چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا بايد ما خودمان را بشناسيم؟


پاسخ :
دلا غافل ز سبحاني چه حاصل اسير نفس و شـيطاني چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائـك تو قدر خود نمي داني چه حاصل
ضرورت خودشناسي در مكاتب مادي و غير مادي مورد بحث و تأمل قرار گرفته است در مكاتب مادي خوشناسي از آن حيث مورد توجه قرار گرفته كه انسان بتواند استعدادهاي بالفعل و بالقوه خودش را بشناسد از آن حداكثر فايده مادّي را بردارد و به لذت هاي مطلوب خود برسد و موانع اين راه را با استفاده از آن برطرف سازد (جلب منفعت مادي و دفع ضررهاي مادي)
امّا در مكاتب الهي به ويژه اسلام خودشناسي مقوله اي بسيار باارزش قلمداد شده است، امّا از حيث مادي نگري بلكه از حيث اينكه سعادت مادي و معنوي انسان (رفاه دنيا و آخرت) در گرو آن است. در ادامه ابتدا به انواع خودشناسي و سپس به پيشينه و ضرورت آن و در آخر به آثار و محورهاي خودشناسي مي پردازيم.
انواع خودشناسي:
1. خودشناسي نوعي (فلسفي):[1] يعني شناخت حقيقت نفس انساني كه در مباحث مربوط به معرفت نفس مورد بحث و مطالعه قرار مي گيرد.
2. خودشناسي اخلاقي:[2] شناخت خويشتن از نظر صفات و استعدادها و ملكات اخلاقي است.
3. خودشناسي جنسيتي:[3] شناخت خود از نظر استعدادها و سرمايه هاي خاصي كه به هر يك از دو جنس ذكور و اناث اختصاص دارد.
4. خودشناسي فطري: (علم حضوري)[4] انسان به ذات خود آگاه است، جوهر ذات انسان، آگاهي است پيدايش «من» انسان عين پيدايش آگاهي به خود است در آن مرحله فرد آگاه، آگاهي و شيء به آگاهي درآمده يكي است. (علم حضوري قبل از خودسازي و رياضت ها)
5. خودشناسي انساني:[5] آگاهي به خود در رابطه با همة انسانها، خودآگاهي انساني بر اين اصل و فلسفه استوار است كه انسانها مجموعاً يك واحد واقعي به شمار مي روند و از يك وجدان مشترك انساني بهره مندند. احساس انسان دوستي و انسان گرايي در همة افراد انسان موجود است اگر اين نوع خودآگاهي در فردي پيدا شود دردش درد انسان و آرزوهايش آرزوهاي انسان مي شود.
6. خودشناسي عارفانه: خود آگاهي عارفانه آگاهي به خود است در رابطة او با ذات حق (او اصل است و ما فرع) روح و جان ما مظهري از خداست، خود آگاهي واقعي وقتي است كه انسان از خود فاني شود و تعيّنات را در هم شكند (پس از رياضت ها و عبادت ها حاصل مي شود) (علم حضوري پس از خودسازي).
7. خودشناسي فيزيولوژي: شناخت اندام هاي بدن و چگونگي كار آنها كه كار علم فيزيولوژي است.
8. خودشناسي روان شناختي: شناخت روان و نيروهاي دروني انسان و احساسات و فعل و انفعالات رواني است.
