تفاوت «خدای قرآن» با «خدای معرفی شده در تورات و انجیل»
پرسش :
خدایی که «قرآن» توصیف میکند با خدایی که «تورات و انجیل» معرفی میکنند چه تفاوتی دارد؟
پاسخ :
توصیف خداوند از سوى قرآن بسى فراتر از فهم بشر آن روز است؛ بلکه اگر قرآن نبود هرگز بشر بدان پایه و مایه از شناخت نمى رسید؛ زیرا دقیق ترین توصیف خداوند آن است که خود در قرآن آورده و بس.
در سوره «حشر» مى خوانیم: «هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ * هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ * هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِىءُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(1)؛ (اوست خدایى که غیر از او معبودى نیست، داننده غیب و آشکار است، اوست رحمتگر مهربان * اوست خدایى که غیر از او معبودى نیست، همان فرمانرواى پاک سلامت بخش و مؤمن به حقیقت حقّه خود که نگهبان، عزیز، جبّار و متکبّر است. پاک است خدا از آنچه با او شریک مى گردانند * اوست خداى خالق نوساز صورتگر که بهترین نامها و صفات از آنِ اوست. آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او مى گویند و او عزیز حکیم است).
در سوره «توحید» نیز مى خوانیم: «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ * اللهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ»؛ (بگو اوست خداى یگانه، خداى صمد [ثابت ـ متعال] کسى را نزاده و زاده نشده است، و هیچ کس او را همتا نیست).
در سوره «رعد» مى خوانیم: «عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ».(2)
در سوره «شورى» مى خوانیم: «فَاطِرُ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَ مِنَ الْاَنْعَامِ أَزْوَاجاً یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ * لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»(3)؛ (پدیدآورنده آسمانها و زمین است. از خودتان براى شما جفت هایى قرار داده، و از دام ها نر و مادّه. بدین وسیله شما را بسیار مى گرداند * چیزى مانند او نیست و اوست شنواى بینا * کلیدهاى آسمانها و زمین از آنِ اوست، براى هرکس که بخواهد روزى را گشاده یا تنگ مى گرداند و اوست که بر هر چیزى داناست).
در سوره «بقره» نیز آمده است: «اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَ مَا فِی الْاَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضَ وَ لَا یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ»(4)؛ (آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ اوست، کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند، آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى داند. و به چیزى از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمى یابند. کرسى او آسمانها و زمین را در برگرفته و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ).
این همه افزون بر توصیفات بلند دیگرى مى باشد که قرآن آکنده از آنهاست؛ ولى کتابهاى دیگرادیان از آنها تهى است؛ مگر به اندازه اى ناچیز. اکنون آیا آن مقدار ناچیز مى تواند منبع و سرچشمه این انبوه فراوان باشد؟ هریک از این توصیفات، نشان از حقیقتى در ذات مقدس او دارد که منشأ این آثار و برکات شده و فیض بخش رشته وجود گردیده است، و عالمان سترگ در کتاب هاى خود به تشریح و توضیح آنها پرداخته اند.
«پس خداوند خدا آدم را گرفت و او را در باغ عدن گذاشت تا کار آن بکند و آن را محافظت نماید. و خداوند خدا آدم را فرموده گفت از همه درختان باغ بى ممانعت بخور؛ اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخورى؛ زیرا روزى که از آن خوردى هر آینه خواهى مرد».(5)
تورات این سخن خداوند را دروغى مى داند که آدم و حوّا را بدان فریب داد تا مانند او آگاه از امور نشوند و در حکومت و حکمرانى بر جهان با او رقابت نکنند؛ اما «شیطان» حقیقت را در این ماجرا به آنها گفت: «مار به زن گفت هر آینه نخواهید مرد؛ بلکه خدا مى داند در روزى که از آن بخورید چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود».(6)
و چون از آن درخت خوردند معلوم شد که شیطان راست گفته بود و خداوند ـ نعوذ بالله ـ دروغ گفته بود! «اینجا بود که چشمان آن دو باز شد و فهمیدند که برهنه هستند؛ پس شروع به دوختن تن پوش هایى از برگ درخت انجیر براى خود کردند. در این میان خدا داشت پیاده در بهشت راه مى رفت که صدایى شنید. آن دو پشت درختى پنهان شدند تا مبادا رسوا شوند. خدا صداشان زد: کجایید؟ آدم گفت: اینجا هستیم، پنهان شدم چون برهنه بودم! اینجا بود که خداوند فهمید آن دو از آن درخت خورده اند و به خیر و شرّ آگاه شده اند. پس گفت این انسان هم مانند ما شد، الآن است که دست دراز کند و از درخت زندگى هم بخورد و تا ابد زنده بماند؛ به همین جهت آنان را از بهشت راند و پاسبانى براى آن درخت گماشت تا بدان نزدیک نشوند».
