پرسش :
در مورد جهاني سازي توضيح دهيد.
پاسخ :
جهاني شدن، يعني ره سپردن تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته مي شود. در حقيقت، جهاني شدن، به معناي آزادي مطلق كسب و كار، برداشته شدن تمامي موانع از سر راه، جريان يافتن سهل و ساده ي سرمايه و نفوذ آن در تمامي عرصه ها، حركت روان اطلاعات و امور ماليه و خدمات، تداخل فرهنگ ها آن هم به سوي يكساني فرهنگ و يكدستي آن است. البته، تمامي اين امور، در مقياسي جهاني رخ ميدهد و هدف نيز دست يابي به بازار واحد جهاني، فارغ از موانع امور توليد و سرمايه گذاري و خدمات و اشتغال خواهد بود.
برخي، پا را فراتر از اين گذاشته و از حكومت واحد جهاني و پول واحد در سراسر جهان ياد مي كنند.
به نظر گروهي ديگر، جهاني شدن، در حقيقت، فراتر از پديده ي كلاسيك «دولت . ملّت» است. به اين معنا كه با توجه به رخدادهاي عظيم ارتباطي ورود بازيگران جديد به عرصه ي بين المللي، نقش «دولت . ملّت» تا حدود زيادي كم رنگ شده است. در اين معنا از جهاني شدن، دولت ها، ديگر تصميم گيرندگان اصلي در رويداد نيستند و قدرت، در سياست جهاني، از دولت هاي محصور در مرزها به دولت هايي منتقل مي شود كه قادر به تكاپو در جهان اند.
گروهي نيز جهاني شدن را به عنوان گسترش روند رو به توسعه ي تجارت جهاني دانسته اند كه اكنون بازيگراني از جنوب نيز به آن پيوسته اند.
كاربرد اصطلاح «جهاني شدن» به دو كتابي بر مي گردد كه در سال 1970 ميلادي انتشار يافت. كتاب نخست «جنگ و صلح در دهكده ي جهاني» تأليف «مارشال مك لوهان» و كتاب دوم، نوشته «برژينسكي»، مسئول سابق شوراي امنيت ملّي آمريكا بود. مباحث كتاب نخست، بر نقش پيشرفت وسائل ارتباطي در تبديل دنيا به دهكده ي واحد جهاني متمركز بود. در حالي كه بحث اصلي كتاب دوم، درباره ي نقشي بود كه آمريكا مي بايست براي رهبري جهان و ارائه ي نمونه ي جامعه ي مدرنيسم به عهده مي گرفت.
در عمل، بيش تر توافق هاي سياسي و اقتصادي كه پس از جنگ جهاني خسارت بار، بين مجموع كشورهاي جهان انجام گرفته و به نوعي، زمينه ساز همزيستي و همكاري بين المللي شده است، طلايه دار تحوّلي بوده كه «جهاني شدن» ناميده مي شود.
اين پديده، روندي از دگرگوني را به نمايش مي گذارد كه از مرزهاي سياست و اقتصاد فراتر مي رود و دانش، فرهنگ و شيوه ي زندگي را نيز در بر مي گيرد. از اين جهت، جهاني شدن چند بُعدي است و قابل تسري به شكل هاي گوناگون عمل اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي، فرهنگي، نظامي، فن آوري، محيط زيست، ... است.
بعضي از صاحب نظران، ويژگي هاي پنج گانه ي زير را براي جهاني شدن مطرح كرده اند:
1. گسترش كمپاني هاي چند مليتي؛ اهميت شركت ها در نظام جهاني، بيش از اهميت دولت ها است. به عبارت ديگر، دولت هاي ملي، جاي خود را به كمپاني هاي بزرگ چند مليتي داده اند و كشورهاي مختلف جهان با كمپاني هاي بزرگ خود مشخص مي شوند.
2. پيوستگي بازارهاي مالي و بورس جهاني؛ اين پيوستگي، آن قدر وسيع است كه در سالهاي اخير، روزانه، ميلياردها دلار در بازار جهاني رد و بدل مي شود.
