پرسش :
خوف و رجاء و متعلق آن دو كدام است؟ و كدام يك از اين دو بايد در انسان بيش از ديگري باشد؟
پاسخ :
قبل از پرداختن به متعلق خوف و رجاء و اينكه كدام يك از اينها بايد در وجود انسان بيش از ديگري باشد، به حقيقت و معناي خوف و رجأ اشاره كنيم.
1. مفهوم «خوف» و «رجاء» «خوف» و «رجاء» دو حالت نفساني هستند كه در هر دو توجه به آينده ملحوظ و مورد نظر است. با اين تفاوت كه در «خوف» انسان توجه ميكند به آينده و احتمال ميدهد كه در آينده ممكن است به بلاها و عذابهايي گرفتار شود و از اين رو احساس ناراحت كننده و هراس در روح و جانش وي را به ترك يا انجا كارهايي وا ميدارد تا بتواند از آن گرفتاريها، رنجها و عذابها مصون بماند. و در «رجاء» توجه فرد به اين است كه در آينده ميتواند از نعمتهايي بهرهمند شود لذا احساس خوشايندي در دل او زنده ميشود و او را به تلاش و حركت براي دستيابي به آن نعمتها و بهرههاي معنوي يا مادي وا ميدارد. در واقع «خوف» و «رجاء» دو عامل راهانداز و انگيزههاي اصلي تلاشها و فعاليتهاي انسان ميباشد. يعني ريشة اصلي رفتارهاي انسان اعم از رفتارها و اعمال مادّي و معنوي همين دو نيروست.
2. متعلق «خوف» و «رجاء» آنچه در اصل خوف و رجاء قرار ميگيرد چيز مطلوب يا خوشايندي است كه ممكن است در آينده براي فرد رخ دهد، ولي با واسطة اين دو مفهوم به چيزهاي ديگري هم نسبت داده ميشود گاهي به شخصي كه عامل پيدايش چنين وضعي براي ما باشد نسبت ميدهيم يا به كارهاي او كه باعث ناراحتيها و خوشحالي ما ميشود، و يا امكان آن كار و حادثه و يا زمان آن نسبت ميدهيم، و ميگوييم از فلان كار، يا فلان مكان يا فلان زمان ميترسيم يا اميدواريم.
نكته قابل يادآوري اينكه «خوف» و «رجاء» در فرهنگ ديني و اخلاقي معناي ويژه و خاص خود را دارد. خوف و رجاء در اين رويكرد به دنبال اين شناخت حاصل ميشود كه خداوند ميتواند همه نعمتهايي را كه در اين دنيا به وي داده است مانند عمر، سلامتي، دوستان و آشنايان، اولاد و اموال و... از وي باز پس گيرد و اين نعمتها را از او سلب كند و نيز معرفت به اينكه وي قادر است در جهان ابدي او را از همه نعمتها محروم و به عذاب و رنج ابدي مبتلا و به دوري از بهشت و نعمتهايش و از همه بدتر به دوري از خدا و رحمت خدا گرفتار سازد، چنانكه، در مقابل هم او ميتواند نعمتهايي را كه داده است همچنان ادامه دهد و يا حتي بر اين نعمتها در آينده از جهت كمّي يا كيفي بيفزايد و از نعمتهاي بيشتري برخوردار سازد. توجه به اين معنا و شناخت خداوند، دو حالت خوف و رجاء را در انسان ايجاد ميكند.
متعلق خوف در آيات و روايات عذاب آخرت،[1] عذاب دنيا،[2] عاقبت سوء،[3] عاقبت سوء فرزندان[4] و گاه نيز عظمت خداوند[5] ذكر شده است. متعلق رجاء، بيشتر رحمت و لطف خداوند ميباشد. خداوند در اينباره ميفرمايد: «وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ [6] (از رحمت خداوند نااميد مشويد، زيرا جز گروه كافران كسي از رحمت خدا مأيوس نميگردد). در جاي ديگر آمده است: «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً [7] (از رحمت خدا نااميد مشويد، همانا خداوند تمام گناهان را ميآمرزد)». برخي روايات حكايت از رحمت واسعة خداوند دارد لذا با توجه به رحمت واسعة خداوند نبايد هيچ كس از رحمت او نااميد باشد، امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «چون روز قيامت بپا شود، خداوند تبارك و تعالي رحمتش را ميگستراند، تا آنجا كه ابليس هم به رحمت او طمع ميكند.»
