مصادیق حقوق بشر در قرآن و سنت
پرسش :
در قرآن و سنت به چه مواردی از حقوق بشر اسلامی اشاره شده است؟
پاسخ :
به نمونه هایی از موارد حقوق بشر که از لابه لای قرآن و سنت استفاده می شود، اشاره می کنیم:
1- حق حیات و زندگی، هدیه خداوند است و این حق برای تمامی انسان ها تضمین شده است و همه دولت ها و جمعیت ها و افراد مکلّف به حمایت و دفاع از آن در مقابل هر گونه تجاوز و تعدّی اند.
2- هر انسانی حقّ بهداشت و برخورداری از خدمات اجتماعی از طرف جامعه و دولت را دارد، و دولت باید حقّ هر انسانی را در داشتن یک زندگی با کرامت که کفایت او و اشخاص تحت کفالت او را کند، تضمین نماید.
3- در جنگ ها و نزاع های مسلّحانه، کشتن کسانی که در جنگ و نزاع شرکت نکرده اند؛ مانند کهنسالان و زنان و کودکان و نیز مجروحان و بیماران جایز نیست. و اسیران حق دارند که اطعام شوند و مسکن و پوشاک به آنان داده شود. و تکه تکه کردن کشته شدگان حرام است. و تبادل اسیران و ملاقات خانواده هایی که موقعیت های جنگی آنان را از یکدیگر جدا کرده، به مقتضای احکام شرع جایز است.
4- بدون جهت شرعی، گرفتن و بازداشت انسان یا مقید ساختن آزادی او یا تبعید، یا کیفر دادن او جایز نیست، و هیچ کس را نمی توان شکنجه بدنی یا روانی یا هر نوع آزارهایی که موجب ذلّت و خواری اوست، نمود. و جایز نیست هیچ یک از افراد انسان را مورد آزمایش های طبّی و علمی قرار داد، مگر با رضایت خود او، مشروط بر این که سلامت و زندگی او مورد خطر قرار نگیرد.
5- هر انسانی حق دارد که در محیط سالم و پاکیزه زندگی کند و بر جامعه و دولت تکلیف است که محیط زیست را از هر گونه آلودگی های مضر به زندگی انسان پاک سازد؛ خواه محیط شهری و خواه محیطهای خارج از شهرها که آلودگی آن ها به محیط آبادی های مورد استفاده انسان ها ضرر می رساند و همچنین اعم از دریاها و فضاهایی که با زندگی انسان ها در ارتباط می باشند.
6- کرامت، حقّی است که برای همه انسان ها تضمین شده است. همه افراد بشر اعضای یک خانواده اند و بندگی خدا و فرزند بودن همه برای حضرت آدم علیه السلام آنان را با یکدیگر متحد ساخته است، و همه مردم در کرامت ذاتی که خداوند سبحان به همه آنان عطا فرموده و نیز در اصل تکلیف و مسئولیت فطری با یکدیگر مساوی اند، مگر کسانی که این کرامت را از روی اختیار و به سبب ارتکاب جنایت یا خیانت یا اشاعه فساد، از خویشتن سلب نمایند. و نیز کسانی که به خدا شرک ورزیده یا او را انکار کنند؛ زیرا انکار بدیهی ترین و کامل ترین موجودات که ملاک همه ارزش ها بوده و آغاز و انجام همه هستی به اختیار اوست، در حقیقت خیانت به خویشتن است. و در صورتی که شخصیت او تأثیرگذار در جامعه است به دیگر مردم نیز خیانت نموده است. در نتیجه، چنین شخصی کرامت خویش را با اختیار خود زیرپا گذاشته است، مگر این که از نظر فکری و وجدانی مستضعف باشد.
منتفی شدن حقّ کرامت انسان، موجب منتفی شدن حقّ حیات او نمی شود تا مادامی که شرع اسلامی کیفر او را اجرا نکرده باشد و لذا حق حیات قاتل تا پیش از اجرای کیفر محفوظ است و نمی توان او را از غذا و مسکن و پوشاک و معالجه محروم داشت.
