منشاء ایثار
پرسش :
چه چیز انسان را به ایثار و از خود گذشتگی وادار می کند؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
«ایثار» این است که انسان کارى را بدون«چشم داشت» و انتظار عوض از فرد یا جامعه انجام دهد و در انجام عمل، محاسبات مادّى نادیده گرفته شود. عشق به چیزى یا کسى، گاهى به جایى مى رسد که انسان غیر معشوق را فراموش مى کند و حتی خویشتن را به دست فراموشى مى سپارد چه رسد به منافع خویش؛ اساساً در این حالت خود را نمى بیند و نمى شناسد تا چه رسد به لذّات مادّى و معنوى خود؛ و این همان چیزى است که گاهى از آن به مرحله«فنا» تعبیر مى شود .بسیارى از پیشوایان بزرگ ما در برابر ذات خداوند چنین حالى را داشتند.
پاسخ تفصیلی:
مى گویند تمام فعّالیّتهاى انسان به منظور به دست آوردن یک رشته منافع مادّى و روحى و یا دفع ضرر از ناحیه جسم و روان صورت مى گیرد، حتّى آن رشته از کارهاى انسانى مانند کمک به بینوایان و تربیت فرزندان که جنبه عاطفى و نوع دوستى دارد، باز از این اصل مستثنا نیست؛ زیرا انسان از طریق کمک و ابراز محبّت و علاقه به آنان، بر روان مضطرب خود آرامش بخشیده و خویشتن را از شکنجه وجدان که نتیجه مشاهده این مناظر رقتّبار است رها مى سازد.
با توجّه به این اصل که محرّک انسان در تمام فعّالیّتها و کارها، همان موضوع منفعت طلبى و سودجویى جسمى و روانى اوست، چگونه مى شود که برخى از کارها یک نوع ایثار و فداکارى و جانبازى و از خود گذشتگى شمرده مى شود؟
مهر و عاطفه مادر عالى ترین مظهر جانبازى و فداکارى است، در حالى که مادر از ابراز هر نوع مهر و علاقه به فرزند خویش لذّت مى برد و خوددارى از کمک و تربیت کودک او را شکنجه مى دهد و ناراحت مى سازد ـ مع الوصف ـ چگونه مى توان مهر مادر را عشق پاک و دور از هر نوع آلایش شمرد و عمل او را یک نوع جانبازى و فداکارى صد در صد نامید؟
جواب: این پرسش را مى توان از دو راه پاسخ داد:
1ـ مقصود از «ایثار» و «فداکارى» این است که انسان کارى را بدون «چشم داشت» و انتظار عوض از فرد یا جامعه انجام دهد، در برابر آن کارى که جنبه معامله و معاوضه دارد و شخص به منظور کسب منافع مادّى زیر بار عمل مى رود.
فرض کنید مردى است که از مشاهده مناظر رقّت بار بینوایان و یتیمان، سخت رنج مى برد و یا از کمک به این گروه خوشحال و شادمان مى گردد، هر گاه همین فرد بدون ریا و تظاهر، قسمتى از زندگى خود را که از آن نیز بى نیاز نباشد در اختیار این گروه بگذارد، در این موقع این عمل را «ایثار» و از خود گذشتگى مى نامند؛ درست است که این کار او را از ضربات شکننده وجدان آزاد مى سازد و به زندگى او نشاط و شادى مى بخشد، امّا چون او در این کار محرّک مادّى و سود دنیوى ندارد و حسّ مقابله و معاوضه او را بر این کار وادار نساخته است، از این نظر یک چنین کارى از نظر عقل و شرع، عملى شایسته و یک نوع فداکارى شمرده مى شود.
