شنبه، 27 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

شبهه: منافات داشتن آیه «ادعونی‏ استجِب لکم» با گفتن یا رسول الله، یا علی و ...

پرسش :

با توجه به این که خداوند فرموده «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ (مرا بخوانید تا ـ دعای ـ شما را اجابت کنم!)، آیا گفتن «یا رسول الله، یا علی، یا حسین و...» سبب شرک نمی شود؟!


پاسخ :
ندا و خواندن اولیای الهی عبادت است!
خداوند متعال در شصتمین آیه از سوره مبارکه «غافر» می فرماید: «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ‏»؛ (مرا بخوانید تا [دعاى] شما را بپذیرم!). سوالی که ممکن است در اینجا به ذهن برسد این است که وقتی خداوند متعال خود در قرآن مجید، این گونه مسئولیت پذیری وجود مقدّس خود را برای استجابت دعای بندگان اعلام می کند، چه نیازی است که ما به وجود مبارک انبیاء الهی و ائمه اطهار(علیهم السلام) و دیگر اولیاء خدا توسّل بجوییم؟ آیا با توجه به اینکه خداوند روزی دهنده اصلی و خالق و مالک مطلق همه مخلوقات و پدیده های جهان است؛ آیا رجوع به ارواح مطهّر انبیاء و ائمه برای رفع حاجات، شرک محسوب نمی شود؟!

این سؤال از آنجا حساسیت بیشتری پیدا می کند که می بینیم بسیاری از مخالفان شیعه مانند وهابی ها با استناد به آیاتی از قرآن کریم(1) از آنها نتیجه می گیرند که خواندن و دعوت اولیا و صالحان، پس از درگذشت شان، عبادت و پرستش آنان به شمار مى رود و اگر کسى در کنار قبر پیامبر و یا در نقطه اى دور بگوید: «یا محمّد» خود این ندا و دعوت، عبادت و پرستش است.

یکی از علمای وهابی به نام صنعانی صریحا ادعا می کند که: قرآن مطلق دعوت و نداى غیر خدا را عبادت خوانده است به گواه این که مثلا در همان آیه 60 سوره غافر، خداوند در آغاز آیه مى گوید: «ادعُونى اسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ (مرا بخوانید تا [دعاى] شما را بپذیرم) و در ذیل آن بیان می کند که: «یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی»؛ (کسانى که از پرستش من کبر مى ‏ورزند)، بنابراین هر کسى پیامبر و یا شخص صالحى را بخواند یا بگوید درباره حاجت من شفاعت کن یا بگوید از تو درباره حاجت خود طلب شفاعت مى کنم یا بگوید قرض مرا ادا بنما یا بیمارم را شفا بده و مانند اینها، در این صورت این شخص با این گفتار، او را عبادت کرده است و حقیقت پرستش جز خواندن چیزى نیست و چنین شخصی در نتیجه چنین دعوتی، غیر خدا را پرستیده و مشرک شده است زیرا باید توحیدِ الوهی(جز خدا را رازق و خالقى ندانستن) با توحید عبادت(غیر او را نپرستیدن) همراه باشد. شرک بت پرستان تنها همین بود که غیر او را مى پرستیدند.(2)
تبیین ارتباط معنای «دعوت» با معنای «عبادت»

لفظ «دعا» در لغت عرب به معناى «ندا و خواندن»(3) و واژه «عبادت» به معناى «پرستش»(4) است و هرگز نمى توان این دو لفظ را با هم مترادف و هم معنا شمرد یعنى نمى توان گفت هر ندا و درخواستى عبادت و پرستش است زیرا:

اولا: در قرآن مجید لفظ «دعوت» در مواردى به کار رفته است که هرگز نمى توان گفت مقصود از آن عبادت است مانند: آیه 5 سوره نوح که در آن و از زبان حضرت نوح(علیه السلام) می خوانیم: «قالَ رَبِّ انّى دَعَوْتُ قَوْمی لَیْلًا وَنَهاراً»؛ (گفت: پروردگارا! من شب و روز قوم خودم را (به سوى تو) دعوت کردم). آیا مى توان گفت مقصود آن حضرت این است که من قوم خود را شب و روز عبادت کردم؟!

