پیاده روی اربعین و ضرر رساندن عمدی به بدن
پرسش :
پیاده روی اربعین سبب ضرر رساندن عمدی به بدن است و اگر این پیاده روی مستحب باشد؛ در صورتی است که ضرر و زیان نداشته باشد در غیر این صورت نه تنها واجب نیست، بلکه حرام است. این در حالی است ورم پاها و بیماریهای درازمدت از زیانهایی است که در این پیاده روی دیده شده است؟
پاسخ :
در پاسخ میتوان گفت: پیادهروی اربعین بر فرض که با ضرر اندکی همراه باشد، منافع فراوان به همراه دارد و عامل نشاط و تحرک و طراوت انسان میشود و خیر دنیا و آخرت در آن نهفته است و رنجی اندک در برابر پاداشی بزرگ است.
در روایتی امام صادق (ع) فرمودند: «وقتی زائر امام حسین (ع) زیر تابش خورشید قرار میگیرد، گناهانش محو میگردد؛ همانطور که آتش همه را تباه میسازد. تابش آفتاب گناهی برایش باقی نمیگذارد و وقتی بازمیگردد، از گناهان پاک است و به مقامی میرسد که در خون تپیدگان در راه خدا نمیرسند.»[1]
در استفتایی از آیات عظام خویی و تبریزی پرسیده شد: پیاده رفتن برای زیارت امام حسین (ع) سبب تورم پاها یا بیماری طولانی مثلاً یکماهه میشود. آیا در این حالت (پیاده رفتن) جایز است؟
هر یک از این دو مرجع بزرگ چنین پاسخ دادهاند:
ـ آیتالله العظمی خویی: مادام که ضرر در حدی نیست که احتمال هلاک جان باشد، اشکال ندارد.
ـ آیتالله العظمی شیخ جواد تبریزی: تا وقتی ضرر این کار در حدّ هلاکت یا جنایت بر نفس نباشد، اشکال ندارد.[2]
آیتالله مکارم شیرازی (حفظه الله) در بیان خاطراتی از پیادهروی اربعین میفرماید: «در گذشته جادهها امنیت زیادی نداشت و زمانی که در این مسیر در حال پیادهروی بودم، پنجه پاهایمان در کفش زخم میشد، از اینرو با پای برهنه پیادهروی میکردیم و در مسیر گاهی خار به پایمان میرفت و بعد از این که خار را در میآوردیم و به راه خود ادامه میدادیم.»[3]
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید تقی درچهای نیز میگوید: «چندین بار همراه آیتالله حاجآقا مصطفی خمینی (ره) از نجف پیاده بهسوی کربلا رفتیم و گاهی سه تا چهار روز، حدود 20 فرسخ در راه بودیم. حاجآقا مصطفی با پای برهنه و حتی بدون جوراب، حرکت میکرد و از افرادی که صدای خوبی داشتند، میخواست اشعاری را در مقام و عظمت امام حسین (ع) بخوانند و با شنیدن این اشعار، خودش طوری منقلب میشد که از شدت گریه، شانههایش بالا و پایین میرفت.
حالت عجیبی داشتیم. پاهای برهنه و تاولزده و خونآلود، خسته و تشنه، زیر برق آفتاب سوزان و پرچمی سرخ به رنگ خون، ما را به حال و هوای کربلا و ظهر عاشورا میبرد. شدت گریهها به حدی بالا میرفت که همگی نشسته و دیگر نمیتوانستیم به راه خود ادامه دهیم.»[4]
یک شب دلم بهانه کرببلا گرفت
قلبم شکست و دور و برش را خدا گرفت
پس پا شدم به نیت روضه که ناگهان
دیدم بهشت آمد و دست مرا گرفت
ای زائری که میروی آهسته تر برو
شوق غم حسین مرا هم فرا گرفت
پینوشتها:
[1]. همان، ص 496.
[2]. صراط النجاة، ج 2، ص 418.
[3]. بیان در درس خارج تاریخ: 8/9/94.
[4]. در وادی عشق، خاطرات حجتالاسلام سیدتقی درچهای، ص 185.
در پاسخ میتوان گفت: پیادهروی اربعین بر فرض که با ضرر اندکی همراه باشد، منافع فراوان به همراه دارد و عامل نشاط و تحرک و طراوت انسان میشود و خیر دنیا و آخرت در آن نهفته است و رنجی اندک در برابر پاداشی بزرگ است.
در روایتی امام صادق (ع) فرمودند: «وقتی زائر امام حسین (ع) زیر تابش خورشید قرار میگیرد، گناهانش محو میگردد؛ همانطور که آتش همه را تباه میسازد. تابش آفتاب گناهی برایش باقی نمیگذارد و وقتی بازمیگردد، از گناهان پاک است و به مقامی میرسد که در خون تپیدگان در راه خدا نمیرسند.»[1]
در استفتایی از آیات عظام خویی و تبریزی پرسیده شد: پیاده رفتن برای زیارت امام حسین (ع) سبب تورم پاها یا بیماری طولانی مثلاً یکماهه میشود. آیا در این حالت (پیاده رفتن) جایز است؟
هر یک از این دو مرجع بزرگ چنین پاسخ دادهاند:
ـ آیتالله العظمی خویی: مادام که ضرر در حدی نیست که احتمال هلاک جان باشد، اشکال ندارد.
ـ آیتالله العظمی شیخ جواد تبریزی: تا وقتی ضرر این کار در حدّ هلاکت یا جنایت بر نفس نباشد، اشکال ندارد.[2]
آیتالله مکارم شیرازی (حفظه الله) در بیان خاطراتی از پیادهروی اربعین میفرماید: «در گذشته جادهها امنیت زیادی نداشت و زمانی که در این مسیر در حال پیادهروی بودم، پنجه پاهایمان در کفش زخم میشد، از اینرو با پای برهنه پیادهروی میکردیم و در مسیر گاهی خار به پایمان میرفت و بعد از این که خار را در میآوردیم و به راه خود ادامه میدادیم.»[3]
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید تقی درچهای نیز میگوید: «چندین بار همراه آیتالله حاجآقا مصطفی خمینی (ره) از نجف پیاده بهسوی کربلا رفتیم و گاهی سه تا چهار روز، حدود 20 فرسخ در راه بودیم. حاجآقا مصطفی با پای برهنه و حتی بدون جوراب، حرکت میکرد و از افرادی که صدای خوبی داشتند، میخواست اشعاری را در مقام و عظمت امام حسین (ع) بخوانند و با شنیدن این اشعار، خودش طوری منقلب میشد که از شدت گریه، شانههایش بالا و پایین میرفت.
حالت عجیبی داشتیم. پاهای برهنه و تاولزده و خونآلود، خسته و تشنه، زیر برق آفتاب سوزان و پرچمی سرخ به رنگ خون، ما را به حال و هوای کربلا و ظهر عاشورا میبرد. شدت گریهها به حدی بالا میرفت که همگی نشسته و دیگر نمیتوانستیم به راه خود ادامه دهیم.»[4]
یک شب دلم بهانه کرببلا گرفت
قلبم شکست و دور و برش را خدا گرفت
پس پا شدم به نیت روضه که ناگهان
دیدم بهشت آمد و دست مرا گرفت
ای زائری که میروی آهسته تر برو
شوق غم حسین مرا هم فرا گرفت
پینوشتها:
[1]. همان، ص 496.
[2]. صراط النجاة، ج 2، ص 418.
[3]. بیان در درس خارج تاریخ: 8/9/94.
[4]. در وادی عشق، خاطرات حجتالاسلام سیدتقی درچهای، ص 185.