آنچه تاكنون بيان شد مربوط به حقيقت و معناي خوف و رجاء و متعلق آنها بود. بخش ديگر سوال شما مربوط به اين است كه كدام يك از اين دو بايد در انسان بيش از ديگري باشد،
در اين خصوص بايد عرض نمود كه: اگر چه در پارهاي آيات و روايات تنها خوف از خدا و عذاب الهي مطرح شده مانند «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى [8] (و اما هر كس از مقام پروردگارش بترسد و نفس خود را از هوي باز دارد، بهشت جايگاه اوست) و در روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است كه: «انّ من العبادة شدّة الخوف من الله عزّوجَلَّ»[9](ترس و خوف شديد داشتن از خداي عزّوجل، عبادت است)؛ و... در برخي ديگر از آيات و روايات تنها رحمت خداوند مطرح شده و تشويق شده است كه بايد به لطف الهي و شفاعت اوليأ خدا اميدوار بود.[10] اما آنچه از مجموع آيات و روايات مربوط به خوف و رجأ دانسته ميشود اين است كه بايد خوف و رجأ به صورت مساوي باشد. در روايتي آمده است كه اگر خوف و رجاء مومن را با هم مقايسه كنند، اين دو حالت به طور مساوي در دل او وجود دارد و هيچ يك بيشتر از ديگري نيست. امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «إنّه ليس من عبدٍ مومنٍ الّا و في قلبه نورانِ، نورُ خيفةٍ و نورُ رجاءٍ، لو وُزِنَ هذا لم يزد علي هذا، ولو وُزن هذا لم يزد علي هذا»[11] (هيچ بندة مومني نيست جز آنكه در دل او دو نور وجود دارد: يكي نور خوف و هراس و ديگري نور اميد و رجاء، كه كاملاً با هم مساوياند، بطوري كه هرگاه اين را وزن كنند بر آن ديگري نچربد و هرگاه آن ديگري را وزن كنند، بيش از اين يكي نباشد). در برخي آيات نيز خوف و رجاء در كنار هم و با هم آمدهاند مانند«... يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً طمعاً،[12] (مومنان ميخوانند پروردگارشانرا با ترس و اميد). در آية ديگر آمده است؛ «يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ»[13] (از آخرت ميترسد و به رحمت پروردگارش دل بسته است). از مجموع اينها دانسته ميشود كه خوف و رجاء بايد به صورت متعادل و يكسان در فرد وجود داشته باشد.
معرفي كتاب:
1. آية الله حسين مظاهري، كاوشي نو در اخلاق اسلامي، ترجمه: محمود ابوالقاسمي، موسسة ذكر، چاپ اول، 1375).
2. مصطفي جعفر طياري، عمل در ترازوي حق، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اول، 1380.
3. آية الله مشكيني، درسهاي اخلاق، ترجمه: عليرضا فيض، الهادي، چاپ اول، 1376.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره نور، آيه 36 و 37.
[2] . سوره انفال، آيه 25.
[3] . سوره نمل، آيه 69.
[4] . سوره نساء، آيه 9.
[5] . سوره فاطر، آيه 28.
[6] . سوره يوسف، آيه 87.
[7] . سوره زمر، آيه 53.
[8] . سوره نازعات، آيه 40 و نيز آيات ديگر: الرحمن، 46؛ ابراهيم، 14؛ يس، 11؛ ق، 33؛ و...
[9] . محمد ياقر مجلسي، بحارالانوار، مكتبة الاسلامية ، ج 70، ص 359.
[10] . سوره زمر، آيه 9؛ بقره، 218؛ يونس، 7؛ حجر، 56؛ بحارالانوار، همان، ج 7، ص 287.
[11] . محمد ابن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 2، ص 57.
