چرایی ازدواج نکردن حضرت عیسی(ع)؟!
پرسش :
با توجّه به این نکته که ازدواج یکی از عوامل کمال و خودسازی است، چرا حضرت عیسی(ع) ازدواج نکردند؟!
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
ازدواج نکردن حضرت مسیح(ع) بخاطر بد بودن ازدواج از دید ایشان نبود، بلکه ایشان حدود سى سال در بین مردم بود و در این مدّت برای تبلیغ آیین حق پیوسته از نقطه اى به نقطه دیگر مى رفت و مجالى براى ازدواج نیافت.
از طرفی اگر ازدواج می کرد چه بسا نسل ایشان به علت ولادت غیر طبیعی جدشان عیسی(ع) مدعی خدازادگی می شدند و یا اینکه مردم درباره آنها دچار غلو می شدند، چنانکه درمورد حضرت عیسی دچار غلو شدند.
همچنین با توجه به افراط بنی اسرائیل در شهوت رانی و ازدواج، شرایط فرهنگی آن زمان اقتضای زندگی زاهدانه می کرد؛ چنانکه حضرت عیسی و یحیی(ع) که هر دو، همزمان در شرایط فرهنگی و اجتماعی واحدی می زیسته اند، هیچکدام ازدواج نکردند.
ضمن اینکه حضرت عیسی هرگز توصیه به مجرد بودن نکرده اند و منع از ازدواج از بدعت هایى است که در زمان هاى بعد به وجود آمد؛ فرهنگ مجرد زیستن بخاطر برداشت اشتباه یا مقاصد دیگری که رهبران مسیحی در سر داشتند رواج یافت.
پاسخ تفصیلی:
ازدواج به خودی خود امر واجبی نیست و خداوند به خاطر مصالحی که برای حفظ زندگی فردی و اجتماعی بشر لازم است آن را تشریع نموده است. در عین حال ازدواج باعث آرامش انسان(1) و از عوامل کمال و خودسازی است و از بهترین مستحبات است؛ و همین مستحب در مواردی برای برخی افراد خاص واجب می شود، مثل کسانی که اگر ازدواج نکنند دچار گناه می شوند.
اما از آنجا که پیامبران باید الگوی دیگران هم در واجبات و هم در مستحبات باشند ازدواج نکردن آنها می تواند خلاف شأن آنها باشد.
در ابتدا چنین تصور می شود که چرا حضرت عیسی(علیه السلام) ازدواج نکردند و همین امر باعث شد فرهنگ مجرد بودن سالها در بین مسیحیان رواج یابد و حتی بر اساس باب نوزدهم انجیل متّى، «اگر انسان بتواند خود را براى ملکوت خدا خصى کند، بطوریکه قدرت آمیزش نداشته باشد، افتخارى است ولى همه کس قدرت آن را ندارند»؟! و... .
ولى نباید فراموش نمود که ازدواج نکردن حضرت مسیح(علیه السلام) بخاطر بد بودن ازدواج از دیدگاه ایشان نبوده، بلکه ایشان عمرى کوتاه در زمین داشت، و حدود سى سال در میان مردم روى زمین زندگى نمود، و در این مدّت مشغول به تبلیغ آیین حق بود، و پیوسته از نقطه اى به نقطه دیگر مى رفت و مجالى براى ازدواج نیافت.(2)
از طرفی این احتمال هم منتفی نیست که اگر حضرت عیسی ازدواج می کرد و دارای نسلی می شد آن نسل به علت ولادت غیر طبیعی جدشان عیسی(علیه السلام) مدعی خدازادگی می شدند و یا اینکه مردم درباره آنها دچار غلو می شدند، چنانکه درمورد حضرت عیسی دچار غلو شدند.
