هدف زندگى انسان
پرسش :
اگر فردى که اعتقادات درستى ندارد، بپرسد: «براى چه زنده هستید» بهترین پاسخ، چه خواهد بود؟
پاسخ :
در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به چند نکته توجه کرد:
یکم. باید معناى هدف مشخص شود. هدف، یعنى «براى هر امر و هر راه، نقطه اى است که آن راه و امر، به آن ختم مى شود». ژرف نگرى در این نکته، ما را از خطاهاى بسیارى ایمنى مى بخشد. در طول تاریخ بشر، این خطاها بر سر راه کسانى قرار گرفته است که به معناى صحیح «هدف»، نیندیشیده و یا آن را نیافته اند. از این رو، به غلط آنچه را که لازمه زندگى و یا از اجزاى حیات دنیوى بشر بوده و در مواردى ایده آل براى بخشى از زندگى به حساب آمده است، هدف براى کل حیات تلقى کرده اند و براین اساس دچار زیان در زندگى یا شکست هاى روحى شده اند.
در این باب، مى توان به کسانى اشاره کرد که بهره مندى از لذت ها و شهوت ها را هدف دانسته اند! به هر حال این تصور نادرست است؛ چرا که آنچه جزء زندگى است، نمى تواند هدف زندگى باشد. براى چنین افرادى پس از پایان زندگى (حیات دنیوى)، رسیدن به هدف، هیچ تصویرى ندارد. کسانى که رسیدن به مدارج عالى علمى را هدف زندگى خود دانسته اند، علاوه بر آنکه ممکن است در رسیدن به این مطلوب، ناکام مانده و به دلیل احساس شکست، دید منفى و مأیوسانه اى نسبت به زندگى بیابند؛ در صورت موفقیت نیز، پس از پایان زندگى دنیوى، نیل به هدف دیگر براى آنان معنا نخواهد داشت. بنابراین باید «زندگى» و «هدف از آن» از یکدیگر متمایز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگى است، هدف زندگى تلقى نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگى، باید مافوق حیات طبیعى قرار گیریم؛ تا سراغ آن را در حیات طبیعى محض و شئون آن نگیریم.1
دوم. باید هدف را به درستى بشناسیم. روشن است که عالمان و اندیشمندان بسیارى در همه جوامع، هدف هاى متفاوتى براى زندگى ترسیم و ارائه کرده اند. امّا این بدان معنا نیست که همه این نظرها درست و همه این هدف ها صحیح شناخته شده و به دیگران شناسانده شده است. ضدیت و یا تناقض بسیارى از این هدف ها، نشانگر صحت این مدعا است.
به عنوان مثال بیمارى، نیاز فورى به دارویى خاص دارد. شما مى دانید که این دارو تنها در یک داروخانه عرضه مى شود؛ ولى آنجا را نمى شناسید. اکنون درمى یابید که دانستن نام یا مشخصات این داروخانه و نیز یافتن نشانى آن، تا چه حد ضرورى و جدى است؛ یعنى، همان قدر که دانستن نام و مشخصات داروخانه براى یافتن دارو مهم است، یافتن خیابان و نحوه رفتن به آنجا نیز اهمیت دارد. بدون شک اگر نام و نشانى و چگونگى رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختیار شما قرار گیرد، لطمه اى جانسوز و جبران ناپذیر براى بیمار در پى خواهد داشت.
در اولین قدم از جست وجو، براى یافتن هدف زندگى و راه رسیدن به آن، پاى ما به زنگ خطرى برخورد مى کند که هر چند تکان دهنده است، براى هوشیارى و دقت بیشتر سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما چنین مى گوید: «تنها یک بار این راه را خواهى رفت و یک بار زندگى را تجربه خواهى کرد»! این اخطار و گوشزد مهم و جدّى، ما را بر آن مى دارد که با دقّتى متناسب با اهمیت موضوع و موشکافى بسیار، به کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایى براى یافته خود دست و پا کنیم.
پس شناخت هدف زندگى، کار آسانى نیست تا در توان ما یا امثال ما ـ که خود براى اولین و آخرین بار از این راه مى گذریم ـ بگنجد. گویى باید دستى از آستین غیب برآید و با انگشت اشاره اى، هدف و سمت و سوى آن را به ما بنمایاند.
