وعده نصرت مومنان و شهادت انبیا و اولیای الهی!
پرسش :
اگر مشیت و اراده خدا بر یارى مؤمنان است، چرا بسیارى از انبیاء در طول تاریخ به شهادت رسیدند؟!
پاسخ :
نصرت انبیا و مؤمنان از سنّت هاى الهى است. خداوند در آیه 51 سوره غافر قرآن می فرماید: «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ فىِ الحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَاد»؛ (ما به یقین پیامبران خود و کسانى را که ایمان آورده اند، در زندگى دنیا و [در آخرت] روزى که گواهان به پا مى خیزند یارى مى دهیم).
نصرت الهى در مورد پیامبران و مؤمنان به صورت هاى مختلف جلوه مى کند؛ گاهى با ایجاد الفت و گرایش دلها(1)، گاهى با استجابت دعا(2)، گاهى با معجزه و استدلال(3)، گاهى با عطاى حکومت(4)، گاهى با غلبه در جنگ(5)، گاهى با سکینه و آرامش قلب(6)، گاهى با هلاکت دشمن یا انتقام از او(7)، گاهى با امدادهاى غیبى و نزول فرشتگان(8)، گاهى با ایجاد رعب در دل دشمن(9)، گاهى با گسترش فکر و فرهنگ و پیروان(10) گاهى با نجات از خطرها(11) و گاهى نیز با خنثى کردن حیله ها و خدعه ها.(12)
نباید مقیاس سنجش ما در ارزیابى مفهوم پیروزى محدود باشد، پیروزى تنها دشمن را به عقب راندن و چند روز حکومت به دست گرفتن نیست. برتری مکتب و پیروزی در هدف نیز خود پیروزی است. الگو شدن یک مجاهد شهید براى نسلهاى موجود و آینده، عزت و سربلندى در نزد همه آزادگان جهان و جلب خشنودى و رضایت خدا نیز پیروزی است. آیا ابراهیم(علیه السلام) که در آتش افکنده شد، از عقیده و دعوت خویش دست کشید؟ او در حالى که در داخل آتش افکنده شده بود، نصرت الهى شامل حالش بود. در واقع دشمن او شکست خورده بود، که نتوانست با همه تهدیدها و آزارها، وى را از عقیده و مرامش باز دارد، بلکه آیینش گسترش یافت.(13)
اگر دید خود را وسیع تر و افق فکر خود را بازتر کنیم و ارزش هاى واقعى را در نظر بگیریم پاسخ این سوال مشخص می شود. سید قطب در تفسیر فى ظلال القرآن در این مورد سخنى دارد که شاهد ارزنده اى بر این مقصود است. او قهرمان میدان کربلا حسین(علیه السلام) را مثال مى زند و چنین مى گوید: «حسین (رضوان اللَّه علیه) در چنان صحنه بزرگ از یک سو، و دردناک از سوى دیگر، شربت شهادت نوشید، آیا این پیروزى بود یا شکست؟! در مقیاس کوچک و صورت ظاهر شکست بود، اما در برابر حقیقت خالص و مقیاسهاى بزرگ پیروزى عظیمى به شمار مى آید.
براى هر شهیدى در روى زمین قلوب پاک انسانها مى لرزد، عشق و عواطف را برمى انگیزد، و غیرت و فداکارى را در نفوس به جنب و جوش مى آورد، همانگونه که حسین (رضوان اللَّه علیه) چنین کرد. این سخنى است که هم شیعیان و هم غیر شیعیان از سائر مسلمین، و هم گروه عظیمى از غیر مسلمانان در آن متفق و هم عقیده اند.