نیز در آیه 22 سوره ابراهیم می خوانیم: «وَما کانَ لی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ الّا انْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی»؛ ([شیطان می گوید:] من بر شما تسلّطى نداشتم جز این که شما را [به کارهاى زشت] دعوت کردم شما نیز اجابت کردید). آیا کسى احتمال مى دهد که مقصود از این که شیطان آنان را دعوت کرد این است که شیطان پیروان خود را پرستید؟ در صورتى که اگر پرستش باشد از طرف پیروان شیطان است نه از طرف خود شیطان. در این آیات و ده ها آیه دیگر که از نقل آنها خوددارى مى شود لفظ دعوت در معناى غیر عبادت و پرستش به کار رفته است از این جهت نمى توان گفت دعوت و عبادت مترادف یکدیگرند و اگر کسى از پیامبر یا مرد صالحى استمداد کرد و آنان را خواند در این صورت آنها را عبادت کرده است زیرا دعوت و ندا اعم از پرستش است.(5)

ثانیا: مقصود از دعا در مجموع آیات مورد استناد وهابی ها علیه شیعه، انصراف به «عمل بت پرستان» دارد و ارتباطی با اعتقاد شیعیان – که در ادامه معنای دقیق آن که همان «توسل» است بیان می گردد – پیدا نمی کند. در آن آیات مقصود از «دعا» مطلقِ خواندن نیست بلکه مقصود گونه ای خاص از دعوت است که مى تواند با لفظ پرستش مرادف باشد. وقتی به عمل بت پرستان دقت می کنیم می بینیم که آنها بت‏هاى خود را خدایان کوچکى مى پنداشتند که برخى از شؤون الهى به آنها سپرده شده و در کار خود نوعى استقلال دارند. ناگفته پیداست که خضوع و تذلّل یا هر نوع گفتار و رفتار در برابر موجودى به عنوان خداى بزرگ و یا خداى کوچک از این نظر که او «اللَّه» و «رب» و مالک امور شفاعت‏ و مغفرت‏ است، عبادت و پرستش خواهد بود. مطالعه و بررسی رفتار بت پرستان نیز نشان می دهد که خضوع آنها و دعا و استغاثه شان، در برابر بت‏هایى بود که آنها را به عنوان مالکان حق شفاعت و... توصیف مى‏ کردند و آنها را متصرّفِ مستقل در امور مربوط به دنیا و آخرت مى شناختند و ناگفته پیداست که در این شرایط، هر نوع دعوت و درخواستى از این موجودات، عبادت و پرستش خواهد بود. روشن ترین گواه بر این که دعوت و خواندن آنان همراه با اعتقاد به الوهیت آنان بود، آیه 101 سوره هود است: «فَما اغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمْ الّتى یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ»؛ (خدایانى را که جز خدا مى پرستیدند، آنان را بى نیاز نساخت).

بنابراین، آیات مورد استناد وهابی ها ارتباطى به محل بحث ما ندارد. موضوع بحث ما درخواست بنده اى از بنده دیگر است که نه او را «الهم و «ربم مى داند و نه «مالک» و «متصرف تام الإختیار» در امور مربوط به دنیا و آخرت، بلکه او را بنده عزیز و گرامى خدا مى شناسد که او را به مقام رسالت و امامت برگزیده و وعده داده است که دعاى او را درباره بندگان خود بپذیرد.

ثالثا: خود آیات یاد شده گواه روشن است که مقصود از «دعوت» در آنها، مطلق درخواست و طلب حاجت نیست، بلکه «دعوت عبادت و پرستش» است. مثلا در آیه 60 سوره غافر پس از لفظ «دعوت» بلافاصله از همان معنا به لفظ «عبادت» تعبیر آورده شده: «وَقالَ رَبُّکُمْ أُدْعُونی اسْتَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذینَ یَسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبادتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ». چنانکه ملاحظه می کنیم در آغاز آیه، لفظ «أُدْعُونی» و در ذیل همان آیه، لفظ «عِبادتی» به کار برده شده است و این گواه روشن است که مقصود از این دعوت، درخواست و یا ناله و استغاثه خاص در برابر موجوداتى بود که آنها را به صفات الهى شناخته بودند. در همین معنا امام سجاد در یکی از ادعیه خود مى فرماید: «فَسَمَّیْتَ دُعاءَکَ عِبادَةً، وَتَرْکَهُ اسْتِکْباراً، وَتَوَعَّدْتَ عَلى‏ تَرْکِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»(6)؛ (خواندن خود را پرستش، و ترک آن را کبر ورزى نامیدى و به تارکان آن وعده ورود در آتش در حالت ذلت دادى).