هیچ کس بر دیگری برتری ندارد مگر به تقوا که همان کرامت اکتسابی ارزشی انسان است که تمام ارزش های عالی انسان به او بازمی گردد. هر انسانی حق دارد که در محیطی پاک از مفاسد و بیماری های اخلاقی، زندگی کند تا بتواند ذات خود را از جهت بُعد معنوی بسازد و بر دولت و جامعه است که بر ایفای این حق و اجرای آن اقدام نماید.
7- زن در کرامت انسانی با مرد مساوی است و در برابر حقوقی که دارد، تکالیفی بر عهده اوست. مرد مکلّف به اداره معاش خانواده و نیز مسؤول نظام خانواده است. خانواده در ساختار جامعه یک تشکّل بنیادی است و ازدواج، اساس تکوین می باشد و همه مردان و زنان حقّ ازدواج دارند. و لذا بر جامعه و دولت است که هر گونه موانع را از سر راه ازدواج برداشته و آن را برای مردم تسهیل نماید.
8- مراعات احترام هر انسان و حفظ آبروی اجتماعی او در زمان زندگی و پس از مرگ واجب است.
9- هر انسانی حق دارد تا در امنیت مالی، جانی، دینی، ناموسی، و خانوادگی زندگی کند، ولی در برخورداری از امتیازات دینی مشروط به استناد آن دین به مستند الهی است، و عقاید ساختگی که به هیچ مستند الهی متّکی نیست، صاحبان آن، حقّ برخورداری از امتیازات دینی را ندارند. هر انسانی حقّ استقلال در شؤون زندگی خاص خود در مسکن و خانواده و ارتباطات و مال خود را دارد و لذا هیچ گونه تفتیش و تحت نظر قرار دادن و تباه ساختن آبروی انسان جایز نیست. و نیز داخل شدن مسکن افراد بدون اجازه از آنان یا خراب کردن یا مصادره و فراری دادن اهل آن جایز نیست.
10- هر کودکی از هنگام تولّد، حقّ حضانت و تربیت و رعایت حقوق بهداشتی و سلامت مادی و معنوی بر پدر و مادر و جامعه و دولت را دارد. و نیز پدر و مادر حقوقی بر فرزندان خود دارند.
11- فراگیری علم و دانش، بر هر کسی که توانایی آن را دارد واجب است و تعلیم انسان ها بر دولت و جامعه و هر کسی که توانایی آن را داشته باشد فرض است.
12- دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر بر هر کسی که قدرت آن را داشته باشد واجب است؛ خواه دولت باشد یا جامعه و یا هر فردی که بتواند از عهده آن برآید. این تکلیف به اضافه شرط قدرت و علم به خیر و معروف، مشروط به احتمال تأثیر است، و دولت به جهت قدرتی که دارد شایسته تر می باشد، و در صورت عدم اقدام دولت به انجام این تکلیف، جامعه و هر کسی که توانایی انجام آن را داشته باشد باید اقدام نماید، گرچه موافقت با شرع اسلامی ضرورت دارد. و در صورتی که افراد یا گروه هایی متصدّی انجام چنین تکلیفی شوند، بر جامعه و دولت واجب است که آنان را یاری دهند.
13- برانگیختن احساسات و تحریک کینه های مذهبی و قومی در جامعه و هر کاری که به تفکیک و امتیاز نژادی منتهی گردد، جایز نیست.
14- هر انسانی آزاد به دنیا می آید و هیچ کس حق ندارد او را برده خود کرده یا پست و ذلیل نماید و یا تحت سلطه خود کند. و هیچ عبودیتی جز برای خداوند سبحان وجود ندارد. استعمار با تمامی انواع آن، از آن جهت که نوعی از برده گیری و برده داری است مؤکّداً حرام می باشد و ملت ها و اقوامی که گرفتار استضعاف و بردگی هستند حق دارند خود را از استعمار آزاد ساخته و سرنوشت خود را خود یقین نمایند. و بر تمام ملت ها و دولت ها فرض است که به افراد استعمار شده، به جهت آزاد ساختن خود از اسارت استعمار و اشغال کشورشان آنان را کمک کنند. و نیز بر ملّت هاست که ثروت و دارایی های طبیعی خود را حفظ و حراست نمایند.
