تعامل هدایت فطری با پیشرفت علوم و دانش بشری
پرسش :
آیا هدایت فطری و غریزی با پیشرفت علوم و دانش بشری سازگار است؟
پاسخ :
با پیشرفت علم روانشناسى و روانکاوى و مطالعات دانشمندان درباره حواس اسرارآمیز حیوانات و جانوران، اسرار بسیار شگفت انگیزى از هدایت فطرى و غریزى در جهان موجودات زنده کشف شده است؛ و با پدیده هایى برخورد مى کنیم که علوم از تفسیر آن عاجزند، و هرگز نمى توانند نشان دهند که این هدایت ها از کجا سرچشمه گرفته است؟ جز اینکه بپذیریم مبدأ بزرگ عالم هستى که وظیفه هدایت همه موجودات را بر عهده گرفته، این علوم را از طریق یک الهام مرموز درونى به انسان یا حیوانات دیگر بخشیده است. در این زمینه آن قدر شاهد و نمونه داریم که اگر جمع آورى شود یک کتاب بزرگ را تشکیل مى دهد، که از آن جمله موارد جالب زیر است:
1- انسان به هنگام تولد از مادر بدون آنکه نیاز به معلّم داشته باشد مکیدن پستان و شیر خوردن و کمک گرفتن از دست و پنجه براى این کار و منتقل ساختن نیازهاى خود به مادر از طریق گریه را به خوبى مى داند. وضع لغات و ابداع کلمات، و سخن گفتن، و مسائل دیگرى را از این قبیل به صورت یک استعداد مرموز همراه خود از مادر به دنیا مى آورد، و همچنین درک حسن و قبح، زشتى ها و زیبائى ها، و قسمت زیادى از بایدها و نبایدها و آشنائى به مبدأ جهان آفرینش و معرفة الله را نیز در درون جان خود دارد. یکى از دانشمندان مى گوید: وقتى مادران براى آرام کردن کودکان خود آنها را به آغوش مى کشند معمولا در طرف چپ سینه قرار مى دهند، بى آنکه خودشان بدانند چه مى کنند؟ در اینجا سر کودک را مجاور قلب خویش قرار مى دهند، و او از شنیدن صداى ضربان قلب مادر آرام مى گیرد! زیرا این صدائى است آشنا که از دوران جنینى با آن خو گرفته و عادت کرده است. کمتر مادرى است که این نکته را بداند و به همین دلیل کار او در این زمینه صرفا با یک الهام فطرى انجام مى گیرد.
2- مسأله هدایت فطرى و غریزى در جهان حیوانات بسیار گسترده تر از انسان است؛ و امروز دانشمندان نمونه هاى شگفت آورى از آن ارائه مى دهند. در کتاب دریا دیار عجائب (نوشته: فرد دنیاندلین) چنین آمده است: «رفتار بعضى از ماهى ها از اسرار طبیعت است که هیچ کس قادر به بیان علت آن نیست. ماهى قزل آلا دریا را ترک مى کند و به آب شیرین نهرهایى که زندگى را در آن آغاز کرده باز مى گردد؛ در جهت مخالف جریان آب با کوشش تمام شنا مى کند، و از روى صخره ها مىجهد، و حتى از آبشارها بالا مى پرد! تعداد آنها گاهى آنقدر زیاد است که نهر را پر مى کند، این ماهى ها وقتى به محلّى که در جستجویش بودند مى رسند تخم گذارى مى کنند و مى میرند! اینکه چگونه این ماهى ها، نهرها یا رودخانه هاى مناسب را مى یابند؟! از کار اختراع رادیو و تلویزیون هم عجیب تر است. زیرا آنها نقشه ندارند، و دید آنها زیر آب زیاد نیست، و کسى هم راه را به آنها نشان نمى دهد».(1)
3- در همان کتاب آمده است: «رفتار مار ماهى ها از این هم عجیب تر است. مار ماهى هاى انگلستان وقتى به هشت سالگى مى رسند، آبگیر یا نهرى را که محل زندگى آنها است رها مى کنند، و مثل مار شب ها روى علفهاى مرطوب مى خزند تا به کنار دریا مى رسند. سپس اقیانوس اطلس را با شنا طى مى کنند و به آب هاى نزدیک برمودا مى روند؛ آنجا به زیر آب فرو رفته تخم مى گذارند، و مى میرند!... و عجب اینکه بچه هاى مارماهى به سطح آب مى آیند سپس سفر دراز خود را به سوى وطن آغاز مى کنند، که این مسافرت دو یا سه سال طول مى کشد! مار ماهى ها چگونه مقصد خود را مى دانند با اینکه هرگز آن مسیر را طى نکرده اند؟ این سؤالى است که شما نیز مانند عاقل ترین دانشمندان مى توانید به آن پاسخ دهید؛ زیرا هیچ کس از دانشمندان پاسخ آن را نمى داند!».(2)