پيشينه خودشناسي:
توجه و پرداختن به انسان و خودشناسي پيشينه اي دير پاي دارد و در طول تاريخ بشريت همواره انسان ها اهتمام وافري به انسان شناسي و بررسي مسائل اجتماعي انساني داشته است از جمله تاريخ نويسان باستان مملو از آثار شكوفايي زندگي انسان ها و شناخت نفس و روح بوده است تا آنجا كه بر سردر معبد «آپولو» در يكي از شهرهاي قديمي يونان به نام دلفي، بانيان معبد براي تشويق و تحريص ديگران به پي بردن به رموز خلقت و پيچيدگي هاي وجود انسان نوشته بودند «خود را بشناس» كه اين كلام بعداً مبناي فلسفة فلاسفة يونان مانند سقراط و فيثاغورث گرديد.[6]
گاندي در كتاب «اين است مذهب من» مي گويد من از مطالعه «اوپانيشادها» (قديمي ترين كتاب هاي مذهبي و عرفاني هند) به سه اصل پي بردم كه اين سه اصل براي من يك عمر دستورالعمل زندگي بود. اولين اصلي كه گاندي ذكر مي كند اين است كه تنها يك حقيقت در عالم وجود دارد و آن شناخت نفس است. اصل دوم: هر كه خود را شناخت خدا را هم مي شناسد. اصل سوم: فقط يك نيرو و يك آزادي و يك عدالت وجود دارد و آن نيروي تسلط بر خويشتن است هر كس بر خويشتن مسلط شد بر اشياي ديگر نيز مسلط مي شود.[7]
همه انبياء و اولياء و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ و حكما توصيه به خودشناسي كرده اند امّا مكاتب آسماني به ويژه اسلام كه ريشه در وحي و الهام دارد و در سطحي فراتر از عقل و دانش بشري هستند، شناختي را از انسان ارائه مي دهند كه واقع بينانه تر و در برگيرنده همه ابعاد وجودي اوست.
خودشناسي اخلاقي
حال از بين خودشناسي هايي كه ذكر شد به بحث خودشناسي اخلاقي مي پردازيم «خودشناسي اخلاقي يعني شناخت انسان از آن نظر كه داراي استعدادها و نيروهايي براي تكامل انساني است.»[8] خودشناسي يعني شناختن استعدادها، گرايش ها، بينش ها، سرمايه ها، امانت ها و وديعه هايي كه خداوند متعال در اختيار انسان گذاشته است خودشناسي به اين مقوله مي پردازد كه چه بوده ايم چه شده ايم و چه بايد بشويم.
ضرورت خودشناسي اخلاقي:
براي روشن شدن بحث به مثال زير توجه فرمائيد. فرض كنيد در يك فرصت طلايي و استثنايي به بازاري راه يافتيد و در آن بازار به شما بگويند كالاهاي اين بازار ارزان ترين و با كيفيت ترين هستند. هر قدر كه بخواهيد مي توانيد خريد كنيد. از اين خبر بسيار خوشحال مي شويد، سپس دست توي يك جيب خود مي بريد و مقداري پول برمي داريد (بدون توجه به كل سرمايه و نوع كالا) و با آن خريد مي كنيد وقتي كه از بازار خارج شديد دوستتان به شما مي گويد پس چرا بنجل خريديد كم خريد كرديد؟ شما مي گوييد پول كم داشتم دوستتان مي گويد شما پيش از اين پول داشتيد بعد جيب هايتان را بررسي مي كنيد، متوجه مي شويد كه شما با يك دهم پول خود خريده كرده ايد و تازه اصلاً به ارزش كالا هم توجه نداشته ايد. آري خودشناسي يعني اينكه در بازار دنيا اول با كل سرماية خود آشنا شده و كالا را خوب انتخاب كن. و چقدر زشت و قبيح است كسي از اين بازار مقداري خاكروبه و آشغال خريداري كند (هدر دادن سرمايه وجودي و الهي) كسي كه از ابعاد وجودي خود (جسم و روح) خبر ندارد، فردي كه از ابعاد شخصيت خود (جسمي، عقلي، عاطفي، اخلاقي، ديني و اجتماعي و...) بي خبر است. انساني كه از قدرت اراده و اختيار خود غافل است و يا جايگاه و شأن خدايي و كرامت انساني خود را به فراموشي سپرده است قطعاً به خودشناسي دست نيافته است و بهايي سنگين بخاطر زندگي حيواني خود خواهد پرداخت.
در ذيل به دلائل وجوب خودشناسي (روايي، عقلي، بديهي و...) اشاره مي كنيم نكاتي كه هر كدام پاسخ مي دهد كه چرا ما بايد خود را بشناسيم.
چرا ما بايد خود را بشناسيم؟
1. لذائذ مادي:[9] توجه ما را به خود جلب مي كند اين امر باعث مي شود كمتر به خويشتن توجه كنيم و بيشتر به بيرون از خود توجه كنيم. اين امر از خود آگاهي ما مي كاهد و حال آنكه رشد و تعالي ما در گسترش خود آگاهي است. عاقلانه نيست كه انسان به جاي توجه به مصالح واقعي و نگرش بايسته به خويشتن و هدف و عوامل تأمين كننده سعادت ابدي در انديشه لذايذ مادي و اطاعت كوركورانه از غرائز باشد.