این خداى تورات است که از رقابتِ مخلوقِ دست ساز خود مى ترسد، بدو حیله و نیرنگ مى زند تا از این کارش باز دارد. بى خبر مى ماند، دروغى بس رسوا مى گوید که بى درنگ به دست رقیب دیگر خود ـ شیطان ـ رسوا مى شود؛ که ـ نعوذ بالله ـ نشان از ناتوانى و درماندگى او دارد.
اما قرآن دلیل نهى از خوردن میوه از درخت را خطر رنج و سختى در زندگى مى داند که در صورت خوردن از درخت در انتظار آنها بود؛ دستورى ارشادى که به مصلحت خود آنها بود: «فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى»(7)؛ (مباد که شما را از بهشت بیرون کند تا به رنج افتید [یعنى در سختى ها و مشقت هاى زندگى؛ پس از این عیش و نوش و آسایش کنونى]). و این شیطان بود که به ایشان خدعه زد و دروغى رسوا به کار بست: «وَ قَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ * وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنْ النَّاصِحِینَ * فَدَلَّاهُمَا بِغُرُور فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ»(8)؛ (شیطان گفت: پروردگارتان شما را از این منع نکرد، جز براى آن که مبادا دو فرشته گردید یا از جاودانان شوید * و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعاً از خیرخواهانِ شما هستم * پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید؛ پس چون از آن درخت [ممنوع] چشیدند، برهنگى هاشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ هاى [درختان] بهشت بر خود آغاز کردند). بنابراین، آن که دروغ گفت و رسوا شد شیطان بود؛ چنان که در قرآن آمده است؛ اما تورات عکس این را مى گوید.
تفاوت دیگر این است که بنا به گزارش قرآن، آدم و حوّا پیش از آن که شیطان گمراهشان سازد تا لباسشان را برکَند و عورت هایشان را بدیشان بنمایاند(9) تن پوشى داشتند که آنها را مى پوشاند. به عکس تورات ـ البته تورات ساختگى ـ که آنها را برهنه فرض مى کند که خود نیز نمى دانستند برهنه اند، و وقتى از درخت خوردند فهمیدند، و در پى پوشاندن خود با برگ هاى بهشتى برآمدند. گویا خدا ایشان را چنان آفریده بود که چونان حیوانات، بى هیچ احساس شرمى، برهنه باشند، و شیطان بود که آنها را از این غفلت و بى خبرى به در آورد.
تفاوت سوم در این است که قرآن خداى را ارج مى نهد که رحمت او بر سر همه بندگان گسترده است، حتّى بر سر کسانى که به خویش ستم کرده اند که نباید از رحمت او نومید شوند. قرآن مى گوید: «إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».(10) و آدم را نیز بخشوده و با همه کوتاهى که در از یاد بردن توصیه خدا و تخلف از آن داشت، او را برگزیده است؛ «ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَ هَدَى».(11) همچنین او را وعده فرموده که در طول زندگى خود و فرزندانش در زمین مشغول رحمت پیوسته و عاقبت فراگیرشان گرداند؛ «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ».(12) این همه به معناى آن است که برکات الهى بر زمینیان تا ابد ادامه دارد؛ برخلاف آنچه در تورات آمده که آدم مورد خشم همیشگى خداوند است، و زمین براى آدم و همسر و فرزندانش تا ابد نفرین شده خواهد بود؛ «پس به سبب تو زمین ملعون شد».(13)
آرى خداوند در توصیف قرآن، با بندگان خود بخشش و مهربانى و مهرورزى روا مى دارد؛ اما در توصیف تورات با ایشان کینه ورزى و عناد و انتقام دارد. پس کجاست آن همسانى خیالى که اثبات مى کند سخنان ساختگى یهود منبع اصلى قرآن است؟
تورات این گونه دشمنى خداوند را با آدمى زادگان اعلام مى کند. قرآن اما، همه امّتها را به اتفاق و هم زیستى و هم یارى در زندگى و پرهیز از تفرقه و دشمنى و اختلاف تشویق مى کند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا»(15)؛ (اى مردم، ما شما را مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید). «وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ»(16)؛ (و با هم نزاع مکنید که سست شوید و مهابت شما از بین برود).
