چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

اهداف كلان آمريكا در جهان چيست؟


پاسخ :
براي بررسي اهداف كلان آمريكا در جهان خوب است نگاهي كوتاه به تحولات ديپلماسي اين كشور از زمان تأسيس ايالات متحده تاكنون بپردازيم:
دورة نخست (تثبيت ملّي 1789 تا 1823م):
دوره نخست از هنگام تأسيس ايالات متحده تا سال 1824 ادامه يافت. ويژگي اصلي آن؛ دوري و پرهيز از اروپا؛ عدم دخالت در مناقشات آن قاره و تصرف سرزمين هاي ناشناخته غربي بود. جرج واشينگتن ـ نخستين رييس جمهور ايالات متحده ـ تمام تلاش و انرژي خود را براي بنا نهادن كشوري جديد و ايجاد نهادهاي مورد نياز مصروف داشت. وي سياست خارجي را ابزاري براي حفظ امنيت ملي و مرزهاي آسيب پذير مي دانست. دولتمردان آمريكايي در طول قرن19، شيوه توسعه طلبانه اي كه بر پاية قدرت دلار بود، اتخاذ كردند. به عنوان نمونه توماس جفرسون ـ نخستين وزير خارجة آمريكاـ به علت نياز فوري ناپلئون به پول، به خاطر جنگ با بريتانيا پانزده ميليون دلار به او پرداخت و در ازاي آن پول سرزميني را به دست آورد كه دو برابر فرانسه وسعت داشت.
دورة دوم (تسلط بر نيمكرة غربي1823 تا 1898م):
جيمز مونروئه، پنجمين رييس جمهور ايالات متحده در دسامبر1823 نطقي ايراد نمود كه نزديك به صد و سي و هشت سال پس از آن نيز اصل خدشه ناپذير و لايتغير در سياست خارجي آمريكا به شمار مي آمد. آن نطق اولين گام براي اتخاذ سياست خارجي فعال و تهاجمي به كشورهاي ديگر از جمله دول قدرتمند اروپايي بود. او در نطق خود گفت: «ما از اين پس نمي توانيم شاهد باشيم تا قدرتي اروپايي يا غير اروپايي با تجاوز يا تسلط در امور حكومت هايي دخالت كند كه اعلام استقلال نموده اند و براي حفظ آن همت گماشته اند و ما نيز آنان را به رسميّت شناخته ايم. ما چنين عملي را اقدامي غير دوستانه نسبت به ايالات متحده آمريكا تلقي مي نماييم.» نظرية مونروئه نيمكره غربي را با چندين كشور تازه تأسيس آن به جايگاهي بي خطر براي آمريكا تبديل نمود. از آن پس تلاش اروپاييان براي توسعه و گسترش مستعمرات محكوم شده با واكنش سخت ايالات متحده همراه بود. اين موضع گيري باعث شد تا 137 سال بعد ـ زمان استقرار موشك هاي اتمي شوروي در كوبا طي سال 1961 ـ نه تنها هيچ كشور اروپايي نتواند سرزمين هاي جديدي را در قارة آمريكا به اشغال خود در آورد بلكه به امكان سرنگون ساختن دولت هاي تازه تأسيس در مركز يا جنوب آن قاره نيز دست نيافت. در اين سال ها بخش ديگري از نظرية مونروئه تحقق يافت. دولت آمريكا با شكست دولت مكزيك بخش هاي وسيعي از اين كشور را اشغال و به خاك ايالات متحده ضميمه كرد. همچنين طي قراردادي با دولت انگلستان سرزمين وسيع اورگن به آمريكا واگذار شد. با اتخاذ اين تصميمات نقشة 48 ايالت كنوني ايالات متحده تكميل شد و كشوري پهناور در شمال قارة آمريكا استقرار يافت. 200 سال بعد با خريد سرزمين قطبي آلاسكا از تزار روسيه اولين گام خروج از خاك كشور برداشته شد.
