پرسش :
مقام معظم رهبري چه ديدگاهي در مورد مدگرايي دارد؟
پاسخ :
مدگرايى از ديدگاه مقام معظم رهبرى
مقام معظم رهبرى در اين زمينه فرموده است: «در زمان قاجاريه اولين بار نشانهها و نمونههاى فرهنگ غربى وارد كشور شد. ايرانىهاى اعيان دربارى آن روز كه اولين قشرهايى بودند كه با اروپايىها ارتباط برقرار كردند نخستين چيزى كه ياد گرفتند، دانش نبود عادات و رفتار و نحوة معاشرت آنها را ياد گرفتند. اين خط اشتباه و خطا از همان جا ترسيم شد. عده اى فكر مى كنند چون غربىها از لحاظ علمى بر ما برترى دارند، پس ما بايد فرهنگ و عقايد و آداب معاشرت و آداب زندگى و روابط اجتماعى و سياسى مان را از آنها ياد بگيريم اين اشتباه است. اگر استادى در كلاس به شما درس بدهد و خيلى هم استاد خوبى باشد و به او علاقه هم داشته باشيد، آيا حتماً بايد رنگ لباس خود را همان رنگى انتخاب كنيد كه او مىپسندد؟ اگر اين استاد عادت بدى هم داشت، شما بايد اين عادت بد را از او ياد بگيريد؟ فرض كنيد استاد وسط درس گفتن، دستش را در دماغش مىكند شما علم را از او ياد بگيريد، چرا اين كار را از او ياد مىگيريد؟ اروپايىها كارهاى غلط و خطا و رفتارهاى زشت الى ماشاءاللَّه دارند چرا بايد اين كارها را از آنها ياد بگيريم؟ آن مرد مجذوب مفتون دانش غربىها مىگفت: ما بايد از فرق سر تا نوك پا غربى شويم چرا؟ ما ايرانى هستيم و بايد ايرانى بمانيم. ما مسلمانيم و بايد مسلمان باشيم.
آنها بيشتر از ما علم دارند خوب، ما مىرويم علمشان را ياد مىگيريم چرا بايد عادات و فرهنگ و رفتار و آداب معاشرت آنها را ياد بگيريم: اين چه منطق غلطى است؟ چون آنها به دليلى بايد چيزى به نام كراوات دور گردنشان ببندند كه البته ما نمى گوييم شما چرا كراوات مى بنديد كراوات مال آنها است آيا ما هم بايد از آنها تقليد كنيم؟ منطق ما براى اين كار چيست؟ چرا ما لباس، رفتار، آداب معاشرت، حرف زدن و حتّى لهجة آنها را تقليد كنيم؟ من گاهى مى بينم در تلويزيون گزارشگر ما از فلان نقطة دنيا دارد به زبان فارسى گزارش مى دهد و مطلب مربوط به ايران است اما زبان فارسى را طورى حرف مىزند مثل اينكه يك انگليسى دارد به زبان فارسى حرف مىزند اين ضعف نفس و احساس حقارت است چرا من بايد به خاطر ايرانى بودنم، احساس حقارت كنم؟ من به زبان خودم افتخار مىكنم من به فرهنگ خودم افتخار مى كنم من به وطن و كشور و گذشتة خودم افتخار مى كنم چرا بايد از آنها تقليد كنم؟ براى تقليد از آنها دليلى ندارم. علم آنها بيشتر است خيلى خوب، ما علمشان را ياد مى گيريم و اگر هزينه اى هم داشته باشد، مى پردازيم. اينها هم اتفاقاً ياد گرفته اند كه علم را بايد با پول عوض كرد. امروز بيشترين چيزى كه براى غربىها مطرح است، پول است. در اسلام اين طور نيست. در اسلام علم شرافت ذاتى دارد. از نظر آنها علم به عنوان قابل تبديل بودن به پول ارزش دارد. علمى قيمت دارد كه بشود با آن دلار يا پوند به دست آورد. ما از همين حالت آنها استفاده مىكنيم و علمشان را از آنها مىخريم هزينه اش را مىپردازيم اما از كسى تقليد نمىكنيم و نبايد هم بكنيم.
