پرسش :
آيا ولايت داشتن رهبر بر مردم و وكيل نبودن او از سوي آنان، به معناي بيتوجّهي به خواست مردم و خودمحوري است؟
پاسخ :
توجّه تكميلي به مردم و اعتناي تتميمي نسبت به آنان، از وظايف مهم رهبري در اسلام است، ليكن بايد همانند گذشته، چند مطلب را از يكديگر تفكيك نمود: 1ـ در آنجا كه «امر الله» است؛ يعني منطقه قوانين الهي است، ولي فقيه و رهبر جامعه اسلامي، فقط توجّه به حكم خدا و رأي الهي دارد و آن را به اجرا در ميآورد؛ نه ميتواند با رأي خود، احكام ديني را، با تبديل يا تحويل، تغيير دهد و نه با نظر مردم؛ اين منطقه، راجع به اصل تحقق و ثبات قوانين الهي است و خود فقيه نيز نميتواند آن را كم و زياد كند؛ چنانكه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم (سلاماللهعليهم) نيز چنين حقي نداشتند. خداي سبحان در قرآن كريم ميفرمايد: ”ولو تقوّل علينا بعض الأقاويل * لأخذنا منه باليمين * ثم لقطعنا منه الوتين“(1)؛ اگر رسول ما بخواهد از خود چيزي را بر دين بيفزايد يا از آن كم كند، قدرت و توان را از او ميگيريم و رگ حيات او را قطع ميكنيم. در آيه ديگر نيز ميفرمايد: ”ليس لك من الأمر شيء“(2)؛ تو حق دخالت و تصرف در امر خداوند نداري. در جاي ديگر، خداي سبحان به پيامبر خود دستور ميدهد كه حتي در قرائت و بيان آيات الهي نيز، تا دستور نرسيده، زبانش را حركت ندهد يعني بهيچوجه اقدام به قرائت نكند: ”لا تحرك به لسانك لتعجل به * انّ علينا جمعه وقرءانه“(3). 2ـ امّا در جايي كه «امر الناس» است، شور و مشورت و رأي و نظر مردم، معتبر است و به آن توجّه خاص ميشود: ”وأمرهم شوري بينهم“(4)؛ يعني در امر مردم، روش شورايي لازم است؛ نه اينكه در امر خداوند و در احكام ديني نيز شورا، ميتواند قوانين الهي را كم و زياد كند؛ نفرمود «وأمر الله شورا بينهم». 3ـ مردم در امور شخصي خود و در امور عمومي كشور، صاحب رأي هستند. دين الهي، مردم را صاحب رأي دانسته و رهبر و فقيه جامع الشرايط نيز در اين دو حوزه، مردم را صاحب رأي و حق ميداند و كمال توجه را به خواستههاي برخاسته از آراء و انديشههاي بشري آنان ميكند؛ مثلا ً اينكه مردم چگونه زندگي كنند، چگونه كشاورزي كنند، چگونه دامداري كنند، چگونه شيلات و كشتيراني و هواپيمايي داشته باشند، روابط بينالمللي آنان چگونه باشد، با چه كسي داد و ستد كنند و با چه كسي نكنند، رژيم حقوقي دريا چگونه باشد، اينها و بسياري از امور ديگر، «امر الناس» و «امرهم» است كه با نظر مردم و مشورت با آنان صورت ميگيرد. 4ـ در تمام مراحل ياد شده، رعايت ادب، توجه به احترام ملّي و مذهبي امت، حفظ كرامت انساني آنان، ارج نهادن به حيثيتهاي فردي و اجتماعي و نظائر آن، جزء وظائف اخلاقي همگان، به ويژه مقام رهبري است كه او بايد پيرو صاحب خُلق عظيم (صلي الله عليه و آله و سلم) از يك سو و اسوه خيل عظيم امت از سوي ديگر باشد.
(1) سوره حاقه، آيات 44 ـ 46.
(2) سوره آل عمران، آيه 128.
(3) سوره قيامت، آيات 16 ـ 18.
(4) سوره شوري، آيه 38.
مأخذ: (ولايت فقيه، ص 498، 499)
توجّه تكميلي به مردم و اعتناي تتميمي نسبت به آنان، از وظايف مهم رهبري در اسلام است، ليكن بايد همانند گذشته، چند مطلب را از يكديگر تفكيك نمود: 1ـ در آنجا كه «امر الله» است؛ يعني منطقه قوانين الهي است، ولي فقيه و رهبر جامعه اسلامي، فقط توجّه به حكم خدا و رأي الهي دارد و آن را به اجرا در ميآورد؛ نه ميتواند با رأي خود، احكام ديني را، با تبديل يا تحويل، تغيير دهد و نه با نظر مردم؛ اين منطقه، راجع به اصل تحقق و ثبات قوانين الهي است و خود فقيه نيز نميتواند آن را كم و زياد كند؛ چنانكه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم (سلاماللهعليهم) نيز چنين حقي نداشتند. خداي سبحان در قرآن كريم ميفرمايد: ”ولو تقوّل علينا بعض الأقاويل * لأخذنا منه باليمين * ثم لقطعنا منه الوتين“(1)؛ اگر رسول ما بخواهد از خود چيزي را بر دين بيفزايد يا از آن كم كند، قدرت و توان را از او ميگيريم و رگ حيات او را قطع ميكنيم. در آيه ديگر نيز ميفرمايد: ”ليس لك من الأمر شيء“(2)؛ تو حق دخالت و تصرف در امر خداوند نداري. در جاي ديگر، خداي سبحان به پيامبر خود دستور ميدهد كه حتي در قرائت و بيان آيات الهي نيز، تا دستور نرسيده، زبانش را حركت ندهد يعني بهيچوجه اقدام به قرائت نكند: ”لا تحرك به لسانك لتعجل به * انّ علينا جمعه وقرءانه“(3). 2ـ امّا در جايي كه «امر الناس» است، شور و مشورت و رأي و نظر مردم، معتبر است و به آن توجّه خاص ميشود: ”وأمرهم شوري بينهم“(4)؛ يعني در امر مردم، روش شورايي لازم است؛ نه اينكه در امر خداوند و در احكام ديني نيز شورا، ميتواند قوانين الهي را كم و زياد كند؛ نفرمود «وأمر الله شورا بينهم». 3ـ مردم در امور شخصي خود و در امور عمومي كشور، صاحب رأي هستند. دين الهي، مردم را صاحب رأي دانسته و رهبر و فقيه جامع الشرايط نيز در اين دو حوزه، مردم را صاحب رأي و حق ميداند و كمال توجه را به خواستههاي برخاسته از آراء و انديشههاي بشري آنان ميكند؛ مثلا ً اينكه مردم چگونه زندگي كنند، چگونه كشاورزي كنند، چگونه دامداري كنند، چگونه شيلات و كشتيراني و هواپيمايي داشته باشند، روابط بينالمللي آنان چگونه باشد، با چه كسي داد و ستد كنند و با چه كسي نكنند، رژيم حقوقي دريا چگونه باشد، اينها و بسياري از امور ديگر، «امر الناس» و «امرهم» است كه با نظر مردم و مشورت با آنان صورت ميگيرد. 4ـ در تمام مراحل ياد شده، رعايت ادب، توجه به احترام ملّي و مذهبي امت، حفظ كرامت انساني آنان، ارج نهادن به حيثيتهاي فردي و اجتماعي و نظائر آن، جزء وظائف اخلاقي همگان، به ويژه مقام رهبري است كه او بايد پيرو صاحب خُلق عظيم (صلي الله عليه و آله و سلم) از يك سو و اسوه خيل عظيم امت از سوي ديگر باشد.
(1) سوره حاقه، آيات 44 ـ 46.
(2) سوره آل عمران، آيه 128.
(3) سوره قيامت، آيات 16 ـ 18.
(4) سوره شوري، آيه 38.
مأخذ: (ولايت فقيه، ص 498، 499)