این احتمال نیز وجود دارد که با توجه به افراط یهود در شهوات و عدم محدودیت در ازدواج در شریعت حضرت موسی(علیه السلام)(3) شرایط فرهنگی زمان حضرت عیسی چنین اقتضا می کرد که از دنیا فاصله گرفته و مردم را متوجه معنویات گردانند. لذا می بینیم حضرت عیسی و یحیی(علیهما السّلام) که هر دو، همزمان با هم و در یک منطقه بوده اند، یعنی در شرایط فرهنگی و اجتماعی واحدی می زیسته اند، هیچکدام ازدواج نکردند؛ چراکه هر پیامبری بر اساس شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه خود برنامه ای مناسب با آن محیط برای هدایت و مبارزه با انحرافات آنها دارد. انحرافات جامعه بنی اسرائیل در زمان این پیامبران به گونه ای بوده است که یکی از راه های مبارزه با آن فرهنگ، ترویج زندگی زاهدانه و دنیاگریزی بوده است تا گرایش افراطی مردم به شهوات مهار شود؛ لذا در روایتی از امام علی(علیه السلام) می خوانیم: «إِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِی عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ(علیه السلام) فَلَقَدْ کَانَ یَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ وَ یَأْکُلُ الْجَشِبَ وَ کَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ وَ سِرَاجُهُ بِاللَّیْلِ الْقَمَرَ وَ ظِلَالُهُ فِی الشِّتَاءِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ فَاکِهَتُهُ وَ رَیْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ لِلْبَهَائِمِ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَةٌ تَفْتِنُهُ وَ لَا وَلَدٌ یَحْزُنُهُ وَ لَا مَالٌ یَلْفِتُهُ وَ لَا طَمَعٌ یُذِلُّهُ دَابَّتُهُ رِجْلَاهُ وَ خَادِمُهُ یَدَاه»(4)؛ (اگر بخواهى سرگذشت عیسى بن مریم(علیه السلام) را برایت باز گو می کنم: او سنگ را بالش خویش قرار مى داد، لباس خشن مى پوشید، نان خشک مى خورد، نان خورشش گرسنگى، چراغ شبهایش ماه، مسکنش در زمستان مشرق و مغرب آفتاب بود [صبحها در جانب مغرب و عصرها در جانب مشرق روبروى آفتاب قرار مى گرفت]، میوه و گلش گیاهانى بود که زمین براى بهائم مى رویانید. نه همسرى داشت که وى را بفریبد و نه فرزندى که او را غمگین نماید، و نه ثروتى که او را به خود مشغول دارد، و نه طمعى که خوارش سازد. مرکبش پاهایش و خادمش دستهایش بود).(5)
بنابراین مجرد بودن حضرت مسیح(علیه السلام) به هیج وجه اثبات نمی کند که ازدواج کردن ضد ارزش است و یا اینکه تجرد ارزش دارد و باعث پاکی انسان می شود و مانند آن .
ضمن اینکه حضرت عیسی هرگز توصیه به مجرد بودن هم نکرده اند و در آیین اصلى مسیح(علیه السلام) طبق مدارک تاریخى و دینى (حتى خود اناجیل) ترک ازدواج بطور مطلق و انزواى اجتماعى، نبوده است.(6) بلکه فرهنگ مجرد بودن در بین مسیحیت سیاستی بود که بعدا توسط بزرگان آنها پایه ریزی شد و خود حضرت عیسی چنین چیزی را رواج ندادند و بعد از ایشان هم تا مدتی وجود نداشت؛ چنانکه در رساله اوّل پولس به قرنتیان مى خوانیم: «آیا اختیار نداریم خواهر دینى را به زنى گرفته، همراه خود ببریم مثل سایر رسولان و برادران خداوند».(7)
از این بیان به خوبى استفاده مى شود که پولس و سایر شاگردان مسیح و رسولان و برادران دینی مسیح نیز ازدواج کردند و بر چنین مطلبى وقعى ننهادند.