اين حرف من با شما جوانان است. البته گفتن اين حرفها آسان است، اما عمل كردنش به اين آسانى نيست دشوارى كار ما اين است تقليد فرهنگى خطر خيلى بزرگى است اما اين حرف اشتباه نشود با اينكه بنده با مد و تنوع و تحول در روشهاى زندگى مخالفم نه خير. مدگرايى و نوگرايى اگر افراطى نباشد، اگر روى چشم و همچشمى رقابت هاى كودكانه نباشد، عيبى ندارد. لباس و رفتار و آرايش تغيير پيدا مىكند، مانعى هم ندارد اما مواظب باشيد قبله نماى اين مدگرايى، به سمت اروپا نباشد اين بد است اگر مديستهاى اروپا و امريكا در مجلاتى كه مدها را مطرح مىكنند، فلان طور لباس را براى مردان يا زنان خودشان ترسيم كردند، آيا ما بايد اينجا در همدان يا تهران يا در مشهد آن را تقليد كنيم؟ اين بد است. خودتان طراحى كنيد و خودتان بسازيد.
بنده زمان رياست جمهورى در شوراى عالى انقلاب فرهنگى قضية طرح لباس ملى را مطرح كردم و گفتم بياييد يك لباس ملى درست كنيم بالاخره لباس ملى ما كه اين كت و شلوار
نيست. البته من با كت و شلوار مخالف نيستم خود من هم گاهى اوقات در ارتفاعات يا جاهاى ديگر ممكن است كاپشن هم بپوشم، ايرادى هم ندارد اما بالاخره اين لباس ملى ما نيست. عرب ها لباس ملى خودشان را دارند، هندىها لباس ملى خودشان را دارند، اندونزيايىها لباس ملى خودشان را دارند، كشورهاى گوناگون شرقى لباس هاى ملى خودشان را دارند، آفريقايىها لباس هاى ملى خودشان را دارند و در مجامع جهانى هر كس لباس ملى خود را دارد افتخار هم مىكنند. ما در جايى رئيس جمهورى را ديديم كه لباس ملى اش عبارت بود از دامن مرد بزرگ، دامن پوشيده بود پاهاى او هم لخت بود يك دامن تقريباً تا حدود زانو، و هيچ احساس حقارت هم نمىكرد. با افتخار تمام در آن جلسه شركت مىكرد مىآمد و مىرفت و مىنشست. اين، لباس ملى او است ايرادى هم ندارد. عرب ها با تفاخر، لباس ملى خودشان را مىپوشند (پيراهن بلند و چفيه و عقال) و ممكن است به نظر من و شما هيچ منطقى هم نداشته باشد اما لباس آنها است و آن را دوست دارند. من و شما كه ايرانى هستيم، لباسمان چيست؟ شما نمىدانيد لباس ما چيست.
البته من نمى گويم طرح اين لباس حتماً بايد برگردد به لباس پانصد سال قبل ابداً. من مىگويم بنشينيد براى خودتان يك لباس طراحى كنيد. البته الان اين را از شما نمىخواهم اين را من در شوراى عالى انقلاب فرهنگى مطرح كردم. آن روز ما يك بخش دولتى را مأمور كرديم و گفتيم دنبال اين كار برويد. يك كار مقدماتى هم كردند، اما آن را به جايى نرساندند دورة رياست جمهورى ما هم تمام شد من مىخواهم بگويم اگر شما موى سرتان را مىخواهيد آرايش كنيد، اگر مىخواهيد لباس بپوشيد، اگر مىخواهيد سبك راه رفتن را تغيير دهيد، بكنيد اما خودتان انجام دهيد از ديگران ياد نگيريد.
در كشورهاى غربى و بيشتر از همه در امريكا، حدود سه چهار دهه پيش، يك مشت جوان بر اثر واخوردگى از شرايط اجتماعى، دچار حركت هايى شدند كه البته تا امروز هم ادامه دارد. در زمان ما مظهر اين افراد، بيتلها بودند كه با آرايش عجيب و غريب و با نوعى موسيقى شبيه موسيقى پاپ كه الان در دنيا معمول است ظاهر مىشدند. بنده بعد از انقلاب به الجزاير رفتم. در خيابان ماشين ما عبور مىكرد. يك وقت ديدم پسر جوانى نصف موى سرش را تراشيده و نصف ديگر را باقى گذاشته است. هرچه من نگاه كردم، ديدم اين آرايش، هيچ زيبايى ندارد. مشخص بود او از كسانى تقليد كرده است. در الجزاير، فشار صنعتى و فشار ابزار توليد و تكنيك بر زندگى مردم اصلًا آن قدر نيست كه يك جوان، احساساتى را پيدا كند كه در امريكا يا انگليس يا در جاى ديگر پيدا مىكرد اما چون ديده بود آنها انجام داده اند، او هم انجام مىداد. بنده با اين چيزها مخالفم و دوست نمى دارم جوان ما اين طورى حركت كند و دختر و پسر ما دايم چشمشان به آنها باشد».(1)