به عبارت دیگر: در قضاوت و داورى خود که، کدام عمل ایثار و از خود گذشتگى است؟ باید انگیزه ها را در نظر گرفت. کارهاى عاطفى و انسانى که گاهى از آن به ایثار و از خود گذشتگى و جانبازى تعبیر مى آورند، فعّالیّتهایى است که در آن حساب و کتابى مطرح نباشد و شخص هنگام عمل، هیچ نوع سود مادّى را در نظر نگیرد و انگیزه هاى کار در درون او نهفته و در اعماق قلب او لانه گزیند و بدون تشویق و تقدیر، بدون تظاهر و ریا، بدون انتظار نفع و سود از فردى یا جامعه اى، آن را انجام مى دهد.
ولى هرگاه در انجام عمل، محاسبات مادّى نادیده گرفته نشود و محرّک وى براى عمل، انتظار عوض مادّى از فردى یا اجتماعى باشد، در این صورت باید این عمل را یک نوع معامله و معاوضه نامید و شخص را یک فرد معامله گر شمرد.
2ـ عشق به چیزى و یا به کسى گاهى به جایى مى رسد که انسان غیر آن چیز و یا آن کس را فراموش مى کند و خویشتن را به دست فراموشى مى سپارد و کسى که خویشتن را فراموش کند، منافع خویش را نیز فراموش خواهد کرد؛ در این جاست که غیر از محبوب و یا مقصد، چیزى را نمى بیند و جز هدف مقدّسش، چیزى را نمى شناسد و جز به منافع محبوب خود به چیزى نمى اندیشد و قانون تجارت و مبادله را که در حال عادى صورت مى گیرد و در برابر از دست دادن چیزى، چیز دیگرى را به دست مى آورد به کلّى رها مى کند و کنار مى گذارد و مرحله فداکارى و ایثار و از خود گذشتگى در راه هدف به جایى مى رسد که خدمت به محبوب که عالى ترین لذّت روحى شمرده مى شود و به جسم و جان او آرامش مى بخشد نیز به دست فراموشى سپرده مى شود؛ زیرا اساساً در این حالت خود را نمى بیند و نمى شناسد تا چه رسد به لذّات مادّى و معنوى خود و این همان چیزى است که گاهى از آن به «مرحله فنا» تعبیر مى شود.
بسیارى از پیشوایان بزرگ ما در برابر ذات خداوند چنین حالى را داشتند و همین موضوع سبب مى شد که او را به خاطر ذات پاکش بپرستند و به خاطر ذاتش که عین کمال و جمال است، عشق بورزند و او را براى خودش بخواهند و در راه او براى خودش جانبازى و فداکارى کنند.
شاید حدیثى که از امام امیر مؤمنان على (علیه السلام) در مورد عبادت نقل شده است اشاره به همین حقیقت باشد، آن جا که مى فرماید: «ما عَبَدْتُک خوفاً مِنْ نارِکَ وَلا طَمَعاً فى جَنَّتِکَ بَلْ وَجَدْتُکَ أهْلا لِلْعِبادَةِ»(1)؛ (بارالها! من تو را به منظور ترس از آتش و یا چشم طمع در بهشت نمى پرستم، بلکه انگیزه من براى پرستش تو، این است که تو را شایسته عبادت یافتم).
نمونه آن، نیایش ها و رازها و مناجاتهاى خود على (علیه السلام) است؛ زیرا او در آن حالى که آنچنان غرق جمال حق و کمال بى مثال خدا مى شد که به بیرون کشیدن پیکان تیر از پاى خویش توجّهى پیدا نمى کرد؛ چنین کسى در حالت انجام عمل و پرستش خداوند، نمى تواند به سود و ضرر خویش بیندیشد؛ زیرا هر چه مى بیند خدا مى بیند و هر چه مى کند به خاطر او انجام مى دهد، نه به خاطر خویشتن.
پی نوشت:
(1). بحارالأنوار، ج41، ص 14، باب: عبادته و خوفه (ع).
منبع: پاسخ به پرسشهاى مذهبى، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، آیت الله العظمى جعفر سبحانی، نسل جوان، چاپ سوم، ص 621.
