که سوره حمد در آغاز بعثت نازل شده است.[۳۷] نتیجه آن که بخشى از قرآن، پیش از ماه رمضان نازل شده و در صورت نفى نزول دفعى، تصریح قرآن بر نزول کلّ قرآن در ماه رمضان، بى معنا خواهد شد.
دیدگاه نزول دفعى و تدریجى خود به دو دیدگاه فرعى تقسیم مى شود:
دیدگاه نخست. نزول دفعى بر بیت معمور: بنا بر برخى روایات فریقین، قرآن، نخست بر بیت معمور و سپس در طول مدت رسالت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از آن جا به تدریج بر ایشان فرود آمده است.[۳۸] شمارى از مفسّران و قرآن پژوهان، پیرو این دیدگاه اند، مانند: طبرى (م ۳۱۰ ق)،[۳۹] شیخ صدوق (م ۳۸۱ق)،[۴۰] زَمَخشَرى (م ۵۳۸ق)،[۴۱] فخر رازى (م ۶۰۶ق)،[۴۲] قرطبى(م ۶۷۱ق)،[۴۳] زَرکشى (م ۷۹۴ق)،[۴۴] ابن حجر عسقلانى (م ۸۵۲ ق)،[۴۵] سیوطى (م ۹۱۱ق)،[۴۶] ملاّ فتح اللَّه کاشانى (م ۹۸۸ق)،[۴۷] بُروسَوى (م ۱۱۳۷ق)،[۴۸] آلوسى (م ۱۲۷۰ ق)،[۴۹] نهاوندى (م ۱۳۷۱ ق)[۵۰] و زرقانى (معاصر).[۵۱] دیدگاه دوم. نزول دفعى بر قلب پیامبر صلى اللَّه علیه و آله: بنا بر این دیدگاه، دو نزول قرآن عبارت اند از: نخست، نزول حقیقت یا روح قرآن در شب قدر بر قلب پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به صورت دفعى و دوم، نزول آن در قالب الفاظ به صورت آیات و سوره ها به گونه تدریجى. شیخ صدوق،[۵۲] فیض کاشانى،[۵۳] شیخ ابوعبداللَّه زنجانى[۵۴] و علامه طباطبایى بر این باورند. علامه طباطبایى در استحکام بخشى به این دیدگاه و تشریح آن بسیار کوشیده است. بر اساس تبیین او از این دیدگاه، مقصود از نزول قرآن در شب قدر، نزول دفعى قرآن با همین الفاظ و و اجزا و فصول نیست. قرآن حقیقتى متعالى دارد بدون الفاظ و اجزا و فصول و شأن نزول که به ادراک بشر عادى در نمى آید و قرآن حاضر که در چنین هیئتى است، مثالى است از آن ، و گویى جامه هایى است بر قامت آن .[۵۵]
از سوى دیگر، آیاتى که از نزول قرآن در شب قدر سخن گفته اند، از کلمه «انزال» سود برده اند که نزول دفعى را مى رساند و نزول دفعى نمى تواند در قالب الفاظ باشد. هر یک از آیات قرآن ناظر به وقایعى خاص است و نزول آنها پیش از آن وقایع معقول نیست. ناگزیر، مراد از نزول دفعى قرآن در شب قدر، نزول حقیقت آن است .
برخى از شاگردان علامه طباطبایى از این حقیقت، به «روح قرآن» تعبیر کرده و گفته اند: قرآن در شب قدر با نزولى اجمالى و غیر زمانى که بر نزول تفصیلى و زمانى مقدم بوده، نازل شده و مى توان از آن با تعبیر«روح قرآن» یاد کرد که عارى از قالب کلمات، آیات و سور است و چون پیامبر واجد این روح شد، همان حقیقتى که نخست مانند یک روح بر پیامبر نازل شده بود، در لباس الفاظ و کلمات درآمد و نازل شد.[۵۶]
طرفداران این دیدگاه به آیاتى از قرآن نیز تمسک جسته اند؛ از جمله آیه ۱۱۴ طه که مى فرماید: (... وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن یقْضَى إِلَیک وَحْیهُ ... ؛ قبل از آن که وحى قرآن کاملاً تمام نشده در آن شتاب مکن) و نیز آیات ۱۶ - ۱۹ قیامت که مى فرماید: (لَا تُحَرِّک بِهِ لِسَانَک لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَینَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَینَا بَیانَهُ ؛ زبانت را به آن مچرخان تا به آن شتاب کنى . بر ماست جمع کردن و خواندن آن . وقتى آن را خواندیم ، تو هم از خواندن آن تبعیت کن . سپس بر ماست بیان آن). ظاهر این آیات حاکى است که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از آنچه به وى وحى مى شده، از پیش آگاه بوده و هنگام وحى، در قرائت آیات بر پیک وحى پیشى مى گرفته و خداى تعالى او را از این کار باز داشته است.[۵۷]
۲. نزول تدریجى
ادله و شواهد
مهم ترین ادله و شواهد دیدگاه نزول تدریجى در ردّ دیدگاه نخست و اثبات دیدگاه دوم عبارت اند از:
۱. قرآن کریم خود بر تدریجى بودن نزولش صراحت دارد:
الف - آیه ۱۰۶ اسراء بیان مى کند این کتاب بخش بخش نازل مى شود تا پیامبر آن را به آرامى بر مردم بخواند:
(وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکثٍ وَ نَزَّلْنَهُ تَنزِیلاً .