4- نویسنده کتاب «حواس اسرارآمیز حیوانات»، «ویتوس در وشر» مى گوید: دانشمندان درباره خفاش ها موضوعات شگفت انگیزترى کشف کرده اند، از جمله این که در جهان چهار نوع خفّاش وجود دارد که ماهى ها را شکار مى کنند. آنها در شب تاریک در سطح آب پرواز مى کنند و ناگهان پاهاى خود را در آب فرو مى برند و یک ماهى را از آنجا بیرون مى کشند و در دهان مى گذارند! راز شگفت آور این است که آنها از کجا اطلاع دارند که در آن نقطه بخصوص یک ماهى زیر آب شنا مى کند؟ انسان با تمام وسائل و پیشرفت هاى فنى خود تاکنون موفّق به این کار نشده است. یک هواپیماى بمب افکن نمى تواند محل دقیق یک زیر دریائى را در زیر آب تشخیص دهد؛ باید نشانههاى موّاج مخصوص را بر روى آب پرتاب کند تا با علائمى که این نشانه با امواج رادیو تلگرافى به هواپیما مى رساند از محل زیر دریائى مطلع گردد... (آرى) هواپیما برخلاف خفّاش ها نمى تواند مستقیما از وجود هدفى که در زیر آب است اطلاع یابد... پروفسور «گرى فن» مى گوید: هیچ توضیح قابل قبول براى این موضوع وجود ندارد.» نامبرده سپس اضافه مى کند: «تاکنون هر موقعى که انسان اکتشاف فنى کرده مشاهده نموده که طبیعت قبل از او همان عمل را انجام داده است؛ البته این اکتشاف موجب تسکین حسّ خودپسندى انسان مى گردد، ولى او همیشه متوجّه مى شود که در این قسمت از طبیعت عقب تر است!».
از این جهت دانشمندان آمریکائى دانش جدیدى را بنیان نهادند بنام «بیولى». هدف این علم آن است که از روى سرمشق هایى که طبیعت به ما مى دهد با پى بردن به رازهاى آن نتائج فنى و تکنیکى جدیدى بگیریم. سپس مى افزاید: «اگر یکى از پستانداران بالدار (خفّاش) را داخل جعبه سربسته و تاریکى بگذاریم و سیصد کیلومتر از لانه اش دور کنیم، و بعد رهایش سازیم، با اینکه تقریبا روز کور است و با آن محل آشنا نیست در کمترین مدّت مستقیمابه لانه خود باز مى گردد!».(3)
5- نویسنده معروف «کرسى موریسن» در کتاب خود «راز آفرینش انسان» در یکى از فصول کتاب که تحت عنوان شعور حیوانى نگاشته؛ نمونه هاى زیادى از این موضوع را بیان مى کند. از جمله اینکه : «پرندگان به طور غریزى لانه ساز و لانه یابند [هرچند نمونهاى را قبلا ندیده باشند] چلچه اى که در رواق خانه شما آشیانه مى سازد؛ در فصل زمستان به گرمسیرى مى رود اما همین که طلیعه بهار آشکار شد به لانه خود بر مى گردد، در سرماى دى ماه. خیلى از پرندگان به سمت جنوب و نواحى گرم مسافرت مى کنند؛ و غالب آنها صدها فرسنگ فاصله را در زمین و بر فراز دریاها مى پیمایند، اما هرگز راه خانه را گم نمى کنند! ماهى آزاد سال ها در دریا زیست مى کند و سپس به رودخانه اى که از آنجا به دریا آمده بر مى گردد، و عجب تر آنکه از حاشیه رودخانه بالا رفته و به نهرى که خود سابقا در آن متولّد شده است مى رود... ماهى آزاد به تبعیّت از شعور باطنى خود به همان ساحلى مى رود که محل نشو و نماى او بوده است. چه حسّى سبب مى شود که این حیوان اینطور دقیق و قطعى به موطن خود برگردد؟ (کسى نمى داند.) اگر جوجه پرنده اى را از آشیانه خارج کنیم و در محیطى دیگر آن را پرورش دهیم؛ همین که به مرحله رشد و تکامل رسید خود شروع به ساختن لانه به سبک و روش پدرانش مى کند... آیا اعمال مشخص و متمایزى که از انواع مخلوقات زمین صادر مى شود همه اتفاقى و بر سبیل تصادف است یا عقل و شعور کلّى باعث صدور آنها است؟».(4)
