پرسش :
در عصر غيبت كبرى، حضرت مهدى (عج) در چه مكانى اقامت دارند؟
پاسخ :
شرح پرسش:
در عصر غيبت كبرى، حضرت مهدى (عج) در چه مكانى اقامت دارند؟ غذا، لباس و محل سکونت ایشان چگونه است و به چه نحوی زندگی میکنند؟
پاسخ:
اصولا بايد توجه داشت كه اگر در موضوع غيبت، اين گونه نقاط مكتوم بماند، ايجاد شک و شبههاى نمىنمايد، چنان كه روشن شدن آن نيز در ثبوت و اثبات اصل غيبت مداخلهاى ندارد، و وقتى يبت امام زمان عليه السلام و مخفى بودن ايشان معقول و منطقى باشد (چنان كه هست و به آن ايمان داريم) مخفى بودن اين خصوصيات به طريق اولى معقول و منطقى خواهد بود و جهل به اين گونه امور، دليل بر هيچ مطلبى نخواهد شد.
اين پرسشها، با پرسش از اين كه امام هم اكنون در چه نقطهاى است؟ يا با ما چند متر يا چند هزار كيلومتر فاصله دارد؟ يا امروز چه غذائى ميل فرموده است؟ يا چند ساعت استراحت كرده و چه مقدار راه پيمایی نموده فرقى ندارد و بیاطلاعى ما از آن به جایى ضرر نمىزند، و عقيدهاى را متزلزل نمىسازد، خدایی كه به حكمت بالغه و قوه قاهره و مصلحت تامه خود، امام را در پرده غيبت قرار داده است، قادر است اين خصوصيات را نيز طبق مصلحت از مردم پنهان سازد.
مع ذلک براى اين كه به اين پرسش، پاسخ مختصرى داده شود، عرض مىكنيم بر حسب آنچه از بعضى از احاديث، و حكايات معتبر استفاده مىشود، امام مان عجّل الله تعالی فرجه در غيبت كبرى در مكان خاصى و در شهر معينى استقرار دائم ندارند كه از آن مكان و آن شهر خارج نگردند و به محل ديگر تشريف نبرند، بلكه براى انجام وظايف و تكاليفى به مسافرت و سير و حركت، انتقال از مكانى به مكان ديگر مىپردازند، و در اماكن مختلف بر حسب بعضى از حكايات، زيارت شدهاند. و از جمله شهرهایی كه مسلم به مقدم مباركشان مزين شده است، مدينه طيبه، مكه معظمه، نجف اشرف، كوفه، كربلا، كاظمين، سامرا، مشهد، قم و بغداد است، و مقامات و اماكنى كه آن حضرت درآن اماكن تشريف فرما شدهاند، متعدد است، مانند مسجد جمكران قم، مسجد كوفه، مسجد سهله، مقام حضرت صاحب الامر در وادى السلام نجف و در حله.
و بعيد نيست كه اقامتگاه اصلى ايشان، يا اماكنى كه بيشتر آمد و شدشان در آنجاها است، مكه معظمه و مدينه طيبه و عتبات مقدسه باشد.
اگر پرسش شود: پس حضرت امام زمان عجّل الله تعالى فرجه با كوه رضوى و ذى طوى چه ارتباطى دارند كه در دعاى ندبه است:
«ليت شعرى اين استقرت بک النوى، بل اى ارض تقلک او ثرى ابرضوى او غيرها ام ذى طوى»(1).
پاسخ داده مىشود: راجع به اين موضوع در كتاب فروغ ولايت (در بخش دوم) توضيح داده شده است، در اينجا هم بهطور مختصر اشاره مىنمائيم كه: اين دو مكان بر حسب كتب معاجم و تواريخ نيز از اماكن مقدس است و محتمل است كه حضرت بعضى از اوقات شريف خود را در اين دو مكان به عبادت و خلوت گذارنده باشند و اين جمله هيچ دلالتى بر اين كه اين دو مكان، يا يكى از آنها، اقامتگاه دائمى آن حضرت است، ندارد.
