پرسش :
براي رشد فرهنگ جامعه (رعايت نظم، بهداشت و حق تقدّم و...) چه راهكارهايي پيشنهاد ميكنيد؟
پاسخ :
رشد و تعالى فرهنگ يك جامعه، به مسائل فرهنگى و تربيت فردى و اجتماعى بر مىگردد و مهمترين سرمايه هر كشور، مردم مستعد و با فرهنگ آن است. به عبارت ديگر، كليدىترين عنصر در توسعه هر جامعه، مردم آن جامعه هستند كه بايد از فرهنگ و آگاهى و مهارتهاى گوناگون برخوردار باشند.
راههاى تقويت فرهنگ اجتماعى
الف. آموزش
يكى از مؤثرترين راهها، عنصر آموزش است و اصولًا فرهنگ تا حد بسيارى، برآيند آموزش است زيرا آموزش، مهمترين ركن برنامهريزى جامعه است و در پرتو «هويت ملى» همراه با عناصر فرهنگى شكل مىگيرد. البته اين فرآيند آموزشى، يك نظام آموزشى قوى را نيز مىطلبد نظامى كه پويا و محرك و پيامآور خلاقيت، نوآورى و صلح و دوستى باشد. بديهى است كه در پرتو نظام آموزشى پويا، مىتوان نهال مسئوليتپذيرى، نظم، بهداشت، حق تقدم، حسن برخورد و را در جامعه كاشت و از طريق نهادهاى مرتبط، آنها را بارور كرد. به اين ترتيب، مىتوان از راه آموزش و تعليم و تربيت اجتماعى، به اهداف اجتماعى زير دست يافت:
1. آشنايى با فرهنگ و سنن جامعه اسلامى و شكوفا ساختن ذوق هنرى و حس زيبايىشناسى
2. تربيت روحيه دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر به عنوان وظيفهاى همگانى و متقابل
3. احترام به قانون و ايجاد عادت مطلوب براى رعايت آن و حمايت از برخوردارى عموم از حقوق قانونى خويش
4. آگاه ساختن عموم مردم، نسبت به رعايت اصول بهداشت و حفاظت از محيط زيست به عنوان وظيفهاى عمومى
5. آموزش منطق و شيوههاى كار جمعى به عموم مردم، از طريق دستگاههاى فرهنگى.
ب. نهادهاى فرهنگى
در هر جامعهاى برخى دستگاهها و نهادها هستند كه در فرايند آموزش، مسئوليت گسترش فرهنگ و نهادينه كردن آن را بر عهده دارند از جمله: 1. آموزش عمومى درهمه مقاطع، 2. آموزش غيررسمى به ويژه در نهاد خانواده، 3. رسانههاى جمعى (مانند: سينما تلويزيون راديو و روزنامه)، 4. آموزش دانشگاهى، 5. متوليان فرهنگ و انتشارات ويژه، 6. دستگاه كارآمد ديوانى كه براى توسعه علمى برنامهريزى مىكند.
ج. قانون، قانونگرايى
قانون در همه كشورها، چهارچوب كار و روند تصميمسازىها و جهتگيرىها را تعيين مىكند و مبناى مشروعيت امور است. همه مردم حتى صاحبان مناصب سياسى قدرت خود را از قانون دريافت مىكنند. بر اين اساس، مىتوان با تصويب قوانين لازم و اجراى صحيح آنها و با تحريك وجدان اجتماعى، زمينههاى رشد فرهنگ در جامعه را فراهم كرد. در مقابل، نبود قانون عدم اجراى صحيح آن، احترام نگذاشتن به قانون، تفسير خودسرانه از آن، نابرابرى در مقابل آن، وجود فاصله ميان قانون و واقعيات و به طور كلى قانون گريزى و قانونستيزى، عامل بازدارنده براى رشد جامعه و تهديد كنندة فرهنگ اجتماعى و منافع و مصالح ملى است.