6 - یکى از دانشمندان «فرانسه» به نام وارد، درباره پرنده اى به نام «اکسیکلوپ»، چنین مى گوید: «من در حالات این پرنده مطالعاتى کرده ام، از خصائص او این است که وقتى تخم گذارى او تمام شد مى میرد؛ یعنى هرگز روى نوزادان خود را نمى بیند، همچنین نوزادان هیچگاه روى پر مهر مادران خود را نخواهند دید. هنگام بیرون آمدن از تخم به صورت کرم هایى هستند بى بال و پر که قدرت تحصیل آذوقه و مایحتاج زندگى را نداشته، و حتى قدرت دفاع از خود در مقابل حوادثى که با حیات آنها مى جنگد را ندارند. لذا باید تا یکسال به همین حالت در مکان محفوظى بمانند و غذاى آنها مرتّب در کنار آنها باشد؛ به همین جهت وقتى مادر احساس مى کند که موقع تخم گذارى او فرا رسیده است قطعه چوبى پیدا کرده و سوراخ عمیقى در آن احداث مى کند، سپس مشغول جمع آورى آذوقه مى شود و از برگ ها و شکوفه هایى که قابل استفاده براى تغذیه نوزادان او مى باشد به اندازه آذوقه یکسال به جهت یکى از آنها تهیه کرده و در انتهاى سوراخ مى ریزد؛ سپس یک تخم روى آن مى گذارد، و سقف نسبتا محکمى از خمیره هاى چوب بر بالاى آن بنا مى کند. باز مشغول جمع آورى آذوقه مى شود، و پس از تأمین احتیاجات یکسال براى نوزاد دیگر و ریختن آن در روى طاق اطاق اول تخم دیگرى در بالاى آن گذارده و طاق دوم را روى آن مى سازد، به همین ترتیب چندین طبقه را ساخته و پرداخته و بعد از اتمام عمل مى میرد!» [فکر کنید این پرنده ضعیف از کجا مى داند که نوزادان او چنین احتیاجاتى را دارند و این تعلیمات را از که آموخته؟! آیا از مادر خود آموخته؟ در حالى که هرگز روى او را نمى بیند؛ یا اینکه به تجربه دریافته، با اینکه این عمل در طول زندگانى او یک مرتبه بیشتر رخ نخواهد داد... آیا نباید اعتراف کرد که این کار صرفآ متّکى به یک الهام غیبى و غریزى است که دست قدرت خداوند دانا در وجود او قرار داده است؟!].
7- «پلا تونف»، دانشمند و روانشناس معروف «روسى» در کتاب «روانشناسى در شوروى» مى گوید: «در جنگ بزرگ جهانى تصادفا به پزشکى برخوردم که پس از چند شب بى خوابى بالاخره کمى خوابید. در همان موقع مجروحین زیادى را آوردند که مى بایستى فورا تحت عمل قرار مى گرفتند، ولى پزشک را نمى شد بیدار کرد؛ تکانش دادیم، آب به صورتش پاشیدیم، سرش را تکان مى داد، و دوباره به خواب مى رفت. من به همه اشاره کردم سکوت کنید (تا بیدارش کنم) سپس آهسته و به طور واضح به پزشک گفتم: دکتر! مجروحین را آورده اند و به شما احتیاج دارند. پزشک فورا بیدار شد!» سپس مى افزاید: «این موضوع را چنین مى توان توجیه کرد آنهایى که قبلا سعى مى کردند بیدارش کنند روى قسمت ممنوعه مغزش اثر مى گذاشتند در صورتى که من پست نگهبانى مغز او را تحت تأثیر قرار دادم. این قسمت حتى در سنگین ترین خواب هم بیدار مى ماند، و بوسیله همین پست نگهبانى است که بشر با دنیاى خارج رابطه برقرار مى کند [و مسائل مورد علاقهاش را ناخودآگاه به همین پست نگهبانى مى سپارد]. مادرى که در کنار بچه بیمارش خوابیده و حتى بوسیله فریاد اطرافیانش هم بیدار نمى شود با کوچکترین ناله بچه بیمار بیدار مى گردد. آسیابانى که در تمام مدّت طوفان همراه رعد و برق مى خوابد همین که سنگ آسیایش از کار مى ایستد بیدار مى شود. اینها همه به خاطر آن است که ناخود آگاه مطالب مورد نظر را به پست نگهبانى مغز سپرده اند».(5)
8- درباره کبوتران نامه بر و مسأله بازگشت اسرارآمیز آنها به سوى لانه، «دروشر» در کتاب خود چنین مى نویسد: «اگر آنها را در جعبه هاى سربسته و تاریک صدها کیلومتر از لانه هایشان دور کنیم، و هنگام طى این مسافت راه هاى پر پیچ و خمى را طى نمائیم به محض اینکه آنها را از جعبه بیرون آوریم، مدّت ده تا بیست ثانیه خورشید را نگاه کرده، بعد مستقیما به سوى لانه خود پرواز مى کنند. این موضوع به وسیله آزمایش هاى متعدّد توسط دانشمند معروفى بنام دکتر کرامر، ثابت شده است... مى توان روش کار او را بدین طریق تشریح نمود که مثلا یک کبوتر شهر هامبورگ مى داند که خورشید در فلان ساعت روز در کدام محل قرار دارد. مثلا اگر او را به برم ببرند حیوان مى فهمد خورشید در آنجا نیم درجه شمالى تر و 25/1 درجه شرقى تر قرار دارد، پس براى اینکه به لانه خود در هامبورگ برگردد باید با در نظر گرفتن خورشید در شهر هامبورگ در آن واحد به سوى شمال و شرق پرواز کند... ولى معلوم نیست هنگامى که هوا ابر است، و خورشید پدیدار نیست، چگونه آنها راه خود را تشخیص مى دهند؟ تجربه نشان داده که بیشتر آنها بدون قطب نماى خورشیدى راه خویش را پیدا مى کنند».(6)
به فرض که این پرندگان از قطب نماى خورشیدى استفاده کنند؛ مسلّما تعیین زاویه ها آن هم زاویه هاى بسیار کوچک بدون استفاده از آلت نقاله و زاویه یاب امکان پذیر نیست. اینها مسائلى است که جز در سایه هدایت تکوینى الهى قابل تفسیر نمى باشد. اینها و صدها نوع مانند آن گواه زنده اى است که در پشت این دستگاه طبیعت، علم و قدرت بى پایانى است که هر موجودى را در مسیر زندگى خود هدایت و رهبرى مى کند... آرى اینها همه نشانه هاى آن بى نشان است.
9- این سخن را با گفتارى از امام صادق(علیه السلام) طبق آنچه در حدیث توحید مفضّل آمده است پایان مى دهیم. ایشان فرمودند: «اى مفضّل! در خلقت عجیبى که در چهار پایان قرار داده شده بیندیش! آنها مرده هاى خود را همچون انسان ها پنهان مى کنند، و الّا جنازه های این همه حیوانات وحشى بیابان و درندگان و غیر آنها کجا است که دیده نمى شود؟ مقدار کمى نیست که از نظر پنهان بماند، و اگر کسى بگوید تعداد آنها از انسان ها بیشتر است راست گفته... این به خاطر آن است که هنگامى که احساس فرا رسیدن مرگ خود مى کنند در مناطقى پنهان مى شوند، و در آنجا مى میرند! و اگر جز این بود صحراها از مرده هاى آنها پر مى شد، و هوا را فاسد مى کرد، و موجب انواع بیمارى ها و وبا مى شد. درست نگاه کن، ببین چیزى که انسان ها با فکر و اندیشه انجام مى دهند حیوانات به صورت یک غریزه انجام مى دهند تا انسان ها از آثار سوء آن در امان بمانند».(7)
پینوشتها:
(1). دریا دیار عجائب، فرد دیناندلین، انتشارات نیل، تهران، 1351ش، ص 116.
(2). همان.
(3). حواس اسرارآمیز حیوانات، دروشر، ویتوس، ترجمه: اسحاق لاله زاری، اشرفی، تهران، 1357ش، ص 17.
(4). راز آفرینش انسان، کرسی موریسن، ترجمه: سعیدی، محمد، کانون انتشارات محمدی، تهران، ۱۳۶۵ش، فصل 8، شعور حیوانى.
(5). روانشناسى در شوروى، ک . پلاتونف، ترجمه: همراه، رضا، موسسه مطبوعاتی عطائی، تهران، بی تا، ص 19 (با کمى تلخیص).
(6). حواس اسرارآمیز حیوانات، همان، ص183.
(7). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 3، ص 99، باب 4 (الخبر المشتهر بتوحید المفضل بن عمر) (با کمى تلخیص).
منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، چاپ نهم، ج 2، ص 150.
با پیشرفت علم روانشناسى و روانکاوى و مطالعات دانشمندان درباره حواس اسرارآمیز حیوانات و جانوران، اسرار بسیار شگفت انگیزى از هدایت فطرى و غریزى در جهان موجودات زنده کشف شده است؛ و با پدیده هایى برخورد مى کنیم که علوم از تفسیر آن عاجزند، و هرگز نمى توانند نشان دهند که این هدایت ها از کجا سرچشمه گرفته است؟ جز اینکه بپذیریم مبدأ بزرگ عالم هستى که وظیفه هدایت همه موجودات را بر عهده گرفته، این علوم را از طریق یک الهام مرموز درونى به انسان یا حیوانات دیگر بخشیده است. در این زمینه آن قدر شاهد و نمونه داریم که اگر جمع آورى شود یک کتاب بزرگ را تشکیل مى دهد، که از آن جمله موارد جالب زیر است:
1- انسان به هنگام تولد از مادر بدون آنکه نیاز به معلّم داشته باشد مکیدن پستان و شیر خوردن و کمک گرفتن از دست و پنجه براى این کار و منتقل ساختن نیازهاى خود به مادر از طریق گریه را به خوبى مى داند. وضع لغات و ابداع کلمات، و سخن گفتن، و مسائل دیگرى را از این قبیل به صورت یک استعداد مرموز همراه خود از مادر به دنیا مى آورد، و همچنین درک حسن و قبح، زشتى ها و زیبائى ها، و قسمت زیادى از بایدها و نبایدها و آشنائى به مبدأ جهان آفرینش و معرفة الله را نیز در درون جان خود دارد. یکى از دانشمندان مى گوید: وقتى مادران براى آرام کردن کودکان خود آنها را به آغوش مى کشند معمولا در طرف چپ سینه قرار مى دهند، بى آنکه خودشان بدانند چه مى کنند؟ در اینجا سر کودک را مجاور قلب خویش قرار مى دهند، و او از شنیدن صداى ضربان قلب مادر آرام مى گیرد! زیرا این صدائى است آشنا که از دوران جنینى با آن خو گرفته و عادت کرده است. کمتر مادرى است که این نکته را بداند و به همین دلیل کار او در این زمینه صرفا با یک الهام فطرى انجام مى گیرد.
2- مسأله هدایت فطرى و غریزى در جهان حیوانات بسیار گسترده تر از انسان است؛ و امروز دانشمندان نمونه هاى شگفت آورى از آن ارائه مى دهند. در کتاب دریا دیار عجائب (نوشته: فرد دنیاندلین) چنین آمده است: «رفتار بعضى از ماهى ها از اسرار طبیعت است که هیچ کس قادر به بیان علت آن نیست. ماهى قزل آلا دریا را ترک مى کند و به آب شیرین نهرهایى که زندگى را در آن آغاز کرده باز مى گردد؛ در جهت مخالف جریان آب با کوشش تمام شنا مى کند، و از روى صخره ها مىجهد، و حتى از آبشارها بالا مى پرد! تعداد آنها گاهى آنقدر زیاد است که نهر را پر مى کند، این ماهى ها وقتى به محلّى که در جستجویش بودند مى رسند تخم گذارى مى کنند و مى میرند! اینکه چگونه این ماهى ها، نهرها یا رودخانه هاى مناسب را مى یابند؟! از کار اختراع رادیو و تلویزیون هم عجیب تر است. زیرا آنها نقشه ندارند، و دید آنها زیر آب زیاد نیست، و کسى هم راه را به آنها نشان نمى دهد».(1)
3- در همان کتاب آمده است: «رفتار مار ماهى ها از این هم عجیب تر است. مار ماهى هاى انگلستان وقتى به هشت سالگى مى رسند، آبگیر یا نهرى را که محل زندگى آنها است رها مى کنند، و مثل مار شب ها روى علفهاى مرطوب مى خزند تا به کنار دریا مى رسند. سپس اقیانوس اطلس را با شنا طى مى کنند و به آب هاى نزدیک برمودا مى روند؛ آنجا به زیر آب فرو رفته تخم مى گذارند، و مى میرند!... و عجب اینکه بچه هاى مارماهى به سطح آب مى آیند سپس سفر دراز خود را به سوى وطن آغاز مى کنند، که این مسافرت دو یا سه سال طول مى کشد! مار ماهى ها چگونه مقصد خود را مى دانند با اینکه هرگز آن مسیر را طى نکرده اند؟ این سؤالى است که شما نیز مانند عاقل ترین دانشمندان مى توانید به آن پاسخ دهید؛ زیرا هیچ کس از دانشمندان پاسخ آن را نمى داند!».(2)