قرآن را بخش بخش بر تو نازل کردیم تا آن را بر مردم به آرامى بخوانى و آن را به تدریج فرو فرستادیم).
ب - در آیه ۳۲ فرقان سخن کافران را نقل مى کند که از روى طعن گفتند: چرا قرآن (مانند دیگر کتب آسمانى) به یکباره نازل نمى شود:
(وَ قَالَ الَّذِینَ کفَرُواْ لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَ حِدَةً .
آنان که کافر شدند ، گفتند : چرا قرآن یکباره بر او نازل نمى شود ؟) .
این سخن اعتراضى بود به نزول تدریجى قرآن؛ بدین معنا که اگر محمد صلى اللَّه علیه و آله پیامبر بود، مى باید دین او کامل و تام مى بود و اصول، فروع، فرایض و سنّت هایش یکجا نازل مى شد و حال که چنین نیست و او براى هر رخدادى سخنى مى سازد، اجزاى کتاب او منظم نیست، بلکه سخنانى پراکنده است.[۶۳] خداوند در پایان آیه، بى آن که ادعاى کافران را درباره نزول تدریجى تکذیب کند، از فایده آن سخن مى گوید که استوار ساختن قلب پیامبر صلى اللَّه علیه و آله است:
(کذَ لِک لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَک .
این چنین فرستادیم تا دلت را با آن ثبات دهیم).
۲. آیه (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ ؛ ماه رمضان که در آن ، قرآن فرو فرستاده شد) و آیاتِ مشابه، که به ظاهر از نزول دفعى در ماه رمضان سخن مى گویند، از گذشته و آنچه پیش تر نازل شده خبر مى دهند و خود در زمره آن قرار نمى گیرد و شکى نیست که این آیات، خود، جزء قرآن اند؛ پس نمى توان گفت که همه قرآن در شب قدر نازل شده است. این آیات فقط در صورتى مى توانند از خود نیز خبر دهند که خود نیز در شب قدر نازل شده و به صیغه زمان حال (نظیر «الذى ینزل» یا «إنّا ننزِله») باشند نه ماضى، در حالى که چنین نیست. نتیجه آن که منظور از نزول در شب قدر، آغاز نزول است، نه نزول دفعى و یکباره قرآن.[۶۴]
۳. آیاتى که از نزول قرآن در شب قدر سخن مى گویند و گروه نخست به آنها تمسک جسته اند، بر نزول دفعى دلالتى ندارند؛ زیرا در وقت نزول این آیات، بخشى از قرآن هنوز نازل نشده بود و از این رو، از واژه «قرآن» تنها بخشى از آن به فهم عرفى تبادر مى شد. خدا نیز طبق فهم عرفى مخاطبان عصر نزول، «قرآن» را به معناى همان بخش نازل شده به کار برده است، نه همه آن و بدین سان، مقصود از قرآن، بخشى از آن است و مراد از «نزولِ قرآن» در آیات یاد شده، آغاز نزول قرآن است نه نزول کلّ قرآن.[۶۵] در آیات ۱ - ۳ دخان: (حم * وَ الْکتَبِ الْمُبِینِ * إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَیلَةٍ مُّبَرَکةٍ ؛ حم . سوگند به کتاب روشنگر . ما آن را در شبى فرخنده فرو فرستادیم) نیز کلمه «الکتاب» با الف و لام عهد همراه است و مراد از آن کلّ قرآن نیست، بلکه همان قدرى مراد است که براى مردم معهود بوده[۶۶] و آن، تنها بخش نازل شده تا آن زمان است.