نیز گاهی در دو آیه که به یک مضمون مى باشند در یک جا لفظ عبادت و در دیگرى لفظ دعوت وارد شده است مانند: مثلا در آیه 76 سوره مائده می خوانیم: «قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مالا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرّاً وَلا نَفْعاً»؛ (بگو آیا جز خدا چیزى را مى پرستید که براى شما زیان و سودى را مالک نیست) و در آیه د71 سوره انعام می فرماید: «قَلْ انَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مالا یَنْفَعُنا وَلا یَضُرُّنا»؛ (بگو آیا جز خدا، موجودى را بخوانیم که براى ما سود و زیانى ندارند؟) این گونه تعبیرها که یک مضمون در یک آیه از قرآن با لفظ «دعا» و در آیه ای دیگر با لفظ «عبادت» بیان شود فراوان اند. این خود گواه بر این است که صرفا در این آیات خاص است که مقصود از «دعوت» عبادت و پرستش است و به معنای مطلق خواندن و صدا کردن نیست.

اگر کسی مجموع آیات قرآن را که در آنها لفظ «دعوت» در معناى «عبادت» به کار رفته است به دقت مورد بررسى قرار دهد، خواهد دید که این آیات یا درباره خداوند است که همه موحدان به الوهیت و ربوبیت و مالکیت او اعتراف دارند یا در مورد بت ها است که پرستشگران آنها را خدایان کوچک و مالکان مقام شفاعت مى دانستند. در این صورت استدلال با این آیات براى مورد بحث ما که دعوت یکى از اولیا و استغاثه فردى به یکى از آنان است که با هیچ یک از این صفات خداانگاری قرین و همراه نیست به راستى شگفت آور است!

اگر بخواهیم با اصطلاحات فنی دانش منطق صحبت کنیم، باید بگوییم که از نظر نسبت منطقی، میان «خواندن» و «پرستش» عموم و خصوص من وجه برقرار است. در مورد استمداد از غیر، به عنوان عامل متکى به خدا، دعوت صدق مى‏ کند نه عبادت، اما در ستایش هاى فعلى و عملى مانند رکوع و سجود، که همراه با اعتقاد به الوهیت شخص است، عبادت صدق مى‏ کند نه دعا، و نیز در مواردى مانند نماز هر دو صدق مى‏ کند. در نتیجه نمى‏ توان گفت هر ندا و درخواستى عبادت و پرستش است و همه آنها ممنوع و شرک است.
 

معنای حقیقی توسّل

حال که ارتباط «دعوت» با «عبادت» در آیات قرآن تبیین شد می گوییم زمزمه کردن عباراتی چون «یا رسول» و «یا علی» و «یا حسین» و توجه قلبی به آن شخصیت های بزرگ و طلب یاری از وجود مقدس ایشان اصطلاحا «توسل» نامیده می شود. توسل در لغت به معنای واسطه قرار دادن یک مفهوم یا یک پدیده است، برای نزدیک شدن و رسیدن به یک پدیده و وجود دیگر.(7) بنابراین وقتی می گوییم: فلان شخص به فلان مفهوم یا فلان پدیده متوسل شده بدین معناست که آن را واسطه قرار داده تا به پدیده و وجود دیگری برسد و نزدیک شود. معنای اصطلاحی توسل نیز در راستای همین معنای لغوی و به معنای واسطه قرار دادن پیامبران، امامان، و صالحان به پیشگاه خداوند است برای رسیدن به مقام قرب الهی.(8)

بنابراین شخصی که هنگام مشکلات و یا برای طلب برکت و سلامت، حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) را خطاب می کند و با گفتن «یا رسول الله» از ایشان طلب مدد می کند، در واقع این خواسته خود را از خدای متعال طلب می کند و فقط حضرت رسول(صلوات الله علیه) را و احترام و جایگاهش را نزد خدای متعال، واسطه ای برای جریان یافتن کرامات و فیض های الهی قرار می دهد. به عبارت دیگر موضوع بحث در توسل درخواست بنده ‏اى از بنده دیگر است که نه او را اله و رب مى ‏داند و نه مالک و متصرف تام الإختیار در امور مربوط به دنیا و آخرت، بلکه او را بنده عزیز و گرامى خدا مى‏ شناسد که او را به مقام رسالت و امامت برگزیده و وعده داده است که دعاى او را درباره بندگان خود بپذیرد.
 