خوشبختانه و با کمال شعف باید بگوییم: این دست برآمده و در تعیین هدف و چگونگى رسیدن به آن، کارى کارستان کرده است. خداوند مهربان ـ که دوست دارد ما سعادتمند و نیک فرجام باشیم و برناتوانى ما در این باب، علیم است ـ در حالى که به همه جهان هستى احاطه دارد، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام مى داند و هدف زندگى و راه رسیدن به آن را به خوبى و پله پله به ما مى آموزد. ما که این را کامل ترین و مطمئن ترین تعلیم مى دانیم، با استفاده از سخن الهى آن را براى شما باز مى گوییم.
خداوند متعال در آیات قرآن، این حقیقت را براى ما بازگفته است که همه جهان هستى و از جمله انسان، به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامى امور و پایان زندگى، به سوى خداوند و از آنِ او است: «وَ إِلَى اللّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»2؛ «و فرجام کارها به سوى او است» و «إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»3؛ «[ همه] کارها به سوى خدا بازگردانده مى شود».
بر این اساس هدف، غایت، فرجام و آرمانى که اسلام براى بشر تصویر کرده، فقط خدا است و بس. آدمى با جدا شدن از اصل و حقیقت خویش ـ که همان «روح خدا» است ـ دوباره به سوى خداوند در حرکت است و در واقع تمامى جهان به سوى آن هدف، در سیلان و جریانند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم رو به سوى آن هدف و غایت داریم. این هدف ماوراى زندگى و عالم مادى؛ بلکه محیط بر عوالم بالاتر و برتر است. بنابراین هدف از زیستن آدمى در این دنیا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خویش است و اینجا گذرگاه حرکت و صعود و بازگشت به سوى خداوند است.
به بیان دیگر، انسان تنزل یافته، باید تلاش کند تا دوباره خود را پاک گرداند و کمالات از دست رفته، محدود شده و یا زیر حجاب قرار گرفته خود را باز یابد و به حقیقت اصلى خود نایل شده، در موطن حقیقى (قرب حضرت حق) جاى گیرد.
خداوند، چگونگى رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را روشن ساخته و رسالت تبیین آن را بر دوش پیامبران نهاده است. در واقع در پرتو پیروى از ایشان و عمل به هدایت ها، راهنمایى ها و تعالیم آنان، آدمى مى تواند به حقیقت انسانیت و روح خدا ـ که هدف بنیادین، اصیل و اساسى زندگى او است ـ دست یازد: « ... فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِى الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیکمْ ذِکراً * رَسُولاً یتْلُوا عَلَیکمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیناتٍ لِیخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ ...»4؛ «پس اى خردمندانى که ایمان آورده اید! از خدا بترسید. راستى که خدا سوى شما تذکارى فرو فرستاده است: پیامبرى که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى کند، تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، از تاریکى ها به سوى روشنایى بیرون برد».
این آیات با لحن خاصى، این حقیقت را مطرح مى کند که پیامبران آمده اند تا با دستگیرى انسان، او را از تاریکى هاى ناشى از تنزل از موطن اصلى خود، خارج ساخته و او را به سوى نور ببرند که همان حقیقت انسان و «روح خدا» بودن او است: «یا أَیهَا النَّبِی إِنّا أَرْسَلْناک شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ داعِیاً إِلَى اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً»5؛ «اى پیامبر! ما تو را [ به سِمت] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم و دعوت کننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناک».
این عبارات نیز به خوبى حکایتگر این حقیقت است که بعثت پیامبران براى دعوت به سوى حضرت حق است و آنان همچون چراغى تابناک، روشنگر راه آدمى در رسیدن به مقصود و هدف زندگى اند.