پی نوشت:
(1). سوره حشر، آیات 22 الی 24.
(2). سوره رعد، آیه 9.
(3). سوره شورى، آیات 11 و 12.
(4). سوره بقره، آیه 255.
(5). عهد عتیق، سفر پیدایش، باب 2 شماره 17.
(6). همان، باب 3، 4 و 5.
(7). سوره طه، آیه 117.
(8). سوره اعراف، آیات 20 الی 22.
(9). اشاره به آیه 27 سوره اعراف.
(10). سوره زمر، آیه 53.
(11). سوره طه، آیه 122.
(12). سوره بقره، آیه 38.
(13). عهد عتیق، سفر پیدایش، باب 3 / 17.
(14). همان، باب 11.
(15). سوره حجرات، آیه 13.
(16). سوره انفال، آیه 46.
منبع: نقد شبهات پیرامون قرآن کریم، معرفت، محمدهادی، مترجمان: حکیم باشی حسن، رستمی علی اکبر، علیزاده میرزا، خرقانی حسن، مؤسسه فرهنگی تمهید، چاپ دوم، 1388، صص 38-32.
توصیف خداوند از سوى قرآن بسى فراتر از فهم بشر آن روز است؛ بلکه اگر قرآن نبود هرگز بشر بدان پایه و مایه از شناخت نمى رسید؛ زیرا دقیق ترین توصیف خداوند آن است که خود در قرآن آورده و بس.
در سوره «حشر» مى خوانیم: «هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ * هُوَ اللهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ * هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِىءُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(1)؛ (اوست خدایى که غیر از او معبودى نیست، داننده غیب و آشکار است، اوست رحمتگر مهربان * اوست خدایى که غیر از او معبودى نیست، همان فرمانرواى پاک سلامت بخش و مؤمن به حقیقت حقّه خود که نگهبان، عزیز، جبّار و متکبّر است. پاک است خدا از آنچه با او شریک مى گردانند * اوست خداى خالق نوساز صورتگر که بهترین نامها و صفات از آنِ اوست. آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او مى گویند و او عزیز حکیم است).
در سوره «توحید» نیز مى خوانیم: «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ * اللهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ»؛ (بگو اوست خداى یگانه، خداى صمد [ثابت ـ متعال] کسى را نزاده و زاده نشده است، و هیچ کس او را همتا نیست).
در سوره «رعد» مى خوانیم: «عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ».(2)
در سوره «شورى» مى خوانیم: «فَاطِرُ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَ مِنَ الْاَنْعَامِ أَزْوَاجاً یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ * لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»(3)؛ (پدیدآورنده آسمانها و زمین است. از خودتان براى شما جفت هایى قرار داده، و از دام ها نر و مادّه. بدین وسیله شما را بسیار مى گرداند * چیزى مانند او نیست و اوست شنواى بینا * کلیدهاى آسمانها و زمین از آنِ اوست، براى هرکس که بخواهد روزى را گشاده یا تنگ مى گرداند و اوست که بر هر چیزى داناست).
در سوره «بقره» نیز آمده است: «اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَ مَا فِی الْاَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضَ وَ لَا یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ»(4)؛ (آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ اوست، کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند، آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى داند. و به چیزى از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمى یابند. کرسى او آسمانها و زمین را در برگرفته و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ).
این همه افزون بر توصیفات بلند دیگرى مى باشد که قرآن آکنده از آنهاست؛ ولى کتابهاى دیگرادیان از آنها تهى است؛ مگر به اندازه اى ناچیز. اکنون آیا آن مقدار ناچیز مى تواند منبع و سرچشمه این انبوه فراوان باشد؟ هریک از این توصیفات، نشان از حقیقتى در ذات مقدس او دارد که منشأ این آثار و برکات شده و فیض بخش رشته وجود گردیده است، و عالمان سترگ در کتاب هاى خود به تشریح و توضیح آنها پرداخته اند.