پىنوشت
(1) بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 17/ 4/ 1383
مدگرايى از ديدگاه مقام معظم رهبرى
مقام معظم رهبرى در اين زمينه فرموده است: «در زمان قاجاريه اولين بار نشانهها و نمونههاى فرهنگ غربى وارد كشور شد. ايرانىهاى اعيان دربارى آن روز كه اولين قشرهايى بودند كه با اروپايىها ارتباط برقرار كردند نخستين چيزى كه ياد گرفتند، دانش نبود عادات و رفتار و نحوة معاشرت آنها را ياد گرفتند. اين خط اشتباه و خطا از همان جا ترسيم شد. عده اى فكر مى كنند چون غربىها از لحاظ علمى بر ما برترى دارند، پس ما بايد فرهنگ و عقايد و آداب معاشرت و آداب زندگى و روابط اجتماعى و سياسى مان را از آنها ياد بگيريم اين اشتباه است. اگر استادى در كلاس به شما درس بدهد و خيلى هم استاد خوبى باشد و به او علاقه هم داشته باشيد، آيا حتماً بايد رنگ لباس خود را همان رنگى انتخاب كنيد كه او مىپسندد؟ اگر اين استاد عادت بدى هم داشت، شما بايد اين عادت بد را از او ياد بگيريد؟ فرض كنيد استاد وسط درس گفتن، دستش را در دماغش مىكند شما علم را از او ياد بگيريد، چرا اين كار را از او ياد مىگيريد؟ اروپايىها كارهاى غلط و خطا و رفتارهاى زشت الى ماشاءاللَّه دارند چرا بايد اين كارها را از آنها ياد بگيريم؟ آن مرد مجذوب مفتون دانش غربىها مىگفت: ما بايد از فرق سر تا نوك پا غربى شويم چرا؟ ما ايرانى هستيم و بايد ايرانى بمانيم. ما مسلمانيم و بايد مسلمان باشيم.
آنها بيشتر از ما علم دارند خوب، ما مىرويم علمشان را ياد مىگيريم چرا بايد عادات و فرهنگ و رفتار و آداب معاشرت آنها را ياد بگيريم: اين چه منطق غلطى است؟ چون آنها به دليلى بايد چيزى به نام كراوات دور گردنشان ببندند كه البته ما نمى گوييم شما چرا كراوات مى بنديد كراوات مال آنها است آيا ما هم بايد از آنها تقليد كنيم؟ منطق ما براى اين كار چيست؟ چرا ما لباس، رفتار، آداب معاشرت، حرف زدن و حتّى لهجة آنها را تقليد كنيم؟ من گاهى مى بينم در تلويزيون گزارشگر ما از فلان نقطة دنيا دارد به زبان فارسى گزارش مى دهد و مطلب مربوط به ايران است اما زبان فارسى را طورى حرف مىزند مثل اينكه يك انگليسى دارد به زبان فارسى حرف مىزند اين ضعف نفس و احساس حقارت است چرا من بايد به خاطر ايرانى بودنم، احساس حقارت كنم؟ من به زبان خودم افتخار مىكنم من به فرهنگ خودم افتخار مى كنم من به وطن و كشور و گذشتة خودم افتخار مى كنم چرا بايد از آنها تقليد كنم؟ براى تقليد از آنها دليلى ندارم. علم آنها بيشتر است خيلى خوب، ما علمشان را ياد مى گيريم و اگر هزينه اى هم داشته باشد، مى پردازيم. اينها هم اتفاقاً ياد گرفته اند كه علم را بايد با پول عوض كرد. امروز بيشترين چيزى كه براى غربىها مطرح است، پول است. در اسلام اين طور نيست. در اسلام علم شرافت ذاتى دارد. از نظر آنها علم به عنوان قابل تبديل بودن به پول ارزش دارد. علمى قيمت دارد كه بشود با آن دلار يا پوند به دست آورد. ما از همين حالت آنها استفاده مىكنيم و علمشان را از آنها مىخريم هزينه اش را مىپردازيم اما از كسى تقليد نمىكنيم و نبايد هم بكنيم.
اين حرف من با شما جوانان است. البته گفتن اين حرفها آسان است، اما عمل كردنش به اين آسانى نيست دشوارى كار ما اين است تقليد فرهنگى خطر خيلى بزرگى است اما اين حرف اشتباه نشود با اينكه بنده با مد و تنوع و تحول در روشهاى زندگى مخالفم نه خير. مدگرايى و نوگرايى اگر افراطى نباشد، اگر روى چشم و همچشمى رقابت هاى كودكانه نباشد، عيبى ندارد. لباس و رفتار و آرايش تغيير پيدا مىكند، مانعى هم ندارد اما مواظب باشيد قبله نماى اين مدگرايى، به سمت اروپا نباشد اين بد است اگر مديستهاى اروپا و امريكا در مجلاتى كه مدها را مطرح مىكنند، فلان طور لباس را براى مردان يا زنان خودشان ترسيم كردند، آيا ما بايد اينجا در همدان يا تهران يا در مشهد آن را تقليد كنيم؟ اين بد است. خودتان طراحى كنيد و خودتان بسازيد.
بنده زمان رياست جمهورى در شوراى عالى انقلاب فرهنگى قضية طرح لباس ملى را مطرح كردم و گفتم بياييد يك لباس ملى درست كنيم بالاخره لباس ملى ما كه اين كت و شلوار
نيست. البته من با كت و شلوار مخالف نيستم خود من هم گاهى اوقات در ارتفاعات يا جاهاى ديگر ممكن است كاپشن هم بپوشم، ايرادى هم ندارد اما بالاخره اين لباس ملى ما نيست. عرب ها لباس ملى خودشان را دارند، هندىها لباس ملى خودشان را دارند، اندونزيايىها لباس ملى خودشان را دارند، كشورهاى گوناگون شرقى لباس هاى ملى خودشان را دارند، آفريقايىها لباس هاى ملى خودشان را دارند و در مجامع جهانى هر كس لباس ملى خود را دارد افتخار هم مىكنند. ما در جايى رئيس جمهورى را ديديم كه لباس ملى اش عبارت بود از دامن مرد بزرگ، دامن پوشيده بود پاهاى او هم لخت بود يك دامن تقريباً تا حدود زانو، و هيچ احساس حقارت هم نمىكرد. با افتخار تمام در آن جلسه شركت مىكرد مىآمد و مىرفت و مىنشست. اين، لباس ملى او است ايرادى هم ندارد. عرب ها با تفاخر، لباس ملى خودشان را مىپوشند (پيراهن بلند و چفيه و عقال) و ممكن است به نظر من و شما هيچ منطقى هم نداشته باشد اما لباس آنها است و آن را دوست دارند. من و شما كه ايرانى هستيم، لباسمان چيست؟ شما نمىدانيد لباس ما چيست.
البته من نمى گويم طرح اين لباس حتماً بايد برگردد به لباس پانصد سال قبل ابداً. من مىگويم بنشينيد براى خودتان يك لباس طراحى كنيد. البته الان اين را از شما نمىخواهم اين را من در شوراى عالى انقلاب فرهنگى مطرح كردم. آن روز ما يك بخش دولتى را مأمور كرديم و گفتيم دنبال اين كار برويد. يك كار مقدماتى هم كردند، اما آن را به جايى نرساندند دورة رياست جمهورى ما هم تمام شد من مىخواهم بگويم اگر شما موى سرتان را مىخواهيد آرايش كنيد، اگر مىخواهيد لباس بپوشيد، اگر مىخواهيد سبك راه رفتن را تغيير دهيد، بكنيد اما خودتان انجام دهيد از ديگران ياد نگيريد.
در كشورهاى غربى و بيشتر از همه در امريكا، حدود سه چهار دهه پيش، يك مشت جوان بر اثر واخوردگى از شرايط اجتماعى، دچار حركت هايى شدند كه البته تا امروز هم ادامه دارد. در زمان ما مظهر اين افراد، بيتلها بودند كه با آرايش عجيب و غريب و با نوعى موسيقى شبيه موسيقى پاپ كه الان در دنيا معمول است ظاهر مىشدند. بنده بعد از انقلاب به الجزاير رفتم. در خيابان ماشين ما عبور مىكرد. يك وقت ديدم پسر جوانى نصف موى سرش را تراشيده و نصف ديگر را باقى گذاشته است. هرچه من نگاه كردم، ديدم اين آرايش، هيچ زيبايى ندارد. مشخص بود او از كسانى تقليد كرده است. در الجزاير، فشار صنعتى و فشار ابزار توليد و تكنيك بر زندگى مردم اصلًا آن قدر نيست كه يك جوان، احساساتى را پيدا كند كه در امريكا يا انگليس يا در جاى ديگر پيدا مىكرد اما چون ديده بود آنها انجام داده اند، او هم انجام مىداد. بنده با اين چيزها مخالفم و دوست نمى دارم جوان ما اين طورى حركت كند و دختر و پسر ما دايم چشمشان به آنها باشد».(1)
پىنوشت
(1) بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان، 17/ 4/ 1383