3. گسترش ارتباطات ماهواره اي و شبكه اي و به دنبال آن گسترش داد و ستدهاي فرهنگي در سطح جهان؛ گروهي، جهاني شدن را از كانال ارتباطات و داد و ستدهاي فرهنگي مي نگرند.
4. گسترش شبكه حمل و نقل بين المللي و كاهش شديد هزينه هاي مربوط؛ اين امر، فرايند جهاني شدن را تسهيل كرده است و موجب شده است كه دنيا به رسميت ادغام و وحدت حركت كند.
5. تقسيم كار گسترده، بر اساس مباحث اقتصاد دانان و جامعه شناسان، اقتصاد وقتي شكوفا و بزرگ و پيچيده ميشود كه تقسيم كار گسترده اي شده است.
هر چند كه جهاني شدن، پديده اي صرفاً اقتصادي نيست، لكن اقتصاد، با اهميت ترين بُعد آن است؛ زيرا، در نظام سرمايه داري كه سوداي رهبري جهان كنوني را در سر دارد، سياست و فرهنگ ـ كه دو محور اصلي ديگر جهاني شدن است ـ تا حد زيادي تحت تأثير سياست گذاري اقتصادي قرار دارد. لذا سازمان هاي بين المللي، عمدتاً، در محور اقتصاد تنظيم شده اند. سازمانهاي اقتصادي بين المللي و اتحاديه هاي اقتصادي منطقه اي، نظير «آ. سه . آن»، «نفتا»، «اِكو»، ادغام بازار هاي مالي، اتحاد پولي كشور هاي اروپايي، ادغام بانك هاي بزرگ جهان، تأسيس سازمان تجارت جهاني، آزاد سازي تبادل كالا و نقل و انتقال سرمايه بين كشورها، ادغام شركت هاي توليدي بزرگ، از اين قبيل اند.
دليل موافقان
موافقان جهاني شدن، به پذيرش آن، بدون هيچ دغدغه و نگراني، دعوت مي كنند و مي گويند، جهاني شدن، به كشورهاي فقير كمك مي كند و فرصت تازه اي براي آنان فراهم مي كند، آنان مي گويند؛ با توجه به ارتباطي كه بين اقتصاد و فن آوري وجود دارد، راهي جز پذيرش جهاني شدن به عنوان ويژگي عصري كه در آن زندگي مي كنيم، وجود ندارد.
اينان، براي صحت مدعاي خود، دليل هايي دارند كه به آنها اشاره مي شود:
1. از آغاز دهه ي هشتاد ميلادي، تعداد قابل توجهي از كشورها، به آن ملحق شده و يا به طور مستقيم از طريق اقتصاد بازار آزاد، از آثار آن بهره مند شده اند. براي مثال، گستردگي جهاني نظام سرمايه داري، از بيست درصد سكنهي دنيا در دهه هفتاد ميلادي به ميزان نود درصد در دهه ي نود ميلادي رسيده است و اين اتفاق، حاكي از جذب بيش تر مردم در اقتصاد سرمايه داري جهاني است.
2. در شرايط كنوني، ميزان تجارت جهاني، بيش تر از دهه هاي قبل است. كاهش قابل توجه در قيمت مسافرت هاي هوايي و دريايي به گسترش بيش از پيش مرزهاي تجارت جهاني منجر شده است. در اين چهارچوب، نه تنها ميزان تجارت جهاني، افزايش بي سابقه يافته است، بلكه شكل آن نيز دچار دگرديسي كامل شده است.
3. بازارهاي مالي جهاني، رشد كرده است، اين رشد، از دهه ي هفتاد ميلادي، با سود آوري قابل توجه بازارهاي جهاني مالي ساحلي و گردش وسيع جريان پولي خارج از حوزه ي اقتدار ملي، همراه شده است.
4. تحرك جهاني به تحرك جمعيت كمك كرده است. پناهندگان بي شماري به عنوان نيروي كار مهاجر قابل توجه، در جهان پراكنده شده اند.
