بررسی ادعای نهى خدا از درخواست شفاعت از پیامبر(ص)
پرسش :
آیا درخواست شفاعت از پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله)، از سوی خداوند نهى شده است؟
پاسخ :
محمد بن عبدالوهاب درکتاب کشف الشبهات(1) مى گوید: اگر کسى به شما گفت: «خداوند به پیغمبرش(صلى الله علیه و آله) اذن شفاعت داده است و من از او چیزى را طلب مى کنم که خدا به او عطا کرده است چه اشکال دارد؟ پاسخ این است که: بله خداوند به پیغمبر قدرت شفاعت داده، امّا در ضمن، تو را از طلب شفاعت نهى کرده و فرموده: «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَدا»؛ (با خدا و به همراه خدا هرگز کسى را نخوانید)(2)».
او در فرازى دیگر مى گوید: «شفاعت به غیر پیامبر هم داده شده است. پاسخ صحیح است، چرا که ملائکه و اولیاء شفاعت می کنند، امّا آیا معناى آن این است که من هم از آنان طلب شفاعت کنم؟ اگر چنین عقیده ای داشته باشى پس دچار عبدت صالحین (عبادت صالحین) شده اى و این همان شرکى است که خداوند در کتابش آن را غیر قابل بخشش ذکر کرده است و اگر بگوئى: نه، سخن خودت باطل خواهد شد که مى گفتى خدا به او شفاعت را داده است و من از او چیزى را طلب مى کنم که خدا به او عطا کرده است».(پایان سخن محمد بن عبدالوهاب)
اگر دقت کنید مى بینید: این نحوه استدلال مصادره به مطلوب است؛ اصلاً بحث این است که آیا طلب شفاعت از پیغمبر یا اولیاء(علیهم السلام) یا ملائکه شرک است یا نیست؟
ولى در پاسخى که داده، مسلّم گرفته که شرک است. مى گوید اگر طرف مقابل تو گفت: بله ما طلب شفاعت مى کنیم، به او بگو: پس دچار پرستش صالحین شده اى که خداوند آن را شرک قرار داده است. بحث ما همین است که آیا طلب شفاعت، عبادت و پرستش است یا نه؟ آن وقت ایشان همین را به عنوان دلیل ذکر کرده است که چون طلب شفاعت عبادت است پس شرک است! و در حالى که ما طلب شفاعت را اصلاً عبادت نمى دانیم؛ پس دلیل او عین مدعاست. بله عبادت غیر خدا در قرآن شرک محسوب شده است، امّا طلب شفاعت اصلاً عبادت نیست بلکه در خواست یک حاجت و دعاست؛ یعنى یا رسول الله دعا کن و از خدا بخواه که خدا از گناهان ما در گذرد، آیا این عبادت است؟ عبادت خصوصیاتى دارد و در طلب شفاعت آن خصوصیات وجود ندارد.
اشکالى دیگر بر استدلال محمد بن عبدالوهاب:
این استدلال اشکال دیگرى هم دارد؛ چون از یک طرف در اصل استدلال مى گوید: طلب چیزى که جز خدا کسى قادر بر آن نیست از غیر خدا شرک است، و از طرف دیگر قبول دارد و تصریح مى کند که پیغمبر(صلى الله علیه و آله)، اولیاء(علیهم السلام) و ملائکه و حتى اطفال در روز قیامت شفاعت مى کنند؛ پس معلوم مى شود که شفاعت مقدور است، منتها مقدور بالاذن است. در یکى از تعابیر در همین زمینه مى گویند «اگر کسى گفت: آیا تو منکر شفاعت رسول خدا هستى و خود را از این عقیده مبرّى مى دانى؟ بگو: نه، من منکر نیستم، بلکه پیغمبر(صلى الله علیه و آله) شافعى است که شفاعتش مورد قبول است و من نیز به شفاعت امیدوارم». مى بینید که شفاعت را مقدور پیغمبر(صلى الله علیه و آله) مى داند و در بحث خواستن حاجت مى گوید: «طلب امرى که مقدور غیر باشد شرک نیست» وقتى این دو مطلب که سخن خود آنان است به یک دیگر ضمیمه گردد، نتیجه این مى شود که: اوّلاً: به اعتراف خودتان پیغمبر(صلى الله علیه و آله) شفاعت مى کند، ثانیاً: طلب امر مقدور از غیر خدا شرک نیست، که این هم اعتراف خودتان است؛ در نتیجه طلب شفاعت از پیغمبر(صلى الله علیه و آله) شرک نخواهد بود پس در واقع بین سخنان شما تناقض وجود دارد؛ از یک طرف مى گوئید شفاعت مقدور پیغمبر(صلى الله علیه و آله) است و طلب مقدور از غیر خدا شرک نیست که نتیجه اش این است که طلب شفاعت شرک نیست.