15- هر انسانی در بیان رأی خود آزاد است، مشروط بر این که با اصول شرعی تعارض نداشته باشد. و نیز هر انسانی حق بهره برداری از نتایج فعالیت های علمی و ادبی و هنری و کسبی خود را داراست و نیز حق دارد از مصالح معنوی و اعتباری و مالی خود که از فعالیتش ناشی می شود حمایت کند، مشروط بر این که آن فعالیت مخالف شرع نباشد.
16- هر انسانی حقّ بهره برداری از تابعیت خود را دارد، و هیچ کس را نمی توان از تابعیت خود به اجبار محروم ساخت.
17- هر انسانی حق برخورداری از شخصیت حقوقی خود را دارد و می تواند از جهت الزام و التزام از شخصیت خود بهره ور گردد، و در صورت فقدان یا نقصان آن، ولی قانونی وی قائم مقام او می گردد.
18- اسلام دین فطرت است و هر انسانی حق دارد تابع آن باشد، لذا نمی توان کسی را با اکراه از اسلام اخراج کرده و به تبعیت دین دیگر درآورد، بلکه حتّی باید از خارج شدن او از دین اسلام جلوگیری کرد. چنان که جایز نیست به جهت فقر و نادانی از او سوء استفاده کرده و او را به تغییر دینش وادار نمود.
19- بر دولت و جامعه است که از نفوذ و گسترش افکار و عقاید باطل و بی اساس و ناشی از هواهای نفسانی جلوگیری کند، و نهایت کوشش خود را به جهت اصلاح افراد فاسد از حیث عقیده مبذول دارد.
20- هر انسانی حق دارد که آزادانه از شهری به شهر دیگر رود و یا به جامعه دیگر پناهنده شود مشروط بر این که شخص پناهنده مرتکب جرمی نشده باشد. ولی مهاجرت و پناهندگی به جوامع غیراسلامی جز در مواقع ضرورت جایز نیست.
21- کار و شغل، حقّ هر انسانی است که قدرت کار کردن را دارد و بر دولت و جامعه اسلامی است که در این راستا تمام سعی و کوشش خود را مبذول دارد. و نیز هر انسانی حقّ آزادی در انتخاب شغلی که شایسته حال او و به مصلحت جامعه است را دارد. کارگر، حقّ امنیت و سلامت را داراست، و هیچ کارگری را نمی توان به کاری بیش از توانایی او وادار نمود. و نیز اکراه کردن و زیر سلطه قرار دادن او و یا ضرر وارد نمودن به او جایز نیست و در این حقوق بین کارگر زن و مرد و افراد از هر رنگ و نژاد فرقی نیست.
بر صاحب کار لازم است دستمزد عادلانه ای را به کارگر بپردازد؛ گرچه کارگر به جهت اضطرار و یا جهل به ارزش کار خود، به دستمزدی پایین تر از کار خود راضی باشد. کارگر حق دارد دستمزد عادلانه برای کار خویش مطالبه نماید و اگر صاحب کار به تکلیف خود در پرداخت اجرت عادلانه عمل نکرد بر دولت است که برای دفع ظلم از کارگر اقدام نموده و حق او را استیفا نماید.
22- هر کس در گروی اعمال خویشتن است. و متّهم مبرّا از جرم است تا این که محاکمه عادلانه ای که همه وسایل مربوط به دفاع آزادانه در اختیار باشد، مهیا گردد.
23- هر انسانی حق دارد از راه شرعی؛ چه به صورت شخصی و چه گروهی، مال یا اعتباراتی را تملّک نموده و از آن بهره برداری نماید مشروط بر این که این تملّک ضرری به افراد جامعه نرساند. مصادره اموال اشخاص و ممنوع نمودن مالک از تصرّف در اموال خود، بدون مجوّز شرعی، حرام است.
24- گروگان گیری با تمام اشکالش و برای هر هدفی که باشد حرام است.
25- حکومت، امانت الهی است و استبداد در آن مؤکّداً حرام است. و لذا در بند کشیدن افراد و قرار دادن حکومت در سلطه شخصی برای اغراض خصوصی حرام است.
26- همه مردم در برابر شرع و قانون یکسان بوده و در این تساوی، همه افراد، گروه ها و سازمان ها مشترک می باشند و لذا هر کسی که در جامعه اسلامی زندگی می کند و درصدد ایجاد اخلال به نظم جامعه نیست، می تواند از حقوق و آزادی های مشروع اسلامی برخوردار باشد.