5. هر چند شركت هاي چند مليتي تا دهه ي هفتاد ميلادي، شكلي مطلق و متصلب داشتند، اما در حال حاضر، شيوه و شكل جديدي از مؤسسه هاي جهاني پيدا شده اند كه با بسط تجارت در سر تا سر دنيا، تحقيقات وسيعي در زمينه ي توسعه ي توليد در مناطق مختلف را با پذيرش سهامداران از سر تا سر جهان ممكن كرده اند.
6. جهاني شدن، فرايندي است از يك توسعه اجتماعي كه به تشديد خود آگاهي جهاني منجر مي شود.
7. روند رو به رشد همبستگي اقتصادي، در آينده، منجر به وابستگي هاي اجتماعي خواهد شد.
8. با توجه به رشد پيچيده و روز به روز ارتباطات، خود آگاهي جهاني، شدت پيدا مي كند بنابراين، نبايستي رشد شبكه هاي ارتباطي جهان گستر، مثل كابل هاي تلويزيوني و شبكه هاي آماري را انكار كرد و اهميت آن را ناديده گرفت.
9. باز شدن اقتصادها و فرهنگ هاي ملي در ابعاد داخلي و خارجي، رشد منطقه گرايي در پي تهديد بازار ملي كشورها، ايجاد محيطي كاملاً رقابتي، تحريك احساسات ملي و محلي، رونق پيدا كردن برخي شهرها و واحدهاي منطقهاي به عنوان مركز اقتصادي جهان، افزايش بهره وري، بهبود شرايط زندگي براي عموم مردم، به طور كلي، و براي عده اي بيش از ديگران، انتقال فن آوري به كشور هاي در حال توسعه و .... از ديگر دليل هاي اينان است.
مخالفان
مخالفان، در مورد فوائد و منابع بر شمرده درباره ي جهاني شدن، ترديد دارند و معتقدند، اين پديده، بر ايدئولوژي و مفاهيم ليبراليزم استوار است و هدفش، تحميل الگوي آمريكايي و سلطه ي آمريكا بر جهان است و تنها منافع ايالات متحده و همراهان او و كشورهاي پيشرفته را تأمين مي كند. در اين شكل از جهاني شدن، تنها، بيست درصد جمعيت بهره مند و هشتاد درصد بقيه، در حاشيه هستند و اين امر با مفهوم نظام جهاني متوازن، سازگار نيست، بلكه معناي سيطره و تحكم و سلطه گري از آن استفاده مي شود.
جهاني شدن فرهنگي، يعني سيطره ي فرهنگ غربي بر ديگر فرهنگ ها، و اين، يعني اوج سيطره ي استعماري.
به هر حال، در يك جمع بندي، آثار منفي جهاني شدن را مي توان در موارد زير خلاصه كرد:
1. بحران دولت ملي كه منظور از آن، مسلط نبودن دولت بر منافع در آمد خود و دست برداشتن دولت از نقشهاي اقتصادي و اجتماعي خويش است. در نتيجه، جهاني شدن اقتصاد حاصل مي شود و شركت هاي چند مليتي، به نيابت از دولت ملي، به آن نقش ها مي پردازند.
2. بحران هاي مالي كه كشورهاي گوناگون جهان، به خاطر وحدت بازار مالي و معاملات جهاني بورس دچار آن ميشوند، از ديگر آثار منفي است. اولين آنها بحران مالي در كشورهاي جنوب شرق آسيا بود. اين بحران ها، تا اين تاريخ ادامه دارد.
3. پيامدهاي اجتماعي ناشي از اصلاحات ساختار اقتصادي مورد نظر مؤسسات بين المللي، از جمله صندوق بين المللي پول و بانك جهاني مانند گسترش بيكاري، گسترش فقر، پائين آمدن دستمزدها.
4. تسلط فرهنگ غربي بر ديگر فرهنگ ها به شكلي چون تلاش براي مسخ كردن هويت فرهنگي ملّت هاي ديگر و مطرح كردن فرهنگ غربي (با جنبه هاي مثبت و منفي آن) به عنوان جايگزين.