توصیف خداوند در «تورات»
نگاهى کوتاه به عهدین کافى است تا بر میزان سستى توصیفات خدا در تورات دست یابیم، که او را در حدّ بى ارزش ترین مخلوقات تنزّل مى دهد و در ساحت قدسى و والاى او دست اندازى هایى نامربوط دارد. این داستان آغاز آفرینش است که در «سفر تکوین» به گونه اى زشت و تحریف شده آمده است و خداى آفریننده و برتر را در آنجا در رقابتى سخت با مخلوق خود و تلاشى نافرجام مى یابیم:«پس خداوند خدا آدم را گرفت و او را در باغ عدن گذاشت تا کار آن بکند و آن را محافظت نماید. و خداوند خدا آدم را فرموده گفت از همه درختان باغ بى ممانعت بخور؛ اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخورى؛ زیرا روزى که از آن خوردى هر آینه خواهى مرد».(5)
تورات این سخن خداوند را دروغى مى داند که آدم و حوّا را بدان فریب داد تا مانند او آگاه از امور نشوند و در حکومت و حکمرانى بر جهان با او رقابت نکنند؛ اما «شیطان» حقیقت را در این ماجرا به آنها گفت: «مار به زن گفت هر آینه نخواهید مرد؛ بلکه خدا مى داند در روزى که از آن بخورید چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود».(6)
و چون از آن درخت خوردند معلوم شد که شیطان راست گفته بود و خداوند ـ نعوذ بالله ـ دروغ گفته بود! «اینجا بود که چشمان آن دو باز شد و فهمیدند که برهنه هستند؛ پس شروع به دوختن تن پوش هایى از برگ درخت انجیر براى خود کردند. در این میان خدا داشت پیاده در بهشت راه مى رفت که صدایى شنید. آن دو پشت درختى پنهان شدند تا مبادا رسوا شوند. خدا صداشان زد: کجایید؟ آدم گفت: اینجا هستیم، پنهان شدم چون برهنه بودم! اینجا بود که خداوند فهمید آن دو از آن درخت خورده اند و به خیر و شرّ آگاه شده اند. پس گفت این انسان هم مانند ما شد، الآن است که دست دراز کند و از درخت زندگى هم بخورد و تا ابد زنده بماند؛ به همین جهت آنان را از بهشت راند و پاسبانى براى آن درخت گماشت تا بدان نزدیک نشوند».
این خداى تورات است که از رقابتِ مخلوقِ دست ساز خود مى ترسد، بدو حیله و نیرنگ مى زند تا از این کارش باز دارد. بى خبر مى ماند، دروغى بس رسوا مى گوید که بى درنگ به دست رقیب دیگر خود ـ شیطان ـ رسوا مى شود؛ که ـ نعوذ بالله ـ نشان از ناتوانى و درماندگى او دارد.
اما قرآن دلیل نهى از خوردن میوه از درخت را خطر رنج و سختى در زندگى مى داند که در صورت خوردن از درخت در انتظار آنها بود؛ دستورى ارشادى که به مصلحت خود آنها بود: «فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى»(7)؛ (مباد که شما را از بهشت بیرون کند تا به رنج افتید [یعنى در سختى ها و مشقت هاى زندگى؛ پس از این عیش و نوش و آسایش کنونى]). و این شیطان بود که به ایشان خدعه زد و دروغى رسوا به کار بست: «وَ قَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ * وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنْ النَّاصِحِینَ * فَدَلَّاهُمَا بِغُرُور فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ»(8)؛ (شیطان گفت: پروردگارتان شما را از این منع نکرد، جز براى آن که مبادا دو فرشته گردید یا از جاودانان شوید * و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعاً از خیرخواهانِ شما هستم * پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید؛ پس چون از آن درخت [ممنوع] چشیدند، برهنگى هاشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ هاى [درختان] بهشت بر خود آغاز کردند). بنابراین، آن که دروغ گفت و رسوا شد شیطان بود؛ چنان که در قرآن آمده است؛ اما تورات عکس این را مى گوید.
تفاوت دیگر این است که بنا به گزارش قرآن، آدم و حوّا پیش از آن که شیطان گمراهشان سازد تا لباسشان را برکَند و عورت هایشان را بدیشان بنمایاند(9) تن پوشى داشتند که آنها را مى پوشاند. به عکس تورات ـ البته تورات ساختگى ـ که آنها را برهنه فرض مى کند که خود نیز نمى دانستند برهنه اند، و وقتى از درخت خوردند فهمیدند، و در پى پوشاندن خود با برگ هاى بهشتى برآمدند. گویا خدا ایشان را چنان آفریده بود که چونان حیوانات، بى هیچ احساس شرمى، برهنه باشند، و شیطان بود که آنها را از این غفلت و بى خبرى به در آورد.