پرسش های مرتبط:
«ایثار» این است که انسان کارى را بدون«چشم داشت» و انتظار عوض از فرد یا جامعه انجام دهد و در انجام عمل، محاسبات مادّى نادیده گرفته شود. عشق به چیزى یا کسى، گاهى به جایى مى رسد که انسان غیر معشوق را فراموش مى کند و حتی خویشتن را به دست فراموشى مى سپارد چه رسد به منافع خویش؛ اساساً در این حالت خود را نمى بیند و نمى شناسد تا چه رسد به لذّات مادّى و معنوى خود؛ و این همان چیزى است که گاهى از آن به مرحله«فنا» تعبیر مى شود .بسیارى از پیشوایان بزرگ ما در برابر ذات خداوند چنین حالى را داشتند.
پاسخ تفصیلی:
مى گویند تمام فعّالیّتهاى انسان به منظور به دست آوردن یک رشته منافع مادّى و روحى و یا دفع ضرر از ناحیه جسم و روان صورت مى گیرد، حتّى آن رشته از کارهاى انسانى مانند کمک به بینوایان و تربیت فرزندان که جنبه عاطفى و نوع دوستى دارد، باز از این اصل مستثنا نیست؛ زیرا انسان از طریق کمک و ابراز محبّت و علاقه به آنان، بر روان مضطرب خود آرامش بخشیده و خویشتن را از شکنجه وجدان که نتیجه مشاهده این مناظر رقتّبار است رها مى سازد.
با توجّه به این اصل که محرّک انسان در تمام فعّالیّتها و کارها، همان موضوع منفعت طلبى و سودجویى جسمى و روانى اوست، چگونه مى شود که برخى از کارها یک نوع ایثار و فداکارى و جانبازى و از خود گذشتگى شمرده مى شود؟
مهر و عاطفه مادر عالى ترین مظهر جانبازى و فداکارى است، در حالى که مادر از ابراز هر نوع مهر و علاقه به فرزند خویش لذّت مى برد و خوددارى از کمک و تربیت کودک او را شکنجه مى دهد و ناراحت مى سازد ـ مع الوصف ـ چگونه مى توان مهر مادر را عشق پاک و دور از هر نوع آلایش شمرد و عمل او را یک نوع جانبازى و فداکارى صد در صد نامید؟
جواب: این پرسش را مى توان از دو راه پاسخ داد:
1ـ مقصود از «ایثار» و «فداکارى» این است که انسان کارى را بدون «چشم داشت» و انتظار عوض از فرد یا جامعه انجام دهد، در برابر آن کارى که جنبه معامله و معاوضه دارد و شخص به منظور کسب منافع مادّى زیر بار عمل مى رود.
فرض کنید مردى است که از مشاهده مناظر رقّت بار بینوایان و یتیمان، سخت رنج مى برد و یا از کمک به این گروه خوشحال و شادمان مى گردد، هر گاه همین فرد بدون ریا و تظاهر، قسمتى از زندگى خود را که از آن نیز بى نیاز نباشد در اختیار این گروه بگذارد، در این موقع این عمل را «ایثار» و از خود گذشتگى مى نامند؛ درست است که این کار او را از ضربات شکننده وجدان آزاد مى سازد و به زندگى او نشاط و شادى مى بخشد، امّا چون او در این کار محرّک مادّى و سود دنیوى ندارد و حسّ مقابله و معاوضه او را بر این کار وادار نساخته است، از این نظر یک چنین کارى از نظر عقل و شرع، عملى شایسته و یک نوع فداکارى شمرده مى شود.