چنان كه در كتاب فروغ ولايت شرح داده شده، اين استفهامها، استفهام حقيقى نيست، بلكه به انگيزه بيان سوز هجران و اظهار تأسف و تلهف از فراق و حرمان از فيض حضور و تأخير عصر ظهور گفته شده است، علاوه بر اين كه بعضى از عبارات دعاى شريف ندبه دلالت دارد بر اين كه ايشان در بين مردم مىباشند و از بين مردم خارج نمیباشند، مثل اين جمله: «بنفسى انت من مغيب لم يخل منا بنفسى انت من نازح لم ينزح (ما نزح) عنا»(2)
اگر كسى سؤال كند: پس اين كه در بعضى زبانها است و مخصوصا برخى از علماى اهل سنت آن را بازگو مىكنند و گاهى آن را بهانه حمله و جسارت به شيعه قرار مىدهند كه اينان حضرت صاحب الامر عليه السلام را در سرداب سامرا مخفى مىدانند، چه مصدرى دارد؟
جواب داده میشود كه: جز جهل بعضى از اهل سنت و غرض ورزى و خيانت برخى ديگر كه شيعه اهل بيت عليهم السلام را متهم مىسازند و از دروغ پردازى و تهمت و افترا كوتاهى نمىكنند، هيچ گونه مصدرى ندارد، و تمام اخبار و احاديث و حكايات اين موضوع را كه امام عليه السلام در سرداب سامرا مخفى مىباشند، رد مینمايند و در كتاب منتخب الاثر و نويد امن و امان، نيز كذب اين افتراء ثابت شده است، و در اخبار و احاديث حتى خبر رشيق، خادم معتضد عباسى اسمى از سرداب نيست(3).
فقط در يک روايتى كه بر حسب آن، خانه آن حضرت بار ديگرمورد حمله سپاهيان دولتى قرار گرفت، از سرداب، صداى قرائت شنيدند، اسمى از سرداب برده شده است(4) و طبق اين روايت هم امام عليه السلام در حالى كه فرمانده نظاميان با سربازانشان در سرداب را گرفته بودند، حضرت از سرداب بيرون آمدند و تشريف بردند.
پس از آن كه سربازها همه رسيدند، فرمانده فرمان ورود به سرداب را داد سربازهایى كه ديده بودند آن حضرت بيرون آمدند، گفتند: مگر آن كس نبود كه بيرون رفت و بر تو عبور كرد؟ گفت: او را نديدم، چرا او را رها كرديد؟ گفتند: ما گمان مىكرديم تو او را مىبينى.
حاصل اين كه موضوع مخفى بودن آن حضرت در سرداب، يكى از دروغهاى بزرگى است كه به شيعه بستهاند، ولى قابل انكار نيست كه خانه حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام سالها (در دوران غيبت صغرى) مقر آن حضرت بوده است، و بعضى از خلفا هم اين مطلب را مىدانستند. و لذا در روايت رشيق خادم است كه معتضد، نشانى خانه و خادمى را كه بر در آن ايستاده است به رشيق داد.
چنان كه از بعضى حكايات و تواريخ استفاده میشود، معتمد خليفه و راضى، بلكه احتمالا مقتدر نيز، از جريان امور، كم و بيش مطلع بودهاند، و امام عليه السلام و نواب او را میشناختند، و بعد هم، از خلفاى ديگر كه در عصر غيبت كبرى بودهاند، ناصرخليفه كه از اعاظم و علماى خلفاى بنى عباس است، عارف به آن حضرت بوده است و درى كه هم اكنون بر صفه سرداب است و از آثار باستانى و نفايس اشياى عتيقه است، در عصر او و به امر او ساخته است. به اين جهت كه خانه و سرداب موجود، از بيوت مقدس است و بدون شک و شبهه محل عبادت و مقر و منزلگاه سه نفر از ائمه اهل بيت عليهم السلام بوده است، از آغاز مورد نظر شيعيان و دوستان و حتى خليفهاى مثل «ناصر» بوده، و عبادت و اطاعت خدا را در آن اماكن شريفه مغتنم مىشمردند و آن را از مصاديق مسلم آيه شريفه ذيل مىدانستند:
«في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الآصال (5)؛ در خانههايى خدا رخصت داده كه آنجا (انبياء و اولياء) رفعت يافته و ذكر نام خدا شود و صبح و شام تسبيح و تنزيه ذات پاک او كنند».
و ما هم امروز، بر اساس همين ملاحظات، اين اماكن رفيع را احترام میكنيم و عبادت در آن اماكن را فوز عظيم میشماريم و آرزومند زيارت سرداب و نماز و عبادت در آنجا مىباشيم.