و در رساله اوّل پولس به تیموتاوس مى خوانیم: «اسقف باید بى ملامت و صاحب یک زن و هوشیار و خردمند و صاحب نظام و مهمان نواز و راغب به تعلیم باشد».(8)
قابل توجّه اینکه در همان رساله در باب چهارم مى خوانیم: «ولى روح صریحاً مى گوید: در زمان آخر بعضى از ایمان برگشته، به ارواح مضلّ و تعالیم شیاطین گوش خواهند نمود * به ریاکارى دروغگویان که ضمایر خود را داغ کرده اند که از مزاوجت منع مى کنند و حکم مى نمایند به احتزاز از خوراک هایى که خدا آفرید براى مؤمنین و عارفین به حق تا آنها را به شکرگزارى بخورند».(9)
از این عبارت به خوبى برمى آید که منع از ازدواج از بدعت هایى است که در زمان هاى بعد به وجود خواهد آمد و این بر اثر اغواى شیاطین و ارواح گمراه کننده است.(10)
در نتیجه فرهنگ مجرد زیستن بعدا بخاطر برداشت اشتباه یا مقاصد دیگری که رهبران مسیحی در سر داشتند رواج یافت و مجرد بودن مسیح بهانه ای بیش نبوده است؛ لذا می بینیم برخی از رهبران مسیحی علت زن نداشتن حضرت عیسی(علیه السلام) را با خیال بافی و داستان سرایی اینگونه بیان کرده اند که: زن عنصر گناه و شیطان کوچک است و ازدواج و مسائل جنسی مانع رشد و تعالی انسان می شود. از دیدگاه آنها رابطه جنسى ذاتاً پلید است و تنها کسانى به مقامات معنوى نایل مى گردند که همه عمر مجرد زیست کرده باشند.
یکى از پیشوایان معروف مذهبى جهان مى گوید: «با تیشه بکارت درخت ازدواج را از بن برکنید».(11) همان پیشوایان [برای توجیه این مسأله که در شریعت مسیح ازدواج با یک زن مشروع دانسته شده(12)] ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه مى دهند؛ یعنى مدعى هستند که چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر کنند و اختیار از کفشان ربوده مى شود و گرفتار فحشا مى شوند و با زنان متعددى تماس پیدا مى کنند، پس بهتر است ازدواج کنند تا با بیش از یک زن در تماس نباشند.(13)
اما با اینحال تاریخ فجایع زیادى را [در زمینه شهوت رانی و ارتباط های نامشروع با زنان] از دیرهای مسیحیان به خاطر دارد، تا آنجا که به گفته «ویل دورانت»، «پاپ انیوسان» سوم یکى از دیرها را به عنوان فاحشه خانه توصیف کرد!(14)
یقینا برداشت علمای مسیحی از این حالت مسیح واقع گرایانه نیست، زیرا به دلیل قطعی عقل و نقل می دانیم که ازدواج سنت حسنه است و آدمی به تشکیل خانواده و همسر گزینی نیاز دارد؛ چنانکه قرآن در کنار مردان پاک از زنان پاکیزه یاد می کند و از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسى و عیسى در نهایت تجلیل یاد کرده است.(15) بلکه همانطور که بیان شد مجرد بودن حضرت عیسى(علیه السلام) دلایل دیگری داشت و شرایط ویژه آن زمان این اقتضا را داشت که ایشان دائما در حرکت باشد و خانه و زن و فرزند اختیار نکند.
پی نوشت:
(1). قرآن مجید در آیه 21 سوره روم به این حقیقت علمى اشاره کرده و مى فرماید: «وَمِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»؛ (از نشانه هاى او [خدا] اینکه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید).
(2). اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1377 هـ ش، چاپ اول، ج 3، ص 451.