4- نویسنده کتاب «حواس اسرارآمیز حیوانات»، «ویتوس در وشر» مى گوید: دانشمندان درباره خفاش ها موضوعات شگفت انگیزترى کشف کرده اند، از جمله این که در جهان چهار نوع خفّاش وجود دارد که ماهى ها را شکار مى کنند. آنها در شب تاریک در سطح آب پرواز مى کنند و ناگهان پاهاى خود را در آب فرو مى برند و یک ماهى را از آنجا بیرون مى کشند و در دهان مى گذارند! راز شگفت آور این است که آنها از کجا اطلاع دارند که در آن نقطه بخصوص یک ماهى زیر آب شنا مى کند؟ انسان با تمام وسائل و پیشرفت هاى فنى خود تاکنون موفّق به این کار نشده است. یک هواپیماى بمب افکن نمى تواند محل دقیق یک زیر دریائى را در زیر آب تشخیص دهد؛ باید نشانههاى موّاج مخصوص را بر روى آب پرتاب کند تا با علائمى که این نشانه با امواج رادیو تلگرافى به هواپیما مى رساند از محل زیر دریائى مطلع گردد... (آرى) هواپیما برخلاف خفّاش ها نمى تواند مستقیما از وجود هدفى که در زیر آب است اطلاع یابد... پروفسور «گرى فن» مى گوید: هیچ توضیح قابل قبول براى این موضوع وجود ندارد.» نامبرده سپس اضافه مى کند: «تاکنون هر موقعى که انسان اکتشاف فنى کرده مشاهده نموده که طبیعت قبل از او همان عمل را انجام داده است؛ البته این اکتشاف موجب تسکین حسّ خودپسندى انسان مى گردد، ولى او همیشه متوجّه مى شود که در این قسمت از طبیعت عقب تر است!».
از این جهت دانشمندان آمریکائى دانش جدیدى را بنیان نهادند بنام «بیولى». هدف این علم آن است که از روى سرمشق هایى که طبیعت به ما مى دهد با پى بردن به رازهاى آن نتائج فنى و تکنیکى جدیدى بگیریم. سپس مى افزاید: «اگر یکى از پستانداران بالدار (خفّاش) را داخل جعبه سربسته و تاریکى بگذاریم و سیصد کیلومتر از لانه اش دور کنیم، و بعد رهایش سازیم، با اینکه تقریبا روز کور است و با آن محل آشنا نیست در کمترین مدّت مستقیمابه لانه خود باز مى گردد!».(3)
5- نویسنده معروف «کرسى موریسن» در کتاب خود «راز آفرینش انسان» در یکى از فصول کتاب که تحت عنوان شعور حیوانى نگاشته؛ نمونه هاى زیادى از این موضوع را بیان مى کند. از جمله اینکه : «پرندگان به طور غریزى لانه ساز و لانه یابند [هرچند نمونهاى را قبلا ندیده باشند] چلچه اى که در رواق خانه شما آشیانه مى سازد؛ در فصل زمستان به گرمسیرى مى رود اما همین که طلیعه بهار آشکار شد به لانه خود بر مى گردد، در سرماى دى ماه. خیلى از پرندگان به سمت جنوب و نواحى گرم مسافرت مى کنند؛ و غالب آنها صدها فرسنگ فاصله را در زمین و بر فراز دریاها مى پیمایند، اما هرگز راه خانه را گم نمى کنند! ماهى آزاد سال ها در دریا زیست مى کند و سپس به رودخانه اى که از آنجا به دریا آمده بر مى گردد، و عجب تر آنکه از حاشیه رودخانه بالا رفته و به نهرى که خود سابقا در آن متولّد شده است مى رود... ماهى آزاد به تبعیّت از شعور باطنى خود به همان ساحلى مى رود که محل نشو و نماى او بوده است. چه حسّى سبب مى شود که این حیوان اینطور دقیق و قطعى به موطن خود برگردد؟ (کسى نمى داند.) اگر جوجه پرنده اى را از آشیانه خارج کنیم و در محیطى دیگر آن را پرورش دهیم؛ همین که به مرحله رشد و تکامل رسید خود شروع به ساختن لانه به سبک و روش پدرانش مى کند... آیا اعمال مشخص و متمایزى که از انواع مخلوقات زمین صادر مى شود همه اتفاقى و بر سبیل تصادف است یا عقل و شعور کلّى باعث صدور آنها است؟».(4)