اما پاسخ اين پرسش كه: لباس و غذا و خوابگاه ايشان چگونه است؟
آنچه مسلم است اين است كه در امور و كارهاى عادى، حضرت ملتزم به توجيهات و تكاليف شرعى میباشند و آداب و برنامههاى واجب و مستحب اين كارها را مو به مو رعايت مىنمايند و محرمات و مكروهات را ترک مىفرمايند. بلكه در مورد مباحات نيز، ترک و فعل ايشان، بر اساس دواعى عالى و مقدس است و براى دواعى نفسانى، كارى از آن حضرت، اگر چه فایده آن جسمانى و اشباع غرایز جسمى باشد، صادر نمىشود، به عبارت ديگر هر يک از اعمال و افعال، براى آن حضرت وسيله است نه هدف. و اما اين كه امور معاش و تهيه غذا و پوشاک براى امام در عصر غيبت بهطور عادى است يا به نحو اعجاز؟ جوابش اين است كه: بهطور عادى بودن اين امور، امكان دارد و مانعى ندارد، چنان كه بر حسب بعضى از حكايات در برخى از موارد نيز به نحو اعجاز جريان يافته است. در حالى كه خداوند متعال، حضرت مريم مادر حضرت عيسى عليه السلام را مخصوص به عنايت خود قرار دهد و از عالم غيب او را روزى دهد، چنان كه قرآن مجيد صريحا مىفرمايد:
«كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا، قال يا مريم انى لک هذا قالت هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب(6)؛ هر وقت زكريا به عبادتگاه مىآمد، روزى شگفت آورى مىيافت، مىگفت: اى مريم، اين روزى از كجا براى تو میرسد. پاسخ داد: اين از جانب خداست كه همانا خدا به هر كه خواهد روزى بىحساب مىدهد».
استبعادى ندارد كه وصى اوصياء و خاتم اولياء و وارث انبياء را از خزانه غيب خود رزق و روزى دهد و تمام وسايل معاش او را به هر نحوى كه مصلحت باشد، فراهم سازد.«ان الله على كل شىء قدير»
پینوشتها:
1- كاش مىدانستم كه كجا دلها به ظهور تو قرار و آرام خواهد يافت، آيا در كدامين سرزمين اقامت دارى در زمين رضوی يا غير آن در ديار ذى طوی متمكن گرديدهاى؟
2- جانم به قربانت، اى حقيقت پنهانى كه از ما دور نيستى، و اى دور از وطن كه كنار از ما نيستى.
3- منتخب الاثر، ص 370.
4- منتخب الاثر، ص 373.
5- سوره نور، آيه 36.
6- سوره آل عمران، آيه 37.
منبع: امامت و مهدويت، حضرت آيت الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى
شرح پرسش:
در عصر غيبت كبرى، حضرت مهدى (عج) در چه مكانى اقامت دارند؟ غذا، لباس و محل سکونت ایشان چگونه است و به چه نحوی زندگی میکنند؟
پاسخ:
اصولا بايد توجه داشت كه اگر در موضوع غيبت، اين گونه نقاط مكتوم بماند، ايجاد شک و شبههاى نمىنمايد، چنان كه روشن شدن آن نيز در ثبوت و اثبات اصل غيبت مداخلهاى ندارد، و وقتى يبت امام زمان عليه السلام و مخفى بودن ايشان معقول و منطقى باشد (چنان كه هست و به آن ايمان داريم) مخفى بودن اين خصوصيات به طريق اولى معقول و منطقى خواهد بود و جهل به اين گونه امور، دليل بر هيچ مطلبى نخواهد شد.
اين پرسشها، با پرسش از اين كه امام هم اكنون در چه نقطهاى است؟ يا با ما چند متر يا چند هزار كيلومتر فاصله دارد؟ يا امروز چه غذائى ميل فرموده است؟ يا چند ساعت استراحت كرده و چه مقدار راه پيمایی نموده فرقى ندارد و بیاطلاعى ما از آن به جایى ضرر نمىزند، و عقيدهاى را متزلزل نمىسازد، خدایی كه به حكمت بالغه و قوه قاهره و مصلحت تامه خود، امام را در پرده غيبت قرار داده است، قادر است اين خصوصيات را نيز طبق مصلحت از مردم پنهان سازد.
مع ذلک براى اين كه به اين پرسش، پاسخ مختصرى داده شود، عرض مىكنيم بر حسب آنچه از بعضى از احاديث، و حكايات معتبر استفاده مىشود، امام مان عجّل الله تعالی فرجه در غيبت كبرى در مكان خاصى و در شهر معينى استقرار دائم ندارند كه از آن مكان و آن شهر خارج نگردند و به محل ديگر تشريف نبرند، بلكه براى انجام وظايف و تكاليفى به مسافرت و سير و حركت، انتقال از مكانى به مكان ديگر مىپردازند، و در اماكن مختلف بر حسب بعضى از حكايات، زيارت شدهاند. و از جمله شهرهایی كه مسلم به مقدم مباركشان مزين شده است، مدينه طيبه، مكه معظمه، نجف اشرف، كوفه، كربلا، كاظمين، سامرا، مشهد، قم و بغداد است، و مقامات و اماكنى كه آن حضرت درآن اماكن تشريف فرما شدهاند، متعدد است، مانند مسجد جمكران قم، مسجد كوفه، مسجد سهله، مقام حضرت صاحب الامر در وادى السلام نجف و در حله.
