چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

علت اين كه سني‌ها عدالت را جزء اصول دين به شمار نمي‌آورند، چيست؟


پاسخ :
اهل تسنن در مسايل اعتقادي به دو گروه كلي اشاعره و معتزله تقسيم مي‌شوند، امّا در ميان آنها گروه‌هايي به نام هاي وهابيت، ماتريدي و اهل حديث يافت مي‌شوند كه از جهت مباني و مسايل اعتقادي با دو گروه معتزله و اشاعره مشتركاتي دارند. اشاعره كه امروز اكثر اهل تسنن به آن منتسب هستند. «منكر اصل عدل مي باشند نه از اين نظر كه منكر عدالت خدا باشند بلكه از آن جهت كه چون او مالك هستي است، ظلم در مورد او تصور نمي‌شود، هر كاري را انجام دهد عين عدل است و هر چه آن خسرو كند شيرين بود.»[1] يكي از متكلمان اشعري مي‌نويسد: «آن چه مورد نهي شارع واقع شده است ناپسند و قبيح است و هر فعلي كه شرع به آن امر كند، پسنديده و حسن است، خوبي و بدي كارها به يك امر حقيقي و ذاتي باز نمي‌گردد تا شرع آن را كشف كند، بلكه خود شرع مثبت اين خوبي و بدي است.»[2] طبق اين نظر عدل يعني هر چه خدا انجام دهد. استاد شهيد مرتضي مطهري در اين زمينه مي‌نويسد: «اينها براي عدل تعريفي جز اين سراغ ندارند كه فعل خداست، پس هر فعلي چون فعل خداست عدل است، نه اين كه چون عدل است فعل خداست.»[3] اين تفسير و تبيين از عدل داراي اشكالات متعددي است، يكي از اين اشكالات اين است كه «از نظر اين گروه هيچ ضابطي طبعاً در اين كار نيست، مثلاً نمي‌توانيم با اتكا به اصل عدل جزماً ادعا كنيم كه خداوند نيكوكار را پاداش مي‌دهد و بدكار را كيفر، و هم نمي‌توانيم جزماً ادعا كنيم خداوند كه چنين وعده‌اي در قرآن داده است قطعاً وفا خواهد كرد، بلكه اگر خداوند نيكوكاران را پاداش دهد و بدكاران را كيفر دهد، عدل خواهد بود و اگر به عكس رفتار كند باز عدل خواهد بود، اگر خداوند به وعدة خود وفا كند عدل است و اگر هم نكند باز عدل است، زيرا عدل آن چيزي است كه خداوند انجام دهد.
اين گروه هر چند خودشان مدعي انكار عدل نيستند، ولي با توجيهي كه از عدل كرده‌اند عملاً منكر عدلند و لهذا مخالفان اشاعره يعني شيعه و معتزله به «عدليه» معروف شدند.»[4] يعني اين كه عدل را قبول دارند و جز اصول دين خود ذكر نموده‌اند.
اكنون كه با عقيده اشاعره در مورد عدل الهي ـ متناسب با اين نوشتار ـ آشنا شديد، با ذكر عقيده شيعه و سني‌هاي معتزلي تفاوت اين دو نظريه روشن مي‌شود، انديشمند فرزانه استاد شهيد مرتضي مطهري در اين زمينه مي‌نويسد: «متكلمان غير اشعري، يعني متكلمان شيعي و معتزلي، عدل را به عنوان حقيقتي واقعي در جريانات عالم، با قطع نظر از انتساب و عدم انتساب جريانات به خداوند مورد توجه قرار مي‌دهند و قائل به حسن و قبح عقلي و ذاتي شده‌اند. ميگويند عدل ذاتاً نيك است و ظلم ذاتاً زشت است، ‌خداوند كه عقل نامتناهي است، بلكه فيض بخش همه عقلهاست هرگز كاري را كه عقل نيك مي‌شناسد ترك نمي‌كند و كاري را كه عقل زشت مي‌شمارد، انجام نمي‌دهد.»[5]
بنابراين مقصود از عدل الهي اين است كه خداوند كارهاي پسنديده انجام مي‌دهد و ازكارهاي قبيح و ناپسند منزه است. چنان كه شيخ مفيد (ره) گفته است: «فاعل عادل و حكيم كسي است كه كار قبيح انجام نمي‌دهد و كار واجب و پسنديده را ترك نمي‌نمايد».[6] قاضي عبدالجبار معتزلي نيز گفته است: «مقصود ما از اين كه خدا را توصيف مي‌كنيم عادل و حكيم است اين است كه او قبيح را انجام نمي‌دهد يا آن را اختيار نمي‌كند، عمل شايسته را انجام مي‌دهد و آن را ترك نمي‌كند و تمام كارهاي او پسنديده و حسن است.»[7] اساس اين نظريه ـ‌ پس از قرآن كريم و احاديث نبوي ـ سخنان امام علي ـ عليه السّلام ـ و ساير ائمة‌ هدي است.
«عدل هيچ امتيازي نسبت به ساير صفات الهي ندارد، متكلمين شيعه از اين جهت اين اصل را جزو اصول اعتقادي شيعه ذكر كرده‌اند كه اشاعره ـ كه اكثريت اهل تسنن را تشكيل مي‌دهند ـ با تفسيري كه از اين اصل مي‌كنند منكر اين اصل هستند ولي منكر علم، حيات، اراده و... نيستند. بدين جهت اعتقاد به عدل جزء مشخصات اعتقادي شيعه به شمار مي‌رود. هم چنان كه جزء مشخصات اعتقادي معتزله نيز هست.
خلاصه سخن آن كه بنابر اين تفسير كه عدل از كلام يا فعل خداوند انتزاع مي‌شود، و هر آن چه اگر از خداوند صادر گردد، پسنديده وعدل است، مثلاً اگر خداوند نيكوكاران را كيفر دهد و مجرمان را پاداش دهد، اين كار عين عدل و پسنديده است، چون فعل خداست، در اين صورت صفت عادل بودن خداوند زير سؤال مي‌رود و در واقع نفي عدالت از خداوند است. و اكثريت اهل تسنن ـ پيروان مكتب اشاعره ـ بر اين عقيده‌اند. و از آن جا كه نتيجه تفسير شيعه و سني‌هاي معتزلي تحكيم و اثبات اين صفت براي خداوند است، لذا اعتقاد به عدل جزء مشخصات اعتقادي آنهاست.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عدل الهي، مرتضي مطهري.
2. تاريخ انديشه‌هاي كلامي در اسلام، ج 1، ترجمه حسين صابري، نوشته عبدالرحمن.
3. آشنايي با علوم اسلامي، مرتضي مطهري.
4. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، ج 4.
5. رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، در فصل‌هاي اشاعره، معتزله و عدليه.


[1]. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، ج 4، ص 418.
[2]. عبدالرحمن بن احمد الايجي، المواقت في علم الكلام، 323.
[3]. مطهري، مرتضي، عدل الهي، ص 53 و 54.
[4]. عدل الهي، ص 53 و 54.
[5]. عدل الهي، ص 54.
[6]. مصنفات شيخ مفيد، ج 10 (النكه الاعتقاديه)، ص 32.
[7]. قاضي عبدالجبار، شرح اصول خمسه، ص 301.

( اندیشه قم )


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.