د. برخورد با قانون ستيزان
معمولًا در هر جامعهاى، عدهاى اندك نظم و انضباط را بر نمىتابند و همواره در صدد زير پا گذاشتن قانون و تضييع حقوق ديگران هستند. ادامه اين روند، ممكن است اعتقاد مردم به كارآمدى قانون را مخدوش كند و ناهنجارىهاى عمومى، به تدريج فرهنگ اجتماعى را تحت تأثير خويش قرار دهد. بنابراين، نهادهاى متولى امنيت و فرهنگ بايد از روند رو به رشد هنجار شكنىها جلوگيرى كنند و با هنجار شكنان، برخورد جدى نمايند.
ه. بهره گيرى از صاحبان فكر و دانش
بايد انتخاب مديران، برنامهريزان، مجريان و ناظران، بر اساس رقابت و توانايى لياقت و شناخت صورت بگيرد و در پى آن، محققان، متفكران و كارشناسان، در تصميمگيرىهاى مربوط به بخش فرهنگ جامعه و در همه بخشهاى ديگر جامعه، نقش كليدى داشته باشند.
و. تعميم قداست خانواده به جامعه
نهاد خانواده تاكنون در كشور ما مقدس مانده و داراى كاركردهاى مثبت فراوانى است و امور فرهنگى (مانند: نظم، پاكيزگى، حسن برخورد و) در آن تا حد بسيارى رعايت مىشود. بايد به افراد جامعه بباورانيم كه ما به خانواده بزرگترى به نام اجتماع تعلّق داريم و خود را براى روابط اجتماعى آماده كنيم. پس همان طور كه در مقابل خانواده مسئوليتى داريم و با كنار گذاشتن خودمحورى، در صدد رفع مشكلات اعضاى خانواده برمىآييم و نيز نظم و بهداشت و را در حد بالايى رعايت مىكنيم، آن را به جامعه نيز تعميم و سرايت بدهيم و از خود محورىهاى خويش در جامعه بكاهيم و به حقوق ديگران احترام بگذاريم. به عنوان مثال، در مسئله رعايت حق تقدم، هنگامى كه در روابط فردى، محلى و ادارى، براى ورود به مكانى زمان زيادى به يكديگر تعارف مىكنيم و لحظاتى را پشت در، سرگردان
مىمانيم در جاهاى ديگر از جمله در پشت چراغ قرمز نيز حق تقدم و حقوق ديگران را رعايت كنيم.
ز. اجراى صحيح هنجارهاى دينى
بخشهاى زيادى از دستورهاى دينى، ناظر به امور اجتماعى است: مانند رعايت بهداشت و پاكيزگى (تأكيد بر وضو وغسل، بهداشت مو و دندان و ناخن، بهداشت در خانه و خانواده و اجتماع)، رعايت نظم در امور، حسن برخورد در تعامل و ارتباط با ديگران، تعاون با يكديگر و اگر بتوانيم علاوه بر مباحث تئورى دينى، الگوهاى عملى در سيرة پيشوايان معصوم دين را نيز به جامعه منتقل كنيم، تا حد بسيارى به رشد و ارتقاى فرهنگ اجتماعى كمك كردهايم و با توجه به نقش و كاركرد دين در جامعه، مىتوانيم به رشد و ارتقاى فرهنگى و نهادينه شدن فرهنگ در جامعه اميدوار باشيم.
به هر حال، كار فرهنگى كارى آرام و بىسر و صدا است و احتياج به زمان دارد گرچه فاصله زيادى تا تثبيت فرهنگ صحيح و كامل در اجتماع هست اما به يقين، شدنى است و دور از دسترس نيست.(1)
پىنوشت
(1) ر. ك: الف. على قائمى اميرى، حدود آزادى در تربيت،) تهران: انتشارات سازمان انجمن اوليا و مربيان، زمستان 79) ب. محمد حسن آموزگار، اسلام و تربيت عقلانى و اجتماعى،) تهران: انتشارات انجمن اوليا و مربيان، تهران، بهار 1376) پ. على اصغر احمدى، كند و كاو،) تهران: انتشارات سازمان انجمن اوليا و مربيان، پاييز 97)
رشد و تعالى فرهنگ يك جامعه، به مسائل فرهنگى و تربيت فردى و اجتماعى بر مىگردد و مهمترين سرمايه هر كشور، مردم مستعد و با فرهنگ آن است. به عبارت ديگر، كليدىترين عنصر در توسعه هر جامعه، مردم آن جامعه هستند كه بايد از فرهنگ و آگاهى و مهارتهاى گوناگون برخوردار باشند.
