مفهوم غیبت
پرسش :
مفهوم «غیبت» چیست؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
«غیبت» آن است که انسان، پشت سر کسى که عیب و عملش پوشیده و پنهان است سخنى بگوید که اگر بشنود ناراحت می شود. در روایات آمده که: «روزی نام شخصى را نزد پیامبر(ص) بردند، بعضى گفتند: او آدم ناتوانى است، پیامبر اکرم (صلّى الله علیه و آله) فرمودند: شما غیبت او را کردید. عرض کردند: اى رسول خدا، صفتش را گفتیم؛ آن حضرت فرمودند: اگر چیزى را مى گفتید که در او نبود، به او تهمت زده بودید، نه غیبت».
پاسخ تفصیلی:
ارباب لغت، فقها و علماى اخلاق در تعریف غیبت تفسیرهاى گوناگونی دارند که در واقع همه آنها به یک معنى باز مى گردد، هر چند از نظر تعمیم و تخصیص تفاوت هایى در بین آنها وجود دارد.
صحاح اللّغه مى گوید: «غیبت آن است که انسان پشت سر کسى که عیب و عملش پوشیده است سخنى بگوید که اگر به گوش او برسد ناراحت می شود».
مصباح المنیر مى گوید: «غیبت آن است که عیوب پنهانى کسى را که از فاش شدن آن ناراحت مى شود (پشت سر او) باز گو کنى».
شیخ انصارى(ره) از برخی علمای بزرگ نقل کرده، که اجماع و اخبار معصومین (علیهم السلام) براین حقیقت دلالت دارد که مفهوم غیبت آن است که از دیگرى (در پشت سرش) چیزى بگویى که اگر بشنود ناراحت شود.(1) این مضمون در حدیثى از رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) نقل شده است.
امام صادق (علیه السلام) در حدیث دیگرى می فرمایند: «غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزى بگویى که خداوند آن را بر او مستور داشته است».(2)
از این سخنان استفاده مى شود که غیبت ارکانى دارد؛ نخست این که سخنى را پشت سر کسى بگوید که اگر در حضورش گفته شود عنوانی مانند: ایذاء، هتک و امثال آن به خود مى گیرد؛ دیگر این که باید از قبیل ذکر عیوب مستور و پنهان باشد، چرا که بیان عیوب آشکار مصداق غیبت نیست هر چند ممکن است به عناوین دیگرى حرام باشد؛ از دیگر ارکان غیبت این است که غیبت شونده با شنیدن و آگاهی از آن، غمگین و ناراحت شود.
به نظر مى رسد رکن آخری که بیان شد، یک قید توضیحى است؛ زیرا آشکار کردن عیب پنهانى آن هم پشت سر اشخاص براى هر انسانى غم انگیز است، اما ممکن است افراد بى بند و بار از این گونه سخنان پروا نداشته باشند لکن تعداد این افراد بسیار کم است.
در مقام نهی از غیبت، هنگامی که به برخی از افراد گفته مى شود؛ چرا پشت سر فلان شخص غیبت کردى؟ پاسخ می دهد، این سخنان را در حضورش نیز مى گوییم. این توجیهات از قبیل عذر بدتر از گناه است چرا که پیش روى آنها گفتن هرگز مجوّز غیبت نیست، زیرا هم سبب آزار مؤمن و هم هتک احترام او می شود که این خود نیز گناه بزرگی است.
در حدیثى می خوانیم که نام شخصى را نزد پیامبر اکرم (صلّى الله علیه و آله) بردند، بعضى از حاضران گفتند: او آدم عاجز و بسیار ناتوانى است، پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودند: شما غیبت این شخص را کردید؟ عرض کردند: اى رسول خدا، صفتش را گفتیم؛ آن حضرت فرمودند: «اِنْ قُلْتُمْ ما لَیْسَ فِیِه فَقَدْ بُهِتْتُمُوهُ»(3)؛ (هرگاه چیزى را مى گفتید که در او نبود، به او تهمت زده بودید، نه غیبت).