5. موافقت نامه هايي كه كشور هاي پيشرفته مطرح كرده اند كه مهم ترين آنها، موافقت نامه ي آزادي سرمايه گذاري است. اين موافقت نامه، به سرمايه گذاري خارجي در نقاط مختلف جهان آزادي مي بخشد، و معناي آن، تسلط كشورهاي پيشرفته بر ثروت هاي كشورهاي در حال رشد است؛ چون، اين كشور ها، از لحاظ اقتصادي و مالي و فن آوري، هم وزن و همپايه نيستند.
6. جهاني شدن، سبب كاهش اهميت كالاهاي اوليه (مواد اوليه) مي شود.
7. جهاني شدن، به افزايش فاصله و نابرابري ميان ملّت ها و مناطق گرايش دارد. از اين رو به عنوان يك ساختار در دست قدرت مندان اقتصادي، آنان را قدرتمندتر و فقرا را فقير تر مي كند.
8. جهاني شدن، سبب به مخاطره افتادن محيط زيست مي شود.
جهاني سازي
جهاني سازي يا به تعبير ديگر جهاني كردن اقتصاد و فرهنگ و سياست، غير از جهاني شدن است كه به صورت طبيعي است؛ زيرا، جهاني شدن تا آن جا كه مربوط به پيشرفت هاي فني و علمي و اجتماعي، و متناسب با وضعيت تاريخي و اجتماعي بشر امروز است، امري قابل فهم و طبيعي است، اما آن چه امروزه از جهاني كردن اراده مي شود، تنها يك امر طبيعي نيست، بلكه وراي اين اصطلاح و فرايند و حركت، يك اراده وجود دارد و آن، اين است كه نوعي روش و منش و سياست و منافع، به عنوان روش و منش و منافع جهاني بر بشريت تحميل شود. البته، اين امري خطرناك است؛ زيرا، مي خواهد يك نوع منافع و يك نوع بينش را به عنوان الگو معرفي كند و همه ي زندگي و جهان را با يك معيار خاص اندازه گيري كند. عدم تساوي دولت ها و ملّت ها، سبب مي شود تا آنان كه صاحب علم و فن آوري هستند، يك امر غير طبيعي را بر كشورهاي داراي اقتصاد ضعيف تر تحميل كنند و سعي كنند جهان بر مدار منافع آنان بچرخد.
آمريكا و قدرت هاي بزرگ ديگر، با دارا بودن توانايي هاي سياسي و اقتصادي و نظامي، در عمل، رهبري جهاني سازي را به دست گرفته اند و سوار بر اين جريان طبيعي جهاني شدن، مي خواهند آن را به سود خود عملي سازند. به تعبير ديگر دارند از اين جريان طبيعي جهاني شدن، سوء استفاده مي كنند. به خاطر همين سوء استفاده ها است كه درباره ي جهاني شدن، پرسش هاي بسياري مطرح مي شود: «آيا جهاني شدن، يك پديده ي طبيعي است كه در اثر پيشرفت علم و فن آوري به وجود آمده يا پديده اي طراحي شده از سوي سرمايه داري و سرمايه داران است؟ آيا همهي كشورها، ناگزيرند به اين جريان بپيوندند يا راهي براي گريز وجود دارد؟ در اين صورت، آيا پيوستن به آن، به نفع كشورهاي در حال توسعه است يا نه؟ آيا جهاني شدن يا جهاني سازي، با آموزه هاي اسلامي سازگار است يا ناسازگار؟».
با دقت در ساز و كارهاي جهاني شدن و جهاني سازي، روشن مي شود كه جهاني شدن، امري طبيعي است و پيوستن به آن مانعي ندارد، بلكه به نفع همه ي كشور ها است، ولي آن چه امروزه در جهان مشاهده مي شود، جهاني سازي است كه همراه با بي عدالتي و تجاوز و تحميل اقتصاد و فرهنگ و سياست خاص بر جهان است. آن چه صاحب نظران را وادار به مخالفت مي كند مردم را عليه آن به تظاهرات وا مي دارد، جهاني كردن و يا جهاني سازي است نه جهاني شدن.[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. طاهري، حبيب الله، جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(عج)، نشريه انتظار، سال سوم، ش7، 1382ش.