منبع: اسلام شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انشارات مسجد مقدس جمکران، قم، 1386 ش.
به نمونه هایی از موارد حقوق بشر که از لابه لای قرآن و سنت استفاده می شود، اشاره می کنیم:
1- حق حیات و زندگی، هدیه خداوند است و این حق برای تمامی انسان ها تضمین شده است و همه دولت ها و جمعیت ها و افراد مکلّف به حمایت و دفاع از آن در مقابل هر گونه تجاوز و تعدّی اند.
2- هر انسانی حقّ بهداشت و برخورداری از خدمات اجتماعی از طرف جامعه و دولت را دارد، و دولت باید حقّ هر انسانی را در داشتن یک زندگی با کرامت که کفایت او و اشخاص تحت کفالت او را کند، تضمین نماید.
3- در جنگ ها و نزاع های مسلّحانه، کشتن کسانی که در جنگ و نزاع شرکت نکرده اند؛ مانند کهنسالان و زنان و کودکان و نیز مجروحان و بیماران جایز نیست. و اسیران حق دارند که اطعام شوند و مسکن و پوشاک به آنان داده شود. و تکه تکه کردن کشته شدگان حرام است. و تبادل اسیران و ملاقات خانواده هایی که موقعیت های جنگی آنان را از یکدیگر جدا کرده، به مقتضای احکام شرع جایز است.
4- بدون جهت شرعی، گرفتن و بازداشت انسان یا مقید ساختن آزادی او یا تبعید، یا کیفر دادن او جایز نیست، و هیچ کس را نمی توان شکنجه بدنی یا روانی یا هر نوع آزارهایی که موجب ذلّت و خواری اوست، نمود. و جایز نیست هیچ یک از افراد انسان را مورد آزمایش های طبّی و علمی قرار داد، مگر با رضایت خود او، مشروط بر این که سلامت و زندگی او مورد خطر قرار نگیرد.
5- هر انسانی حق دارد که در محیط سالم و پاکیزه زندگی کند و بر جامعه و دولت تکلیف است که محیط زیست را از هر گونه آلودگی های مضر به زندگی انسان پاک سازد؛ خواه محیط شهری و خواه محیطهای خارج از شهرها که آلودگی آن ها به محیط آبادی های مورد استفاده انسان ها ضرر می رساند و همچنین اعم از دریاها و فضاهایی که با زندگی انسان ها در ارتباط می باشند.
6- کرامت، حقّی است که برای همه انسان ها تضمین شده است. همه افراد بشر اعضای یک خانواده اند و بندگی خدا و فرزند بودن همه برای حضرت آدم علیه السلام آنان را با یکدیگر متحد ساخته است، و همه مردم در کرامت ذاتی که خداوند سبحان به همه آنان عطا فرموده و نیز در اصل تکلیف و مسئولیت فطری با یکدیگر مساوی اند، مگر کسانی که این کرامت را از روی اختیار و به سبب ارتکاب جنایت یا خیانت یا اشاعه فساد، از خویشتن سلب نمایند. و نیز کسانی که به خدا شرک ورزیده یا او را انکار کنند؛ زیرا انکار بدیهی ترین و کامل ترین موجودات که ملاک همه ارزش ها بوده و آغاز و انجام همه هستی به اختیار اوست، در حقیقت خیانت به خویشتن است. و در صورتی که شخصیت او تأثیرگذار در جامعه است به دیگر مردم نیز خیانت نموده است. در نتیجه، چنین شخصی کرامت خویش را با اختیار خود زیرپا گذاشته است، مگر این که از نظر فکری و وجدانی مستضعف باشد.
منتفی شدن حقّ کرامت انسان، موجب منتفی شدن حقّ حیات او نمی شود تا مادامی که شرع اسلامی کیفر او را اجرا نکرده باشد و لذا حق حیات قاتل تا پیش از اجرای کیفر محفوظ است و نمی توان او را از غذا و مسکن و پوشاک و معالجه محروم داشت.
هیچ کس بر دیگری برتری ندارد مگر به تقوا که همان کرامت اکتسابی ارزشی انسان است که تمام ارزش های عالی انسان به او بازمی گردد. هر انسانی حق دارد که در محیطی پاک از مفاسد و بیماری های اخلاقی، زندگی کند تا بتواند ذات خود را از جهت بُعد معنوی بسازد و بر دولت و جامعه است که بر ایفای این حق و اجرای آن اقدام نماید.