راههاى تقويت فرهنگ اجتماعى
الف. آموزش
يكى از مؤثرترين راهها، عنصر آموزش است و اصولًا فرهنگ تا حد بسيارى، برآيند آموزش است زيرا آموزش، مهمترين ركن برنامهريزى جامعه است و در پرتو «هويت ملى» همراه با عناصر فرهنگى شكل مىگيرد. البته اين فرآيند آموزشى، يك نظام آموزشى قوى را نيز مىطلبد نظامى كه پويا و محرك و پيامآور خلاقيت، نوآورى و صلح و دوستى باشد. بديهى است كه در پرتو نظام آموزشى پويا، مىتوان نهال مسئوليتپذيرى، نظم، بهداشت، حق تقدم، حسن برخورد و را در جامعه كاشت و از طريق نهادهاى مرتبط، آنها را بارور كرد. به اين ترتيب، مىتوان از راه آموزش و تعليم و تربيت اجتماعى، به اهداف اجتماعى زير دست يافت:
1. آشنايى با فرهنگ و سنن جامعه اسلامى و شكوفا ساختن ذوق هنرى و حس زيبايىشناسى
2. تربيت روحيه دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر به عنوان وظيفهاى همگانى و متقابل
3. احترام به قانون و ايجاد عادت مطلوب براى رعايت آن و حمايت از برخوردارى عموم از حقوق قانونى خويش
4. آگاه ساختن عموم مردم، نسبت به رعايت اصول بهداشت و حفاظت از محيط زيست به عنوان وظيفهاى عمومى
5. آموزش منطق و شيوههاى كار جمعى به عموم مردم، از طريق دستگاههاى فرهنگى.
ب. نهادهاى فرهنگى
در هر جامعهاى برخى دستگاهها و نهادها هستند كه در فرايند آموزش، مسئوليت گسترش فرهنگ و نهادينه كردن آن را بر عهده دارند از جمله: 1. آموزش عمومى درهمه مقاطع، 2. آموزش غيررسمى به ويژه در نهاد خانواده، 3. رسانههاى جمعى (مانند: سينما تلويزيون راديو و روزنامه)، 4. آموزش دانشگاهى، 5. متوليان فرهنگ و انتشارات ويژه، 6. دستگاه كارآمد ديوانى كه براى توسعه علمى برنامهريزى مىكند.
ج. قانون، قانونگرايى
قانون در همه كشورها، چهارچوب كار و روند تصميمسازىها و جهتگيرىها را تعيين مىكند و مبناى مشروعيت امور است. همه مردم حتى صاحبان مناصب سياسى قدرت خود را از قانون دريافت مىكنند. بر اين اساس، مىتوان با تصويب قوانين لازم و اجراى صحيح آنها و با تحريك وجدان اجتماعى، زمينههاى رشد فرهنگ در جامعه را فراهم كرد. در مقابل، نبود قانون عدم اجراى صحيح آن، احترام نگذاشتن به قانون، تفسير خودسرانه از آن، نابرابرى در مقابل آن، وجود فاصله ميان قانون و واقعيات و به طور كلى قانون گريزى و قانونستيزى، عامل بازدارنده براى رشد جامعه و تهديد كنندة فرهنگ اجتماعى و منافع و مصالح ملى است.