(3). در روایات صحیحه آمده که ازدواج در شریعت حضرت موسى(علیه السلام) بى محدودیّت جایز بوده است به دلیل رعایت مصالح مردان و در شریعت حضرت عیسى(علیه السلام) جز یکى جایز نبوده است به دلیل رعایت مصلحت زنان ولى این شریعت اسلام رعایت هر دو مصلحت را نموده است. منابع فقه شیعه (ترجمه جامع أحادیث الشیعة)، بروجردى، آقا حسین، انتشارات فرهنگ سبز، تهران، 1386 هـ ق، چاپ اول، ج 25، ص 1039.
(4). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، انتشارات هجرت، قم، 1414 هـ ق، چاپ اول، ص 227.
(5). ترجمه گویا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، مکارم شیرازی، ناصر، موسسه مطبوعاتى هدف، قم، بی تا، چاپ اول، ج 2، ص 173.
(6). زندگى در پرتو اخلاق، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات سرور، قم، 1386 هـ ش، چاپ ششم، ص 179.
(7). عهد جدید، رساله پولس، باب 9، جمله 5.
(8). همان، باب 3، جمله 2.
(9). عهد جدید، رساله پولس، باب 4، جمله هاى 1- 3.
(10). مسیحیت در دنیاى کنونى، مکارم شیرازی، ناصر، امام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1390 هـ ش، چاپ اول، ص 61.
(11). مجموعه آثار شهید مطهری، مطهری، مرتضی، انتشارات صدرا، تهران، 1374 هـ ش، چاپ چهارم، ج 19، ص 133.
(12). منابع فقه شیعه، همان.
(13). مجموعه آثار شهید مطهری، همان.
(14). ر.ک: تاریخ ویل دورانت، ج 13، ص 443؛ به نقل از:تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم، ج 23، ص 389.
(15). مجموعه آثار شهید مطهری، همان.
پرسشهای مرتبط:
فعالیّت غالیان در عصر امام صادق(علیه السلام) چگونه بود؟
معناى غلوّ چیست؟
پاسخ کسانی که در باب توسل راه افراط و تفریط را پیموده اند، چیست؟
ابوالخطاب کیست و چه عقایدی داشته است؟
آیا عقاید شیعه امامیه با عقاید غلات نسبتى دارد؟
ازدواج نکردن حضرت مسیح(ع) بخاطر بد بودن ازدواج از دید ایشان نبود، بلکه ایشان حدود سى سال در بین مردم بود و در این مدّت برای تبلیغ آیین حق پیوسته از نقطه اى به نقطه دیگر مى رفت و مجالى براى ازدواج نیافت.
از طرفی اگر ازدواج می کرد چه بسا نسل ایشان به علت ولادت غیر طبیعی جدشان عیسی(ع) مدعی خدازادگی می شدند و یا اینکه مردم درباره آنها دچار غلو می شدند، چنانکه درمورد حضرت عیسی دچار غلو شدند.
همچنین با توجه به افراط بنی اسرائیل در شهوت رانی و ازدواج، شرایط فرهنگی آن زمان اقتضای زندگی زاهدانه می کرد؛ چنانکه حضرت عیسی و یحیی(ع) که هر دو، همزمان در شرایط فرهنگی و اجتماعی واحدی می زیسته اند، هیچکدام ازدواج نکردند.
ضمن اینکه حضرت عیسی هرگز توصیه به مجرد بودن نکرده اند و منع از ازدواج از بدعت هایى است که در زمان هاى بعد به وجود آمد؛ فرهنگ مجرد زیستن بخاطر برداشت اشتباه یا مقاصد دیگری که رهبران مسیحی در سر داشتند رواج یافت.
پاسخ تفصیلی:
ازدواج به خودی خود امر واجبی نیست و خداوند به خاطر مصالحی که برای حفظ زندگی فردی و اجتماعی بشر لازم است آن را تشریع نموده است. در عین حال ازدواج باعث آرامش انسان(1) و از عوامل کمال و خودسازی است و از بهترین مستحبات است؛ و همین مستحب در مواردی برای برخی افراد خاص واجب می شود، مثل کسانی که اگر ازدواج نکنند دچار گناه می شوند.