2. پرورش تن و روان:[10] انسان داراي دو بعدِ جسماني و روحاني است و براي رسيدن به كمال نياز دارد به پرورش هر دو در حد متعادل و شرعي آن بپردازد. عدم توجه به هر كدام باعث انحراف ها و فسادهايي مي گردد كه سير انسان به سوي كمال را متوقف و يا كند مي كند.
3. حبّ ذات: ما موجودي هستيم كه داراي ادراك و شعور و فطرتاً داراي حب ذات مي باشيم و از اين نظر آثار متعلق به خود را دوست مي داريم؛ كاملاً‌ طبيعي است كه به خود بپردازيم و توجه به خويشتن براي ما اصالت داشته باشد و در صدد شناخت كمالات خويش و شناسايي طريق وصول به آن برآييم پس درك خودشناسي نيازي به دليل پيچيدة عقلي يا تعبدي ندارد (عدم توجه به خويشتن انحراف آميز و ناسازگار با مقتضيات فطرت انساني است و اين بزرگ ترين ناهنجاري و بيماري معنوي است.)
4. خودشناسي مقدمه خودسازي است:[11] تا انسان از شناخت صفات و ملكات (مثبت و يا منفي) خود غافل باشد، نمي تواند به اصلاح خود بپردازد پس قدم اول در راه سازندگي شخصيت اين است كه با صفات و استعدادها و علائق و اميال و انواع گرايش هاي خودآگاه و ناخودآگاه خود آشنا شود.
5. بيمه شدن: اگر خودشناسي كامل صورت بگيرد، انسان به نقص ها و عيب ها و خودخواهي خود اعتراف مي كند اما اين حالت در او «مقايسه با ديگران و يأس از خودسازي» ايجاد نمي كند و باعث وحشت از شناخت نقائص خود نمي شود چرا كه او در كنار اين عيوب، استعدادهاي مثبت خود، امتيازات و فضايل اخلاقي خود را مي شناسد. اين شناسايي از يك سو كمك مي كند كه اين استعدادهاي مثبت را بارورتر سازد و از سوي ديگر چون از عيوب خود نيز باخبر است، صفات مثبتش باعث غرور و فخرفروشي اش نمي شوند.
6. شناخت اميال باطني: انسان داراي اميال باطني غرائز، عواطف، انفعالات و احساسات است در غرائز او با حيوانات مشترك است و در پي برطرف كردن نيازهاي حياتي و فيزيولوژي خود است، در عواطف بحث از روابط انسان است در انفعالات سخن از كشش هاي منفي است. مثلاً هنگام احساس ضرر يا امر ناخوشايند، يا فرار مي كند يا طرد مي كند احساسات از سه مورد بالا شديدتر است و تنها به انسان اختصاص دارد. احساس تعجب، عشق، پرستش. اميال گاهي با هم تركيب مي شوند. (گل سر سفره باشد (احساس) و انسان مشغول تناول غذا باشد غرائز) و گاهي اميال با هم تعارض دارند مثل ميل به راحت طلبي و ميل به پيشرفت. انساني كه از اين شناخت برخوردار است و هدف كمال را در مقابل خود در نظر گرفته است مسلم است كه استعدادهاي مثبت خودش را بسيج مي كند تا از عقب ماندن و درجا زدن جلوگيري كند لذا هرگاه دو ميل او با هم تعارض پيدا كردند ميلي را انتخاب مي كند كه لذت آور، پايدار و كمال آور باشد (هر سه با هم) حال اگر به خودشناسي كافي دست پيدا نكرده باشد مثل برخي از غربي ها مي گويد در تعارض، ميلي را انتخاب مي كنيم كه از تبليغ بيشتر يا هيجان زيادتري برخوردار باشد و اين يعني سقوط اخلاقي.
