چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

نظر علمای شیعه در رابطه با شأن نزول سوره عبس در قرآن چیست؟


پاسخ :
1- پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مشغول تبلیغ و دعوت سران قریش به سوی اسلام بود و امید داشت که این سخنان در دل آنان مؤثر واقع شده و مکتب حیات بخش اسلام گسترش یابد در این میان عبدالله که مردی نابینا و فقیر است با وضعیت خاص وارد مجلس می‌شود و آداب مجلس را رعایت نکرده دنبال پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گردد و حرف او را قطع می‌کند و تقاضای آموزش آیاتی از قرآن کرده و حرف خود را مدام تکرار می‌کند و آرام نمی‌گیرد زیرا دقیقاً متوجه نبود که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با چه کسانی مشغول صحبت است، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از این رفتار ناراحت شد و آثار ناراحتی در چهره مبارکشان پدیدار شد و در دل گفت: که این سران عرب پیش خود می‌گویند که پیروان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نابینایان و بردگانند و به این جهت رو از عبدالله بر گرداند و در این موقع آیات الهی نازل شده و او را مورد عتاب قرار دادند که چرا چنین رفتاری انجام داده است. در شأن نزول آیات اولیه سوره عبس این قول معروف است و علماء شیعه هم بعضاً پذیرفته‌اند اما بعضی دیگر از علماء شیعه این قول را نپذیرفته و بر اساس شواهدی شأن نزول را متوجه مردی از بنی امیه می‌دانند.
2- به هر تقدیر اگر همین شأن نزول اول را هم بپذیریم کار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تنها ترک اولی بوده است و با عصمت آن حضرت ناسازگار نیست و این طبیعی است که در چنان حالتی ناراحتی ایجاد شود خصوصاً که عبدالله بن ام مکتوم هم نابینا بود و متوجه رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌شد تا موجب تحقیر یا دل شکستگی او شود. ولی از آن جایی که خداوند مهربان بی‌نهایت به نرم خویی و مهربانی اهمیت داده است پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را از این نوع رفتار باز می‌دارد. و بنا بر روایتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هر گاه این مرد را می‌دید برای او بسیار احترام می‌کرد و به یاد این داستان می‌افتاد.[1]
3- این آن چه بود که بعضی از علمای شیعه و اکثر علما و مفسرین اهل سنت پذیرفته اند. اما مرحوم علامه طباطبایی از مفسرین بزرگ معاصر، این قول را به جهاتی نمی پذیرد. چرا که اولاَ: خود قرآن این فرد را معرفی نکرده است و تنها صفات او را گفته است.
ثانیاَ صفاتی را بیان کرده است که از شأن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار دور هستند چون پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمی تواند عبوس باشد و از آن بدتر اغنیاء را به صدر نشاند و فقراء را از خود براند، در حالی که در سورة «ن» که قطعاَ قبل از این سوره نازل شده می فرماید:«وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ‏ ، و راستی که تو را خویی والاست!»[2]
و هم در سورة شعراء که قطعا قبل از سورة عبس نازل شده است فرمود:«وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَک الأَقْرَبِینَ وَ اخْفِض جَنَاحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ‏ ، و خویشانِ نزدیکت را هشدار ده و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کرده‏اند، بال خود را فرو گستر»[3]
ثالثاَ: قبح ترجیح دادن اغنیاء با این که غنی ملاک برتری نیست و فضیلت محسوب نمی شود بر کمال فقیر و روی آوردن به اغنیاء و اعراض از فقرا خود امری است که قبح آن عقلی است و منافات با کرامت انسانی دارد و نیاز به نهی لفظی ندارد.
رابعاًَ: در مجمع البیان روایت از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که این سوره در باره مردی از بنی امیه نازل شد که نزد پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود و ابن ام مکتوم آمد و وقتی ایشان را دید خود را جمع و جور کرد و رو ترش کرد و صورتش را از ایشان بر گرداند. و خداوند این داستان را حکایت کرده و سر زنش نموده است.[4]
پی نوشتها:
[1] ر. ک. تفسیر پرتوی از قرآن آیت الله سید محمود طالقانی.
[2] سوره القلم، آیه 4.
[3] سوره شعراء، آیه 214.
[4] ر. ک . المیزان ج20 ،‌ذیل آیات 1 – 16 ، سوره عبس بحث روایی.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.