6 - یکى از دانشمندان «فرانسه» به نام وارد، درباره پرنده اى به نام «اکسیکلوپ»، چنین مى گوید: «من در حالات این پرنده مطالعاتى کرده ام، از خصائص او این است که وقتى تخم گذارى او تمام شد مى میرد؛ یعنى هرگز روى نوزادان خود را نمى بیند، همچنین نوزادان هیچگاه روى پر مهر مادران خود را نخواهند دید. هنگام بیرون آمدن از تخم به صورت کرم هایى هستند بى بال و پر که قدرت تحصیل آذوقه و مایحتاج زندگى را نداشته، و حتى قدرت دفاع از خود در مقابل حوادثى که با حیات آنها مى جنگد را ندارند. لذا باید تا یکسال به همین حالت در مکان محفوظى بمانند و غذاى آنها مرتّب در کنار آنها باشد؛ به همین جهت وقتى مادر احساس مى کند که موقع تخم گذارى او فرا رسیده است قطعه چوبى پیدا کرده و سوراخ عمیقى در آن احداث مى کند، سپس مشغول جمع آورى آذوقه مى شود و از برگ ها و شکوفه هایى که قابل استفاده براى تغذیه نوزادان او مى باشد به اندازه آذوقه یکسال به جهت یکى از آنها تهیه کرده و در انتهاى سوراخ مى ریزد؛ سپس یک تخم روى آن مى گذارد، و سقف نسبتا محکمى از خمیره هاى چوب بر بالاى آن بنا مى کند. باز مشغول جمع آورى آذوقه مى شود، و پس از تأمین احتیاجات یکسال براى نوزاد دیگر و ریختن آن در روى طاق اطاق اول تخم دیگرى در بالاى آن گذارده و طاق دوم را روى آن مى سازد، به همین ترتیب چندین طبقه را ساخته و پرداخته و بعد از اتمام عمل مى میرد!» [فکر کنید این پرنده ضعیف از کجا مى داند که نوزادان او چنین احتیاجاتى را دارند و این تعلیمات را از که آموخته؟! آیا از مادر خود آموخته؟ در حالى که هرگز روى او را نمى بیند؛ یا اینکه به تجربه دریافته، با اینکه این عمل در طول زندگانى او یک مرتبه بیشتر رخ نخواهد داد... آیا نباید اعتراف کرد که این کار صرفآ متّکى به یک الهام غیبى و غریزى است که دست قدرت خداوند دانا در وجود او قرار داده است؟!].
7- «پلا تونف»، دانشمند و روانشناس معروف «روسى» در کتاب «روانشناسى در شوروى» مى گوید: «در جنگ بزرگ جهانى تصادفا به پزشکى برخوردم که پس از چند شب بى خوابى بالاخره کمى خوابید. در همان موقع مجروحین زیادى را آوردند که مى بایستى فورا تحت عمل قرار مى گرفتند، ولى پزشک را نمى شد بیدار کرد؛ تکانش دادیم، آب به صورتش پاشیدیم، سرش را تکان مى داد، و دوباره به خواب مى رفت. من به همه اشاره کردم سکوت کنید (تا بیدارش کنم) سپس آهسته و به طور واضح به پزشک گفتم: دکتر! مجروحین را آورده اند و به شما احتیاج دارند. پزشک فورا بیدار شد!» سپس مى افزاید: «این موضوع را چنین مى توان توجیه کرد آنهایى که قبلا سعى مى کردند بیدارش کنند روى قسمت ممنوعه مغزش اثر مى گذاشتند در صورتى که من پست نگهبانى مغز او را تحت تأثیر قرار دادم. این قسمت حتى در سنگین ترین خواب هم بیدار مى ماند، و بوسیله همین پست نگهبانى است که بشر با دنیاى خارج رابطه برقرار مى کند [و مسائل مورد علاقهاش را ناخودآگاه به همین پست نگهبانى مى سپارد]. مادرى که در کنار بچه بیمارش خوابیده و حتى بوسیله فریاد اطرافیانش هم بیدار نمى شود با کوچکترین ناله بچه بیمار بیدار مى گردد. آسیابانى که در تمام مدّت طوفان همراه رعد و برق مى خوابد همین که سنگ آسیایش از کار مى ایستد بیدار مى شود. اینها همه به خاطر آن است که ناخود آگاه مطالب مورد نظر را به پست نگهبانى مغز سپرده اند».(5)