چون رسید اندر سبا این نور شرق
غلغلى افتاد در بلقیس و خلق
روح هاى مرده جمله پر زدند
مردگان از گور تن سر بر زدند
یکدگر را مژده مى دادند، هان
نک ندایى مى رسد از آسمان
زان ندا دین ها همى گردند گبز
شاخ و برگ دل همى گردند سبز
از سلیمان آن نفس چون نفخ صور
مردگان را وا رهانید از قبور6
گفتنى است قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را دو رکن اساسى و دو ره توشه مهم براى رسیدن به هدف حقیقى و اصلى انسان در زندگى تلقى کرده است. از میان آیات بسیار، تنها به چند نمونه اشاره مى کنیم: «لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیرُ مَمْنُونٍ»7؛ «به راستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پست ترین [ مراتب ]پستى بازگردانیدیم؛ مگر کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند که پاداشى بى منت خواهند داشت».
نیز «إِنَّ الاْءِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»8؛ «در حقیقت انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند».
بنابراین، بر اساس آیات قرآن چند امر روشن مى شود:
یکم. هدف زندگى خارج از آن و در پایان راه آن قرار دارد، نه در متن آن.
دوم. هدف زندگى، رسیدن و بازگشت به حقیقت اصلى خود؛ یعنى، «حقیقت انسان» و «روح خدا» است.
سوم. خداوند چگونگى و کیفیت رسیدن به این هدف را، به وسیله پیامبران الهى براى ما روشن ساخته است. او در کنار عقل ـ که حجت درونى است و در راه رسیدن به هدف زندگى ما را به کلیاتى رهنمون مى کند ـ انبیا و کتاب هاى آسمانى را به منظور راهنمایى و معرفى جزئیات این راه و مسیر، فرستاده است.
چهارم. ایمان و عمل صالح، دو رکن اصلى و مهم براى نیل به هدف حقیقى زندگى تلقى شده است.
از همه این مطالب روشن مى شود که هدف زندگى براى نوجوان، جوان، دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در یک کلمه «انسان»، یکسان است و البته هر کس به اندازه ایمان و عمل صالح خود، مى تواند به هدف حقیقى زندگى دست یابد. معناى این سخن این است که عارف بودن یا مذهبى بودن، لزوما از هنرمند بودن، جوان بودن، تلاشگر بودن، پزشک و کارگر بودن و ... جدا نیست؛ بلکه صاحبان هر شغل و حرفه و دارندگان هر ذوق و طبعى، مى توانند با شناخت صحیح هدف زندگى و چگونگى رسیدن به آن و به کار بستن اعمال، عقاید، اوصاف و اخلاق به خصوص و در یک کلام «ایمان و عمل صالح»، در سیر به سوى خداوند و بازگشت به حقیقت انسانى شرکت جویند.
با این نگاه به هدف زندگى، تلاش در جهت ایمان و عمل صالح، هر چند سخت باشد؛ اما بسیار لذت بخش خواهد بود. رو به سوى خدا آوردن ـ هر چند دورى برخى از اطرافیان را به دنبال دارد ـ اما بسیار آرام بخش و آمیخته با انس و لطف است و هجران از این وصال، بسیار جانسوز است؛ چنان که عبدالرحمن جامى در شرح این دو بیت از مولانا جلال الدین رومى:
بشنو از نى چون حکایت مى کند
و زجدایى ها شکایت مى کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
این گونه مى سراید:
حبذا روزى که پیش از روز و شب
فارغ از اندوه و آزاد از طرب
متحد بودیم با شاه وجود
حکم غیریت به کلّى محو بود
بود اعیانِ جهان بى چند و چون
ز امتیاز علمى و عینى مصون
نى به لوح علمشان نقش ثبوت
نى ز فیض خوان هستى خورده قوت
نى ز حق ممتاز و نى از یکدگر
غرقه دریاى وحدت سربه سر
ناگهان در جنبش آمد بحر جود
جمله را در خود ز خود بى خود نمود
امتیاز علمى آمد در میان
بى نشانى را نشان ها شد عیان
واجب و ممکن ز هم ممتاز شد
رسم و آیین دویى آغاز شد
بعد از آن، یک موج دیگر زد محیط
سوى ساحل آمد ارواح بسیط
موج دیگر زد پدید آمد از آن
برزخ جامع میان جسم و جان
پیش آن کز زمره اهل حق است
نام آن برزخ مثال مطلق است
موج دیگر نیز در کار آمده
جسم و جسمانى پدیدار آمده
جسم هم گردید طورا بعد طور
تا به نوع آخرش افتاده دور
نوع آخر آدم است و آدمى
گشته محروم از مقام محرمى
بر مراتب سرنگون کرده عبور
پایه پایه ز اصل خویش افتاده دور
گر نگردد باز مسکین زین سفر
نیست از وى هیچ کس مهجورتر
نى که آغاز حکایت مى کند
زین جداییها شکایت مى کند
امید آنکه خداوند همه انسان هاى حقیقت جو را در شناخت هدف زندگى و رسیدن به آن، یارى دهد و ما را از اهل معرفت و نوشندگان شراب وصل گرداند.9
پی نوشتها:
1. براى آگاهى بیشتر: عبداللّه نصرى، تکاپوگر اندیشه ها زندگى، آثار و اندیشه هاى استاد محمدتقى جعفرى، ص 220.