[12] . سوره سجده، آيه 16.
[13] . سوره زمر، آيه 9.
قبل از پرداختن به متعلق خوف و رجاء و اينكه كدام يك از اينها بايد در وجود انسان بيش از ديگري باشد، به حقيقت و معناي خوف و رجأ اشاره كنيم.
1. مفهوم «خوف» و «رجاء» «خوف» و «رجاء» دو حالت نفساني هستند كه در هر دو توجه به آينده ملحوظ و مورد نظر است. با اين تفاوت كه در «خوف» انسان توجه ميكند به آينده و احتمال ميدهد كه در آينده ممكن است به بلاها و عذابهايي گرفتار شود و از اين رو احساس ناراحت كننده و هراس در روح و جانش وي را به ترك يا انجا كارهايي وا ميدارد تا بتواند از آن گرفتاريها، رنجها و عذابها مصون بماند. و در «رجاء» توجه فرد به اين است كه در آينده ميتواند از نعمتهايي بهرهمند شود لذا احساس خوشايندي در دل او زنده ميشود و او را به تلاش و حركت براي دستيابي به آن نعمتها و بهرههاي معنوي يا مادي وا ميدارد. در واقع «خوف» و «رجاء» دو عامل راهانداز و انگيزههاي اصلي تلاشها و فعاليتهاي انسان ميباشد. يعني ريشة اصلي رفتارهاي انسان اعم از رفتارها و اعمال مادّي و معنوي همين دو نيروست.
2. متعلق «خوف» و «رجاء» آنچه در اصل خوف و رجاء قرار ميگيرد چيز مطلوب يا خوشايندي است كه ممكن است در آينده براي فرد رخ دهد، ولي با واسطة اين دو مفهوم به چيزهاي ديگري هم نسبت داده ميشود گاهي به شخصي كه عامل پيدايش چنين وضعي براي ما باشد نسبت ميدهيم يا به كارهاي او كه باعث ناراحتيها و خوشحالي ما ميشود، و يا امكان آن كار و حادثه و يا زمان آن نسبت ميدهيم، و ميگوييم از فلان كار، يا فلان مكان يا فلان زمان ميترسيم يا اميدواريم.
نكته قابل يادآوري اينكه «خوف» و «رجاء» در فرهنگ ديني و اخلاقي معناي ويژه و خاص خود را دارد. خوف و رجاء در اين رويكرد به دنبال اين شناخت حاصل ميشود كه خداوند ميتواند همه نعمتهايي را كه در اين دنيا به وي داده است مانند عمر، سلامتي، دوستان و آشنايان، اولاد و اموال و... از وي باز پس گيرد و اين نعمتها را از او سلب كند و نيز معرفت به اينكه وي قادر است در جهان ابدي او را از همه نعمتها محروم و به عذاب و رنج ابدي مبتلا و به دوري از بهشت و نعمتهايش و از همه بدتر به دوري از خدا و رحمت خدا گرفتار سازد، چنانكه، در مقابل هم او ميتواند نعمتهايي را كه داده است همچنان ادامه دهد و يا حتي بر اين نعمتها در آينده از جهت كمّي يا كيفي بيفزايد و از نعمتهاي بيشتري برخوردار سازد. توجه به اين معنا و شناخت خداوند، دو حالت خوف و رجاء را در انسان ايجاد ميكند.
متعلق خوف در آيات و روايات عذاب آخرت،[1] عذاب دنيا،[2] عاقبت سوء،[3] عاقبت سوء فرزندان[4] و گاه نيز عظمت خداوند[5] ذكر شده است. متعلق رجاء، بيشتر رحمت و لطف خداوند ميباشد. خداوند در اينباره ميفرمايد: «وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ [6] (از رحمت خداوند نااميد مشويد، زيرا جز گروه كافران كسي از رحمت خدا مأيوس نميگردد). در جاي ديگر آمده است: «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً [7] (از رحمت خدا نااميد مشويد، همانا خداوند تمام گناهان را ميآمرزد)». برخي روايات حكايت از رحمت واسعة خداوند دارد لذا با توجه به رحمت واسعة خداوند نبايد هيچ كس از رحمت او نااميد باشد، امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «چون روز قيامت بپا شود، خداوند تبارك و تعالي رحمتش را ميگستراند، تا آنجا كه ابليس هم به رحمت او طمع ميكند.»