تفاوت سوم در این است که قرآن خداى را ارج مى نهد که رحمت او بر سر همه بندگان گسترده است، حتّى بر سر کسانى که به خویش ستم کرده اند که نباید از رحمت او نومید شوند. قرآن مى گوید: «إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».(10) و آدم را نیز بخشوده و با همه کوتاهى که در از یاد بردن توصیه خدا و تخلف از آن داشت، او را برگزیده است؛ «ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَ هَدَى».(11) همچنین او را وعده فرموده که در طول زندگى خود و فرزندانش در زمین مشغول رحمت پیوسته و عاقبت فراگیرشان گرداند؛ «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ».(12) این همه به معناى آن است که برکات الهى بر زمینیان تا ابد ادامه دارد؛ برخلاف آنچه در تورات آمده که آدم مورد خشم همیشگى خداوند است، و زمین براى آدم و همسر و فرزندانش تا ابد نفرین شده خواهد بود؛ «پس به سبب تو زمین ملعون شد».(13)
آرى خداوند در توصیف قرآن، با بندگان خود بخشش و مهربانى و مهرورزى روا مى دارد؛ اما در توصیف تورات با ایشان کینه ورزى و عناد و انتقام دارد. پس کجاست آن همسانى خیالى که اثبات مى کند سخنان ساختگى یهود منبع اصلى قرآن است؟
خداى خشمگین در جست و جوى بنى آدم!!
پرده دیگرى که تورات نمایش مى دهد این است که خداوند چگونه نیروهاى خود را براى مبارزه با بنى آدم بسیج کرد؛ گروهشان را پراکنده و زبانشان را در هم و پریشان کرد تا تجمّع و همیارى نکنند و با یکدیگر آشنا نشوند و در زندگى اجتماعى مددکارِ یکدیگر نگردند. براى چه؟ زیرا او ـ دور از جناب او ـ مى ترسید که آدمیان قدرت یابند و علیه مصالح او کودتا کنند! در «سِفر تکوین» آمده است: «و تمام جهان یک زبان و یک لغت بود. و واقع شد که چون از مشرق کوچ مى کردند همواری اى در زمین «شنعار»؛ (سرزمینى در عراق، میان دجله و فرات) یافتند و در آنجا سکنى گرفتند. و به یکدیگر گفتند بیایید خشتها بسازیم و آنها را خوب بپزیم ... و شهرى براى خود بنا نهیم ... و خداوند نزول نمود تا شهر و برجى را که بنى آدم بنا مى کردند (بابل) ملاحظه نماید. و خداوند گفت همانا قوم یکى است و جمع ایشان را یک زبان و این کار را شروع کرده اند و الان هیچ کارى که قصد آن بکنند از ایشان ممتنع نخواهد شد. اکنون نازل شویم و زبان ایشان را در آنجا مشوّش سازیم تا سخن یکدیگر را نفهمند. پس خداوند ایشان را از آنجا بر روى زمین پراکنده ساخت و از بناى شهر بازماندند».(14)تورات این گونه دشمنى خداوند را با آدمى زادگان اعلام مى کند. قرآن اما، همه امّتها را به اتفاق و هم زیستى و هم یارى در زندگى و پرهیز از تفرقه و دشمنى و اختلاف تشویق مى کند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا»(15)؛ (اى مردم، ما شما را مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید). «وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ»(16)؛ (و با هم نزاع مکنید که سست شوید و مهابت شما از بین برود).
پی نوشت:
(1). سوره حشر، آیات 22 الی 24.
(2). سوره رعد، آیه 9.
(3). سوره شورى، آیات 11 و 12.
(4). سوره بقره، آیه 255.
(5). عهد عتیق، سفر پیدایش، باب 2 شماره 17.
(6). همان، باب 3، 4 و 5.
(7). سوره طه، آیه 117.
(8). سوره اعراف، آیات 20 الی 22.
(9). اشاره به آیه 27 سوره اعراف.
(10). سوره زمر، آیه 53.
(11). سوره طه، آیه 122.
(12). سوره بقره، آیه 38.
(13). عهد عتیق، سفر پیدایش، باب 3 / 17.
(14). همان، باب 11.
(15). سوره حجرات، آیه 13.
(16). سوره انفال، آیه 46.
منبع: نقد شبهات پیرامون قرآن کریم، معرفت، محمدهادی، مترجمان: حکیم باشی حسن، رستمی علی اکبر، علیزاده میرزا، خرقانی حسن، مؤسسه فرهنگی تمهید، چاپ دوم، 1388، صص 38-32.