و بعيد نيست كه اقامتگاه اصلى ايشان، يا اماكنى كه بيشتر آمد و شدشان در آنجاها است، مكه معظمه و مدينه طيبه و عتبات مقدسه باشد.
اگر پرسش شود: پس حضرت امام زمان عجّل الله تعالى فرجه با كوه رضوى و ذى طوى چه ارتباطى دارند كه در دعاى ندبه است:
«ليت شعرى اين استقرت بک النوى، بل اى ارض تقلک او ثرى ابرضوى او غيرها ام ذى طوى»(1).
پاسخ داده مىشود: راجع به اين موضوع در كتاب فروغ ولايت (در بخش دوم) توضيح داده شده است، در اينجا هم بهطور مختصر اشاره مىنمائيم كه: اين دو مكان بر حسب كتب معاجم و تواريخ نيز از اماكن مقدس است و محتمل است كه حضرت بعضى از اوقات شريف خود را در اين دو مكان به عبادت و خلوت گذارنده باشند و اين جمله هيچ دلالتى بر اين كه اين دو مكان، يا يكى از آنها، اقامتگاه دائمى آن حضرت است، ندارد.
چنان كه در كتاب فروغ ولايت شرح داده شده، اين استفهامها، استفهام حقيقى نيست، بلكه به انگيزه بيان سوز هجران و اظهار تأسف و تلهف از فراق و حرمان از فيض حضور و تأخير عصر ظهور گفته شده است، علاوه بر اين كه بعضى از عبارات دعاى شريف ندبه دلالت دارد بر اين كه ايشان در بين مردم مىباشند و از بين مردم خارج نمیباشند، مثل اين جمله: «بنفسى انت من مغيب لم يخل منا بنفسى انت من نازح لم ينزح (ما نزح) عنا»(2)
اگر كسى سؤال كند: پس اين كه در بعضى زبانها است و مخصوصا برخى از علماى اهل سنت آن را بازگو مىكنند و گاهى آن را بهانه حمله و جسارت به شيعه قرار مىدهند كه اينان حضرت صاحب الامر عليه السلام را در سرداب سامرا مخفى مىدانند، چه مصدرى دارد؟
جواب داده میشود كه: جز جهل بعضى از اهل سنت و غرض ورزى و خيانت برخى ديگر كه شيعه اهل بيت عليهم السلام را متهم مىسازند و از دروغ پردازى و تهمت و افترا كوتاهى نمىكنند، هيچ گونه مصدرى ندارد، و تمام اخبار و احاديث و حكايات اين موضوع را كه امام عليه السلام در سرداب سامرا مخفى مىباشند، رد مینمايند و در كتاب منتخب الاثر و نويد امن و امان، نيز كذب اين افتراء ثابت شده است، و در اخبار و احاديث حتى خبر رشيق، خادم معتضد عباسى اسمى از سرداب نيست(3).
فقط در يک روايتى كه بر حسب آن، خانه آن حضرت بار ديگرمورد حمله سپاهيان دولتى قرار گرفت، از سرداب، صداى قرائت شنيدند، اسمى از سرداب برده شده است(4) و طبق اين روايت هم امام عليه السلام در حالى كه فرمانده نظاميان با سربازانشان در سرداب را گرفته بودند، حضرت از سرداب بيرون آمدند و تشريف بردند.
پس از آن كه سربازها همه رسيدند، فرمانده فرمان ورود به سرداب را داد سربازهایى كه ديده بودند آن حضرت بيرون آمدند، گفتند: مگر آن كس نبود كه بيرون رفت و بر تو عبور كرد؟ گفت: او را نديدم، چرا او را رها كرديد؟ گفتند: ما گمان مىكرديم تو او را مىبينى.
حاصل اين كه موضوع مخفى بودن آن حضرت در سرداب، يكى از دروغهاى بزرگى است كه به شيعه بستهاند، ولى قابل انكار نيست كه خانه حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام سالها (در دوران غيبت صغرى) مقر آن حضرت بوده است، و بعضى از خلفا هم اين مطلب را مىدانستند. و لذا در روايت رشيق خادم است كه معتضد، نشانى خانه و خادمى را كه بر در آن ايستاده است به رشيق داد.