دوره سوم ( تولد امپرياليسم آمريكا 1898 تا 1940 )
جنگ ايالات متحده با اسپانيا ـ در سال 1898 ـ آن كشور را وارد منازعات بين المللي نمود و چهرة تهاجمي و قدرتمند آمريكا را در ذهن اروپاييان ترسيم نمود. اين جنگ علاوه بر اضمحلال امپراتوري اسپانيا مزاياي فراواني براي ايالات متحده آمريكا به همراه داشت از جمله مي توان مواردي از قبيل: تصرف جزاير پورتوريكو و هاوايي تسلط بر كشور كوبا خروج هميشگي اسپانيا از قارة آمريكا خريد فيليپين با 20 ميليون دلار و...نام برد. پيروزي قاطع آمريكا در تاريخ ديپلماسي آن كشور نقطه عطفي به شمار مي آيد؛ زيرا از سويي آخرين قدرت استعماري اروپا از قارة آمريكا اخراج شد و از سوي ديگر مايملك ايالات متحده تا وسط اقيانوس آرام ( جزاير هاوايي ) و سواحل شرقي آسيا ( مجمع الجزاير فيليپين ) گسترش يافت و آن كشور را به قدرتي جهاني مبدل ساخت. در اين دوره آمريكايي ها بر آن بودند تا در مسائل فراتر از قارة آمريكا مداخله ننموده؛ در معاملات متغير دوران صلح اروپا مشاركت نكنند. جنگ جهاني اول نيز موجب نشد تا آن روحية محافظه كاري و انزوا طلبي از بين رود. در عوض در اين برهه از زمان دولتمردان ايالات متحده در فكر بسط و گسترش نفوذ اقتصادي در جهان بودند. پايان جنگ جهاني اول و ويراني اروپا ايالات متحده را به ابرقدرتي اقتصادي مبدل ساخت آن كشور پس از جنگ جهاني اول بزرگترين كشور وام دهندة جهان به شمار مي آمد و تنها كشوري بود كه هرگز صنايع و زير ساخت هاي اقتصادي اش دچار آسيب نشد.
دورة چهارم (ظهور ابرقدرت آمريكا از سال 1940 تا كنون):
در تاريخ هفتم دسامبر 1941، نيروي هوايي ژاپن حملات وسيعي را به خاك آمريكا به ويژه بندر"پرل هاربر" در اقيانوس آرام تدارك ديدند. اين مسئله موجب خروج آمريكا از انزوا طلبي شده و نقشي جهاني را بر عهده گرفت. در سي ام دسامبر همان سال به تدبير دولت آمريكا اعلاميه اي با امضاي دول آمريكا، انگلستان، شوروي، چين و بيست و دو كشور ديگر صادر شد كه به «منشور آتلانتيك» شهرت يافت. همان منشور؛ نه تنها سنگ بناي سازمان ملل متحد به شمار مي آيد بلكه نقشي جهاني براي ايالات متحده ايجاد نمود.
ايالات متحدة آمريكا با پايان جنگ جهاني دوم يعني؛ آن هنگام كه سراسر اروپا در ويراني و فقر فرورفته بود به ابرقدرتي نظامي و تنها دارنده سلاح ويرانگر اتمي مبدل شد. آن كشور رهبري جهان آزاد را در برابر جهان كمونيسم بر عهده گرفت و با راه اندازي جنگ هاي خانمان براندازي مانند ويتنام، جنگ خليج خوك ها، عمليات اشغال گراناداو پاناما، عمليات توفان صحرا، سرنگوني دولت هاي مختلفي از قبيل: صدام حسين و طالبان به گسترش سلطة جهاني خود همت گماشت. دولتمردان آمريكايي با پي ريزي برنامه اي حساب شده به فروپاشي تنها قدرت مقابل آنان يعني اتحاد جماهير شوروي تسريع بخشيدند تا بر اشاعة قدرت خود استمرار بخشند.[1]
استراتژي هاي جهاني آمريكا:
به اعتقاد پروفسور حميد مولانا، استراتژي هاي كلان آمريكا كه چشم اندازي به اهداف دولتمردان اين كشور مي باشد در سه اصل مهم خلاصه مي شود:
1. حفظ برتري اقتصادي، نظامي و تكنولوژيك.
2. جهاني سازي و ابعاد اقتصادي و فرهنگي آن.