2. لقمان 31، آیه 22.
3. آل عمران 3، آیه 109.
4. طلاق 65، آیه 10 و 11.
5. احزاب 33، آیه 45 و 46.
6. مثنوى معنوى، دفتر 4، ابیات 839 ـ 843.
7. تین 95، آیات 4ـ6.
8. عصر 103، آیه 2 و 3.
9. براى آشنایى بیشتر با مباحث پیش گفته، دو کتاب ذیل واقعا خواندنى است:
1. علامه سیدمحمدحسین، طباطبایى، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه، تحقیق و تعلیقه از صادق لاریجانى، تهران: الزهراء.
2. محمد، شجاعى، مقالات، (تهران: سروش، ج 1).
از منابع زیر نیز مى توانید استفاده نمایید:
الف. محمد تقى، جعفرى، فلسفه و هدف زندگى؛
ب. همو، زندگى ایده آل و ایده آل زندگى؛
پ. عبداللّه، نصرى، انسان از دیدگاه اسلام؛
ت. زین العابدین، قربانى، فلسفه و هدف زندگى؛
ث. مرتضى، مطهرى، هدف زندگى.
منبع: پرسشها و پاسخهاى برگزیده، حمیدرضا شاکرین؛ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1384.
در پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به چند نکته توجه کرد:
یکم. باید معناى هدف مشخص شود. هدف، یعنى «براى هر امر و هر راه، نقطه اى است که آن راه و امر، به آن ختم مى شود». ژرف نگرى در این نکته، ما را از خطاهاى بسیارى ایمنى مى بخشد. در طول تاریخ بشر، این خطاها بر سر راه کسانى قرار گرفته است که به معناى صحیح «هدف»، نیندیشیده و یا آن را نیافته اند. از این رو، به غلط آنچه را که لازمه زندگى و یا از اجزاى حیات دنیوى بشر بوده و در مواردى ایده آل براى بخشى از زندگى به حساب آمده است، هدف براى کل حیات تلقى کرده اند و براین اساس دچار زیان در زندگى یا شکست هاى روحى شده اند.
در این باب، مى توان به کسانى اشاره کرد که بهره مندى از لذت ها و شهوت ها را هدف دانسته اند! به هر حال این تصور نادرست است؛ چرا که آنچه جزء زندگى است، نمى تواند هدف زندگى باشد. براى چنین افرادى پس از پایان زندگى (حیات دنیوى)، رسیدن به هدف، هیچ تصویرى ندارد. کسانى که رسیدن به مدارج عالى علمى را هدف زندگى خود دانسته اند، علاوه بر آنکه ممکن است در رسیدن به این مطلوب، ناکام مانده و به دلیل احساس شکست، دید منفى و مأیوسانه اى نسبت به زندگى بیابند؛ در صورت موفقیت نیز، پس از پایان زندگى دنیوى، نیل به هدف دیگر براى آنان معنا نخواهد داشت. بنابراین باید «زندگى» و «هدف از آن» از یکدیگر متمایز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگى است، هدف زندگى تلقى نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگى، باید مافوق حیات طبیعى قرار گیریم؛ تا سراغ آن را در حیات طبیعى محض و شئون آن نگیریم.1
دوم. باید هدف را به درستى بشناسیم. روشن است که عالمان و اندیشمندان بسیارى در همه جوامع، هدف هاى متفاوتى براى زندگى ترسیم و ارائه کرده اند. امّا این بدان معنا نیست که همه این نظرها درست و همه این هدف ها صحیح شناخته شده و به دیگران شناسانده شده است. ضدیت و یا تناقض بسیارى از این هدف ها، نشانگر صحت این مدعا است.