چنان كه از بعضى حكايات و تواريخ استفاده میشود، معتمد خليفه و راضى، بلكه احتمالا مقتدر نيز، از جريان امور، كم و بيش مطلع بودهاند، و امام عليه السلام و نواب او را میشناختند، و بعد هم، از خلفاى ديگر كه در عصر غيبت كبرى بودهاند، ناصرخليفه كه از اعاظم و علماى خلفاى بنى عباس است، عارف به آن حضرت بوده است و درى كه هم اكنون بر صفه سرداب است و از آثار باستانى و نفايس اشياى عتيقه است، در عصر او و به امر او ساخته است. به اين جهت كه خانه و سرداب موجود، از بيوت مقدس است و بدون شک و شبهه محل عبادت و مقر و منزلگاه سه نفر از ائمه اهل بيت عليهم السلام بوده است، از آغاز مورد نظر شيعيان و دوستان و حتى خليفهاى مثل «ناصر» بوده، و عبادت و اطاعت خدا را در آن اماكن شريفه مغتنم مىشمردند و آن را از مصاديق مسلم آيه شريفه ذيل مىدانستند:
«في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الآصال (5)؛ در خانههايى خدا رخصت داده كه آنجا (انبياء و اولياء) رفعت يافته و ذكر نام خدا شود و صبح و شام تسبيح و تنزيه ذات پاک او كنند».
و ما هم امروز، بر اساس همين ملاحظات، اين اماكن رفيع را احترام میكنيم و عبادت در آن اماكن را فوز عظيم میشماريم و آرزومند زيارت سرداب و نماز و عبادت در آنجا مىباشيم.
اما پاسخ اين پرسش كه: لباس و غذا و خوابگاه ايشان چگونه است؟
آنچه مسلم است اين است كه در امور و كارهاى عادى، حضرت ملتزم به توجيهات و تكاليف شرعى میباشند و آداب و برنامههاى واجب و مستحب اين كارها را مو به مو رعايت مىنمايند و محرمات و مكروهات را ترک مىفرمايند. بلكه در مورد مباحات نيز، ترک و فعل ايشان، بر اساس دواعى عالى و مقدس است و براى دواعى نفسانى، كارى از آن حضرت، اگر چه فایده آن جسمانى و اشباع غرایز جسمى باشد، صادر نمىشود، به عبارت ديگر هر يک از اعمال و افعال، براى آن حضرت وسيله است نه هدف. و اما اين كه امور معاش و تهيه غذا و پوشاک براى امام در عصر غيبت بهطور عادى است يا به نحو اعجاز؟ جوابش اين است كه: بهطور عادى بودن اين امور، امكان دارد و مانعى ندارد، چنان كه بر حسب بعضى از حكايات در برخى از موارد نيز به نحو اعجاز جريان يافته است. در حالى كه خداوند متعال، حضرت مريم مادر حضرت عيسى عليه السلام را مخصوص به عنايت خود قرار دهد و از عالم غيب او را روزى دهد، چنان كه قرآن مجيد صريحا مىفرمايد:
«كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا، قال يا مريم انى لک هذا قالت هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب(6)؛ هر وقت زكريا به عبادتگاه مىآمد، روزى شگفت آورى مىيافت، مىگفت: اى مريم، اين روزى از كجا براى تو میرسد. پاسخ داد: اين از جانب خداست كه همانا خدا به هر كه خواهد روزى بىحساب مىدهد».
استبعادى ندارد كه وصى اوصياء و خاتم اولياء و وارث انبياء را از خزانه غيب خود رزق و روزى دهد و تمام وسايل معاش او را به هر نحوى كه مصلحت باشد، فراهم سازد.«ان الله على كل شىء قدير»
پینوشتها:
1- كاش مىدانستم كه كجا دلها به ظهور تو قرار و آرام خواهد يافت، آيا در كدامين سرزمين اقامت دارى در زمين رضوی يا غير آن در ديار ذى طوی متمكن گرديدهاى؟
2- جانم به قربانت، اى حقيقت پنهانى كه از ما دور نيستى، و اى دور از وطن كه كنار از ما نيستى.
3- منتخب الاثر، ص 370.
4- منتخب الاثر، ص 373.
5- سوره نور، آيه 36.
6- سوره آل عمران، آيه 37.
منبع: امامت و مهدويت، حضرت آيت الله العظمى لطف الله صافى گلپايگانى