اما از آنجا که پیامبران باید الگوی دیگران هم در واجبات و هم در مستحبات باشند ازدواج نکردن آنها می تواند خلاف شأن آنها باشد.
در ابتدا چنین تصور می شود که چرا حضرت عیسی(علیه السلام) ازدواج نکردند و همین امر باعث شد فرهنگ مجرد بودن سالها در بین مسیحیان رواج یابد و حتی بر اساس باب نوزدهم انجیل متّى، «اگر انسان بتواند خود را براى ملکوت خدا خصى کند، بطوریکه قدرت آمیزش نداشته باشد، افتخارى است ولى همه کس قدرت آن را ندارند»؟! و... .
ولى نباید فراموش نمود که ازدواج نکردن حضرت مسیح(علیه السلام) بخاطر بد بودن ازدواج از دیدگاه ایشان نبوده، بلکه ایشان عمرى کوتاه در زمین داشت، و حدود سى سال در میان مردم روى زمین زندگى نمود، و در این مدّت مشغول به تبلیغ آیین حق بود، و پیوسته از نقطه اى به نقطه دیگر مى رفت و مجالى براى ازدواج نیافت.(2)
از طرفی این احتمال هم منتفی نیست که اگر حضرت عیسی ازدواج می کرد و دارای نسلی می شد آن نسل به علت ولادت غیر طبیعی جدشان عیسی(علیه السلام) مدعی خدازادگی می شدند و یا اینکه مردم درباره آنها دچار غلو می شدند، چنانکه درمورد حضرت عیسی دچار غلو شدند.
این احتمال نیز وجود دارد که با توجه به افراط یهود در شهوات و عدم محدودیت در ازدواج در شریعت حضرت موسی(علیه السلام)(3) شرایط فرهنگی زمان حضرت عیسی چنین اقتضا می کرد که از دنیا فاصله گرفته و مردم را متوجه معنویات گردانند. لذا می بینیم حضرت عیسی و یحیی(علیهما السّلام) که هر دو، همزمان با هم و در یک منطقه بوده اند، یعنی در شرایط فرهنگی و اجتماعی واحدی می زیسته اند، هیچکدام ازدواج نکردند؛ چراکه هر پیامبری بر اساس شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه خود برنامه ای مناسب با آن محیط برای هدایت و مبارزه با انحرافات آنها دارد. انحرافات جامعه بنی اسرائیل در زمان این پیامبران به گونه ای بوده است که یکی از راه های مبارزه با آن فرهنگ، ترویج زندگی زاهدانه و دنیاگریزی بوده است تا گرایش افراطی مردم به شهوات مهار شود؛ لذا در روایتی از امام علی(علیه السلام) می خوانیم: «إِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِی عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ(علیه السلام) فَلَقَدْ کَانَ یَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ وَ یَأْکُلُ الْجَشِبَ وَ کَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ وَ سِرَاجُهُ بِاللَّیْلِ الْقَمَرَ وَ ظِلَالُهُ فِی الشِّتَاءِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ فَاکِهَتُهُ وَ رَیْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ لِلْبَهَائِمِ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَةٌ تَفْتِنُهُ وَ لَا وَلَدٌ یَحْزُنُهُ وَ لَا مَالٌ یَلْفِتُهُ وَ لَا طَمَعٌ یُذِلُّهُ دَابَّتُهُ رِجْلَاهُ وَ خَادِمُهُ یَدَاه»(4)؛ (اگر بخواهى سرگذشت عیسى بن مریم(علیه السلام) را برایت باز گو می کنم: او سنگ را بالش خویش قرار مى داد، لباس خشن مى پوشید، نان خشک مى خورد، نان خورشش گرسنگى، چراغ شبهایش ماه، مسکنش در زمستان مشرق و مغرب آفتاب بود [صبحها در جانب مغرب و عصرها در جانب مشرق روبروى آفتاب قرار مى گرفت]، میوه و گلش گیاهانى بود که زمین براى بهائم مى رویانید. نه همسرى داشت که وى را بفریبد و نه فرزندى که او را غمگین نماید، و نه ثروتى که او را به خود مشغول دارد، و نه طمعى که خوارش سازد. مرکبش پاهایش و خادمش دستهایش بود).(5)
بنابراین مجرد بودن حضرت مسیح(علیه السلام) به هیج وجه اثبات نمی کند که ازدواج کردن ضد ارزش است و یا اینکه تجرد ارزش دارد و باعث پاکی انسان می شود و مانند آن .