آنچه تاكنون بيان شد مربوط به حقيقت و معناي خوف و رجاء و متعلق آنها بود. بخش ديگر سوال شما مربوط به اين است كه كدام يك از اين دو بايد در انسان بيش از ديگري باشد،
در اين خصوص بايد عرض نمود كه: اگر چه در پارهاي آيات و روايات تنها خوف از خدا و عذاب الهي مطرح شده مانند «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى [8] (و اما هر كس از مقام پروردگارش بترسد و نفس خود را از هوي باز دارد، بهشت جايگاه اوست) و در روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است كه: «انّ من العبادة شدّة الخوف من الله عزّوجَلَّ»[9](ترس و خوف شديد داشتن از خداي عزّوجل، عبادت است)؛ و... در برخي ديگر از آيات و روايات تنها رحمت خداوند مطرح شده و تشويق شده است كه بايد به لطف الهي و شفاعت اوليأ خدا اميدوار بود.[10] اما آنچه از مجموع آيات و روايات مربوط به خوف و رجأ دانسته ميشود اين است كه بايد خوف و رجأ به صورت مساوي باشد. در روايتي آمده است كه اگر خوف و رجاء مومن را با هم مقايسه كنند، اين دو حالت به طور مساوي در دل او وجود دارد و هيچ يك بيشتر از ديگري نيست. امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «إنّه ليس من عبدٍ مومنٍ الّا و في قلبه نورانِ، نورُ خيفةٍ و نورُ رجاءٍ، لو وُزِنَ هذا لم يزد علي هذا، ولو وُزن هذا لم يزد علي هذا»[11] (هيچ بندة مومني نيست جز آنكه در دل او دو نور وجود دارد: يكي نور خوف و هراس و ديگري نور اميد و رجاء، كه كاملاً با هم مساوياند، بطوري كه هرگاه اين را وزن كنند بر آن ديگري نچربد و هرگاه آن ديگري را وزن كنند، بيش از اين يكي نباشد). در برخي آيات نيز خوف و رجاء در كنار هم و با هم آمدهاند مانند«... يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً طمعاً،[12] (مومنان ميخوانند پروردگارشانرا با ترس و اميد). در آية ديگر آمده است؛ «يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ»[13] (از آخرت ميترسد و به رحمت پروردگارش دل بسته است). از مجموع اينها دانسته ميشود كه خوف و رجاء بايد به صورت متعادل و يكسان در فرد وجود داشته باشد.
معرفي كتاب:
1. آية الله حسين مظاهري، كاوشي نو در اخلاق اسلامي، ترجمه: محمود ابوالقاسمي، موسسة ذكر، چاپ اول، 1375).
2. مصطفي جعفر طياري، عمل در ترازوي حق، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اول، 1380.
3. آية الله مشكيني، درسهاي اخلاق، ترجمه: عليرضا فيض، الهادي، چاپ اول، 1376.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره نور، آيه 36 و 37.
[2] . سوره انفال، آيه 25.
[3] . سوره نمل، آيه 69.
[4] . سوره نساء، آيه 9.
[5] . سوره فاطر، آيه 28.
[6] . سوره يوسف، آيه 87.
[7] . سوره زمر، آيه 53.
[8] . سوره نازعات، آيه 40 و نيز آيات ديگر: الرحمن، 46؛ ابراهيم، 14؛ يس، 11؛ ق، 33؛ و...
[9] . محمد ياقر مجلسي، بحارالانوار، مكتبة الاسلامية ، ج 70، ص 359.
[10] . سوره زمر، آيه 9؛ بقره، 218؛ يونس، 7؛ حجر، 56؛ بحارالانوار، همان، ج 7، ص 287.
[11] . محمد ابن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 2، ص 57.
[12] . سوره سجده، آيه 16.
[13] . سوره زمر، آيه 9.