برخی از افراد نادان در برابر نهى از غیبت و در مقام توجیه مى گویند: «مگر دروغ مى گوییم فلان کس این عیب را دارد» این نیز دست کمى از عذر ناموجّه بالا ندارد، چرا که اگر عیبى در کسى نباشد و آن را نسبت به او بگویند تهمت است نه غیبت، غیبت آن است که عیب پنهانى اى که در فرد وجود دارد، پشت سر او بگویند.
پی نوشت:
(1). کتاب المکاسب المحرمة و البیع و الخیارات( ط- القدیمة)، انصارى، مرتضى بن محمد امین، محقق/ مصحح: رحمتى، محمد جواد، حسینى، سید احمد، منشورات دار الذخائر، قم، 1411 قمری، چاپ: اول، ج 1، ص 162، «أولى التعاریف بملاحظة الأخبار و کلمات الأصحاب».
(2). وسائل الشیعة، عاملى، شیخ حر، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1409 قمری، چاپ: اول، ج 12، ص 286،«152 باب تحریم اغتیاب المؤمن و لو کان صدقا»؛ التفسیر، عیاشى، محمد بن مسعود، تحقیق: رسولى محلاتی، سید هاشم، چاپخانه علمیه، تهران، 1380 قمری،ج 1، ص 275، سورة، نساء، آیة 112؛ الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 قمری، چاپ: چهارم، ج 2، ص 358، باب الغیبة و البَهت.
(3). المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، فیض کاشانى، ملا محسن، تصحیح و تعلیق: على اکبر غفارى، مؤسسه انتشارات اسلامى جامعه مدرسین، قم، 1417 قمری، چاپ: چهارم، ج 5، ص 256، «بیان معنى الغیبة و حدها»؛ کشف الریبة، شهید ثانى، زین الدین بن على، دار المرتضوی، بى جا، 1390 قمری، چاپ: سوم، ص 5، «تعریف الغیبة لغة و اصطلاحا»؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، أبو حامد عز الدین عبد الحمید بن هبه الله بن محمد بن محمد بن أبی، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، 1404 قمری، چاپ: اول، ج 9، ص 67، «حکم الغیبة فی الدین».
منبع: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسه امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1377 شمسی، چاپ: اول، ج 3، ص 107.
پاسخ اجمالی:
«غیبت» آن است که انسان، پشت سر کسى که عیب و عملش پوشیده و پنهان است سخنى بگوید که اگر بشنود ناراحت می شود. در روایات آمده که: «روزی نام شخصى را نزد پیامبر(ص) بردند، بعضى گفتند: او آدم ناتوانى است، پیامبر اکرم (صلّى الله علیه و آله) فرمودند: شما غیبت او را کردید. عرض کردند: اى رسول خدا، صفتش را گفتیم؛ آن حضرت فرمودند: اگر چیزى را مى گفتید که در او نبود، به او تهمت زده بودید، نه غیبت».
پاسخ تفصیلی:
ارباب لغت، فقها و علماى اخلاق در تعریف غیبت تفسیرهاى گوناگونی دارند که در واقع همه آنها به یک معنى باز مى گردد، هر چند از نظر تعمیم و تخصیص تفاوت هایى در بین آنها وجود دارد.
صحاح اللّغه مى گوید: «غیبت آن است که انسان پشت سر کسى که عیب و عملش پوشیده است سخنى بگوید که اگر به گوش او برسد ناراحت می شود».
مصباح المنیر مى گوید: «غیبت آن است که عیوب پنهانى کسى را که از فاش شدن آن ناراحت مى شود (پشت سر او) باز گو کنى».
شیخ انصارى(ره) از برخی علمای بزرگ نقل کرده، که اجماع و اخبار معصومین (علیهم السلام) براین حقیقت دلالت دارد که مفهوم غیبت آن است که از دیگرى (در پشت سرش) چیزى بگویى که اگر بشنود ناراحت شود.(1) این مضمون در حدیثى از رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) نقل شده است.