3. حفظ امنيت بين المللي در جهت دهي سياسي نظام هاي مختلف و تأمين منافع آمريكا.[2]
آمريكايي ها براي دستيابي به سه اصل فوق به مداخله گرايي در مناطق مختلف روي آورده اند علت اصلي مداخله گرايي ايالات متحده در مناطق و حوزه هاي مختلف نظام بين الملل را بايد ناشي از سلطه جويي آن كشور در برخورد با موضوعات سياست بين الملل و بازيگران مؤثر در آن دانست. گردانندگان فكري و اجرايي آمريكا كه غالباً متشكل از لابي هاي صهيونيستي مي باشند،براي سه اصل ياد شده از هيچ عملي فروگذار نمي نمايند. از اين رو مي توان با نگرشي اجمالي به سياست هاي كلان آمريكا در مواجهه با كشورهاي مختلف به هدف اصلي آمريكا در جهان يعني «رهبري بي رقيب دنيا» پي برد
1) اروپا
روزنامه نيويورك تايمز در تاريخ 8 مارس 1992، سندي از اسناد پنتاگون را چاپ كرد كه در آن چنين آمده است:
«وزارت دفاع معتقد است كه مأموريت سياسي و نظامي آمريكا در دورة پس از جنگ سرد اين است كه به هيچ رقيبي اجازة ظهور در اروپاي غربي، آسيا يا در سرزمين هاي كشورهاي عضو جامعة اقتصادي اروپا را ندهد.[3]»
آمريكايي ها براي حفظ سيطرة خود بر اروپا تدابيري را اتخاذ كرده اندكه برخي از اين تدابير عبارتند از:
1. حفظ ناتو؛ براي حضور نظامي آمريكا در قارة اروپا.
2. متقاعد كردن اروپايي ها به الحاق به بازار جهاني تحت رهبري آمريكا.
3. گسترش ناتو به شرق اروپا.
4. برقراري ثبات و امنيت در بالكان.
5. حق حفظ امنيت جمهوري هاي بالتيك در مقابل روسيه.
2) آسيا:
نظام آمريكا به موازات سلطه بر اروپا از طريق نفوذ اقتصادي و رام‌كردن سياسي اروپا، به مرحلة ديگري پاي گذاشت و آن دستيابي به آسيا از طريق شيوه اي متفاوت تر، يعني تهاجم نظامي همت گماشت. در كنار اين مسئله، برخي فشارها را به منظور از پاي در آوردن كشورهاي آسيايي به ويژه خاورميانه، تحميل كرد. برخي از اين سياست ها عبارتند از:
1. جنگ ويتنام.
2. ساقط كردن حكومت هاي عراق و عربستان از طريق جنگ.
3. تحميل جنگ هشت ساله بر ضد ايران.
4. تحريم اقتصادي كشورهايي نظير ايران، كره شمالي، عراق و...
5. گسترش پايگاه هاي نظامي به ويژه در خاورميانه، آسياي جنوب شرقي ـ كره جنوبي و ژاپن.
6. جلوگيري از برنامه هاي صلح آميز هسته اي ايران و كره شمالي.
7. حفظ تايوان به منظور تضعيف چين.
8. حفظ امنيت اسراييل و افزايش توان نظامي آن كشور به منظور جلوگيري از رشد اسلام گرايي.
3) آفريقا
در كشورهاي آفريقايي نيز تدابيري از سوي آمريكا اتخاذ شد كه به منظور حفظ و گسترش سلطة خود در اين كشورها صورت مي گرفت. تدابيري از قبيل: منزوي ساختن ليبي و يا رويارويي با جنبش هاي اسلامي شمال آفريقا.
4) آمريكا
دولتمردان ايالت متحده در منطقة خود نيز به اقداماتي دست زده اند از قبيل:
1. اعمال تحريم جهاني عليه كوبا و تلاش براي سرنگوني فيدل كاسترو.
2. جلوگيري از به قدرت رسيدن حكومت هاي ضد آمريكايي در منطقه.
3. ساقط كردن حكومت ضد آمريكايي نظير نوريه‌گا در پاناما.
4. مقابله با كشورهاي مخالف سياست هاي آمريكا مانند ونزوئلا.
بنابراين آمريكا براي دستيابي به سه استراتژي ياد شده كه به يك هدف واحد يعني «سلطه و رهبري بي چون و چرا بر جهان» ختم مي شود، از هيچ تلاش دريغ نمي كنند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. برآورد استراتژيك ايالات متحده آمريكا ـ امير علي ابوالفتح.
2. آمريكا و فاجعه جهاني ـ پروفسور مولانا.
3. آمريكا ستيزي چرا ـ روژه گارودي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . برآورد استراتژيك ايالات متحده آمريكا، امير علي ابوالفتح‌، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقيقات بين الملل ابرار معاصر تهران، صص 266ـ271
[2]. آمريكا و فاجعه جهاني، پروفسور مولانا، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص258
[3] . آمريكا ستيزي چرا ـ روژه گارودي، ترجمه جعفر ياره، كانون انديشه جوان، ص52


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.