چهارشنبه، 31 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

چگونگی بیان مساله وحی در قرآن

پرسش :

مساله وحی در قرآن چگونه بیان شده است؟


پاسخ :
مسأله «وحى» در قرآن مجید بازتاب وسیع و گسترده اى دارد. صدها آیه در قرآن به مسأله وحى، به عنوان یک منبع عظیم معرفت و شناخت، اشاره مى کند که گاه با همین عنوان «وحى» است، و گاه با عنوان «تنزیل» و «انزال» و بعضى تحت عنوان تبیین آیات الهى و بعضى با عنوان تکلم خداوند با پیامبران، و گاه با عناوین دیگر.

بهترین تعبیر در این زمینه این است که گفته شود: اگر عقل از نظر قرآن مانند یک نورافکن پر فروغ براى نشان دادن حقایق است وحى همچون خورشید فروزان و عالم تاب است.

در آیه 51 سوره شوری به سه طریق از طرق ارتباط پیامبران با خداوند اشاره شده. مى فرماید: «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیم‏» ؛ (و شایسته هیچ انسانى نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحى یا از پشت حجاب، یا رسولى می فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى می ‏کند چرا که او بلندمقام و حکیم است).

یعنی هیچ انسانى نمى تواند با خداوند مواجه گردد، چرا که او منزّه از جسم و جسمانیت است؛ مگر از طریق وحى و الهام مرموز به قلب او، سپس مى افزاید: یا با شنیدن سخنان پروردگار از پشت حجاب (آن گونه که خدا با موسى بن عمران در کوه طور سخن مى گفت. امواج صوتى را در فضا ایجاد مى کرد، و از این طریق پیام خود را به موسى[علیه السلام] مى رسانید).

یا از طریق فرستادن رسولى که پیام الهى را به پیامبرش ابلاغ کند، همان گونه که فرشته وحى جبرئیل امین بر پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نازل مى شد.

بنابراین الهام قلبى و ایجاد امواج صوتى و نزول فرشته وحى سه طریق مختلف براى ارتباط پیامبران با علم ماوراى طبیعت است.

در آیات 3 و 4 سوره نجم بعد از سوگند به ستاره هنگامى که افول کند، مى فرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏*إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‏»؛ (و هرگز از روى هواى نفس سخن نمی گوید!* آنچه می گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست). یعنی پیامبر اسلام هرگز گمراه نشده، و مقصدش را گم نکرده و او هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گوید؛ هرچه مى گوید وحى آسمانى است.

سوگند به ستارگان در حالى که غروب کنند ممکن است اشاره به غروب نور هدایت و ایمان از صحنه افکار در عصر جاهلیت باشد، غروبى که مقدمه اى براى طلوع دیگر، یعنى طلوع آفتاب وحى از زبان پیغمبر اسلام(صلى الله علیه و آله) بود. به این ترتیب این آیه همه سخنان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) را طبق یک اصل کلّى مولود وحى و ارتباط با عالم غیبى مى شمرد.

در آیه 6 سوره فصلت در برابر تقاضاهاى عجیب و غریبى که مردم از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله)داشتند به او دستور مى دهد که موقعیّت خود را مشخص کند. مى گوید: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى‏ إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکینَ» ؛ (بگو: من فقط انسانى مثل شما هستم این حقیقت بر من وحى مى‏شود که معبود شما معبودى یگانه است پس تمام توجّه خویش را به او کنید و از وى آمرزش طلبید واى بر مشرکان).

یعنی پیامبر مأمور می شود که اینگونه خود را معرفی کند که بگو من نه مدّعى هستم که فرشته ام، و نه موجودى ما فوق بشر، نه فرزند خدایم و نه شریک او، من فقط انسانى مثل شما هستم با این تفاوت که بر من وحى نازل مى شود و با عالم ماوراى طبیعت مربوط ام.

به این ترتیب پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) مهمترین امتیاز و تفاوت خود را با دیگران دسترسى به این منبع مى شمرد.

در آیه 39 سوره اسراء بعد از ذکر شش حکم از احکام مهم اسلامى - حرمت قتل اولاد، حرمت زنا، حرمت قتل نفس، پرهیز از تجاوز به اموال یتیمان، وجوب وفاى به عهد، حرمت کم فروشى - پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) را مخاطب ساخته؛ مى فرماید: «ذلِکَ مِمَّا أَوْحى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى فی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً» ؛ (این [احکام]، از حکمتهایى است که پروردگارت به تو وحى فرستاده و هرگز معبودى با خدا قرار مده که در جهنم افکنده میشوى در حالى که سرزنش شده، و رانده [درگاه خدا] خواهى بود). یعنی این احکام از حکمت هایى است که پروردگارت به تو وحى فرستاده است.

طبق این آیه نه تنها اصول عقاید که حتى جزئیات احکام اسلام نیز از طریق وحى بر پیغمبر اکرم نازل مى شد.

در سوره بقره در پاسخ گروهى از یهود که وقتى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) شنیدند پیک وحى که بر او نازل مى شود جبرئیل است؛ گفتند: او دشمن ما است! مى فرماید: «بگو کسى که دشمن جبرئیل باشد [در واقع دشمن خدا است] چرا که او به فرمان الهى این آیات قرآن و تعلیمات اسلام، و دستورات آن را بر قلب تو نازل کرده است».

این تعبیر نشان مى دهد که جبرئیل گاه آیات قرآن را مستقیماً بر قلب پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نازل مى کرد، در حالى که از روایاتى استفاده مى شود که گاه به صورت انسانى مجسّم گشته، و در برابر پیامبر(صلى الله علیه وآله) ظاهر مى شده، و پیام الهى را به او ابلاغ مى کرده است.(1)

در سوره نحل این حقیقت را به وضوح بیان مى کند که این قرآن را که تبیین کننده و بیانگر همه چیز است، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى همه مسلمانان مى باشد، ما بر تو نازل کردیم؛ بنابراین تمام این معارف از منبع وحى است. بدیهى است منظور از هر چیز تمام امورى است که به سعادت انسان ارتباط دارد. آرى اصول همه این امور، چه مربوط به مسائل معنوى باشد و چه مادى و دنیایى، در قرآن مجید به صورت یک سلسله قوانین کلّى آمده است.

در سوره شوری با صراحت مى گوید: قرآن روحى است از جانب خدا که بر تو نازل شده، و تو پیش از آن نه از محتواى این کتاب آسمانى با خبر بودى، و نه از ایمان به محتواى این کتاب. این که قرآن را «روح» نامیده، به خاطر آن است که مایه حیات دل ها و زندگى جان ها و حیات جامعه بشرى است، این سختى است که بسیارى از مفسّران آن را پذیرفته اند.(2)

این که مى گوید: تو قبلا از آن آگاه نبودى؛ منظور عدم آگاهى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) از محتواى این آیات قبل از بعثت است، وگرنه شواهد تاریخى بسیار و روایات متعدّد به خوبى نشان مى دهد که آن حضرت از همان آغاز عمر در معرفت الله ثابت قدم بود.

به هر حال این آیه تأکید دیگرى است بر مسأله پذیرش وحى به عنوان مهمترین منبع معرفت، چرا که قرآن را هم «روح» نامیده، و هم «نور» و هم مایه «هدایت».

در سوره نحل از پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز فراتر رفته، و با اشاره کوتاهى به تمام انبیاى پیشین مى گوید: آنها نیز مردانى بودند که بر آنها وحى فرستاده مى شد، و اگر نمى دانید بروید و از اهل اطلاع بپرسید، آنها نیز همگى با این منبع معرفت در ارتباط بودند.

در سوره حدید سخن از «بینات» و نزول کتب آسمانى و قوانین حق و عدالت بر رسولان الهى مى گوید که در یک دست معجزات و در دست دیگر کتاب و قانون داشتند، تا مردم قیام به عدالت کنند، و ظلم و بیدادگرى برچیده شود. آرى آنها هم این امور مهم را از منبع وحى دریافت مى داشتند.

در سوره حجر از تنزیل و فرو فرستادن «ذکر» یعنى آیاتى که مایه بیدارى است سخن مى گوید؛ و در عین حال وعده مى دهد که خدا حفظ این آیات را از هرگونه تحریف و اضافه و نقصان و محو نابودى بر عهده گرفته است. پس وسیله بیدارى و آگاهى مردم وحى است؛ و چون خداوند حافظ آن است اصالت آن به عنوان یک منبع معرفت محفوظ مى ماند.

در سوره آل عمران مى فرماید: «ما آیات را براى شما تبیین کردیم، اگر اهل تعقّل باشید؛ و این خود دلیل روشنى است بر این که آیات الهى عقل ها را بیدار مى سازد و مایه حرکت اندیشه ها است».

و بالاخره در سوره نساء از سخن گفتن خدا با موسى(علیه السلام) است. سخنانى که منبع معارف این پیغمبر بزرگ بود و سخن گفتن او نوعى وحى است.

اینها نمونه هایى است از آیات قرآن مجید که با صراحت و وضوح و خالى از هرگونه ابهام مسأله وحى را به عنوان یک منبع شناخت بسیار عمده معرفى مى نماید.

پی‌نوشت‌ها:
(1). فخررازى در تفسیر آیه اصرار دارد که آیه را توجیه کند و بگوید: جبرئیل بر شخص پیغمبر نازل مى شد، و آیات الهى را بیان مى کرد نه بر قلب او، منتها چون مرکز حفظ این آیات قلب مقدّس پیامبر(صلى الله علیه وآله) بوده تعبیر «فانه نزله على قلبک» شده است. (مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 قمری، چاپ: سوم، ج 3، ص 612، سورة بقرة، آیات 97 الى 98). ولى ما لزومى براى این توجیه و ارتکاب خلاف ظاهر نمى بینیم و همان گونه که گفتیم ممکن است ارتباط جبرئیل با پیامبر گاه ارتباط روحانى بوده و گاه جسمانى.
(2). المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داود، دارالعلم - الدار الشامیة، دمشق - بیروت، 1412 قمری، چاپ: اول، ص 369 مى گوید: «سمّى القرآن روحا... لکون القرآن سببا للحیاة الاخرویة».

منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 1، ص 214.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.