8- درباره کبوتران نامه بر و مسأله بازگشت اسرارآمیز آنها به سوى لانه، «دروشر» در کتاب خود چنین مى نویسد: «اگر آنها را در جعبه هاى سربسته و تاریک صدها کیلومتر از لانه هایشان دور کنیم، و هنگام طى این مسافت راه هاى پر پیچ و خمى را طى نمائیم به محض اینکه آنها را از جعبه بیرون آوریم، مدّت ده تا بیست ثانیه خورشید را نگاه کرده، بعد مستقیما به سوى لانه خود پرواز مى کنند. این موضوع به وسیله آزمایش هاى متعدّد توسط دانشمند معروفى بنام دکتر کرامر، ثابت شده است... مى توان روش کار او را بدین طریق تشریح نمود که مثلا یک کبوتر شهر هامبورگ مى داند که خورشید در فلان ساعت روز در کدام محل قرار دارد. مثلا اگر او را به برم ببرند حیوان مى فهمد خورشید در آنجا نیم درجه شمالى تر و 25/1 درجه شرقى تر قرار دارد، پس براى اینکه به لانه خود در هامبورگ برگردد باید با در نظر گرفتن خورشید در شهر هامبورگ در آن واحد به سوى شمال و شرق پرواز کند... ولى معلوم نیست هنگامى که هوا ابر است، و خورشید پدیدار نیست، چگونه آنها راه خود را تشخیص مى دهند؟ تجربه نشان داده که بیشتر آنها بدون قطب نماى خورشیدى راه خویش را پیدا مى کنند».(6)
به فرض که این پرندگان از قطب نماى خورشیدى استفاده کنند؛ مسلّما تعیین زاویه ها آن هم زاویه هاى بسیار کوچک بدون استفاده از آلت نقاله و زاویه یاب امکان پذیر نیست. اینها مسائلى است که جز در سایه هدایت تکوینى الهى قابل تفسیر نمى باشد. اینها و صدها نوع مانند آن گواه زنده اى است که در پشت این دستگاه طبیعت، علم و قدرت بى پایانى است که هر موجودى را در مسیر زندگى خود هدایت و رهبرى مى کند... آرى اینها همه نشانه هاى آن بى نشان است.
9- این سخن را با گفتارى از امام صادق(علیه السلام) طبق آنچه در حدیث توحید مفضّل آمده است پایان مى دهیم. ایشان فرمودند: «اى مفضّل! در خلقت عجیبى که در چهار پایان قرار داده شده بیندیش! آنها مرده هاى خود را همچون انسان ها پنهان مى کنند، و الّا جنازه های این همه حیوانات وحشى بیابان و درندگان و غیر آنها کجا است که دیده نمى شود؟ مقدار کمى نیست که از نظر پنهان بماند، و اگر کسى بگوید تعداد آنها از انسان ها بیشتر است راست گفته... این به خاطر آن است که هنگامى که احساس فرا رسیدن مرگ خود مى کنند در مناطقى پنهان مى شوند، و در آنجا مى میرند! و اگر جز این بود صحراها از مرده هاى آنها پر مى شد، و هوا را فاسد مى کرد، و موجب انواع بیمارى ها و وبا مى شد. درست نگاه کن، ببین چیزى که انسان ها با فکر و اندیشه انجام مى دهند حیوانات به صورت یک غریزه انجام مى دهند تا انسان ها از آثار سوء آن در امان بمانند».(7)
پینوشتها:
(1). دریا دیار عجائب، فرد دیناندلین، انتشارات نیل، تهران، 1351ش، ص 116.
(2). همان.
(3). حواس اسرارآمیز حیوانات، دروشر، ویتوس، ترجمه: اسحاق لاله زاری، اشرفی، تهران، 1357ش، ص 17.
(4). راز آفرینش انسان، کرسی موریسن، ترجمه: سعیدی، محمد، کانون انتشارات محمدی، تهران، ۱۳۶۵ش، فصل 8، شعور حیوانى.
(5). روانشناسى در شوروى، ک . پلاتونف، ترجمه: همراه، رضا، موسسه مطبوعاتی عطائی، تهران، بی تا، ص 19 (با کمى تلخیص).
(6). حواس اسرارآمیز حیوانات، همان، ص183.
(7). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 3، ص 99، باب 4 (الخبر المشتهر بتوحید المفضل بن عمر) (با کمى تلخیص).
منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، چاپ نهم، ج 2، ص 150.