جهاني شدن، يعني ره سپردن تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته مي شود. در حقيقت، جهاني شدن، به معناي آزادي مطلق كسب و كار، برداشته شدن تمامي موانع از سر راه، جريان يافتن سهل و ساده ي سرمايه و نفوذ آن در تمامي عرصه ها، حركت روان اطلاعات و امور ماليه و خدمات، تداخل فرهنگ ها آن هم به سوي يكساني فرهنگ و يكدستي آن است. البته، تمامي اين امور، در مقياسي جهاني رخ ميدهد و هدف نيز دست يابي به بازار واحد جهاني، فارغ از موانع امور توليد و سرمايه گذاري و خدمات و اشتغال خواهد بود.
برخي، پا را فراتر از اين گذاشته و از حكومت واحد جهاني و پول واحد در سراسر جهان ياد مي كنند.
به نظر گروهي ديگر، جهاني شدن، در حقيقت، فراتر از پديده ي كلاسيك «دولت . ملّت» است. به اين معنا كه با توجه به رخدادهاي عظيم ارتباطي ورود بازيگران جديد به عرصه ي بين المللي، نقش «دولت . ملّت» تا حدود زيادي كم رنگ شده است. در اين معنا از جهاني شدن، دولت ها، ديگر تصميم گيرندگان اصلي در رويداد نيستند و قدرت، در سياست جهاني، از دولت هاي محصور در مرزها به دولت هايي منتقل مي شود كه قادر به تكاپو در جهان اند.
گروهي نيز جهاني شدن را به عنوان گسترش روند رو به توسعه ي تجارت جهاني دانسته اند كه اكنون بازيگراني از جنوب نيز به آن پيوسته اند.
كاربرد اصطلاح «جهاني شدن» به دو كتابي بر مي گردد كه در سال 1970 ميلادي انتشار يافت. كتاب نخست «جنگ و صلح در دهكده ي جهاني» تأليف «مارشال مك لوهان» و كتاب دوم، نوشته «برژينسكي»، مسئول سابق شوراي امنيت ملّي آمريكا بود. مباحث كتاب نخست، بر نقش پيشرفت وسائل ارتباطي در تبديل دنيا به دهكده ي واحد جهاني متمركز بود. در حالي كه بحث اصلي كتاب دوم، درباره ي نقشي بود كه آمريكا مي بايست براي رهبري جهان و ارائه ي نمونه ي جامعه ي مدرنيسم به عهده مي گرفت.
در عمل، بيش تر توافق هاي سياسي و اقتصادي كه پس از جنگ جهاني خسارت بار، بين مجموع كشورهاي جهان انجام گرفته و به نوعي، زمينه ساز همزيستي و همكاري بين المللي شده است، طلايه دار تحوّلي بوده كه «جهاني شدن» ناميده مي شود.
اين پديده، روندي از دگرگوني را به نمايش مي گذارد كه از مرزهاي سياست و اقتصاد فراتر مي رود و دانش، فرهنگ و شيوه ي زندگي را نيز در بر مي گيرد. از اين جهت، جهاني شدن چند بُعدي است و قابل تسري به شكل هاي گوناگون عمل اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي، فرهنگي، نظامي، فن آوري، محيط زيست، ... است.
بعضي از صاحب نظران، ويژگي هاي پنج گانه ي زير را براي جهاني شدن مطرح كرده اند:
1. گسترش كمپاني هاي چند مليتي؛ اهميت شركت ها در نظام جهاني، بيش از اهميت دولت ها است. به عبارت ديگر، دولت هاي ملي، جاي خود را به كمپاني هاي بزرگ چند مليتي داده اند و كشورهاي مختلف جهان با كمپاني هاي بزرگ خود مشخص مي شوند.
2. پيوستگي بازارهاي مالي و بورس جهاني؛ اين پيوستگي، آن قدر وسيع است كه در سالهاي اخير، روزانه، ميلياردها دلار در بازار جهاني رد و بدل مي شود.