به عبارت دیگر: در قضاوت و داورى خود که، کدام عمل ایثار و از خود گذشتگى است؟ باید انگیزه ها را در نظر گرفت. کارهاى عاطفى و انسانى که گاهى از آن به ایثار و از خود گذشتگى و جانبازى تعبیر مى آورند، فعّالیّتهایى است که در آن حساب و کتابى مطرح نباشد و شخص هنگام عمل، هیچ نوع سود مادّى را در نظر نگیرد و انگیزه هاى کار در درون او نهفته و در اعماق قلب او لانه گزیند و بدون تشویق و تقدیر، بدون تظاهر و ریا، بدون انتظار نفع و سود از فردى یا جامعه اى، آن را انجام مى دهد.
ولى هرگاه در انجام عمل، محاسبات مادّى نادیده گرفته نشود و محرّک وى براى عمل، انتظار عوض مادّى از فردى یا اجتماعى باشد، در این صورت باید این عمل را یک نوع معامله و معاوضه نامید و شخص را یک فرد معامله گر شمرد.
2ـ عشق به چیزى و یا به کسى گاهى به جایى مى رسد که انسان غیر آن چیز و یا آن کس را فراموش مى کند و خویشتن را به دست فراموشى مى سپارد و کسى که خویشتن را فراموش کند، منافع خویش را نیز فراموش خواهد کرد؛ در این جاست که غیر از محبوب و یا مقصد، چیزى را نمى بیند و جز هدف مقدّسش، چیزى را نمى شناسد و جز به منافع محبوب خود به چیزى نمى اندیشد و قانون تجارت و مبادله را که در حال عادى صورت مى گیرد و در برابر از دست دادن چیزى، چیز دیگرى را به دست مى آورد به کلّى رها مى کند و کنار مى گذارد و مرحله فداکارى و ایثار و از خود گذشتگى در راه هدف به جایى مى رسد که خدمت به محبوب که عالى ترین لذّت روحى شمرده مى شود و به جسم و جان او آرامش مى بخشد نیز به دست فراموشى سپرده مى شود؛ زیرا اساساً در این حالت خود را نمى بیند و نمى شناسد تا چه رسد به لذّات مادّى و معنوى خود و این همان چیزى است که گاهى از آن به «مرحله فنا» تعبیر مى شود.
بسیارى از پیشوایان بزرگ ما در برابر ذات خداوند چنین حالى را داشتند و همین موضوع سبب مى شد که او را به خاطر ذات پاکش بپرستند و به خاطر ذاتش که عین کمال و جمال است، عشق بورزند و او را براى خودش بخواهند و در راه او براى خودش جانبازى و فداکارى کنند.
شاید حدیثى که از امام امیر مؤمنان على (علیه السلام) در مورد عبادت نقل شده است اشاره به همین حقیقت باشد، آن جا که مى فرماید: «ما عَبَدْتُک خوفاً مِنْ نارِکَ وَلا طَمَعاً فى جَنَّتِکَ بَلْ وَجَدْتُکَ أهْلا لِلْعِبادَةِ»(1)؛ (بارالها! من تو را به منظور ترس از آتش و یا چشم طمع در بهشت نمى پرستم، بلکه انگیزه من براى پرستش تو، این است که تو را شایسته عبادت یافتم).
نمونه آن، نیایش ها و رازها و مناجاتهاى خود على (علیه السلام) است؛ زیرا او در آن حالى که آنچنان غرق جمال حق و کمال بى مثال خدا مى شد که به بیرون کشیدن پیکان تیر از پاى خویش توجّهى پیدا نمى کرد؛ چنین کسى در حالت انجام عمل و پرستش خداوند، نمى تواند به سود و ضرر خویش بیندیشد؛ زیرا هر چه مى بیند خدا مى بیند و هر چه مى کند به خاطر او انجام مى دهد، نه به خاطر خویشتن.
پی نوشت:
(1). بحارالأنوار، ج41، ص 14، باب: عبادته و خوفه (ع).
منبع: پاسخ به پرسشهاى مذهبى، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، آیت الله العظمى جعفر سبحانی، نسل جوان، چاپ سوم، ص 621.
پرسش های مرتبط: