چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

نظرامام (ره) در مورد جنگ با عراق چه بوده است؟ آيا ايشان مي خواستند كه رزمندگان حتي كربلا را هم بگيرند و آيا اين كار از لحاظ شرع اسلام درست است كه در زمان غيبت امام معصوم فتح صورت گيرد و منظور حضرت امام از اينكه جام زهر را مي نوشم وآتش بس را مي پذيرم چه بوده است؟


پاسخ :
براي پاسخ به سئوال فوق، در ابتداء بايد به اقسام جنگ و جهاد در شرع مقدس بپردازيم و سپس نظرات امام راحل (ره) در مورد جنگ با عراق و كيفيت ادامه آن، بررسي شود و در پايان توضيحاتي درمورد دليل تشبيه پذيرش قطعنامه 598 به نوشيدن جام زهر از طرف امام داده شود.
دركتب فقهي جهاد را به دو قسم تقسيم مي كنند: جهاد ابتدايي و جهاد دفاعي يا به تعبير ديگر جهاد تدافعي و جهاد تهاجمي كه بين وجوب دفاع و وجوب جهاد ابتدايي از نظر فقها تفاوت است و آن اين است كه اكثر فقها در جهاد ابتدايي گفته اند شرط وجوب، حضور امام معصوم است. ولي در جهاد دفاعي چنين شرطي وجود ندارد، يعني اگر كشور اسلامي مورد هجوم قرار گرفت، دفاع يك امر ضروري است و لو اينكه امام معصوم هم نباشد و اين نظر همه فقهاست.[1]
امام خميني در كتاب كشف الاسرار،كه از اولين كتب سياسي و اجتماعي ايشان در دهه 1320، محسوب مي شود، دراين باره مي نويسد: «در اسلام دو گونه جنگ است كه يكي را جهاد مي گويند و آن كشور گيري است، با شرطهايي كه براي آن شده است، و ديگري جنگ براي استقلال كشور و دفع اجانب از آن است. جهاد كه عبارت از كشور گيري و فتح ممالك است، پس از آن است كه دولت اسلامي با وجود امام يا به امر امام تشكيل شود و در اين صورت اسلام بر تمام مردان كه به حد بلوغ رسيده باشند و افتاده و عاجز نباشند و مملوك، كه از افراد اجانب است، نباشند؛ واجب كرده است كه براي كشورگيري حاضر شوند... . اما قسم دوم از جنگ اسلامي كه به نام دفاع اسم برده شده و آن جنگيدن براي حفظ استقلال كشور و دفاع از اجانب است، به هيچ وجه مشروط به وجود امام يا نائب امام نيست و كسي از مجتهدين نگفته كه دفاع را بايد با امام يا جانشين آن كرد، بلكه بر تمام افراد توده واجب است به حكم اسلام از كشور اسلامي حفاظت كنند و استقلال آن را پا برجا نمايند[2]. پس آنچه در زمان غيبت امام معصوم مورد اشكال است كشورگشايي و جهاد ابتدايي است و حفظ استقلال كشور اسلامي و دفع تجاوز اجانب، مشروط به وجود امام معصوم يا نائب خاص او نيست.
به دلايل متعدد و غير قابل انكار، جنگ ايران و عراق، از طرف رژيم بعث عراق بر ايران تحميل شد و رزمندگان و نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي براي دفع تجاوز دشمن به دفاع بر خواستند از جمله دلايل متجاوز بودن رژيم بعث عراق لغو قرار داد 1975م الجزاير و پاره كردن آن توسط شخص صدام در مقابل چشم همگان بود. اين قرار داد كه موجب توقف درگيريها و جنگهاي مرزي ايران و عراق شده بود، در تاريخ 15/12/53 (1975م) بين دو كشور منعقد گرديد و مانعي بر سر راه تجاوز طرفين به همديگر و محترم شمردن مرزهاي هم بود. اين قرارداد يك سند رسمي بين المللي بود كه به تصويب مجالس دو كشور رسيده و در دفتر سازمان ملل متحد ثبت شده بود. رژيم بعثي عراق به سركردگي صدام با لغو يك طرفه قرارداد الجزاير، كلية معاهدات بين المللي را زير پا گذاشت و هجوم گسترده اي را به خاك ايران شروع كرده و اين اقدام به عنوان گوياترين سند آغازگر جنگ در پرونده رژيم بعثي ثبت است[3].
امام راحل در زمينه شروع جنگ و دفاعي بودن آن مي گويد: «جنگ ما دفاع است و هجوم نيست، و جنگ دفاعي از تكليف هاي شرعي و وجداني است[4]». و همچنين مي فرمايد: «اين جنگ دفاعي است و الا ابتدائاً كه اگر اين مسائل نبود ايران به هيچ جا نظر نداشت الان هم ندارد[5]». براي فهم ديدگاه امام خميني (ره) در رابطه با ادامه جنگ، بايد گفته ها، مواضع و عملكرد ايشان در طول مدت جنگ بررسي شود. به تحقيق مي توان گفت كه امام از ابتدا تا پايان جنگ بر حالت دفاعي تأكيد داشتند و سعي مي كردند تمامي اقدامات رزمندگان در اين راستا قرار گيرد. ايشان از همان ابتداي جنگ بر صلح عادلانه كه موجب احقاق حق جمهوري اسلامي شود، تأكيد داشتند. امام در اولين روزهاي جنگ و در شرايطي كه هنوز عراقي ها در حال پيشروي هستند و معلوم نبود كه قواي اسلام آنها را در كجا متوقف خواهند كرد، شرايط خود را براي پايان جنگ و اهداف نهايي خود براي ادامه دفاع را بيان مي نمايند، ايشان در تاريخ 28/7/59، يعني كمتر از يك ماه از شروع تجاوز عراق، خطاب به هيئت هاي صلح مي گويند: «بر ما و شما و همة مسلمين واجب است كه او را سر جايش بنشانيد و خساراتي كه بر عراق و ايران وارد شده، از او مطالبه كنيد. ما دعوا با كسي نداريم، لكن خسارات ايران را مطالبه مي كنيم[6]». در جاي ديگر مي فرمايد: «ما حاضريم صلح كنيم، ولي نمي شود متجاوز را مجازات نكرد و غرامت تجاوز را نگرفت. اسلام هم چنين اجازه اي را نمي دهد[7]».
امام در تاريخ 19/11/59 طي سخنراني درجمع سفراء، ديپلماتها و وابستگان نظامي كشورهاي خارجي مقيم ايران مي گويند: «...اگر قدرت گرفتن همة دنيا را هم داشته باشيم، بنا، بر اين، نيست، دستور اين نيست و برنامه اسلامي اين نيست كه تجاوز كنيم، لكن يك وجب از مملكت خودمان هم نخواهيم به ديگران داد و صدام را به جاي خود نشانده ايم و بعد هم بيشتر مي نشانيم[8]». امام بعد از گذشت چند سال از شروع جنگ نظر كارشناسان نظامي را جهت ورود به خاك عراق جهت دفع حملات توپخانه اي و از بين بردن ماشين جنگي عراق و وادار كردن عراق به صلح عادلانه، مي پذيرد. ايشان در اين باره مي گويند: «الان هم كه وارد شديم در خاك عراق براي دفاع است نه براي چيز ديگر، بيايند آن ها كارها (شرايط صلح عادلانه) را انجام بدهند، ما فوراً بر مي گرديم، نه بصره را مي خواهيم، بصره برادر ماست[9]». مي توان گفت امام از ابتداي جنگ لزوم عقب نشيني از مرزها، تعيين متجاوز و پرداخت غرامت را با قوت و قاطعيت هرچه تمامتر بعنوان تنها شروط ايران جهت ترك مخاصمه اعلام مي نمايند.
در واقع قطعنامه 598 با الهام از شروط مذكور و در شرايط تهاجم غير قابل مهار ايران تدوين گرديد. حملات رزمندگان اسلام براي تنبيه و وادار كردن صدام و رژيم بعث به صلح عادلانه و بالا بردن قدرت چانه زني مسئولان سياسي جمهوري اسلامي انجام مي پذيرفت. شرايطي را كه امام اعلام كرد درعين سادگي و قوت تا پايان جنگ تغيير ناپذير باقي ماند و بعدها به شكل قطعنامه مذكور اعلام و به عنوان يك سند غير قابل انكار تاريخي ثبت گرديد[10]. امام خميني با قبول قطعنامه 598، صلح را پذيرفتند و طي پيامي در تاريخ 29/4/1367 فرمودند: «من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوة دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراي آن مي ديدم، ولي به واسطه حوادث و عواملي كه از ذكر آن فعلاً خودداري مي كنم و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامي كارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي كشور، كه من به تعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم، و در مقطع كنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام مي دانم... من باز مي گويم كه قبول اين مسئله براي من از زهر كشنده تر است ولي راضي به رضاي خدايم و براي رضايت او اين جرعه را نوشيدم[11]».
به نظر مي رسد براي درك بهتر پيام امام به مناسبت پذيرش قطعنامه 598 و به ويژه فراز مذكور، بايد به حوادث سال آخر و ماههاي پاياني جنگ توجه كرد، به عبارت ديگر بايد با قرار دادن گفتار در متن واقعيت، مسئله را مورد ارزيابي قرار داد. برخي از آن حوادث عبارتند از: حضور مستقيم امريكا در جنگ، تبليغات فراگير جهاني مبني بر جنگ طلب بودن ايران، حمله شيميايي گسترده به شهرهاي ايران توسط رژيم عراق، سرنگوني هواپيماي مسافربري ايران توسط ناو امريكايي و سكوت جهاني بويژه شوروي و... تفصيل و تحليل اين حوادث در آن مقطع زماني و تأثير آنها بر روند جنگ از حوصله اين نوشتار خارج است.
شايد بتوان گفت، از آن جهت قبول قطعنامه 598 براي امام خميني (ره) از زهر كشنده تر بود كه پس از چند سال دفاع قهرمانانه و تقديم صدها شهيد و جانبار، ملت ايران مصمم شد كه متجاوز لجام گسيخته اي را كه پايبند به بديهي ترين اصول انساني نبود با دفاع نظامي سر جاي خود بنشاند، چنانچه در پيام امام هم به اين موضوع اشاره شده است (من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوة دفاع...) لكن مشاهده مي كنند كه ابر قدرتها با سوء استفاده از قوانين بين المللي براي نجات متجاوز متفقاً و به طور علني به صحنه مي آيند و با عوام فريبي و تبليغات دروغين شعار صلح طلبي را با حضور ناوگان هاي جنگي در آبهاي منطقه سر مي دهند، و با سلب دفاع مشروع از ملتي مظلوم مي روند كه زمينه بين المللي را براي تجاوزات او به جاي ظالم آماده كنند.
هر چند امام راحل با تغيير شيوة دفاع از نظامي به فرهنگي و سياسي، دشمنان را خلع سلاح و تلاش چند ساله ملت شهيد پرور را حفظ مي كند و اين نتيجه مطلوبي با توجه به شرايط ايجاد شده براي ملت و كشور ما بود، اما از آن جهت زهر مي نوشد كه دنياي استكبار با تمامي اذنابش براي نجات متجاوز تحت لواي سازمانهاي بين المللي به صحنه مي آيد و مانع از تفهيم پيام خيرخواهي ملت ايران به گوش مردم جهان مي شود، زيرا امام به عنوان مصلحي آگاه و روشن ضمير، توسعه آتش تجاوز را در آينده مي ديد كه چگونه انسان ها و كشورهاي ديگر را در خود مي سوزاند و اشغال كويت توسط رژيم عراق و كشتار مردم بي گناه عراق و كويت در سالهاي بعد، تا حدودي پرده از راز زهر نوشي امام، براي افكار بيدار و دلهاي دردمند بر مي دارد[12]. گذشته از آنكه امام (ره) حضور بيگانگان در منطقه بر سرنگوني صدام كه تاريخ مصرف آن برايشان به پايان رسيده بود را مي ديد.
با توجه به مطالب بيان شده، به طور خلاصه در پاسخ به سئوال، مي توان گفت، جنگ هشت ساله با عراق دفاع مقدسي بود كه شرع و قانون اسلام هم آنرا تجويز مي كند و حملات رزمندگان اسلام و ورود به خاك عراق جهت دفع تجاوز و انهدام قدرت نظامي دشمن بود، نه براي كشورگشايي و اشغال دائمي شهرهاي عراق. همچنين امام با نظر كارشناسان و بخاطر مصالح اسلام و كشور، خود تصميم بر پذيرش قطعنامه 598 گرفت.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پيام امام خميني به مناسبت سالگرد كشتار حجاج در مكه و قبول قطعنامه 598، صحيفه امام، ج 21، 9/4/1367.
2. اسماعيل منصوري لاريجاني، بررسي حقوقي ـ سياسي تجاوز عراق به جمهوري اسلامي ايران، انتشارات تابان.
3. مجموعه مقالات سيري در انديشه هاي دفاعي امام خميني، انتشارات دفاع 1378.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سيري در انديشة دفاعي امام خميني، انتشارات دفاع، 1378، ج 1، ص 31، به نقل از آيت الله طاهري خرم آبادي.
[2] . منصوري لاريجاني، اسماعيل، سيري در انديشه هاي دفاعي حضرت امام خميني، تهران، بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس، 1377، ص 27ـ26.
[3] . منصوري لاريجاني، اسماعيل، بررسي حقوقي ـ سياسي تجاوز رژيم عراق به جمهوري اسلامي ايران، انتشارات تابان، ص 113.
[4] . صحيفة نور، ج 15، ص 240.
[5] . همان، ج 19، ص 173.
[6] . در جستجوي راه از كلام امام، جنگ و جهاد، دفتر دوم، تهران، انتشارات امير كبير، چاپ دوم، 1363، ص 130.
[7] . صحيفه نور، ج 16، ص 490.
[8] . در جسجوي راه از كلام امام جنگ و جهاد، دفتر دوم، همان، ص 132ـ131.
[9] . صحيفة نور، ج 16، ص 240.
[10] . سيري در انديشه هاي دفاعي امام خميني، همان، ص 192.
[11] . صحيفة امام، ج 21، ص 95ـ92.
[12] . منصوري لاريجاني، اسماعيل، بررسي حقوقي ـ سياسي تجاوز رژيم عراق به جمهوري اسلامي ايران، ص 164ـ163.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما