فضایل حضرت فاطمه(س) در منابع اهل سنت
پرسش :
در منابع اهل سنت چه فضایلى درباره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نقل شده است؟
پاسخ :
علماى اهل سنت در کتابهاى خود روایات فراوانى درباره فضائل حضرت زهرا(علیها السلام) نقل کرده اند که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
رسول خدا(صلى الله علیه و آله) مى فرمایند: «فاطمة بضعة منّی فمن أغضبها أغضبنى»؛ (فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است).
و در لفظى دیگر آمده است: «فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما آذاها، ویغضبنی ما أغضبها»؛ (فاطمه پاره تن من است هر که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر که او را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است) .
و در لفظى دیگر: «فاطمة بضعة منّی یقبضنی ما یقبضها، ویبسطنی ما یبسطها»؛ (فاطمه پاره تن من است هر آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده، و هر آنچه او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما آذاها، وینصبنی ما أنصبها» و در «تاج العروس»(1) آمده است: «أی یتعبنی ما أتعبها» ؛ (فاطمه پاره تن من است هر آنچه او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر آنچه او را رنجور سازد مرا رنجور ساخته است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة بضعة منّی یریبنی ما رابها، ویؤذینی ما آذاها»؛ ( فاطمه پاره تن من است تهمت به او تهمت بر من و اذیت او اذیت من است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة بضعة منّی یسعفنی ما یسعفها» و در «تاج العروس»(2) این گونه معنا کرده است: «أی ینالنی ما ینالها، ویلمّ بی ما یلمّ بها»؛ (فاطمه پاره تن من است، هر کس به او کمک کند و از او دستگیرى نماید به من کمک کرده و مرا دست گیرى کرده است، و هر کس کار او را سر و سامان دهد کار مرا سر و سامان داده است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة شجنة منّی یبسطنی ما یبسطها، ویقبضنی ما یقبضها»؛ (فاطمه شاخه و شعبه اى از من است، هر آنچه او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده و هر آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة مضغة منّی فمن آذاها فقد آذانی»؛ (فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزرده کند مرا آزرده است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة مضغة منّی یقبضنی ما قبضها، ویبسطنی ما بسطها»؛ (فاطمه پاره تن من است هر آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده و هر آنچه او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة مضغة منّی یسرّنی ما یسرّه»؛ (فاطمه پاره تن من است هر آنچه او را مسرور کند مرا مسرور کرده است).
این روایات را با اختلاف لفظى که دارند، صاحبان صحاح شش گانه و گروه دیگرى از بزرگان حدیث در کتاب هاى سنن و مسانید و معاجم نقل کرده اند. مرحوم علاّمه در کتاب الغدیر(3) 59 نفر از راویان این روایات را نام مى برد ; برخى از آنها از این قرارند:
1 ـ ابن أبی ملیکه، متوفّاى (117) آن گونه که در روایت بخارى و مسلم و ابن ماجه و ابو داود و احمد وحاکم است(4).
2 ـ عمرو بن دینار مکّى، متوفّاى (125 یا 126) چنانکه در صحیح بخارى و مسلم است(5).
3 ـ احمد بن حنبل، متوفّاى (241) در «مسند» خود(6).
4 ـ بخارى، متوفّاى (256) در «صحیح» خود در مناقب(7).
5 ـ ابن ماجه، متوفّاى (272)، در «سنن» خود(8).
6 ـ ابوداود سجستانى، متوفّاى (275)، در «سنن» خود(9).
7 ـ ابوعبدالرحمن نسائى، متوفّاى (303)، در «خصائص» خود(10).
8 ـ ابوالقاسم سهیلى، متوفّاى (581)، در «الروض الاُنـُف»(11).
9 ـ ابن ابى الحدید معتزلى، متوفّاى (586)، در «شرح نهج البلاغه»(12).
10 ـ جلال الدین سیوطى، متوفّاى (911)، در «الجامع الصغیر» و«الکبیر»(13).