اگر منظورتان این باشد که شفاعت مقدور بالذات پیغمبر(صلى الله علیه و آله) نیست و پیغمبر(صلى الله علیه و آله) ذاتاً و بنفسه قادر نیست؛ گفتیم که این مطلب اختصاص به شفاعت ندارد؛ هیچ انسانى و هیچ فاعلى بالذات قدرت بر هیچ فعلى ندارد؛ هر فاعلى و هر انسانى وجودش از خداست، قدرتش هم از اوست و بالذات هیچ کس قدرت ندارد با قطع نظر از اراده و اذن خدا حضرت عیسى هم بر زنده کردن مردگان قادر نبود؛ ما هم در افعال خودمان همین طور هستیم، اگر قادریم، به اذن و نیرو و قوه خداوند است و اگر منظورتان این است که شفاعت مقدور پیغمبر است ـ همان طور که خودتان گفتید ـ و طلب امر مقدور شرک نیست؛ نتیجه مى گیریم که طلب شفاعت از پیغمبر(صلى الله علیه و آله) شرک نیست.
پینوشتها:
(1). کشف الشبهات، ص 15.
(2). سوره جن، آیه 18.
منبع: کتاب شفاعت، آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی، موسسه بوستان کتاب، چاپ اول، ص 23.
محمد بن عبدالوهاب درکتاب کشف الشبهات(1) مى گوید: اگر کسى به شما گفت: «خداوند به پیغمبرش(صلى الله علیه و آله) اذن شفاعت داده است و من از او چیزى را طلب مى کنم که خدا به او عطا کرده است چه اشکال دارد؟ پاسخ این است که: بله خداوند به پیغمبر قدرت شفاعت داده، امّا در ضمن، تو را از طلب شفاعت نهى کرده و فرموده: «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَدا»؛ (با خدا و به همراه خدا هرگز کسى را نخوانید)(2)».
او در فرازى دیگر مى گوید: «شفاعت به غیر پیامبر هم داده شده است. پاسخ صحیح است، چرا که ملائکه و اولیاء شفاعت می کنند، امّا آیا معناى آن این است که من هم از آنان طلب شفاعت کنم؟ اگر چنین عقیده ای داشته باشى پس دچار عبدت صالحین (عبادت صالحین) شده اى و این همان شرکى است که خداوند در کتابش آن را غیر قابل بخشش ذکر کرده است و اگر بگوئى: نه، سخن خودت باطل خواهد شد که مى گفتى خدا به او شفاعت را داده است و من از او چیزى را طلب مى کنم که خدا به او عطا کرده است».(پایان سخن محمد بن عبدالوهاب)
اگر دقت کنید مى بینید: این نحوه استدلال مصادره به مطلوب است؛ اصلاً بحث این است که آیا طلب شفاعت از پیغمبر یا اولیاء(علیهم السلام) یا ملائکه شرک است یا نیست؟
ولى در پاسخى که داده، مسلّم گرفته که شرک است. مى گوید اگر طرف مقابل تو گفت: بله ما طلب شفاعت مى کنیم، به او بگو: پس دچار پرستش صالحین شده اى که خداوند آن را شرک قرار داده است. بحث ما همین است که آیا طلب شفاعت، عبادت و پرستش است یا نه؟ آن وقت ایشان همین را به عنوان دلیل ذکر کرده است که چون طلب شفاعت عبادت است پس شرک است! و در حالى که ما طلب شفاعت را اصلاً عبادت نمى دانیم؛ پس دلیل او عین مدعاست. بله عبادت غیر خدا در قرآن شرک محسوب شده است، امّا طلب شفاعت اصلاً عبادت نیست بلکه در خواست یک حاجت و دعاست؛ یعنى یا رسول الله دعا کن و از خدا بخواه که خدا از گناهان ما در گذرد، آیا این عبادت است؟ عبادت خصوصیاتى دارد و در طلب شفاعت آن خصوصیات وجود ندارد.