د. برخورد با قانون ستيزان
معمولًا در هر جامعهاى، عدهاى اندك نظم و انضباط را بر نمىتابند و همواره در صدد زير پا گذاشتن قانون و تضييع حقوق ديگران هستند. ادامه اين روند، ممكن است اعتقاد مردم به كارآمدى قانون را مخدوش كند و ناهنجارىهاى عمومى، به تدريج فرهنگ اجتماعى را تحت تأثير خويش قرار دهد. بنابراين، نهادهاى متولى امنيت و فرهنگ بايد از روند رو به رشد هنجار شكنىها جلوگيرى كنند و با هنجار شكنان، برخورد جدى نمايند.
ه. بهره گيرى از صاحبان فكر و دانش
بايد انتخاب مديران، برنامهريزان، مجريان و ناظران، بر اساس رقابت و توانايى لياقت و شناخت صورت بگيرد و در پى آن، محققان، متفكران و كارشناسان، در تصميمگيرىهاى مربوط به بخش فرهنگ جامعه و در همه بخشهاى ديگر جامعه، نقش كليدى داشته باشند.
و. تعميم قداست خانواده به جامعه
نهاد خانواده تاكنون در كشور ما مقدس مانده و داراى كاركردهاى مثبت فراوانى است و امور فرهنگى (مانند: نظم، پاكيزگى، حسن برخورد و) در آن تا حد بسيارى رعايت مىشود. بايد به افراد جامعه بباورانيم كه ما به خانواده بزرگترى به نام اجتماع تعلّق داريم و خود را براى روابط اجتماعى آماده كنيم. پس همان طور كه در مقابل خانواده مسئوليتى داريم و با كنار گذاشتن خودمحورى، در صدد رفع مشكلات اعضاى خانواده برمىآييم و نيز نظم و بهداشت و را در حد بالايى رعايت مىكنيم، آن را به جامعه نيز تعميم و سرايت بدهيم و از خود محورىهاى خويش در جامعه بكاهيم و به حقوق ديگران احترام بگذاريم. به عنوان مثال، در مسئله رعايت حق تقدم، هنگامى كه در روابط فردى، محلى و ادارى، براى ورود به مكانى زمان زيادى به يكديگر تعارف مىكنيم و لحظاتى را پشت در، سرگردان
مىمانيم در جاهاى ديگر از جمله در پشت چراغ قرمز نيز حق تقدم و حقوق ديگران را رعايت كنيم.
ز. اجراى صحيح هنجارهاى دينى
بخشهاى زيادى از دستورهاى دينى، ناظر به امور اجتماعى است: مانند رعايت بهداشت و پاكيزگى (تأكيد بر وضو وغسل، بهداشت مو و دندان و ناخن، بهداشت در خانه و خانواده و اجتماع)، رعايت نظم در امور، حسن برخورد در تعامل و ارتباط با ديگران، تعاون با يكديگر و اگر بتوانيم علاوه بر مباحث تئورى دينى، الگوهاى عملى در سيرة پيشوايان معصوم دين را نيز به جامعه منتقل كنيم، تا حد بسيارى به رشد و ارتقاى فرهنگ اجتماعى كمك كردهايم و با توجه به نقش و كاركرد دين در جامعه، مىتوانيم به رشد و ارتقاى فرهنگى و نهادينه شدن فرهنگ در جامعه اميدوار باشيم.
به هر حال، كار فرهنگى كارى آرام و بىسر و صدا است و احتياج به زمان دارد گرچه فاصله زيادى تا تثبيت فرهنگ صحيح و كامل در اجتماع هست اما به يقين، شدنى است و دور از دسترس نيست.(1)
پىنوشت
(1) ر. ك: الف. على قائمى اميرى، حدود آزادى در تربيت،) تهران: انتشارات سازمان انجمن اوليا و مربيان، زمستان 79) ب. محمد حسن آموزگار، اسلام و تربيت عقلانى و اجتماعى،) تهران: انتشارات انجمن اوليا و مربيان، تهران، بهار 1376) پ. على اصغر احمدى، كند و كاو،) تهران: انتشارات سازمان انجمن اوليا و مربيان، پاييز 97)