چه بسیار شهیدانى که اگر هزار سال زنده مى ماندند نمى توانستند به مقدار شهادتشان عقیده و مکتب خود را یارى کنند، و قدرت نداشتند این همه مفاهیم بزرگ انسانى را در دلها به یادگار گذارند، و هزاران انسان را با آخرین سخنان خود که با خونشان مى نویسند به کارهاى بزرگ وادار کنند. آرى این سخنان و خطبه هاى آخرین که با خط خونین نوشته شده است پیوسته زنده مى ماند، و فرزندان و نسلهاى آینده را به حرکت در مى آورد، و اى بسا تمام تاریخ را در طول قرون و اعصار تحت تاثیر خود قرار مى دهد».(14)
به هر حال انبیاء و اولیای الهى در برابر تمام تلاش هاى مستمر و منسجم دشمنان حق توانستند اهداف خود را در دنیا پیش ببرند و پیروان زیادى پیدا کنند و خط مکتبى خود را تداوم بخشند و در برابر آن همه طوفان قد علم کنند و حتى در دنیاى امروز افکار اکثریت مردم جهان را به خود متوجه سازند. از آن گذشته نوع دیگر از پیروزى داریم که پیروزى تدریجى در برابر دشمن در طول قرنها است که گاه نسلى به میدان مى آید و پیروز نمى شود اما نسل هاى آینده دنبال کار آنها را مى گیرند و به پیروزى مى رسند (مانند پیروزى نهایى لشکر اسلام بر لشکر صلیبیون بعد از دویست سال!) این نیز پیروزى براى مجموع محسوب مى شود.(15)
باید بر این سخن بیفزاییم که ما شیعیان همه سال با چشم خود آثار حیات امام حسین عزیز (علیه السلام) و دوستان شهیدش را در کربلا مى بینیم که جلسات سوگوارى آنها سرچشمه چه جنبشهاى عظیمى مى شود؟! ما با چشم خود شاهد و ناظر حرکت میلیونها نفر مسلمان بیدار در ایام عاشوراى حسینى براى ریشه کن ساختن کاخ ظلم و استبداد و استعمار بودیم.
ما با چشم خود دیدیم که این نسل فداکار که درس خویش را در مکتب امام حسین (علیه السلام) و مجالس یادبود و ایام عاشوراى او خوانده بود چگونه با دست خالى از هر گونه سلاح قدرتمندترین سلاطین جبار را از تخت خود پائین کشیده اند.
آرى ما با چشم دیدیم چگونه خون حسین در عروق آنها به جریان افتاد و تمام محاسبات سیاسى و نظامى ابرقدرتها را بر هم زد.
آیا این پیروزى حسین (علیه السلام) و یارانش نبود که توانستند بعد از 13 قرن چنان قدرت نمایى کنند؟(16)
بنابراین نباید پیروزى ها را در محدوده زمانى و مکانى خاص دید، این مقیاس ها، یک مقیاس کوچک بشرى است؛ ولى در مقیاس بزرگ تر که زمان و مکان را در مى نوردد و به عصر و زمان خاص و مکان خاصّى محدود نمى شود، هرگز انبیا و مؤمنان شکست نخوردند؛ چرا که در نهایت، عقیده و مرام آنان باقى ماند و در حقیقت یارى خدا نسبت به اعتقادات آنان، همان یارى آنان است.
البته نمی توان به این نکته نیز اشاره نکرد که وعده خداوند دائر به غلبه مؤمنان یک «وعده مشروط» است، نه مطلق و بسیارى از اشتباهات از عدم توجه به این حقیقت سرچشمه مى گیرد. گاهی اوقات مجاهدان جبهه حق همه اعمال شان مخلصانه نیست یا مثلا می خواهند با نقشه های شیطانی به پیروزی در مسیر الهی دست یابند. بعد هم تعجب می کنند که چرا مغلوب دشمنان شدند! مگر آنها به همه وعده های شان عمل کرده اند که حالا و به هنگام جنگ انتظار داشته باشند خداوند همه وعده های خود مبنی بر پیروزی آنها را عملی کند؟! خداوند هرگز قول نداده است که هر کس نام خود را مسلمان و سرباز اسلام نهاد در تمام صحنه ها بر دشمن غلبه کند، این وعده الهى مخصوص کسانى است که از قلب و جان خواهان رضاى خدا و از نظر عمل در خط فرمان او باشند و تقوا و امانت را فراموش نکنند.(17)
پی نوشت:
(1). سوره انعام، آیه11.
(2). سوره نوح، آیه26.
(3). سوره حدید، آیه25.
(4). سوره نساء، آیه54.
(5). سوره توبه، آیه25.
(6). سوره توبه، آیه40.
(7). سوره اعراف، آیه136.
(8). سوره آل عمران، آیه124.
(9). سوره حشر، آیه2.
(10). سوره صف، آیه9.
(11). سوره عنکبوت، آیه15.
(12). سوره انفال، آیه18؛ تفسیر نور، قرائتی، محسن، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، تهران، 1383هـ.ش، ج 10، ص 269.
(13). فی ضلال القرآن، سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، دارالشروق، قاهره/ بیروت، 1412هـ.ق، ج 5، ص 3086.
(14). همان.
(15). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ.ش، ج 19، ص 190.