3. گسترش ارتباطات ماهواره اي و شبكه اي و به دنبال آن گسترش داد و ستدهاي فرهنگي در سطح جهان؛ گروهي، جهاني شدن را از كانال ارتباطات و داد و ستدهاي فرهنگي مي نگرند.
4. گسترش شبكه حمل و نقل بين المللي و كاهش شديد هزينه هاي مربوط؛ اين امر، فرايند جهاني شدن را تسهيل كرده است و موجب شده است كه دنيا به رسميت ادغام و وحدت حركت كند.
5. تقسيم كار گسترده، بر اساس مباحث اقتصاد دانان و جامعه شناسان، اقتصاد وقتي شكوفا و بزرگ و پيچيده ميشود كه تقسيم كار گسترده اي شده است.
هر چند كه جهاني شدن، پديده اي صرفاً اقتصادي نيست، لكن اقتصاد، با اهميت ترين بُعد آن است؛ زيرا، در نظام سرمايه داري كه سوداي رهبري جهان كنوني را در سر دارد، سياست و فرهنگ ـ كه دو محور اصلي ديگر جهاني شدن است ـ تا حد زيادي تحت تأثير سياست گذاري اقتصادي قرار دارد. لذا سازمان هاي بين المللي، عمدتاً، در محور اقتصاد تنظيم شده اند. سازمانهاي اقتصادي بين المللي و اتحاديه هاي اقتصادي منطقه اي، نظير «آ. سه . آن»، «نفتا»، «اِكو»، ادغام بازار هاي مالي، اتحاد پولي كشور هاي اروپايي، ادغام بانك هاي بزرگ جهان، تأسيس سازمان تجارت جهاني، آزاد سازي تبادل كالا و نقل و انتقال سرمايه بين كشورها، ادغام شركت هاي توليدي بزرگ، از اين قبيل اند.
دليل موافقان
موافقان جهاني شدن، به پذيرش آن، بدون هيچ دغدغه و نگراني، دعوت مي كنند و مي گويند، جهاني شدن، به كشورهاي فقير كمك مي كند و فرصت تازه اي براي آنان فراهم مي كند، آنان مي گويند؛ با توجه به ارتباطي كه بين اقتصاد و فن آوري وجود دارد، راهي جز پذيرش جهاني شدن به عنوان ويژگي عصري كه در آن زندگي مي كنيم، وجود ندارد.
اينان، براي صحت مدعاي خود، دليل هايي دارند كه به آنها اشاره مي شود:
1. از آغاز دهه ي هشتاد ميلادي، تعداد قابل توجهي از كشورها، به آن ملحق شده و يا به طور مستقيم از طريق اقتصاد بازار آزاد، از آثار آن بهره مند شده اند. براي مثال، گستردگي جهاني نظام سرمايه داري، از بيست درصد سكنهي دنيا در دهه هفتاد ميلادي به ميزان نود درصد در دهه ي نود ميلادي رسيده است و اين اتفاق، حاكي از جذب بيش تر مردم در اقتصاد سرمايه داري جهاني است.
2. در شرايط كنوني، ميزان تجارت جهاني، بيش تر از دهه هاي قبل است. كاهش قابل توجه در قيمت مسافرت هاي هوايي و دريايي به گسترش بيش از پيش مرزهاي تجارت جهاني منجر شده است. در اين چهارچوب، نه تنها ميزان تجارت جهاني، افزايش بي سابقه يافته است، بلكه شكل آن نيز دچار دگرديسي كامل شده است.
3. بازارهاي مالي جهاني، رشد كرده است، اين رشد، از دهه ي هفتاد ميلادي، با سود آوري قابل توجه بازارهاي جهاني مالي ساحلي و گردش وسيع جريان پولي خارج از حوزه ي اقتدار ملي، همراه شده است.
4. تحرك جهاني به تحرك جمعيت كمك كرده است. پناهندگان بي شماري به عنوان نيروي كار مهاجر قابل توجه، در جهان پراكنده شده اند.
