انگیزه های مامون از پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا علیه السلام
پرسش :
انگیزه های مامون از پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا (علیه السلام) چه بود؟
پاسخ :
در مورد انگیزه مأمون از پیشنهاد ولایت عهدى به امام رضا (علیه السلام) نظرات و احتمالات گوناگونى ذکر شده است، که مهمترین انگیزه هاى او عبارت است از:
مأمون با توجه به این خلأ اساسى در صدد برآمد تا براى جلب انظار مردم وجهه خلافت را عوض کند و به آن مشروعیّت ببخشد. براى تحقق این هدف، مناسبترین راه این بود که فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله) و پیشواى شیعیان را که مظهر حق و شریعت بود به دربار خود جذب کند و با این حرکت، مدّعاى علویان- مبنى بر غاصبانه بودن حکومت خویش- را عملًا تخطئه نماید.
مأمون در صورت موفقیّت در این طرح، نه تنها از امام رضا (علیه السلام) بر مشروعیّت حکومت خود تأیید و اعتراف مىگرفت بلکه بر روى یکى از اصول اعتقادى تشیّع؛ یعنى ستمگرانه و غاصبانه بودن حکومتهاى غیر پیشوایان معصوم (علیهم السلام) خطّ بطلان مى کشید.
مأمون در سخنى مى گوید: ما او (امام رضا (علیه السلام)) را ولیعهد خود کردیم تا به حکومت و خلافت ما اعتراف کند و ... بداند که امر خلافت از آن ماست نه او.(4)
خلاصه اینکه مهمترین انگیزه هاى سیاسى مأمون از اتخاذ این سیاست می توان به این موارد اشاره کرد:
1- جلب رضایت ایرانیان؛
2- فرونشاندن قیامهاى علویان؛
3- خالى کردن صحنه از وجود امام رضا (علیه السلام)؛
4- مشروعیّت بخشیدن به حکومت خویش.
پی نوشت:
(1). الحیاة السّیاسیّة للامام الرّضا (علیه السلام)، ص 226.
(2). عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 181 و بحارالانوار، ج 49، ص 183.
(3). عیون اخبارالرّضا (علیه السلام)، ج 2، ص 182.
(4). عیون اخبارالرّضا (علیه السلام)، ج 2، ص 182. و تاریخ زندگانى امام رضا(ع)، علی رفیعی، ص: 158.
منبع: آیین رحمت
در مورد انگیزه مأمون از پیشنهاد ولایت عهدى به امام رضا (علیه السلام) نظرات و احتمالات گوناگونى ذکر شده است، که مهمترین انگیزه هاى او عبارت است از:
الف - فرونشاندن قیامهاى علویان:
وجود علویان و مخالفتها و قیامهاى پیاپى آنان بر ضد دستگاه خلافت، براى خلفا از جمله مأمون، استخوان درگلو و خوار درچشم بود که همواره او را آزار مىداد. مأمون براى مهار کردن جنبش بالنده علویان و خلع سلاح آنان دست به این اقدام زد. زیرا علویان وقتى متوجه شوند رهبر آنان مورد توجه خلیفه قرار گرفته و جذب دستگاه او شده است، بطور قهرى از مخالفت و مبارزه با آن دست خواهند کشیده و خود را در چنین دستگاهى سهیم دانسته و سعى خواهند کرد بدان نزدیک شوند. مأمون برغم دشمنى با آل على (علیه السلام) براى جلب بیشتر نظر علویان، نسبت به آنان، سیاست عفو و اغماض در پیش گرفت و بسیارى از آنان را مورد اکرام و احترام قرار داد.از جمله زید بن موسى بن جعفر (علیه السلام) معروف به «زید النّار» و محمد بن جعفر علوى از جمله این افراد بودند. مأمون با پیشنهاد ولایتعهدى به پیشواى شیعیان و با شعار «الرّضا من آل محمّد»، علویان را کاملًا خلع سلاح کرد؛ زیرا آنان تاکنون دستگاه خلافت را غیرمشروع دانسته مردم را به مبارزه با آنان فرا مىخواندند. ولی با این کار، اینک مأمون آن شعار را تحقق بخشیده است. و نتیجه این سیاست این شد که پس از قضیّه ولایتعهدى امام (علیه السلام)، جنبشها و سروصداهاى علویان در تمامى ولایات و شهرها به خاموشى گرایید. جز شورش عبدالرّحمان بن احمد در یمن که آن هم معلول ستم حاکم آن سامان بود و با وعده مأمون مبنى بر جامه عمل پوشیدن به خواسته وى شورش او هم پایان پذیرفت. (1)ب - جلب رضایت ایرانیان:
ایرانیان به تشیّع و دوستی اهل بیت متمایل بودند. مأمون که در پرتو حمایت ایرانیان توانسته بود برادرش امین را شکست دهد، مصلحت حکومت خود را در همراه داشتن ایرانیان دید. براى این کار لازم دید، خود را از نظر اعتقادى هماهنگ با آنان نشان دهد. او پیشنهاد ولایتعهدى، امام رضا(علیه السلام) را مطرح کرد تا بدین وسیله به ایرانیان نشان دهد که اینک خواسته شما تحقق یافته و من کسى را که شما مىخواستید به قدرت رسانده و درصدد واگذارى خلافت به او هستم. مأمون با این اقدام، ادامه پشتیبانى ایرانیان را نسبت به خود حتمى ساخت؛ زیرا در عمل نشان داد که خواسته او همان خواسته ایرانیان است.ج- خالى کردن صحنه از وجود امام رضا (علیه السلام):
بدون شک، مهمترین انگیزه مأمون از این اقدام، خالىکردن صحنه از وجود آن حضرت بود. زیرا امام رضا (علیه السلام) قدرتمندترین و متنفذترین چهرهاى بود که براى دستگاه خلافت به عنوان یک خطر جدّى به شمار مى آمد مامون برای دفع خطر سعی کرد امام(علیه السلام) را در وضعیّتى قرار دهد که ایشان نتواند مردم را به انقلاب علیه حکومت خود کامه او دعوت کند. مأمون در سخنى خطاب به عباسیان به این انگیزه خویش اشاره مىکند و مىگوید: ما ترسیدیم اگر او را بدین حال رها کنیم از جانب وى چنان شکافى در کار ما پدید آید که توان پرکردن آن را نداشته باشیم و بلایى بر سر ما فرود آید که غیرقابل تحمّل باشد.(2) همچنین می گوید: سستى در کار او (امام رضا (علیه السلام)) روا نیست، ولى ما نیاز به آن داشتیم که اندک اندک از اعتبار و شأن او بکاهیم و چنان تصویرى از او در اذهان تودههاى مردم ترسیم کنیم که وى شایستگى امر خلافت را ندارد؛ سپس چارهاى جوییم که یکباره او را از میان برداریم.(3)د- مشروعیت بخشیدن به حکومت خویش:
عباسیان که مشروعیت حکومت خود را در پرتو مبارزه علیه ظلم و بیدادگرى امویان و انتساب خویش به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و شعار «الرّضا من آل محمّد» کسب کرده بودند، پس از تسلط بر قدرت، شعارهاى پیشین خود را به فراموشى سپرده همچون امویان، به درنده خویى و سفاکى روى آوردند. از این رو حکومت آنان در اندک زمانى در انظار مسلمانان و تودههاى ستمدیده، فاقد مشروعیّت و ازهمان سنخ حکومت امویان و حتى بدتر ازآنان به شمار می رفت.مأمون با توجه به این خلأ اساسى در صدد برآمد تا براى جلب انظار مردم وجهه خلافت را عوض کند و به آن مشروعیّت ببخشد. براى تحقق این هدف، مناسبترین راه این بود که فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله) و پیشواى شیعیان را که مظهر حق و شریعت بود به دربار خود جذب کند و با این حرکت، مدّعاى علویان- مبنى بر غاصبانه بودن حکومت خویش- را عملًا تخطئه نماید.
مأمون در صورت موفقیّت در این طرح، نه تنها از امام رضا (علیه السلام) بر مشروعیّت حکومت خود تأیید و اعتراف مىگرفت بلکه بر روى یکى از اصول اعتقادى تشیّع؛ یعنى ستمگرانه و غاصبانه بودن حکومتهاى غیر پیشوایان معصوم (علیهم السلام) خطّ بطلان مى کشید.
مأمون در سخنى مى گوید: ما او (امام رضا (علیه السلام)) را ولیعهد خود کردیم تا به حکومت و خلافت ما اعتراف کند و ... بداند که امر خلافت از آن ماست نه او.(4)
خلاصه اینکه مهمترین انگیزه هاى سیاسى مأمون از اتخاذ این سیاست می توان به این موارد اشاره کرد:
1- جلب رضایت ایرانیان؛
2- فرونشاندن قیامهاى علویان؛
3- خالى کردن صحنه از وجود امام رضا (علیه السلام)؛
4- مشروعیّت بخشیدن به حکومت خویش.
پی نوشت:
(1). الحیاة السّیاسیّة للامام الرّضا (علیه السلام)، ص 226.
(2). عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 181 و بحارالانوار، ج 49، ص 183.
(3). عیون اخبارالرّضا (علیه السلام)، ج 2، ص 182.
(4). عیون اخبارالرّضا (علیه السلام)، ج 2، ص 182. و تاریخ زندگانى امام رضا(ع)، علی رفیعی، ص: 158.
منبع: آیین رحمت