11 ـ زین الدین مناوى، متوفّاى (1031 یا 1035)، در «کنوزالدقائق»(14)
پینوشتها:
(1). تاج العروس [ج 1، ص 485].
(2). تاج العروس، ج 6 ، ص 139.
(3). الغدیر، ج 7، صص 318 ـ 311].
(4). صحیح بخارى [ج 3، ص 1374، ح 3556]؛ صحیح مسلم [ج 5، ص 53 ـ 54، ح 93 و 94، کتاب فضائل الصحابة]؛ سنن ابن ماجة [ج 1، صص 644 ـ 643، ح 1998] ؛ سنن أبی داود [ج 2، ص 226 ، ح 2071] ؛ مسند أحمد [ج 5، ص430، ح 18447]؛ مستدرک حاکم [ج 3، ص 173 ، ح 4751].
(5). صحیح بخارى [ج 3، ص 1374، ح 3556]؛ صحیح مسلم [ج 5، ص 54 ، ح 94، کتاب فضائل الصحابة].
(6). مسند أحمد، ج 4، ص 323 و 328 [ج 5، ص 423، ح 18428؛ ص 430، ح 18447].
(7). صحیح بخارى [ج 3، ص 1374، ح 3556].
(8). سنن ابن ماجه، ج 1، ص 216 [ ج 1، ص 643، ح 1998].
(9). سنن أبی داود، ج 1 ، ص 324 [ج 2، ص 226، ح 2071].
(10). السنن الکبرى [ج 5، ص 147، ح 8522 ـ 8518]؛ کتاب الخصائص، ص 35.
(11). الروض الاُنُف، ج 2، ص 196 [ ج 2، ص 430].
(12). شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 458 [ج 9، ص 193 ، خطبه 156].
(13). جامع الأحادیث [ج 5، ص 258، ح 14724 و 14725].
(14). کنوز الدقائق، ص 96 [ج 2، ص 24].
منبع: گزیده ای جامع از الغدیر، محمد حسن شفیعی شاهرودی، قلم مکنون، قم، 1428 ه.ق، ص 665.
علماى اهل سنت در کتابهاى خود روایات فراوانى درباره فضائل حضرت زهرا(علیها السلام) نقل کرده اند که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
رسول خدا(صلى الله علیه و آله) مى فرمایند: «فاطمة بضعة منّی فمن أغضبها أغضبنى»؛ (فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است).
و در لفظى دیگر آمده است: «فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما آذاها، ویغضبنی ما أغضبها»؛ (فاطمه پاره تن من است هر که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر که او را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است) .
و در لفظى دیگر: «فاطمة بضعة منّی یقبضنی ما یقبضها، ویبسطنی ما یبسطها»؛ (فاطمه پاره تن من است هر آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده، و هر آنچه او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما آذاها، وینصبنی ما أنصبها» و در «تاج العروس»(1) آمده است: «أی یتعبنی ما أتعبها» ؛ (فاطمه پاره تن من است هر آنچه او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر آنچه او را رنجور سازد مرا رنجور ساخته است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة بضعة منّی یریبنی ما رابها، ویؤذینی ما آذاها»؛ ( فاطمه پاره تن من است تهمت به او تهمت بر من و اذیت او اذیت من است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة بضعة منّی یسعفنی ما یسعفها» و در «تاج العروس»(2) این گونه معنا کرده است: «أی ینالنی ما ینالها، ویلمّ بی ما یلمّ بها»؛ (فاطمه پاره تن من است، هر کس به او کمک کند و از او دستگیرى نماید به من کمک کرده و مرا دست گیرى کرده است، و هر کس کار او را سر و سامان دهد کار مرا سر و سامان داده است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة شجنة منّی یبسطنی ما یبسطها، ویقبضنی ما یقبضها»؛ (فاطمه شاخه و شعبه اى از من است، هر آنچه او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده و هر آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة مضغة منّی فمن آذاها فقد آذانی»؛ (فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزرده کند مرا آزرده است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة مضغة منّی یقبضنی ما قبضها، ویبسطنی ما بسطها»؛ (فاطمه پاره تن من است هر آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده و هر آنچه او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است).
و در لفظى دیگر: «فاطمة مضغة منّی یسرّنی ما یسرّه»؛ (فاطمه پاره تن من است هر آنچه او را مسرور کند مرا مسرور کرده است).
این روایات را با اختلاف لفظى که دارند، صاحبان صحاح شش گانه و گروه دیگرى از بزرگان حدیث در کتاب هاى سنن و مسانید و معاجم نقل کرده اند. مرحوم علاّمه در کتاب الغدیر(3) 59 نفر از راویان این روایات را نام مى برد ; برخى از آنها از این قرارند:
1 ـ ابن أبی ملیکه، متوفّاى (117) آن گونه که در روایت بخارى و مسلم و ابن ماجه و ابو داود و احمد وحاکم است(4).
2 ـ عمرو بن دینار مکّى، متوفّاى (125 یا 126) چنانکه در صحیح بخارى و مسلم است(5).
3 ـ احمد بن حنبل، متوفّاى (241) در «مسند» خود(6).
4 ـ بخارى، متوفّاى (256) در «صحیح» خود در مناقب(7).
5 ـ ابن ماجه، متوفّاى (272)، در «سنن» خود(8).
6 ـ ابوداود سجستانى، متوفّاى (275)، در «سنن» خود(9).
7 ـ ابوعبدالرحمن نسائى، متوفّاى (303)، در «خصائص» خود(10).
8 ـ ابوالقاسم سهیلى، متوفّاى (581)، در «الروض الاُنـُف»(11).
9 ـ ابن ابى الحدید معتزلى، متوفّاى (586)، در «شرح نهج البلاغه»(12).
10 ـ جلال الدین سیوطى، متوفّاى (911)، در «الجامع الصغیر» و«الکبیر»(13).
11 ـ زین الدین مناوى، متوفّاى (1031 یا 1035)، در «کنوزالدقائق»(14)
پینوشتها:
(1). تاج العروس [ج 1، ص 485].
(2). تاج العروس، ج 6 ، ص 139.
(3). الغدیر، ج 7، صص 318 ـ 311].
(4). صحیح بخارى [ج 3، ص 1374، ح 3556]؛ صحیح مسلم [ج 5، ص 53 ـ 54، ح 93 و 94، کتاب فضائل الصحابة]؛ سنن ابن ماجة [ج 1، صص 644 ـ 643، ح 1998] ؛ سنن أبی داود [ج 2، ص 226 ، ح 2071] ؛ مسند أحمد [ج 5، ص430، ح 18447]؛ مستدرک حاکم [ج 3، ص 173 ، ح 4751].
(5). صحیح بخارى [ج 3، ص 1374، ح 3556]؛ صحیح مسلم [ج 5، ص 54 ، ح 94، کتاب فضائل الصحابة].
(6). مسند أحمد، ج 4، ص 323 و 328 [ج 5، ص 423، ح 18428؛ ص 430، ح 18447].
(7). صحیح بخارى [ج 3، ص 1374، ح 3556].
(8). سنن ابن ماجه، ج 1، ص 216 [ ج 1، ص 643، ح 1998].
(9). سنن أبی داود، ج 1 ، ص 324 [ج 2، ص 226، ح 2071].
(10). السنن الکبرى [ج 5، ص 147، ح 8522 ـ 8518]؛ کتاب الخصائص، ص 35.
(11). الروض الاُنُف، ج 2، ص 196 [ ج 2، ص 430].
(12). شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 458 [ج 9، ص 193 ، خطبه 156].
(13). جامع الأحادیث [ج 5، ص 258، ح 14724 و 14725].
(14). کنوز الدقائق، ص 96 [ج 2، ص 24].
منبع: گزیده ای جامع از الغدیر، محمد حسن شفیعی شاهرودی، قلم مکنون، قم، 1428 ه.ق، ص 665.