(16).تفسیر نمونه، همان، 1374 هـ.ش، ج20، ص 130 و 131.
(17). ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج 19، ص 190 و 191.
نصرت انبیا و مؤمنان از سنّت هاى الهى است. خداوند در آیه 51 سوره غافر قرآن می فرماید: «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ فىِ الحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَاد»؛ (ما به یقین پیامبران خود و کسانى را که ایمان آورده اند، در زندگى دنیا و [در آخرت] روزى که گواهان به پا مى خیزند یارى مى دهیم).
نصرت الهى در مورد پیامبران و مؤمنان به صورت هاى مختلف جلوه مى کند؛ گاهى با ایجاد الفت و گرایش دلها(1)، گاهى با استجابت دعا(2)، گاهى با معجزه و استدلال(3)، گاهى با عطاى حکومت(4)، گاهى با غلبه در جنگ(5)، گاهى با سکینه و آرامش قلب(6)، گاهى با هلاکت دشمن یا انتقام از او(7)، گاهى با امدادهاى غیبى و نزول فرشتگان(8)، گاهى با ایجاد رعب در دل دشمن(9)، گاهى با گسترش فکر و فرهنگ و پیروان(10) گاهى با نجات از خطرها(11) و گاهى نیز با خنثى کردن حیله ها و خدعه ها.(12)
نباید مقیاس سنجش ما در ارزیابى مفهوم پیروزى محدود باشد، پیروزى تنها دشمن را به عقب راندن و چند روز حکومت به دست گرفتن نیست. برتری مکتب و پیروزی در هدف نیز خود پیروزی است. الگو شدن یک مجاهد شهید براى نسلهاى موجود و آینده، عزت و سربلندى در نزد همه آزادگان جهان و جلب خشنودى و رضایت خدا نیز پیروزی است. آیا ابراهیم(علیه السلام) که در آتش افکنده شد، از عقیده و دعوت خویش دست کشید؟ او در حالى که در داخل آتش افکنده شده بود، نصرت الهى شامل حالش بود. در واقع دشمن او شکست خورده بود، که نتوانست با همه تهدیدها و آزارها، وى را از عقیده و مرامش باز دارد، بلکه آیینش گسترش یافت.(13)
اگر دید خود را وسیع تر و افق فکر خود را بازتر کنیم و ارزش هاى واقعى را در نظر بگیریم پاسخ این سوال مشخص می شود. سید قطب در تفسیر فى ظلال القرآن در این مورد سخنى دارد که شاهد ارزنده اى بر این مقصود است. او قهرمان میدان کربلا حسین(علیه السلام) را مثال مى زند و چنین مى گوید: «حسین (رضوان اللَّه علیه) در چنان صحنه بزرگ از یک سو، و دردناک از سوى دیگر، شربت شهادت نوشید، آیا این پیروزى بود یا شکست؟! در مقیاس کوچک و صورت ظاهر شکست بود، اما در برابر حقیقت خالص و مقیاسهاى بزرگ پیروزى عظیمى به شمار مى آید.
براى هر شهیدى در روى زمین قلوب پاک انسانها مى لرزد، عشق و عواطف را برمى انگیزد، و غیرت و فداکارى را در نفوس به جنب و جوش مى آورد، همانگونه که حسین (رضوان اللَّه علیه) چنین کرد. این سخنى است که هم شیعیان و هم غیر شیعیان از سائر مسلمین، و هم گروه عظیمى از غیر مسلمانان در آن متفق و هم عقیده اند.