7- زن در کرامت انسانی با مرد مساوی است و در برابر حقوقی که دارد، تکالیفی بر عهده اوست. مرد مکلّف به اداره معاش خانواده و نیز مسؤول نظام خانواده است. خانواده در ساختار جامعه یک تشکّل بنیادی است و ازدواج، اساس تکوین می باشد و همه مردان و زنان حقّ ازدواج دارند. و لذا بر جامعه و دولت است که هر گونه موانع را از سر راه ازدواج برداشته و آن را برای مردم تسهیل نماید.
8- مراعات احترام هر انسان و حفظ آبروی اجتماعی او در زمان زندگی و پس از مرگ واجب است.
9- هر انسانی حق دارد تا در امنیت مالی، جانی، دینی، ناموسی، و خانوادگی زندگی کند، ولی در برخورداری از امتیازات دینی مشروط به استناد آن دین به مستند الهی است، و عقاید ساختگی که به هیچ مستند الهی متّکی نیست، صاحبان آن، حقّ برخورداری از امتیازات دینی را ندارند. هر انسانی حقّ استقلال در شؤون زندگی خاص خود در مسکن و خانواده و ارتباطات و مال خود را دارد و لذا هیچ گونه تفتیش و تحت نظر قرار دادن و تباه ساختن آبروی انسان جایز نیست. و نیز داخل شدن مسکن افراد بدون اجازه از آنان یا خراب کردن یا مصادره و فراری دادن اهل آن جایز نیست.
10- هر کودکی از هنگام تولّد، حقّ حضانت و تربیت و رعایت حقوق بهداشتی و سلامت مادی و معنوی بر پدر و مادر و جامعه و دولت را دارد. و نیز پدر و مادر حقوقی بر فرزندان خود دارند.
11- فراگیری علم و دانش، بر هر کسی که توانایی آن را دارد واجب است و تعلیم انسان ها بر دولت و جامعه و هر کسی که توانایی آن را داشته باشد فرض است.
12- دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر بر هر کسی که قدرت آن را داشته باشد واجب است؛ خواه دولت باشد یا جامعه و یا هر فردی که بتواند از عهده آن برآید. این تکلیف به اضافه شرط قدرت و علم به خیر و معروف، مشروط به احتمال تأثیر است، و دولت به جهت قدرتی که دارد شایسته تر می باشد، و در صورت عدم اقدام دولت به انجام این تکلیف، جامعه و هر کسی که توانایی انجام آن را داشته باشد باید اقدام نماید، گرچه موافقت با شرع اسلامی ضرورت دارد. و در صورتی که افراد یا گروه هایی متصدّی انجام چنین تکلیفی شوند، بر جامعه و دولت واجب است که آنان را یاری دهند.
13- برانگیختن احساسات و تحریک کینه های مذهبی و قومی در جامعه و هر کاری که به تفکیک و امتیاز نژادی منتهی گردد، جایز نیست.
14- هر انسانی آزاد به دنیا می آید و هیچ کس حق ندارد او را برده خود کرده یا پست و ذلیل نماید و یا تحت سلطه خود کند. و هیچ عبودیتی جز برای خداوند سبحان وجود ندارد. استعمار با تمامی انواع آن، از آن جهت که نوعی از برده گیری و برده داری است مؤکّداً حرام می باشد و ملت ها و اقوامی که گرفتار استضعاف و بردگی هستند حق دارند خود را از استعمار آزاد ساخته و سرنوشت خود را خود یقین نمایند. و بر تمام ملت ها و دولت ها فرض است که به افراد استعمار شده، به جهت آزاد ساختن خود از اسارت استعمار و اشغال کشورشان آنان را کمک کنند. و نیز بر ملّت هاست که ثروت و دارایی های طبیعی خود را حفظ و حراست نمایند.
15- هر انسانی در بیان رأی خود آزاد است، مشروط بر این که با اصول شرعی تعارض نداشته باشد. و نیز هر انسانی حق بهره برداری از نتایج فعالیت های علمی و ادبی و هنری و کسبی خود را داراست و نیز حق دارد از مصالح معنوی و اعتباری و مالی خود که از فعالیتش ناشی می شود حمایت کند، مشروط بر این که آن فعالیت مخالف شرع نباشد.