۴. بررسى موارد کاربرد «تنزیل» و «انزال» در قرآن نشان مى دهد که نظر طرفداران دیدگاه دفعى و تدریجى (اختصاص کاربرد انزال به نزول دفعى و تنزیل به نزول تدریجى) پذیرفتنى نیست؛ زیرا گاه این دو تعبیر، از جمله در آیه (وَ قَالَ الَّذِینَ کفَرُواْ لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَ حِدَةً ؛[۶۷] کسانى که کافر شدند ، گفتند : چرا قرآن ، یکباره بر او نازل نمى شود ؟)، به جاى هم به کار رفته اند.[۶۸]
۵. روایاتى که براى اثبات دیدگاه پیشین به کار رفته اند، خبر واحدند و خبر واحد موجب علم نمى شود، در حالى که شمار بیشترى از روایات که مشهورترند، با دیدگاه نزول تدریجى همسویند.[۶۹]
۶. خداوند در آیه ۱۸۵ بقره از نزول قرآن در این ماه خبر داده است (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ) . اگر قرآن به بیت المعمور در آسمان چهارم نازل شده باشد فایده چنین نزولى که مردم از آن بى بهره بوده اند چیست؟ افزون بر این، یادکرد خدا از نزول قرآن در این ماه، براى بزرگداشت ماه رمضان است؛ نزول بر بیت معمور طبق نظریه نزول بر بیت معمور بى آن که بر پیامبر نازل شده و به مردم برسد، چه بزرگداشتى براى ماه رمضان دارد؟[۷۰]
۷. اگر همه قرآن به صورت دفعى در آغاز بعثت نازل شده باشد، بسیارى از خطاب هاى الهى در قرآن کریم عبث و غیر عقلایى مى نمایند؛ زیرا آنها به کسانى خطاب شده اند که در وقت خطاب حاضر نبوده اند و کسانى به سبب کارى سرزنش شده اند که هنوز آن کار را نکرده اند.[۷۱] ۸. بنا بر برخى روایات، مانند روایات مربوط به اصحاب کهف و ظهار، گاه مردم از موضوعاتى مى پرسیدند و پیامبر مى فرمود: در این باره هنوز چیزى بر من وحى نشده است؛ در انتظار بمانید تا خداوند درباره آن بر من وحى کند. این سخن نشان مى دهد که قرآنِ معهود به گونه دفعى بر آن حضرت نازل نشده است.[۷۲]
۹. این که در تبیین نزول دفعى گفته مى شود که «روح قرآن» بر پیامبر نازل شده فقط یک ادعاست؛ زیرا هیچ آیه یا روایتى به «روح قرآن» اشاره نکرده و قرآن را با «روح» یا کلمات مشابه همراه نساخته و از «نزول قرآن به گونه اجمال» سخن نگفته است. ثانیاً مراد از روح و اجمال قرآن چیست؟ اگر خلاصه اى از مضامین قرآن است، مى باید پیامبر در وقت پرسش مردم، پاسخى ارائه مى کرد، نه آن که آنان را به انتظار فرا خواند تا وحى فرا برسد.[۷۳]
نتیجه گیری
بررسى ادلّه و شواهد دو دیدگاه، حاکى از ترجیح دیدگاه «دفعى و تدریجى» بر «دفعى» است. دیدگاه نخست، نزول تدریجى قرآن را رد نمى کند؛ بنا بر این، با صراحتِ آیاتى که از نزول تدریجى قرآن خبر مى دهند، ناسازگار نیست. این آیات تنها وجود نزول تدریجى را ثابت کرده اند و به هیچ روى، بر نفى نزولى دیگر دلالت ندارند. قرآن کریم افزون بر این، چنان که گذشت آیاتى دارد که بر نزول دفعى دلالت دارند و توجیه و تفسیر آنها بر وجهى دیگر خلاف ظاهر آنها و نیازمند دلیل معتبر است.
نزول قرآن به صورت دفعى الزاماً بدین معنا نیست که قرآن کریم در قالب الفاظ و کلمات به صورت آیات و سور و به شکل تفصیلى نازل شده است. بنا بر این دیدگاه، حقیقت قرآن، الفاظ، اجزا، فصول، شئون و زمان ندارد. این حقیقت در نزول دفعى بر پیامبر نازل شده است و در نزول تدریجى، همان حقیقت به جامه الفاظ و کلمات و زمان و شأن نزول درآمده و به تدریج بر آن حضرت فرود آمده است ؛ از این رو، بسیارى از اشکال هاى گروه دوم بر این دیدگاه از قبیل اشکال دوم، سوم، هفتم و هشتم وارد نیست.