چه بسیار شهیدانى که اگر هزار سال زنده مى ماندند نمى توانستند به مقدار شهادتشان عقیده و مکتب خود را یارى کنند، و قدرت نداشتند این همه مفاهیم بزرگ انسانى را در دلها به یادگار گذارند، و هزاران انسان را با آخرین سخنان خود که با خونشان مى نویسند به کارهاى بزرگ وادار کنند. آرى این سخنان و خطبه هاى آخرین که با خط خونین نوشته شده است پیوسته زنده مى ماند، و فرزندان و نسلهاى آینده را به حرکت در مى آورد، و اى بسا تمام تاریخ را در طول قرون و اعصار تحت تاثیر خود قرار مى دهد».(14)
به هر حال انبیاء و اولیای الهى در برابر تمام تلاش هاى مستمر و منسجم دشمنان حق توانستند اهداف خود را در دنیا پیش ببرند و پیروان زیادى پیدا کنند و خط مکتبى خود را تداوم بخشند و در برابر آن همه طوفان قد علم کنند و حتى در دنیاى امروز افکار اکثریت مردم جهان را به خود متوجه سازند. از آن گذشته نوع دیگر از پیروزى داریم که پیروزى تدریجى در برابر دشمن در طول قرنها است که گاه نسلى به میدان مى آید و پیروز نمى شود اما نسل هاى آینده دنبال کار آنها را مى گیرند و به پیروزى مى رسند (مانند پیروزى نهایى لشکر اسلام بر لشکر صلیبیون بعد از دویست سال!) این نیز پیروزى براى مجموع محسوب مى شود.(15)
باید بر این سخن بیفزاییم که ما شیعیان همه سال با چشم خود آثار حیات امام حسین عزیز (علیه السلام) و دوستان شهیدش را در کربلا مى بینیم که جلسات سوگوارى آنها سرچشمه چه جنبشهاى عظیمى مى شود؟! ما با چشم خود شاهد و ناظر حرکت میلیونها نفر مسلمان بیدار در ایام عاشوراى حسینى براى ریشه کن ساختن کاخ ظلم و استبداد و استعمار بودیم.
ما با چشم خود دیدیم که این نسل فداکار که درس خویش را در مکتب امام حسین (علیه السلام) و مجالس یادبود و ایام عاشوراى او خوانده بود چگونه با دست خالى از هر گونه سلاح قدرتمندترین سلاطین جبار را از تخت خود پائین کشیده اند.
آرى ما با چشم دیدیم چگونه خون حسین در عروق آنها به جریان افتاد و تمام محاسبات سیاسى و نظامى ابرقدرتها را بر هم زد.
آیا این پیروزى حسین (علیه السلام) و یارانش نبود که توانستند بعد از 13 قرن چنان قدرت نمایى کنند؟(16)
بنابراین نباید پیروزى ها را در محدوده زمانى و مکانى خاص دید، این مقیاس ها، یک مقیاس کوچک بشرى است؛ ولى در مقیاس بزرگ تر که زمان و مکان را در مى نوردد و به عصر و زمان خاص و مکان خاصّى محدود نمى شود، هرگز انبیا و مؤمنان شکست نخوردند؛ چرا که در نهایت، عقیده و مرام آنان باقى ماند و در حقیقت یارى خدا نسبت به اعتقادات آنان، همان یارى آنان است.
البته نمی توان به این نکته نیز اشاره نکرد که وعده خداوند دائر به غلبه مؤمنان یک «وعده مشروط» است، نه مطلق و بسیارى از اشتباهات از عدم توجه به این حقیقت سرچشمه مى گیرد. گاهی اوقات مجاهدان جبهه حق همه اعمال شان مخلصانه نیست یا مثلا می خواهند با نقشه های شیطانی به پیروزی در مسیر الهی دست یابند. بعد هم تعجب می کنند که چرا مغلوب دشمنان شدند! مگر آنها به همه وعده های شان عمل کرده اند که حالا و به هنگام جنگ انتظار داشته باشند خداوند همه وعده های خود مبنی بر پیروزی آنها را عملی کند؟! خداوند هرگز قول نداده است که هر کس نام خود را مسلمان و سرباز اسلام نهاد در تمام صحنه ها بر دشمن غلبه کند، این وعده الهى مخصوص کسانى است که از قلب و جان خواهان رضاى خدا و از نظر عمل در خط فرمان او باشند و تقوا و امانت را فراموش نکنند.(17)
پی نوشت:
(1). سوره انعام، آیه11.
(2). سوره نوح، آیه26.
(3). سوره حدید، آیه25.
(4). سوره نساء، آیه54.
(5). سوره توبه، آیه25.
(6). سوره توبه، آیه40.
(7). سوره اعراف، آیه136.
(8). سوره آل عمران، آیه124.
(9). سوره حشر، آیه2.
(10). سوره صف، آیه9.
(11). سوره عنکبوت، آیه15.
(12). سوره انفال، آیه18؛ تفسیر نور، قرائتی، محسن، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، تهران، 1383هـ.ش، ج 10، ص 269.
(13). فی ضلال القرآن، سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، دارالشروق، قاهره/ بیروت، 1412هـ.ق، ج 5، ص 3086.
(14). همان.
(15). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ.ش، ج 19، ص 190.
(16).تفسیر نمونه، همان، 1374 هـ.ش، ج20، ص 130 و 131.
(17). ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج 19، ص 190 و 191.