16- هر انسانی حقّ بهره برداری از تابعیت خود را دارد، و هیچ کس را نمی توان از تابعیت خود به اجبار محروم ساخت.
17- هر انسانی حق برخورداری از شخصیت حقوقی خود را دارد و می تواند از جهت الزام و التزام از شخصیت خود بهره ور گردد، و در صورت فقدان یا نقصان آن، ولی قانونی وی قائم مقام او می گردد.
18- اسلام دین فطرت است و هر انسانی حق دارد تابع آن باشد، لذا نمی توان کسی را با اکراه از اسلام اخراج کرده و به تبعیت دین دیگر درآورد، بلکه حتّی باید از خارج شدن او از دین اسلام جلوگیری کرد. چنان که جایز نیست به جهت فقر و نادانی از او سوء استفاده کرده و او را به تغییر دینش وادار نمود.
19- بر دولت و جامعه است که از نفوذ و گسترش افکار و عقاید باطل و بی اساس و ناشی از هواهای نفسانی جلوگیری کند، و نهایت کوشش خود را به جهت اصلاح افراد فاسد از حیث عقیده مبذول دارد.
20- هر انسانی حق دارد که آزادانه از شهری به شهر دیگر رود و یا به جامعه دیگر پناهنده شود مشروط بر این که شخص پناهنده مرتکب جرمی نشده باشد. ولی مهاجرت و پناهندگی به جوامع غیراسلامی جز در مواقع ضرورت جایز نیست.
21- کار و شغل، حقّ هر انسانی است که قدرت کار کردن را دارد و بر دولت و جامعه اسلامی است که در این راستا تمام سعی و کوشش خود را مبذول دارد. و نیز هر انسانی حقّ آزادی در انتخاب شغلی که شایسته حال او و به مصلحت جامعه است را دارد. کارگر، حقّ امنیت و سلامت را داراست، و هیچ کارگری را نمی توان به کاری بیش از توانایی او وادار نمود. و نیز اکراه کردن و زیر سلطه قرار دادن او و یا ضرر وارد نمودن به او جایز نیست و در این حقوق بین کارگر زن و مرد و افراد از هر رنگ و نژاد فرقی نیست.
بر صاحب کار لازم است دستمزد عادلانه ای را به کارگر بپردازد؛ گرچه کارگر به جهت اضطرار و یا جهل به ارزش کار خود، به دستمزدی پایین تر از کار خود راضی باشد. کارگر حق دارد دستمزد عادلانه برای کار خویش مطالبه نماید و اگر صاحب کار به تکلیف خود در پرداخت اجرت عادلانه عمل نکرد بر دولت است که برای دفع ظلم از کارگر اقدام نموده و حق او را استیفا نماید.
22- هر کس در گروی اعمال خویشتن است. و متّهم مبرّا از جرم است تا این که محاکمه عادلانه ای که همه وسایل مربوط به دفاع آزادانه در اختیار باشد، مهیا گردد.
23- هر انسانی حق دارد از راه شرعی؛ چه به صورت شخصی و چه گروهی، مال یا اعتباراتی را تملّک نموده و از آن بهره برداری نماید مشروط بر این که این تملّک ضرری به افراد جامعه نرساند. مصادره اموال اشخاص و ممنوع نمودن مالک از تصرّف در اموال خود، بدون مجوّز شرعی، حرام است.
24- گروگان گیری با تمام اشکالش و برای هر هدفی که باشد حرام است.
25- حکومت، امانت الهی است و استبداد در آن مؤکّداً حرام است. و لذا در بند کشیدن افراد و قرار دادن حکومت در سلطه شخصی برای اغراض خصوصی حرام است.
26- همه مردم در برابر شرع و قانون یکسان بوده و در این تساوی، همه افراد، گروه ها و سازمان ها مشترک می باشند و لذا هر کسی که در جامعه اسلامی زندگی می کند و درصدد ایجاد اخلال به نظم جامعه نیست، می تواند از حقوق و آزادی های مشروع اسلامی برخوردار باشد.
منبع: اسلام شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انشارات مسجد مقدس جمکران، قم، 1386 ش.