منافات نداشتن توسّل با توحید افعالی

مستقلّ در تأثیر، تنها ذات پاک خداست، حتّى اسباب و مسبّبات عادى نیز هر چه دارند از خدا دارند و به اذن او اثر مى گذارند. قرآن مجید در آیه 56 سوره اسراء در این زمینه مى گوید: «قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلًا»؛ (بگو کسانى را غیر از خدا که مى‏ پندارید [قادر بر حلّ مشکلات شما هستند] بخوانید، آنها نمى توانند مشکلى از شما را برطرف سازند و نه در آن تغییرى ایجاد کنند). روشن است که هیچ فرد مؤمن آگاه و مسلمان با ایمانى چنین عقیده اى را درباره هیچ یک از انبیا و اولیاء اللَّه ندارد.

از آنجا که اولیاء و مقرّبان درگاه الهی نزد خداوند جاه و مقام ویژه ای دارند، «مقام و منزلت» آنها در توسّل ملحق به سوال و التماس ما می شود تا جواب حتمی بگیریم. در توسل مخاطب واقعی و اصلی خداست و چیزی جای خدا را نمی گیرد. در حقیقت واسطه کردن «منزلت و مقام اولیای خدا» نوعی سماجت در نیل حتمی به رضایت و کسب توجّه و عنایت خداست. این کار دعا و مناجات مستقیم به ذات مقدس خداست نه خواستن چیزی از کسی غیر از خدا.

انسان استغاثه کننده، تنها زمانی عملی مشرکانه و کفر آمیز مرتکب شده است که خلق و ایجاد امور را به دست عامل مستقلی از خداوند بداند. اگر کسی بر این باور باشد مشرک یا کافر شده است؛ امّا اگر به اکتسابی بودن عمل ولیّ یا پیامبر خدا باور داشته باشد، ایرادی نخواهد داشت.(9)
 

معنای خواندن، ندا و خطاب به اولیای الهی

با وجود تمام این تبیین هایی که برای معنای «توسل» و چرایی شرک آمیز نبودن آن ذکر شد، ممکن است این سؤال هنوز به ذهن برسد که اگر واقعا مخاطب حقیقی در توسل خداوند متعال است و ما خواسته های مان را در واقع از او می خواهیم چرا در بیان و اظهار این حاجت ها، نه خود خدا که شخصیت هایی چون اولیا و انبیا را با الفاظی چون «یا محمد» و «یا علی» و «یا حسین» مورد تخاطب و استعانت مستقیم قرار می دهیم.

در پاسخ این سؤال می گوییم این گونه تخاطب مستقیم با اولیا و انبیا هیچ اشکالی ندارد زیرا به هر حال ذیل یکی از سه دسته ذیل است که در هیچ کدام شان شائبه شرک وجود ندارد.

1. گاهی اوقات تخاطب آن اولیا و انبیا به این خاطر است که از آنها می خواهیم برای ما استغفار کنند. این عمل نه تنها هیچ شائبه شرک ندارد بلکه حتی می توان نمونه هایی را از قرآن مجید در مشروعیت آن یافت.(10)

2. گاهی از اوقات مخاطب قرار ساختن این نام ها، در واقع التماس مستقیم از خداوند برای نیل به حاجت شخصی به احترام این نام هاست. این فرض نیز هیچ گونه شائبه شرک ندارد.

3. گاهی اوقات خطاب قرار دادن این اولیا و بزرگان از این باب است که ما از آنها می خواهیم که آنها از این لحاظ که اسباب نزول رحمت الهی و محل فیض خدا هستند، حاجت های ما را از خداوند طلب کنند و او به عنوان تنها مؤثر در عالم، به خواسته های ما رسیدگی کند. این فرض نیز هیچ گونه شائبه شرک ندارد.