امام صادق (علیه السلام) در حدیث دیگرى می فرمایند: «غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزى بگویى که خداوند آن را بر او مستور داشته است».(2)
از این سخنان استفاده مى شود که غیبت ارکانى دارد؛ نخست این که سخنى را پشت سر کسى بگوید که اگر در حضورش گفته شود عنوانی مانند: ایذاء، هتک و امثال آن به خود مى گیرد؛ دیگر این که باید از قبیل ذکر عیوب مستور و پنهان باشد، چرا که بیان عیوب آشکار مصداق غیبت نیست هر چند ممکن است به عناوین دیگرى حرام باشد؛ از دیگر ارکان غیبت این است که غیبت شونده با شنیدن و آگاهی از آن، غمگین و ناراحت شود.
به نظر مى رسد رکن آخری که بیان شد، یک قید توضیحى است؛ زیرا آشکار کردن عیب پنهانى آن هم پشت سر اشخاص براى هر انسانى غم انگیز است، اما ممکن است افراد بى بند و بار از این گونه سخنان پروا نداشته باشند لکن تعداد این افراد بسیار کم است.
در مقام نهی از غیبت، هنگامی که به برخی از افراد گفته مى شود؛ چرا پشت سر فلان شخص غیبت کردى؟ پاسخ می دهد، این سخنان را در حضورش نیز مى گوییم. این توجیهات از قبیل عذر بدتر از گناه است چرا که پیش روى آنها گفتن هرگز مجوّز غیبت نیست، زیرا هم سبب آزار مؤمن و هم هتک احترام او می شود که این خود نیز گناه بزرگی است.
در حدیثى می خوانیم که نام شخصى را نزد پیامبر اکرم (صلّى الله علیه و آله) بردند، بعضى از حاضران گفتند: او آدم عاجز و بسیار ناتوانى است، پیامبر (صلّى الله علیه و آله) فرمودند: شما غیبت این شخص را کردید؟ عرض کردند: اى رسول خدا، صفتش را گفتیم؛ آن حضرت فرمودند: «اِنْ قُلْتُمْ ما لَیْسَ فِیِه فَقَدْ بُهِتْتُمُوهُ»(3)؛ (هرگاه چیزى را مى گفتید که در او نبود، به او تهمت زده بودید، نه غیبت).
برخی از افراد نادان در برابر نهى از غیبت و در مقام توجیه مى گویند: «مگر دروغ مى گوییم فلان کس این عیب را دارد» این نیز دست کمى از عذر ناموجّه بالا ندارد، چرا که اگر عیبى در کسى نباشد و آن را نسبت به او بگویند تهمت است نه غیبت، غیبت آن است که عیب پنهانى اى که در فرد وجود دارد، پشت سر او بگویند.
پی نوشت:
(1). کتاب المکاسب المحرمة و البیع و الخیارات( ط- القدیمة)، انصارى، مرتضى بن محمد امین، محقق/ مصحح: رحمتى، محمد جواد، حسینى، سید احمد، منشورات دار الذخائر، قم، 1411 قمری، چاپ: اول، ج 1، ص 162، «أولى التعاریف بملاحظة الأخبار و کلمات الأصحاب».
(2). وسائل الشیعة، عاملى، شیخ حر، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1409 قمری، چاپ: اول، ج 12، ص 286،«152 باب تحریم اغتیاب المؤمن و لو کان صدقا»؛ التفسیر، عیاشى، محمد بن مسعود، تحقیق: رسولى محلاتی، سید هاشم، چاپخانه علمیه، تهران، 1380 قمری،ج 1، ص 275، سورة، نساء، آیة 112؛ الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 قمری، چاپ: چهارم، ج 2، ص 358، باب الغیبة و البَهت.
(3). المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، فیض کاشانى، ملا محسن، تصحیح و تعلیق: على اکبر غفارى، مؤسسه انتشارات اسلامى جامعه مدرسین، قم، 1417 قمری، چاپ: چهارم، ج 5، ص 256، «بیان معنى الغیبة و حدها»؛ کشف الریبة، شهید ثانى، زین الدین بن على، دار المرتضوی، بى جا، 1390 قمری، چاپ: سوم، ص 5، «تعریف الغیبة لغة و اصطلاحا»؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، أبو حامد عز الدین عبد الحمید بن هبه الله بن محمد بن محمد بن أبی، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، 1404 قمری، چاپ: اول، ج 9، ص 67، «حکم الغیبة فی الدین».
منبع: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسه امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1377 شمسی، چاپ: اول، ج 3، ص 107.