ضمن اینکه حضرت عیسی هرگز توصیه به مجرد بودن هم نکرده اند و در آیین اصلى مسیح(علیه السلام) طبق مدارک تاریخى و دینى (حتى خود اناجیل) ترک ازدواج بطور مطلق و انزواى اجتماعى، نبوده است.(6) بلکه فرهنگ مجرد بودن در بین مسیحیت سیاستی بود که بعدا توسط بزرگان آنها پایه ریزی شد و خود حضرت عیسی چنین چیزی را رواج ندادند و بعد از ایشان هم تا مدتی وجود نداشت؛ چنانکه در رساله اوّل پولس به قرنتیان مى خوانیم: «آیا اختیار نداریم خواهر دینى را به زنى گرفته، همراه خود ببریم مثل سایر رسولان و برادران خداوند».(7)
از این بیان به خوبى استفاده مى شود که پولس و سایر شاگردان مسیح و رسولان و برادران دینی مسیح نیز ازدواج کردند و بر چنین مطلبى وقعى ننهادند.
و در رساله اوّل پولس به تیموتاوس مى خوانیم: «اسقف باید بى ملامت و صاحب یک زن و هوشیار و خردمند و صاحب نظام و مهمان نواز و راغب به تعلیم باشد».(8)
قابل توجّه اینکه در همان رساله در باب چهارم مى خوانیم: «ولى روح صریحاً مى گوید: در زمان آخر بعضى از ایمان برگشته، به ارواح مضلّ و تعالیم شیاطین گوش خواهند نمود * به ریاکارى دروغگویان که ضمایر خود را داغ کرده اند که از مزاوجت منع مى کنند و حکم مى نمایند به احتزاز از خوراک هایى که خدا آفرید براى مؤمنین و عارفین به حق تا آنها را به شکرگزارى بخورند».(9)
از این عبارت به خوبى برمى آید که منع از ازدواج از بدعت هایى است که در زمان هاى بعد به وجود خواهد آمد و این بر اثر اغواى شیاطین و ارواح گمراه کننده است.(10)
در نتیجه فرهنگ مجرد زیستن بعدا بخاطر برداشت اشتباه یا مقاصد دیگری که رهبران مسیحی در سر داشتند رواج یافت و مجرد بودن مسیح بهانه ای بیش نبوده است؛ لذا می بینیم برخی از رهبران مسیحی علت زن نداشتن حضرت عیسی(علیه السلام) را با خیال بافی و داستان سرایی اینگونه بیان کرده اند که: زن عنصر گناه و شیطان کوچک است و ازدواج و مسائل جنسی مانع رشد و تعالی انسان می شود. از دیدگاه آنها رابطه جنسى ذاتاً پلید است و تنها کسانى به مقامات معنوى نایل مى گردند که همه عمر مجرد زیست کرده باشند.