7. راه خداشناسي: قرآن شريف يكي از راه هاي خودشناسي را سير در أنفس و آفاق معرفي كرده است. «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ» يعني «بزودي نشانه هاي خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مي دهيم تا براي آنان آشكار گردد كه او حق است آيا كافي نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است؟» در آيه ديگر مي فرمايد: «وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ» يعني «و در زمين آياتي براي پويندگان يقين است و در وجود شما نيز آياتي است آيا نمي بينيد.»
شناخت خود ‌‌ـــــ شناخت حق و يقين (خداوند و...)
از سوي ديگر خداوند در آيه اي مي فرمايد: «فراموشي خود لازمة فراموش كردن خدا و به منزلة عقوبت اين فراموشي معرفي مي كند «و لا تكونوا كالذين نَسُوا اللهَ فَأَنْسَاهم انفسهم» يعني «مانند كساني نباشيد كه خود را فراموش كردند پس خدا هم خودشان را از يادشان برد.[12]»
فراموشي خدا ــــ خودتان = از كار افتادن فطرت چون فطرت، انسان را متوجه خويش مي سازد. (خودآگاهي ريشه در فطرت انساني دارد.)
آثار خودشناسي
1. شناخت ديگران راحت تر مي شود (ميزان الحكمة، معرفة النفس) و از غرور به صفات خوب و يأس از صفات بد جلوگيري مي كند (پذيرش خود).
2. نزديك شدن به راه نجات و رسيدن به فوز اكبر (ميزان الحكمة، معرفة النفس).
3. اميدبخش است، انسان پي مي برد كه شخصيت گشوده قابل تغيير است.[13]
4. مبارزه با نفس (كسي كه جاهل است، اهمكال كاري مي كند) هر قدر دانش بيشتر شود، اهتمام به خود و اصلاح خويش بيشتر مي شود.
5. شناخت خداوند: من عرف نفسه فقد عرف ربَّه (ميزان الحكمه، المعرفه)
6. كرامت نفس: كسي كه ارزش خود را بشناسد خود را به پستي نمي اندازد و در رديف حيوانات قرار نمي دهد.
7. خودسازي صحيح شكل مي گيرد.
8. زمينه اي براي خودپذيري است (سازگاري شخصي زمينه سازگاري با ديگران نيز مي شود)[14]
محورهاي خودشناسي:[15] 1. خودكاوي و تأمل در خود. 2. شناخت استعدادها (مثبت و منفي) 3. مغرور نشدن از صفات مثبت و مأيوس نشدن از صفات منفي (اعتدال) 4. شناخت ارزش خود كرامت، فضيلت انساني و مقام خليفة اللهي. 6. شناخت تمايلات و گرايش هاي خود.
منابع كمكي:
1. به سوي خودسازي، استاد محمدتقي مصباح يزدي، مؤسسه امام خميني، قم.
2. خودشناسي براي خودسازي، استاد مصباح يزدي، مؤسسه در راه حق.
3. عوامل كنترل غرائز، آيت الله حسين مظاهري، مؤسسه نشر و تحقيقات ذكر تهران.
4. خلاصه معراج السعادة، مؤسسه در راه حق (اثر شيخ عباس قمي).
5. اصول و روش هاي تربيت در اسلام، دكتر سيداحمد احمدي، مؤسسه انتشارات جهاد دانشگاهي (ماجد).
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اخلاق اسلامي، محمدعلي سادات، انتشارات، سمت، 1368، چ 6، ص 243.
[2] . همان.
[3] . همان.
[4] . جلوه هاي معلمي استاد مطهري، آموزش و پرورش، انتشارات مدرسه، ص 223.
[5] . همان.
[6] . به سوي خودسازي، استاد مصباح يزدي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1381، چ دوم، ص 20 و 19.
[7] . انسان كامل، شهيد مطهري، ص 195، انتشارات صدرا.
[8] . به سوي خودسازي، ص 19.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . انسان و نيروي چهارم زندگي، دكتر محمدرضا شرفي، سروش تهران، 1380، ص 72.
[12] . خود و ناخود، محمود اكبري، انتشارات مؤسسه فرهنگي سماء، قم 1381، ص 37 36، (اقتباس).
[13] . جوان و نيروي چهارم زندگي، ص 72.
[14] . همان.
[15] . خود و ناخود، ص 45-41، (اقتباس).


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.