به عنوان مثال بیمارى، نیاز فورى به دارویى خاص دارد. شما مى دانید که این دارو تنها در یک داروخانه عرضه مى شود؛ ولى آنجا را نمى شناسید. اکنون درمى یابید که دانستن نام یا مشخصات این داروخانه و نیز یافتن نشانى آن، تا چه حد ضرورى و جدى است؛ یعنى، همان قدر که دانستن نام و مشخصات داروخانه براى یافتن دارو مهم است، یافتن خیابان و نحوه رفتن به آنجا نیز اهمیت دارد. بدون شک اگر نام و نشانى و چگونگى رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختیار شما قرار گیرد، لطمه اى جانسوز و جبران ناپذیر براى بیمار در پى خواهد داشت.
در اولین قدم از جست وجو، براى یافتن هدف زندگى و راه رسیدن به آن، پاى ما به زنگ خطرى برخورد مى کند که هر چند تکان دهنده است، براى هوشیارى و دقت بیشتر سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما چنین مى گوید: «تنها یک بار این راه را خواهى رفت و یک بار زندگى را تجربه خواهى کرد»! این اخطار و گوشزد مهم و جدّى، ما را بر آن مى دارد که با دقّتى متناسب با اهمیت موضوع و موشکافى بسیار، به کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایى براى یافته خود دست و پا کنیم.
پس شناخت هدف زندگى، کار آسانى نیست تا در توان ما یا امثال ما ـ که خود براى اولین و آخرین بار از این راه مى گذریم ـ بگنجد. گویى باید دستى از آستین غیب برآید و با انگشت اشاره اى، هدف و سمت و سوى آن را به ما بنمایاند.
خوشبختانه و با کمال شعف باید بگوییم: این دست برآمده و در تعیین هدف و چگونگى رسیدن به آن، کارى کارستان کرده است. خداوند مهربان ـ که دوست دارد ما سعادتمند و نیک فرجام باشیم و برناتوانى ما در این باب، علیم است ـ در حالى که به همه جهان هستى احاطه دارد، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام مى داند و هدف زندگى و راه رسیدن به آن را به خوبى و پله پله به ما مى آموزد. ما که این را کامل ترین و مطمئن ترین تعلیم مى دانیم، با استفاده از سخن الهى آن را براى شما باز مى گوییم.
خداوند متعال در آیات قرآن، این حقیقت را براى ما بازگفته است که همه جهان هستى و از جمله انسان، به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامى امور و پایان زندگى، به سوى خداوند و از آنِ او است: «وَ إِلَى اللّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ»2؛ «و فرجام کارها به سوى او است» و «إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»3؛ «[ همه] کارها به سوى خدا بازگردانده مى شود».
بر این اساس هدف، غایت، فرجام و آرمانى که اسلام براى بشر تصویر کرده، فقط خدا است و بس. آدمى با جدا شدن از اصل و حقیقت خویش ـ که همان «روح خدا» است ـ دوباره به سوى خداوند در حرکت است و در واقع تمامى جهان به سوى آن هدف، در سیلان و جریانند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم رو به سوى آن هدف و غایت داریم. این هدف ماوراى زندگى و عالم مادى؛ بلکه محیط بر عوالم بالاتر و برتر است. بنابراین هدف از زیستن آدمى در این دنیا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خویش است و اینجا گذرگاه حرکت و صعود و بازگشت به سوى خداوند است.
به بیان دیگر، انسان تنزل یافته، باید تلاش کند تا دوباره خود را پاک گرداند و کمالات از دست رفته، محدود شده و یا زیر حجاب قرار گرفته خود را باز یابد و به حقیقت اصلى خود نایل شده، در موطن حقیقى (قرب حضرت حق) جاى گیرد.