یکى از پیشوایان معروف مذهبى جهان مى گوید: «با تیشه بکارت درخت ازدواج را از بن برکنید».(11) همان پیشوایان [برای توجیه این مسأله که در شریعت مسیح ازدواج با یک زن مشروع دانسته شده(12)] ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه مى دهند؛ یعنى مدعى هستند که چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر کنند و اختیار از کفشان ربوده مى شود و گرفتار فحشا مى شوند و با زنان متعددى تماس پیدا مى کنند، پس بهتر است ازدواج کنند تا با بیش از یک زن در تماس نباشند.(13)
اما با اینحال تاریخ فجایع زیادى را [در زمینه شهوت رانی و ارتباط های نامشروع با زنان] از دیرهای مسیحیان به خاطر دارد، تا آنجا که به گفته «ویل دورانت»، «پاپ انیوسان» سوم یکى از دیرها را به عنوان فاحشه خانه توصیف کرد!(14)
یقینا برداشت علمای مسیحی از این حالت مسیح واقع گرایانه نیست، زیرا به دلیل قطعی عقل و نقل می دانیم که ازدواج سنت حسنه است و آدمی به تشکیل خانواده و همسر گزینی نیاز دارد؛ چنانکه قرآن در کنار مردان پاک از زنان پاکیزه یاد می کند و از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسى و عیسى در نهایت تجلیل یاد کرده است.(15) بلکه همانطور که بیان شد مجرد بودن حضرت عیسى(علیه السلام) دلایل دیگری داشت و شرایط ویژه آن زمان این اقتضا را داشت که ایشان دائما در حرکت باشد و خانه و زن و فرزند اختیار نکند.
پی نوشت:
(1). قرآن مجید در آیه 21 سوره روم به این حقیقت علمى اشاره کرده و مى فرماید: «وَمِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»؛ (از نشانه هاى او [خدا] اینکه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید).
(2). اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1377 هـ ش، چاپ اول، ج 3، ص 451.
(3). در روایات صحیحه آمده که ازدواج در شریعت حضرت موسى(علیه السلام) بى محدودیّت جایز بوده است به دلیل رعایت مصالح مردان و در شریعت حضرت عیسى(علیه السلام) جز یکى جایز نبوده است به دلیل رعایت مصلحت زنان ولى این شریعت اسلام رعایت هر دو مصلحت را نموده است. منابع فقه شیعه (ترجمه جامع أحادیث الشیعة)، بروجردى، آقا حسین، انتشارات فرهنگ سبز، تهران، 1386 هـ ق، چاپ اول، ج 25، ص 1039.
(4). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، انتشارات هجرت، قم، 1414 هـ ق، چاپ اول، ص 227.
(5). ترجمه گویا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، مکارم شیرازی، ناصر، موسسه مطبوعاتى هدف، قم، بی تا، چاپ اول، ج 2، ص 173.
(6). زندگى در پرتو اخلاق، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات سرور، قم، 1386 هـ ش، چاپ ششم، ص 179.
(7). عهد جدید، رساله پولس، باب 9، جمله 5.
(8). همان، باب 3، جمله 2.
(9). عهد جدید، رساله پولس، باب 4، جمله هاى 1- 3.
(10). مسیحیت در دنیاى کنونى، مکارم شیرازی، ناصر، امام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1390 هـ ش، چاپ اول، ص 61.
(11). مجموعه آثار شهید مطهری، مطهری، مرتضی، انتشارات صدرا، تهران، 1374 هـ ش، چاپ چهارم، ج 19، ص 133.
(12). منابع فقه شیعه، همان.
(13). مجموعه آثار شهید مطهری، همان.
(14). ر.ک: تاریخ ویل دورانت، ج 13، ص 443؛ به نقل از:تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم، ج 23، ص 389.
(15). مجموعه آثار شهید مطهری، همان.
پرسشهای مرتبط:
فعالیّت غالیان در عصر امام صادق(علیه السلام) چگونه بود؟
معناى غلوّ چیست؟
پاسخ کسانی که در باب توسل راه افراط و تفریط را پیموده اند، چیست؟
ابوالخطاب کیست و چه عقایدی داشته است؟
آیا عقاید شیعه امامیه با عقاید غلات نسبتى دارد؟