5. هر چند شركت هاي چند مليتي تا دهه ي هفتاد ميلادي، شكلي مطلق و متصلب داشتند، اما در حال حاضر، شيوه و شكل جديدي از مؤسسه هاي جهاني پيدا شده اند كه با بسط تجارت در سر تا سر دنيا، تحقيقات وسيعي در زمينه ي توسعه ي توليد در مناطق مختلف را با پذيرش سهامداران از سر تا سر جهان ممكن كرده اند.
6. جهاني شدن، فرايندي است از يك توسعه اجتماعي كه به تشديد خود آگاهي جهاني منجر مي شود.
7. روند رو به رشد همبستگي اقتصادي، در آينده، منجر به وابستگي هاي اجتماعي خواهد شد.
8. با توجه به رشد پيچيده و روز به روز ارتباطات، خود آگاهي جهاني، شدت پيدا مي كند بنابراين، نبايستي رشد شبكه هاي ارتباطي جهان گستر، مثل كابل هاي تلويزيوني و شبكه هاي آماري را انكار كرد و اهميت آن را ناديده گرفت.
9. باز شدن اقتصادها و فرهنگ هاي ملي در ابعاد داخلي و خارجي، رشد منطقه گرايي در پي تهديد بازار ملي كشورها، ايجاد محيطي كاملاً رقابتي، تحريك احساسات ملي و محلي، رونق پيدا كردن برخي شهرها و واحدهاي منطقهاي به عنوان مركز اقتصادي جهان، افزايش بهره وري، بهبود شرايط زندگي براي عموم مردم، به طور كلي، و براي عده اي بيش از ديگران، انتقال فن آوري به كشور هاي در حال توسعه و .... از ديگر دليل هاي اينان است.
مخالفان
مخالفان، در مورد فوائد و منابع بر شمرده درباره ي جهاني شدن، ترديد دارند و معتقدند، اين پديده، بر ايدئولوژي و مفاهيم ليبراليزم استوار است و هدفش، تحميل الگوي آمريكايي و سلطه ي آمريكا بر جهان است و تنها منافع ايالات متحده و همراهان او و كشورهاي پيشرفته را تأمين مي كند. در اين شكل از جهاني شدن، تنها، بيست درصد جمعيت بهره مند و هشتاد درصد بقيه، در حاشيه هستند و اين امر با مفهوم نظام جهاني متوازن، سازگار نيست، بلكه معناي سيطره و تحكم و سلطه گري از آن استفاده مي شود.
جهاني شدن فرهنگي، يعني سيطره ي فرهنگ غربي بر ديگر فرهنگ ها، و اين، يعني اوج سيطره ي استعماري.
به هر حال، در يك جمع بندي، آثار منفي جهاني شدن را مي توان در موارد زير خلاصه كرد:
1. بحران دولت ملي كه منظور از آن، مسلط نبودن دولت بر منافع در آمد خود و دست برداشتن دولت از نقشهاي اقتصادي و اجتماعي خويش است. در نتيجه، جهاني شدن اقتصاد حاصل مي شود و شركت هاي چند مليتي، به نيابت از دولت ملي، به آن نقش ها مي پردازند.
2. بحران هاي مالي كه كشورهاي گوناگون جهان، به خاطر وحدت بازار مالي و معاملات جهاني بورس دچار آن ميشوند، از ديگر آثار منفي است. اولين آنها بحران مالي در كشورهاي جنوب شرق آسيا بود. اين بحران ها، تا اين تاريخ ادامه دارد.
3. پيامدهاي اجتماعي ناشي از اصلاحات ساختار اقتصادي مورد نظر مؤسسات بين المللي، از جمله صندوق بين المللي پول و بانك جهاني مانند گسترش بيكاري، گسترش فقر، پائين آمدن دستمزدها.
4. تسلط فرهنگ غربي بر ديگر فرهنگ ها به شكلي چون تلاش براي مسخ كردن هويت فرهنگي ملّت هاي ديگر و مطرح كردن فرهنگ غربي (با جنبه هاي مثبت و منفي آن) به عنوان جايگزين.