خداوند، چگونگى رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را روشن ساخته و رسالت تبیین آن را بر دوش پیامبران نهاده است. در واقع در پرتو پیروى از ایشان و عمل به هدایت ها، راهنمایى ها و تعالیم آنان، آدمى مى تواند به حقیقت انسانیت و روح خدا ـ که هدف بنیادین، اصیل و اساسى زندگى او است ـ دست یازد: « ... فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِى الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیکمْ ذِکراً * رَسُولاً یتْلُوا عَلَیکمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیناتٍ لِیخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ ...»4؛ «پس اى خردمندانى که ایمان آورده اید! از خدا بترسید. راستى که خدا سوى شما تذکارى فرو فرستاده است: پیامبرى که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى کند، تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، از تاریکى ها به سوى روشنایى بیرون برد».
این آیات با لحن خاصى، این حقیقت را مطرح مى کند که پیامبران آمده اند تا با دستگیرى انسان، او را از تاریکى هاى ناشى از تنزل از موطن اصلى خود، خارج ساخته و او را به سوى نور ببرند که همان حقیقت انسان و «روح خدا» بودن او است: «یا أَیهَا النَّبِی إِنّا أَرْسَلْناک شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ داعِیاً إِلَى اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً»5؛ «اى پیامبر! ما تو را [ به سِمت] گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم و دعوت کننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناک».
این عبارات نیز به خوبى حکایتگر این حقیقت است که بعثت پیامبران براى دعوت به سوى حضرت حق است و آنان همچون چراغى تابناک، روشنگر راه آدمى در رسیدن به مقصود و هدف زندگى اند.
چون رسید اندر سبا این نور شرق
غلغلى افتاد در بلقیس و خلق
روح هاى مرده جمله پر زدند
مردگان از گور تن سر بر زدند
یکدگر را مژده مى دادند، هان
نک ندایى مى رسد از آسمان
زان ندا دین ها همى گردند گبز
شاخ و برگ دل همى گردند سبز
از سلیمان آن نفس چون نفخ صور
مردگان را وا رهانید از قبور6
گفتنى است قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را دو رکن اساسى و دو ره توشه مهم براى رسیدن به هدف حقیقى و اصلى انسان در زندگى تلقى کرده است. از میان آیات بسیار، تنها به چند نمونه اشاره مى کنیم: «لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیرُ مَمْنُونٍ»7؛ «به راستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پست ترین [ مراتب ]پستى بازگردانیدیم؛ مگر کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند که پاداشى بى منت خواهند داشت».
نیز «إِنَّ الاْءِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»8؛ «در حقیقت انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند».
بنابراین، بر اساس آیات قرآن چند امر روشن مى شود:
یکم. هدف زندگى خارج از آن و در پایان راه آن قرار دارد، نه در متن آن.
دوم. هدف زندگى، رسیدن و بازگشت به حقیقت اصلى خود؛ یعنى، «حقیقت انسان» و «روح خدا» است.
سوم. خداوند چگونگى و کیفیت رسیدن به این هدف را، به وسیله پیامبران الهى براى ما روشن ساخته است. او در کنار عقل ـ که حجت درونى است و در راه رسیدن به هدف زندگى ما را به کلیاتى رهنمون مى کند ـ انبیا و کتاب هاى آسمانى را به منظور راهنمایى و معرفى جزئیات این راه و مسیر، فرستاده است.
چهارم. ایمان و عمل صالح، دو رکن اصلى و مهم براى نیل به هدف حقیقى زندگى تلقى شده است.
از همه این مطالب روشن مى شود که هدف زندگى براى نوجوان، جوان، دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در یک کلمه «انسان»، یکسان است و البته هر کس به اندازه ایمان و عمل صالح خود، مى تواند به هدف حقیقى زندگى دست یابد. معناى این سخن این است که عارف بودن یا مذهبى بودن، لزوما از هنرمند بودن، جوان بودن، تلاشگر بودن، پزشک و کارگر بودن و ... جدا نیست؛ بلکه صاحبان هر شغل و حرفه و دارندگان هر ذوق و طبعى، مى توانند با شناخت صحیح هدف زندگى و چگونگى رسیدن به آن و به کار بستن اعمال، عقاید، اوصاف و اخلاق به خصوص و در یک کلام «ایمان و عمل صالح»، در سیر به سوى خداوند و بازگشت به حقیقت انسانى شرکت جویند.
با این نگاه به هدف زندگى، تلاش در جهت ایمان و عمل صالح، هر چند سخت باشد؛ اما بسیار لذت بخش خواهد بود. رو به سوى خدا آوردن ـ هر چند دورى برخى از اطرافیان را به دنبال دارد ـ اما بسیار آرام بخش و آمیخته با انس و لطف است و هجران از این وصال، بسیار جانسوز است؛ چنان که عبدالرحمن جامى در شرح این دو بیت از مولانا جلال الدین رومى:
بشنو از نى چون حکایت مى کند
و زجدایى ها شکایت مى کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
این گونه مى سراید:
حبذا روزى که پیش از روز و شب
فارغ از اندوه و آزاد از طرب
متحد بودیم با شاه وجود
حکم غیریت به کلّى محو بود
بود اعیانِ جهان بى چند و چون
ز امتیاز علمى و عینى مصون
نى به لوح علمشان نقش ثبوت
نى ز فیض خوان هستى خورده قوت
نى ز حق ممتاز و نى از یکدگر
غرقه دریاى وحدت سربه سر
ناگهان در جنبش آمد بحر جود
جمله را در خود ز خود بى خود نمود
امتیاز علمى آمد در میان
بى نشانى را نشان ها شد عیان
واجب و ممکن ز هم ممتاز شد
رسم و آیین دویى آغاز شد
بعد از آن، یک موج دیگر زد محیط
سوى ساحل آمد ارواح بسیط
موج دیگر زد پدید آمد از آن
برزخ جامع میان جسم و جان
پیش آن کز زمره اهل حق است
نام آن برزخ مثال مطلق است
موج دیگر نیز در کار آمده
جسم و جسمانى پدیدار آمده
جسم هم گردید طورا بعد طور
تا به نوع آخرش افتاده دور
نوع آخر آدم است و آدمى
گشته محروم از مقام محرمى
بر مراتب سرنگون کرده عبور
پایه پایه ز اصل خویش افتاده دور
گر نگردد باز مسکین زین سفر
نیست از وى هیچ کس مهجورتر
نى که آغاز حکایت مى کند
زین جداییها شکایت مى کند
امید آنکه خداوند همه انسان هاى حقیقت جو را در شناخت هدف زندگى و رسیدن به آن، یارى دهد و ما را از اهل معرفت و نوشندگان شراب وصل گرداند.9
پی نوشتها:
1. براى آگاهى بیشتر: عبداللّه نصرى، تکاپوگر اندیشه ها زندگى، آثار و اندیشه هاى استاد محمدتقى جعفرى، ص 220.
2. لقمان 31، آیه 22.
3. آل عمران 3، آیه 109.
4. طلاق 65، آیه 10 و 11.
5. احزاب 33، آیه 45 و 46.
6. مثنوى معنوى، دفتر 4، ابیات 839 ـ 843.
7. تین 95، آیات 4ـ6.
8. عصر 103، آیه 2 و 3.
9. براى آشنایى بیشتر با مباحث پیش گفته، دو کتاب ذیل واقعا خواندنى است:
1. علامه سیدمحمدحسین، طباطبایى، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه، تحقیق و تعلیقه از صادق لاریجانى، تهران: الزهراء.
2. محمد، شجاعى، مقالات، (تهران: سروش، ج 1).
از منابع زیر نیز مى توانید استفاده نمایید:
الف. محمد تقى، جعفرى، فلسفه و هدف زندگى؛
ب. همو، زندگى ایده آل و ایده آل زندگى؛
پ. عبداللّه، نصرى، انسان از دیدگاه اسلام؛
ت. زین العابدین، قربانى، فلسفه و هدف زندگى؛
ث. مرتضى، مطهرى، هدف زندگى.
منبع: پرسشها و پاسخهاى برگزیده، حمیدرضا شاکرین؛ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1384.