نزول دفعى و تدریجى قرآن بر قلب پیامبر یا بیت معمور، مقدمه نزول آن به صورت تدریجى و بهره مندى مردم از کلام الهى بوده است و از این رو حادثه اى سترگ و خجسته است و از همین رو، خداوند از آن به عنوان خصیصه اى براى ماه رمضان یاد کرده است.[۷۴]
ادله دیدگاه دوم، متعدد و مختلف اند و هم بر نقل قرآن و روایات تکیه دارند و هم بر ادلّه و شواهد عقلى و بدین روى، واحد بودن برخى اخبار موجب ردّ آن نمى شود؛ افزون بر این که گروه دوم نیز در استدلالات روایى خود بر اخبار واحد تکیه کرده اند.
پینوشتها:
[۱] التحقیق فى کلمات القرآن الکریم : ج ۱۲ ص ۷۸؛ مفردات ألفاظ القرآن : ج ۱ ص ۷۹۹.
[۲] بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۳.
[۳] ر.ک: بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۰ - ۲۵۱ .
[۴] ر. ک: تفسیر الصافى : ج ۱ ص ۶۴.
[۵] ر.ک: بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۳ - ۲۵۴ .
[۶] ر.ک: تاریخ القرآن، زنجانى : ص ۳۸ - ۳۹.
[۷] آلاء الرحمن فى تفسیر القرآن : ج ۱ ص ۱۶۰.
[۸] المیزان فى تفسیر القرآن : ج ۲ ص ۱۵ - ۱۸.
[۹] ر. ک: البرهان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۲۲۸؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۱۷ - ۱۲۳؛ روح المعانى : ج ۳۰ ص ۱۸۹.
[۱۰] تفسیر الطبرى : ج ۲ ص ۱۹۶ - ۱۹۸؛ التسهیل : ج ۴ ص ۳۴.
[۱۱] ر.ک : ص ۱۴۴ ح ۱۱۹ .
[۱۲] ر.ک : ص ۱۴۲ ح ۱۱۴ .
[۱۳] ر.ک : ص ۱۴۴ ح ۱۱۹ .
[۱۴] ر.ک : ص ۱۴۰ ح ۱۱۳ .
[۱۵] ر.ک : ص ۱۴۴ ح ۱۱۹ .
[۱۶] ر.ک : الدرّ المنثور : ج ۱ ص ۱۸۹ .
[۱۷] ر.ک : الدرّ المنثور : ج ۱ ص ۱۸۹ .
[۱۸] ر.ک : الدرّ المنثور : ج ۱ ص ۱۸۹ .
[۱۹] الدرّ المنثور : ج ۱ ص ۱۸۹.
[۲۰] ر.ک : الکافى : ج ۴ ص ۱۴۹؛ مرآة العقول : ج ۱۶ ص ۳۶۵؛ بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۱۹۰.
[۲۱] الدرّ المنثور : ج ۳ ص ۲۳۵؛ کنز العمّال : ج ۱۲ ص ۳۱۲ ح ۳۵۱۶۹.
[۲۲] در باره اثبات این قول ر.ک : «پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نکونام ، صحیفه مبین : شماره ۲۶ ، ص ۵۱ - ۵۲.
[۲۳] ر.ک : المیزان فى تفسیر القرآن : ج ۲ ص ۱۶؛ الدرّ المنثور : ج ۶ ص ۳۶۸؛ تفسیر الطبرى : ج ۳۰ ص ۳۱۸ - ۳۱۹؛ تفسیر سمرقندى : ج ۳ ص ۴۹۳؛ تاریخ الیعقوبى : ج ۲ ص ۲۳؛ السیرة النبویة ، ابن هشام : ج ۱ ص ۱۵۷؛ المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۱ ص ۷۳.
[۲۴] مفردات الفاظ القرآن : ص ۷۹۹ - ۸۰۰.
[۲۵] تفسیر الفخر الرازى : ج ۲ ص ۱۱۶ و ج ۵ ص ۹۵.
[۲۶] دخان : آیه ۳.
[۲۷] بقره : آیه ۱۸۵.
[۲۸] قدر : آیه ۱.
[۲۹] الکشاف : ج ۱ ص ۳۳۶.
[۳۰] الکلیات : ص ۱۹۶.
[۳۱] مجمع البیان : ج ۱۰ ص ۷۸۶.
[۳۲] البرهان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۲۲۸.
[۳۳] المیزان فى تفسیر القرآن : ج ۲ ص ۱۵.
[۳۴] المیزان فى تفسیر القرآن : ج ۲ ص ۱۵ و ۱۸.
[۳۵] بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۱۹۴.
[۳۶] جامع الأحادیث : ج ۵ ص ۳۲۲.
[۳۷] الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۵۲.
[۳۸] الکافى : ج ۲ ص ۶۲۹؛ تفسیر القمى : ج ۲ ص ۲۹۰ و ۴۳۱؛ تفسیر الصافى : ج ۴ ص ۴۰۳ .
[۳۹] تفسیر الطبرى : ج ۲ ص ۱۹۶ - ۱۹۸.
[۴۰] بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۰ - ۲۵۱.
[۴۱] الکشاف : ج ۱ ص ۳۳۶ و ج ۳ ص ۵۰۰ با تعبیر «قیل» .
[۴۲] تفسیر الفخر الرازى : ج ۵ ص ۹۳ و ۹۵.
[۴۳] تفسیر القرطبى : ج ۲ ص ۲۹۷.
[۴۴] البرهان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۲۲۸.
[۴۵] أضواء البیان : ج ۹ ص ۳۱.
[۴۶] الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۱۷.
[۴۷] منهج الصادقین : ج ۱ ص ۳۹۳.
[۴۸] روح البیان : ج ۴ ص ۴.
[۴۹] روح المعانى : ج ۲۵ ص ۱۱۱.
[۵۰] نفحات الرحمن : ج ۱ ص ۴۰۲.
[۵۱] مناهل العرفان : ج ۱ ص ۴۵ - ۴۶.
[۵۲] بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۰ - ۲۵۱.
[۵۳] ر.ک : تفسیر الصافى : ج ۱ ص ۶۵ .
[۵۴] تاریخ قرآن : ص ۳۵.
[۵۵] ر.ک : المیزان فى تفسیر القرآن : ج ۲ ص ۱۸.
[۵۶] ر.ک : درس هایى از قرآن (مجموعه آثار) : ج ۲۶ ص ۶۶۸.
[۵۷] المیزان فى تفسیر القرآن : ج ۲ ص ۱۸.
[۵۸] تاریخ قرآن ، محمّدهادى معرفت : ص ۳۵ و ۳۶.
[۵۹] ر.ک : الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۴۰.
[۶۰] ر.ک : مجمع البیان: ج ۲ ص ۴۹۷؛ سیره ابن اسحاق : ص ۱۳۰.
[۶۱] ر.ک : بحار الأنوار : ج ۱۸ ص ۲۵۱.
[۶۲] ر.ک : تاریخ قرآن ، محمّدهادى معرفت : ص ۳۵ و ۳۶.
[۶۳] المیزان فى تفسیر القرآن : ج ۱۵ ص ۲۰۹ - ۲۱۰.
[۶۴] تاریخ قرآن، محمّدهادى معرفت : ص ۳۸.
[۶۵] تاریخ قرآن، محمّدهادى معرفت: ص ۳۵.
[۶۶] «پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نکونام ، صحیفه مبین : شماره ۲۶(بهار۱۳۸۰)، ص ۵۹.
[۶۷] فرقان : آیه ۳۲. نیز ، ر.ک : بقره : آیه ۲۲ و ۱۶۴؛ آل عمران : آیه ۹۳؛ انعام : آیه ۹۹ و ۱۱۴؛ اسرا : آیه ۹۵؛ ابراهیم : آیه ۳۲؛ رعد : آیه ۱۷.
[۶۸] «کاوشى نو در چگونگى نزول قرآن» ، على اصغر ناصحیان ، علوم و معارف قرآن : شماره ۵ ، ص ۴۸ - ۵۰.
[۶۹] رسائل المرتضى : ج ۱ ص ۴۰۳؛ التمهید فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۵۰.
[۷۰] «کاوشى نو در چگونگى نزول قرآن» ، على اصغر ناصحیان ، علوم و معارف قرآن : شماره ۵ ، ص ۷۰.
[۷۱] «پژوهشى درباره آغاز نزول قرآن»، جعفر نکونام، صحیفه مبین : شماره ۲۶ (بهار۱۳۸۰)، ص ۵۸ .
[۷۲] «پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نکونام ، صحیفه مبین : شماره ۲۶ (بهار۱۳۸۰)، ص ۵۸ .
[۷۳] «پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نکونام ، صحیفه مبین : شماره ۲۶ (بهار ۱۳۸۰)، ص ۵۸.
[۷۴] ر.ک : بقره : آیه ۱۸۵.
منبع : شناختنامه قرآن برپایه قرآن و حدیث، جلد اوّل، سال انتشار: ۱۳۹۱، از صفحه ۱۵۱ تا صفحه ۱۶۵