5. موافقت نامه هايي كه كشور هاي پيشرفته مطرح كرده اند كه مهم ترين آنها، موافقت نامه ي آزادي سرمايه گذاري است. اين موافقت نامه، به سرمايه گذاري خارجي در نقاط مختلف جهان آزادي مي بخشد، و معناي آن، تسلط كشورهاي پيشرفته بر ثروت هاي كشورهاي در حال رشد است؛ چون، اين كشور ها، از لحاظ اقتصادي و مالي و فن آوري، هم وزن و همپايه نيستند.
6. جهاني شدن، سبب كاهش اهميت كالاهاي اوليه (مواد اوليه) مي شود.
7. جهاني شدن، به افزايش فاصله و نابرابري ميان ملّت ها و مناطق گرايش دارد. از اين رو به عنوان يك ساختار در دست قدرت مندان اقتصادي، آنان را قدرتمندتر و فقرا را فقير تر مي كند.
8. جهاني شدن، سبب به مخاطره افتادن محيط زيست مي شود.
جهاني سازي
جهاني سازي يا به تعبير ديگر جهاني كردن اقتصاد و فرهنگ و سياست، غير از جهاني شدن است كه به صورت طبيعي است؛ زيرا، جهاني شدن تا آن جا كه مربوط به پيشرفت هاي فني و علمي و اجتماعي، و متناسب با وضعيت تاريخي و اجتماعي بشر امروز است، امري قابل فهم و طبيعي است، اما آن چه امروزه از جهاني كردن اراده مي شود، تنها يك امر طبيعي نيست، بلكه وراي اين اصطلاح و فرايند و حركت، يك اراده وجود دارد و آن، اين است كه نوعي روش و منش و سياست و منافع، به عنوان روش و منش و منافع جهاني بر بشريت تحميل شود. البته، اين امري خطرناك است؛ زيرا، مي خواهد يك نوع منافع و يك نوع بينش را به عنوان الگو معرفي كند و همه ي زندگي و جهان را با يك معيار خاص اندازه گيري كند. عدم تساوي دولت ها و ملّت ها، سبب مي شود تا آنان كه صاحب علم و فن آوري هستند، يك امر غير طبيعي را بر كشورهاي داراي اقتصاد ضعيف تر تحميل كنند و سعي كنند جهان بر مدار منافع آنان بچرخد.
آمريكا و قدرت هاي بزرگ ديگر، با دارا بودن توانايي هاي سياسي و اقتصادي و نظامي، در عمل، رهبري جهاني سازي را به دست گرفته اند و سوار بر اين جريان طبيعي جهاني شدن، مي خواهند آن را به سود خود عملي سازند. به تعبير ديگر دارند از اين جريان طبيعي جهاني شدن، سوء استفاده مي كنند. به خاطر همين سوء استفاده ها است كه درباره ي جهاني شدن، پرسش هاي بسياري مطرح مي شود: «آيا جهاني شدن، يك پديده ي طبيعي است كه در اثر پيشرفت علم و فن آوري به وجود آمده يا پديده اي طراحي شده از سوي سرمايه داري و سرمايه داران است؟ آيا همهي كشورها، ناگزيرند به اين جريان بپيوندند يا راهي براي گريز وجود دارد؟ در اين صورت، آيا پيوستن به آن، به نفع كشورهاي در حال توسعه است يا نه؟ آيا جهاني شدن يا جهاني سازي، با آموزه هاي اسلامي سازگار است يا ناسازگار؟».
با دقت در ساز و كارهاي جهاني شدن و جهاني سازي، روشن مي شود كه جهاني شدن، امري طبيعي است و پيوستن به آن مانعي ندارد، بلكه به نفع همه ي كشور ها است، ولي آن چه امروزه در جهان مشاهده مي شود، جهاني سازي است كه همراه با بي عدالتي و تجاوز و تحميل اقتصاد و فرهنگ و سياست خاص بر جهان است. آن چه صاحب نظران را وادار به مخالفت مي كند مردم را عليه آن به تظاهرات وا مي دارد، جهاني كردن و يا جهاني سازي است نه جهاني شدن.[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. طاهري، حبيب الله، جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(عج)، نشريه انتظار، سال سوم، ش7، 1382ش.