اشکالى دیگر بر استدلال محمد بن عبدالوهاب:
این استدلال اشکال دیگرى هم دارد؛ چون از یک طرف در اصل استدلال مى گوید: طلب چیزى که جز خدا کسى قادر بر آن نیست از غیر خدا شرک است، و از طرف دیگر قبول دارد و تصریح مى کند که پیغمبر(صلى الله علیه و آله)، اولیاء(علیهم السلام) و ملائکه و حتى اطفال در روز قیامت شفاعت مى کنند؛ پس معلوم مى شود که شفاعت مقدور است، منتها مقدور بالاذن است. در یکى از تعابیر در همین زمینه مى گویند «اگر کسى گفت: آیا تو منکر شفاعت رسول خدا هستى و خود را از این عقیده مبرّى مى دانى؟ بگو: نه، من منکر نیستم، بلکه پیغمبر(صلى الله علیه و آله) شافعى است که شفاعتش مورد قبول است و من نیز به شفاعت امیدوارم». مى بینید که شفاعت را مقدور پیغمبر(صلى الله علیه و آله) مى داند و در بحث خواستن حاجت مى گوید: «طلب امرى که مقدور غیر باشد شرک نیست» وقتى این دو مطلب که سخن خود آنان است به یک دیگر ضمیمه گردد، نتیجه این مى شود که: اوّلاً: به اعتراف خودتان پیغمبر(صلى الله علیه و آله) شفاعت مى کند، ثانیاً: طلب امر مقدور از غیر خدا شرک نیست، که این هم اعتراف خودتان است؛ در نتیجه طلب شفاعت از پیغمبر(صلى الله علیه و آله) شرک نخواهد بود پس در واقع بین سخنان شما تناقض وجود دارد؛ از یک طرف مى گوئید شفاعت مقدور پیغمبر(صلى الله علیه و آله) است و طلب مقدور از غیر خدا شرک نیست که نتیجه اش این است که طلب شفاعت شرک نیست.
اگر منظورتان این باشد که شفاعت مقدور بالذات پیغمبر(صلى الله علیه و آله) نیست و پیغمبر(صلى الله علیه و آله) ذاتاً و بنفسه قادر نیست؛ گفتیم که این مطلب اختصاص به شفاعت ندارد؛ هیچ انسانى و هیچ فاعلى بالذات قدرت بر هیچ فعلى ندارد؛ هر فاعلى و هر انسانى وجودش از خداست، قدرتش هم از اوست و بالذات هیچ کس قدرت ندارد با قطع نظر از اراده و اذن خدا حضرت عیسى هم بر زنده کردن مردگان قادر نبود؛ ما هم در افعال خودمان همین طور هستیم، اگر قادریم، به اذن و نیرو و قوه خداوند است و اگر منظورتان این است که شفاعت مقدور پیغمبر است ـ همان طور که خودتان گفتید ـ و طلب امر مقدور شرک نیست؛ نتیجه مى گیریم که طلب شفاعت از پیغمبر(صلى الله علیه و آله) شرک نیست.
پینوشتها:
(1). کشف الشبهات، ص 15.
(2). سوره جن، آیه 18.
منبع: کتاب شفاعت، آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی، موسسه بوستان کتاب، چاپ اول، ص 23.