پی‌نوشت‌ها:
(1). مثلا آیه 18 سوره جن:«وَأنَ‏ المَساجِدَ للَّهِ‏ فلا تَدْعُوا مَعَ‏ اللَّهِ‏ أَحَداً»؛ (مساجد و یا سجده گاه ها، از آن خدا است، پس با خدا کسى را نخوانید) یا آیه 14 سوره رعد: «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَىْ‏ءٍ»؛ (دعوت حق از آن خدا است، کسانى که غیر او را بخوانند، هرگز براى آنان پاسخ نمى گویند) یا آیه 197 سوره اعراف: «وَالَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُوِنِه لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلا انْفُسَهُمْ یَنْصُروُنَ»؛ (آنان را که شما خدا مى خوانید، جز خداى یکتا هیچ یک قدرت بر یارى شما بلکه بر یارى خود ندارند) یا آیه 13 سوره فاطر: «وَالَّذینَ تَدْعُوْنَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ»؛ (و به غیر او معبودانى را که به خدایى مى خوانید، در جهان داراى پوست هسته خرمایى نیستند) یا آیه 194 سوره اعراف: «انَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ»؛ (غیر خدا هر آن کس شما به خدایى مى خوانید مانند شما بندگانى هستند) یا آیه 56 سوره اسراء: «قُلِ ادْعُوا الَّذین زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ مِنْکُمْ وَلا تَحْویلًا»؛ ([اى رسول ما] بگو آنان را که جز خدا هستند مى خوانید، هرگز قادر بر دفع ضرر و برگردانیدن آن، از شما نیستند) یا آیه 57 سوره اسراء: «اولئِکَ الَّذینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ الى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ»؛ (آنان را که [کافران به خدایى] مى خوانند، خود خواهان وسیله به سوى پروردگار هستند) یا آیه 106 سوره یونس: «وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَلا یَضُرُّکَ»؛ (جز خدا کسى را مخوان که نه نفعى به تو مى رسانند و نه ضررى) یا آیه 14 سوره فاطر: «انْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ»؛ (اگر آنان را بخوانید [چون جمادند] نمى شنوند) یا آیه 5 سوره احقاف: «وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ الى یَوْمِ القِیامَةِ»؛(چه کسى گمراه تر از آن فردى است که جز خدا را مى خواند که هرگز به او تا روز قیامت جواب نمى دهد)
(2). آیین وهابیت، سبحانی تبریزی، جعفر، نشر مشعر، تهران، 1380هـ.ش، چاپ چهارم، ص 325.
(3). مفردات ألفاظ القرآن‏، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، محقق: داوودى، صفوان عدنان‏، دار الشامیة، بیروت، 1412هـ.ق، چاپ اول، ص 315.
(4). همان، ص 542.
(5). از نظر منطقی، میان «خواندن» و«پرستش» نسبت عموم و خصوص من وجه وجود دارد. در مورد استمداد از غیر، به عنوان عامل متکى به خدا، دعوت صدق مى کند نه عبادت اما در ستایش هاى فعلى و عملى مانند رکوع و سجود که همراه با اعتقاد به الوهیت شخص است عبادت صدق مى کند نه دعا و نیز در مواردى مانند نماز هر دو صدق مى کند.
(6). الصحیفة السجادیة، على بن الحسین علیه السلام، دفتر نشر الهادى‏، قم، 1376هـ.ش، چاپ اول، ص 196.
(7). النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، محقق/ مصحح: طناحى، محمود محمد، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان‏، قم، 1367هـ.ش، چاپ چهارم‏، ج 6، ص 185؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، فیومى، أحمد بن محمد، موسسه دار الهجره، قم، 1414 هـ.ق، چاپ دوم‏، ج 2، ص 660؛ لسان العرب‏، ابن منظور، محمد بن مکرم‏، محقق/ مصحح: میر دامادى، جمال الدین‏، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، 1414هـ.ق، چاپ سوم‏، ج 11، ص 723؛ فرهنگ ابجدى‏، بستانى، فؤاد افرام، مهیار، رضا، انتشارات اسلامی، تهران، 1375هـ.ش، چاپ دوم‏، ج 1، ص 272.
(8). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374هـ.ش، چاپ اول، ج 4، ص 364.
(9). توسل و رد شبهات، دجوی یوسف، ترجمه مر کز تخصصی ترجمان دینی، نشر مشعر، تهران، 1390هـ.ش، ص 89.
(10). در آیه 97 سوره «یوسف» نیز مى خوانیم: «قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئین‏»؛ (گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم!) در این آیات، تقاضاى استغفار از دیگرى نه تنها منافات با توحید ندارد، بلکه راهى است براى رسیدن به لطف پروردگار؛ و گرنه چگونه ممکن بود حضرت یعقوب(علیه السلام) تقاضاى فرزندان را دائر به استغفار براى آنان بپذیرد و به توسّل آنان پاسخ مثبت دهد. این نشان مى دهد که توسّل به اولیاى الهى اجمالا امرى جایز است و آنها که آن را ممنوع و مخالف با اصل توحید مى شمرند از آیات قرآن آگاهى نداشته، و یا تعصّب هاى غلط مانع دید آنها گریده است: تفسیر نمونه، همان، ج 10، ص 76.

منبع: آیین رحمت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.